Go to full page →

ماره و ایلیم MHFar 213

امروز ایلیم با نخل ها و چاه های آب خود،
و سایه ای دلپذیر برای خستگان بیابان؛
دیروز در ماره، با همه صخره ها و ماسه ها،
مکانی بی سایه که مایه تنهایی و دلتنگی بود.
با این حال همان بیابان هر دو را در بر دارد،
حُرم و حرارت داغ در آن سرزمین تنها می وزد.
همان دره تنگ پناهگاه هایی برای هر دو هست،
و همان کوه ها آن ها را محصور کرده.
پس در اینجا با ما بر روی زمین است و از این رو،
بیاد می آورم که همیشه بوده است،
تلخ و شیرین، اندوه و خوشی،
در نزدیکی هم هستند،
ولی یک روز بین آنهاست.
گاهی اوقات خدا تلخی را به شیرینی تبدیل می کند،
گاهی اوقات او به ما چشمه های آب نوشین می دهد،
گاهی اوقات او با ستون های ابر برای ما سایه بان میسازد،
و گاهی اوقات به برکت درخت نخل سایه می افکند.
این چه نکته ای است؟
زمان طولانی نخواهد بود،
ماره و ایلیم بطور یکسان می گذرند،
چاه های بیابان و نخل های ما بزودی از بین می روند، سرانجام به شهر خدایمان می رسیم.
ای سرزمین دلنشین!
فراتر از این تپه های تنها،
مکانی که چشمه های لایزال آن در خوشی تراوش می کنند،
ای بهشت مقدس!
بالاتر از این آسمان ها،
کی می توانیم به سرگردانی خود در بیابان خاتمه بدهیم.
- هوریشوس بونر.

MHFar 213.2