او را در سیاه چالی در فیلیپی ببینید که با وجودِ درد جسمی که داشت، سرودهای شکرگزاری او سکوت نیمه شب را می شکست. پس از زلزله ای که درب های زندان را باز کرده بود، صدای او دوباره شنیده شد، که با کلامی روحیه بخش به زندانبان بت پرست می گفت، « خود را آسیب مرسان، زیرا که ما همگی اینجائیم » هر مردی در این مکان، به هم بند خود بسته شده بود. و زندانبان، متقاعد شده بود که ایمان موجب بقای پولس می باشد، که مستلزم راه نجات است و او با تمامی اهل خانه اش با حواریون جفا دیدۀ مسیح متحد گردید. DR 281.2
پولس را در برابر شورای مریخ ببینید، هنگامی که با علم به مقابلۀ علم می رود و با منطق به مقابلۀ منطق و با فلسفه به مقابلۀ فلسفه می رود. توجه کنید که چطور با تدبیر و درایت ناشی شده از محبت الهی، او به خداوند به عنوان « خدای ناشناخته » اشاره می کند، آن کسی که شنوندگان او بدون این که آگاه باشند او راعبادت می کردند؛ و در کلامی که از اشعار خودش اقتباس می کند، او را به عنوان پدری به تصویر می کشد که آنان فرزندان او هستند. او را بشنوید، در آن عصر نظام طبقاتی که حقوق بشر به عنوان یک بشر بطور کل تشخیص داده نمی شود، در حینی که او حقیقت بزرگ برادری انسان ها را در پیش می کشد و اظهار می دارد که خدا، « جمیع ملل را از نسل یک انسان آفرید تا در تمام سطح زمین ساکن شوند ». آنگاه او نشان می دهد که چطور از طریق تمامی مراوداتی که با انسان داشته، اهداف فیض و رحمت خویش را به پیش برده است. « او برای آنان زمانی را مقرّر فرمود و برای مرز و بومشان حدودی معیّن کرد. تا خدا را بجویند و اگرکورکورانه در پی او می گردند، شاید او را بیابند و حال آنکه او از هیچیک از ما دور نیست .” DR 281.3
او را بشنوید که در محکمه فستوس، هنگامی که اغریپاس پادشاه از حقیقت انجیل متقاعد گردید، بانگ بر آورد، « مرا ترغیب می کنی تا مسیحی بشوم؟ ». با چه فروتنی ادیبانه ای پولس به زنجیرهای خود اشاره و پاسخ می دهد، «از خدا میخواهم که دیر یا زود نه تنها حضرتعالی بلکه جمیع کسانی که امروز سخنان مرا میشنوند مثل من بشوند، البتّه نه مثل من در این زنجیرها .» DR 282.1
از این رو گذرانِ زندگی خود این گونه شرح داد: « در مسافرتهای زیاد خود، با خطر سیل و راهزنان روبهرو بودم و از دست یهودیان و غیریهودیان و دوستان دروغین در شهر و بیابان و دریا با مرگ مواجه شدم. من متحمّل سختیها، زحمات، بیخوابی، گرسنگی و تشنگی فراوان شدهام و غالباً بدون خوراک و لباسِ کافی سرمای سخت زمستان را تحمّل کردهام » )دوم قرنتیان ۱۱ : ۲ و ۲(. ۶ ۷ DR 282.2
« با وجود این با دستهای خود کار میکنیم و زحمت میکشیم. وقتی فُحش میشنویم، دعای خیر میکنیم. وقتی آزار میبینیم، تحمّل میکنیم. وقتی به ما توهین میشود با مهربانی پاسخ میدهیم. ما مانند زباله جهان و پسمانده همهچیز گشته و هنوز هم همین حالت را داریم « .” اگر روابط شما با ما به سردی گراییده است، این از جانب ما نیست؛ بلکه باید ریشه آن را در دلهای خود بجویید » )اول قرنتیان : ۱۲ و ۱(؛ )دوم قرنتیان : ۱۰ (. ٣ ۴ ۶ DR 282.3