Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 24—«آيا اين پسر نجّار نمي باشد»

    در وراي روزهاي درخشان خدمت مسيح در ناحيه جليل، يك نقطه تاريكي سايه انداخته است. “مردم ناصره او را طرد كرده و گفتند، آيا اين پسر نجّار نمي باشد؟”AA 207.1

    عيسي در طول دوران كودكي و جواني در ميان برادرانش در كنيسه ناصره عبادت كرده بود. امّا بعد از آغاز خدمت خويش، از ميان ايشان غايب شده بود. با اين حال، ايشان از آنچه كه بر او واقع شده بود بي اطلاع نبودند و هنگامي كه مجددا در ميان ايشان ظاهر شد، علايق و انتظارات ايشان به اوج خود رسيد. عيسي در ميان آنان چهره هاي آشنايي را ديد كه از دوران كودكي مي شناخت. مادرش، برادران و خواهرانش در ناصره زندگي مي كردند و هنگامي كه در روز سبت وارد كنيسه شد و در ميان عبادت كنندگان قرار گرفت، تمامي نگاهها به سوي او دوخته شد.AA 207.2

    در آن زمان، مرسوم بود كه در روز سبت يكي از مشايخ، بخشهايي از كتب انبياء را قرائت مي كرد و به مردم سفارش مي نمود تا به ظهور منجي كه سلطنت با شكوهي را تاسيس كرده و به ظلم و ستم خاتمه مي داد، اميدوار باشند. او با مرور شواهدي كه آمدن منجي را در آينده اي نزديك نويد مي داد، سعي مي كرد شنوندگانش را تشويق و دلگرم كرده و با برجسته كردن اين انديشه كه مسيح به عنوان فرمانده سپاهيان براي نجات اسرائيل خواهد آمد، جلال و شكوه ظهور او را براي مردم تشريح و ترسيم كند.AA 207.3

    هنگامي كه كاهن در كنيسه حاضر مي شد، از وي انتظار مي رفت كه براي مردم موعظه كند و در عين حال، هر فرد اسرائيلي مي توانست قسمتي از كتاب انبياء را قرائت كند و عيسي در روز سبت طبق معمول به كنيسه در آمد و هنگامي كه براي تلاوت بخشي از كتب انبياء برخاست، طومار اشعياء نبي را به او دادند. (لوقا 4 آيات 17 -16)، آياتي كه تلاوت كرد به آمدن مسيح اشاره مي نمود، “روح خداوند بر من است، زيرا كه مرا مسح كرد تا فقيران را بشارت دهم و مرا فرستاده تا رهايي را به اسيران و بينايي را به نابينايان اعلام كنم، و ستم ديدگان را رهايي بخشم، و سال لطف خداوند را اعلام نمايم.” و “سپس طومار را فرو پيچد و به خادم كنيسه سپرد و بنشست. همه مردم در كنيسه به او چشم دوخته بودند........ همه از او نيكو مي گفتند و از كلام فيض آميزش در شگفت بودند.” (لوقا 4 آيات 20 تا 22).AA 207.4

    عيسي به عنوان نماد زنده نبوتها در حضور مردم ايستاده و با تشريح كلامي كه تلاوت نموده بود، از مسيح به عنوان مبشر فقيران، رهايي دهنده اسيران، شفا دهنده رنج ديدگان و مريضان و نابينايان و آشكار كننده نور حقيقت به جهان سخن گفته بود. رفتار متين و گفتار تاثير گذار و اهميت خارق العاده سخنان او، شنوندگانش را به طرز بي سابقه اي تحت تاثير قرار داد. تاثير الهي او هر نوع مخالفتي را در هم شكست و آنان نيز همانند موسي، ناديدني را ديدند و همانطور كه دلهاي ايشان به واسطه روح القدس تحت تاثير قرار گرفت، با فريادهاي “آمين” و ستايش خداوند به سخنان او گوش فرا دادند.AA 208.1

    امّا هنگامي كه عيسي بديشان اعلام كرد، “امروز اين نوشته، هنگامي كه بدان گوش فرا داديد، جامه عمل پوشيد،”AA 208.2

    آنان ، ناگهان به خاطر آوردند تا در مورد ادعاهاي او كه ايشان را مورد خطاب قرار داده بود، فكر كنند. آنان يعني اسرائيليان، فرزندان ابراهيم، به عنوان اسيران معرفي شده بودند و به عنوان زندانياني مورد خطاب قرار گرفته بودند كه بايد از قدرت شرير رها مي شدند. كساني كه در تاريكي گناه زندگي مي كردند و به نور حقيقت نيازمند بودند. غرور ايشان جريحه دار و نگراني ايشان بر انگيخته شده بود. سخنان نسيح نشان ني داد كه ماموريت او، از آنچه كه ايشان انتظار داشتند، كاملا متفاوت است. اعمال ايشان ممكن بود به طرز بسيار دقيقي مورد تفتيش قرار گيرد و آنان عليرغم رعايت تشريفات ظاهري، خود را از مقابل نگاه نافذ و جستجوگر مسيح عقب كشيدند.AA 208.3

    آنان از يكديگر پرسيدند، “اين عيسي كيست؟” او كه جلال و شكوه مسيح را ازآن خود دانسته بود، پسر يك نجّار بود كه به همراه پدرش يوسف در دكان نجاري كار كرده بود.AA 208.4

    آنان او را در حال انجام اين حرفه پر زحمت ديده بودند، و برادران و خواهرانش را مي شناختند و از كار و زندگي او آگاه بودند. ايشان دوره كودكي، جواني او را ديده بودند، اگرچه زندگي او پاك و بي عيب بود، با اين حال باور نداشتند كه او همان مسيح موعود مي باشد.AA 208.5

    تعاليم عيسي در ارتباط با ملكوت آسمان با تعاليمي كه ايشان از علماي دين يهود شنيده بودند، بسيار مغاير و متفاوت بود!!. عيسي درباره آزاد كردن ايشان از اسارت روميان سخني بر زبان نياورده بود. آنان درباره معجزات او شنيده بودند و توقع داشتند كه قدرت او به نفع ايشان به كار گرفته شود، امّا هيچ نشانه اي، مبني بر اينكه عيسي چنين قصدي داشته باشد، نديده بودند.AA 209.1

    و هنگامي كه شك و ترديد به خود راه دادند، دلهاي نرم ايشان، بيش از پيش سخت تر شد.AA 209.2

    شيطان در آن روز مصمّم بود كه از باز شدن چشمان كوران و آزاد شدن اسيران ممانعت كند. او براي افزايش بي اعتمادي ايشان تمام نيروي خود را صرف كرد. آنان در حالي كه متقاعد شده بودند كه اين شخص همان منجي است كه ايشان را مورد خطاب قرار مي دهد، با اين حال شواهدي كه مسيح بودن او را اثبات مي كرد، اهميتي ندادند.AA 209.3

    اكنون، عيسي با آشكار كردن نيات پنهاني ايشان، الوهيت خويش را به اثبات مي رساند. او به ايشان مي گويد، “بي گمان اين مثل را بر خواهيد آورد كه “اي طبيب خود را شفا دهى آنچه شنيده ايم در كفرناحوم كرده اي، اينجا در زادگاه خويش نيز انجام بده.AA 209.4

    “سپس فرمود، “آمين، به شما مي گويم كه هيچ پيامبري در ديار خويش پذيرفته نيست. يقين بدانيد كه در زمان الياس، هنگامي كه آسمان سه سال و نيم بسته شد و خشكسالي سخت سرتاسر آن سرزمين را فرا گرفت، بيوه زنان در اسرائيل بودند. امّا الياس نزد هيچ يك فرستاده نشد مگر نزد بيوه زني در شهر صرفه در سرزمين صيدون. در زمان الشيع نبي نيز جذاميان بسيار در اسرائيل بودند، ولي هيچ يك از جذام خود پاك نشدند مگر تعمان سرياني.” (لوقا 4 آيات 23 تا 27).AA 209.5

    عيسي با تشريح وقايع زندگي پيامبران، به ترديدهاي شنوندگانش پاسخ گفت. خادماني را كه خداوند براي اهداف ويژه ايي برگزيده بود، اجازه نداشتند به قوم سخت دل و بي ايمان خدمت كنند.AA 209.6

    امّا آناني كه كلام خدا را درك كرده و به آن ايمان آورده بودند، از طريق پيامبران مورد لطف و مرحمت خداوند قرار مي گرفتند. در ايام الياس نبي، مردم اسراييل از خداوند دور شده بودند. آنان به گناهان خويش وابسته شده و هشدارهاي روح القدس را كه از طريق پيامبران خداوند به ايشان داده مي شد، ناديده گرفتند و بدين ترتيب خودشان را از مسيري كه بركت خداوند به ايشان نازل مي شد، محروم كردند.AA 209.7

    خداوند از خانه هاي اسرائيليان عبور كرده و در سرزمين مشركين، در خانه زني كه به قوم برگزيده تعلق نداشت، براي خادم خويش پناهگاهي يافت. امّا اين زن مورد مرحمت قرار گرفت، زيرا از حقيقتي كه دريافت كرده بود، پيروي مي كرد و دل او براي پذيرش حقايق بزرگتري كه خداوند به وسيله نبي خويش براي او فرستاده بود، آماده بود.AA 210.1

    به همين دليل بود كه در زمان الشيع، جذاميان اسرائيل را ناديده گرفته شدند، امّا نعمان، يك درباري مشرك، به حقيقت وفادار مانده و نياز عظيم قلبي خويش را احساس كرده بود. او در موقعيتي بود كه مي توانست موهبتهاي فيض خداوند را دريافت كند و نه تنها از جذام پاك شد ، بلكه به خاطر شناخت خداي حقيقي، بركت يافت.AA 210.2

    ارزش و اعتبار ما در نظر خداوند به ميزان حقيقتي كه دريافت مي كنيم بستگي ندارد، بلكه به استفاده و بكارگيري از حقيقتي كه دريافت كرده ايم، بستگي دارد. بدين ترتيب، حتي مشركيني كه تا حدّ امكان حقيقت را تشخيص داده و بر مي گزينند، در مقايسه با كساني كه حقيقت عظيم را در اختيار داشته و مدعي خدمت به خداوند ميباشند، امّا حقيقت را ناديده گرفته و زندگي روزانه ايشان با ادعاهايشان مغايرت دارد. از وضعيت بهتري برخوردار مي باشند.AA 210.3

    سخنان عيسي به شنوندگانش در كنيسه، ريشه هاي خود بينانه ايشان را نشانه گرفته و جدا شدن ايشان از خداوند و از دست دادن حق برگزيدگي به عنوان قوم او را، به عنوان يك حقيقت تلخ به ايشان خاطر نشان كرده بود. هنگامي كه موقعيت حقيقي ايشان، پيش روي ايشان قرار داده مي شد، هر سخن عيسي مانند چاقويي در قلب ايشان فرو مي رفت. آنان، اكنون ايماني را كه عيسي در ابتدا به ايشان الهام كرده بود مورد تحقير قرار دادند و مايل نبودند بپذيرند كه او، كسي كه از ميان مردم فقير و عادي برخاسته بود، كسي بيش از يك انسان معمولي است.AA 210.4

    بي ايماني ايشان، بدخواهي و دشمني را به بار آورد. شيطان بر ايشان مسلط شد و با خشم بر عليه منجي فرياد مي زدند. آنان از او، كسي كه رسالتش شفا دادن و نيكي كردن بود رويگردان شده و اكنون صفات شيطاني از خود بروز مي دادند. هنگامي كه عيسي به بركات داده شده به اقوام غير يهودي اشاره كرد، غرور ملّي مردم به حدّي جريحه دار شد كه فرياد همهمه و هياهوي ايشان سخنان عيسي را تحت الشعاع قرار داد.AA 210.5

    اين مردم به واسطه اطاعت از شريعت به خود مي باليدند، امّا اكنون كه تعصبات ايشان مورد سرزنش قرار مي گرفت به اندازه اي خشمگين شدند كه تصميم به قتل عيسي گرفتند. نظم جمعيت به هم ريخت و بعضي ها به روي او دست بلند كردند. آنان او را از كنيسه و از شهر بيرون كردند و ظاهرا در صدد قتل او بودند.AA 210.6

    بنابراين او را بر لبه كوهي كه شهر بر فراز آن بنا شده شد، بردند تا از آنجا به زيرش افكنند. فريادهاي ناسزا فضا را پر كرده بود. بعضي ها به سوي او سنگ پرتاب مي كردند. امّا او از ميان ايشان گذشت و رفت. فرشتگان الهي كه در كنيسه در كنار او ايستاده بودند، در ميان جمعيت خشمگين نيز با او همراه بودند. آنان در مقابل دشمنانش از او حفاظت كرده و او را به مكان امني هدايت كردند.AA 211.1

    فرشتگان در گذشته نيز به همين ترتيب از لوت محافظت كرده و او را از وسط سدوم به سلامت خارج كرده بودند. آنان از اليشع نيز به همين ترتيب در شهر كوچك كوهستاني محافظت كردند، هنگامي كه اسبان و ارابه هاي پادشاه آشور به همراه لشگري عظيم از مردان جنگاور تپه ها را محاصره كرده بودند،AA 211.2

    اليشع سپاهيان خداوند را در سرازيري هاي نزديكترين تپه مشاهده كرد. اسبان و ارابه هاي آتشين اطراف خادم خداوند را احاطه كرده بودند. AA 211.3

    به همين ترتيب در طي قرون و اعصار، فرشتگان خداوند به پيروان امين و وفادار مسيح نزديك شده اند. قدرت عظيم شرارت در مقابل همه كساني كه بخواهند بر آن غالب شوند، صف آرايي مي كند. امّا مسيح از ما خواسته است كه به چيزهايي كه ناديدني است نگاه كنيم و به لشگرهاي آسماني كه در اطراف دوستداران خداوند خيمه زده تا ايشان را نجات دهند، بنگريم. به واسطه دخالت فرشتگان، از چه خطرات مريي و نامريي محافظت شده ايم كه هرگز قادر به درك آن نخواهيم بود، مگر زماني كه در سايه نور ابدي به مشيت الهي پي ببريم. آنگاه خواهيم دانست كه تمامي خانواده آسماني به خانواده زميني علاقمند بوده و فرشتگان تخت رحمت خداوند هر روزه و قدم به قدم مواظب و مراقب ما بوده اند.AA 211.4

    هنگامي كه عيسي در كنيسه طومار اشعياء نبي را تلاوت كرد، در ارتباط با رسالت مسيح، عبارت “سال لطف خداوند را اعلام نمايم” را قرائت نمود امّا عبارت “از يوم انتقام خداي ما” را حذف نمود. (اشعياء 61 آيه 2). اين جمله از نبوت اشعياء، درست به اندازه جمله قبل از آن سرشار از حقيقت بود و عيسي با حذف آن قصد نداشت اهميت آن را انكار كند.AA 211.5

    امّا شنوندگان عيسي بر روي عبارت آخي يعني “يوم انتقام خداي ما” تاكيد كرده و مشتاق تحقق آن بودند. آنان خواستار داوري و مجازات مشركين بودند در حالي كه گناهان خودشان را كه از گناه ديگران بسيار بزرگتر بود، تشخيص نمي دادند. آنان فيضي را كه از مشركين مضايقه مي كردند، خودشان بيشتر از هر كسي به آن نيازمند بودند. آن روز در كنيسه و هنگامي كه عيسي در ميان ايشان ايستاده بود،AA 211.6

    بهترين فرصت را داشتند تا دعوت خداوند را بژذيرند. او كه “رحمت را دوست مي داشت.” مي خواست ايشان را از هلاكت گناه نجات دهد. (ميكا 7 آيه 18).AA 212.1

    عيسي پيش از عزيمت از ناصره يك بار ديگر ايشان را به توبه دعوت نمود. او در انتهاي رسالتش در جليل، بار ديگر از خانه اي كه در آن بزرگ شده بود، ديدن كرد. از زمان طرد شدنش در آنجا، آوازه تعاليم و معجزاتش در سرتاسر كشور گسترش يافته بود. اكنون هيچ كس نمي توانست قدرت مافوق بشري او را انكار كند. مردم ناصره مي دانستند كه او به انجام اعمال نيكو مشغول مي باشد و مريضاني را كه تحت ظلم و ستم شيطان قرار داشتند شفا مي دهد. در اطراف ايشان دهكده اي بسياري بود كه در هيچ يك از خانه هايش ناله هاي مريضان شنيده نمي شد زيرا ا از خانه هاي ايشان عبور كرده و مريضان ايشان را شفا داده بود. محبت، شفقت و مرحمتي كه در طول زندگي او به مردم نشان داده شد، اثبات مي كرد كه او همان مسيح خداوند است.AA 212.2

    هنگامي كه اهالي ناصره براي بار ديگر به سخنان او گوش فرا دادند، از طريق روح القدس تحت تاثير قرار گرفتند. حتّي اكنون ميز نمي خواستند بپذيرند كه اين شخص، كسي كه در ميان ايشان پرورش يافته بود، از ايشان بسيار بزرگتر و متفاوت تر مي باشد. آنان از عيسي دلخور بودند زيرا او خود را شخص موعود معرفي كرده و به ايشان اعلام كرده كه حتّي به اندازه مشركين شايسته دريافت فيض خداوند نمي باشند. آنان هرچند كه از يكديگر مي پرسيدند كه، “از كجا اين شخص چنين حكمت و معجزات را بهم ميرساند” با اين حال نمي خواستند او را به عنوان مسيح خداوند بپذيرند و به واسطه بي ايماني ايشان، منجي نتوانست در ميان ايشان معجزات بسياري انجام دهد. تنها عده معدودي بركات او را پذيرفتند و او با بي ميلي از ناصره عزيمت كرده و هرگز به آنجابازنگشت. بي ايماني را كه مردم ناصره يك بار در دل پرورانده بودند به كنترل كردن ايشان ادامه داد و به همين ترتيب شوراي عالي يهود و قوم را تحت كنترل قرار داد. براي كاهنان و مردم اسرائي، نخستين مخالفت با قدرت روح القدس، آغاز يك پايان بود.AA 212.3

    آنان براي اثبات به حق بودن نخستين مخالفتشان در مقابل مسيح، از آن به بعد، همواره به عيب جويي كردن از سخنان مسيح ادامه دادند. مخالفت و انكار روح القدس از سوي ايشان به مصلوب كردن مسيح در جلجتا و به ويراني اورشليم و پراكنده شدن قوم اسرائيل در سراسر جهان منتهي شد.AA 213.1

    آه، كه مسيح چه اندازه اشتياق داشت تا گنجينه هاي ارزشمند حقيقت را به روي قوم اسرائيل بگشايد!! امّا آنان از نظر روحاني بحدّي كور بودند كه براي مسيح غير ممكن بود كه حقايق مربوط به ملكوت را به ايشان آشكار كند. آنان به جاي پذيرش حقايق الهي از عقايد و تشريفات بيهوده خود پيروي كردند و در حالي كه نان حيات در دسترس ايشان قرار داشت، دارايي خود را براي كاه و سبوس مصرف كردند. چرا يهوديان، به كلام خداوند مراجعه نكرده و با جديت در آن تفتيش نكردند تا به اشتباه خويش پي ببرند؟ كتب عهد عتيق تمامي جزئيات مربوط به خدمت و رسالت مسيح را به روشني بيان مي كرد و مسيح بارها و بارها نبوتهاي انبياء را براي ايشان بازگو كرده بود. مسيح به ايشان اعلام كرد كه، “امروز اين نوشته، هنگامي كه بدان گوش فرا مي داديد، جامه عمل پوشيد.”AA 213.2

    آنان اگر با صداقت، كتب مقدسه را تفتيش كرده و فرضيه هاي خود را با كلام خداوند سنجيده بودند. ديگر نيازي نبود كه مسيح به خاطر توبه ستيزي ايشان اشگ بريزد.AA 213.3

    در آن صورت لازم نبود تا عيسي به ايشان اعلام كند كه، “اينك خانه شما به خودتان ويران واگذاشته مي شود.” (لوقا 13 آيه 35) آنان مي توانستند مسيح را شناخته و از ويراني شهرشان كه به آن مي باليدند، جلوگيري كنند. امّا اذهان يهوديان به واسطه تعصبات بي دليل، محدود شده بود. تعاليم مسيح، نواقص و كمبودهاي شخصيتي ايشان را آشكار كرد و ضرورت توبه را به ايشان گوشزد نمود آنان اگر تعاليم مسيح را مي پذيرفتند، اعمالشان مي بايستي تغيير مي كرد و از اميال دنيوي صرف نظر مي كردند و براي اينكه مورد احترام خداوند قرار گيرند، مي بايستي از افتخارات دنيوي چشم پوشي مي كردند. آنان اگر از سخنان اين معلم جديد اطاعت مي كردند، در آن صورت مي بايستي بر خلاف ايده هاي معلمين و متفكرين عصر خويش عمل مي كردند.AA 213.4

    در زمان مسيح، حقايق مورد توجه مردم قرار نمي گرفت و در عصر حاضر نيز مورد توجه قرار نمي گيرد. از همان هنگام كه شيطان براي اولين بار با دروغ و نيرنگ، انسان را فريب داده و او را به سوي غرور و تكبر هدايت نمود، راستي و حقيقت از سوي انسان مورد بي توجهي قرار گرفت. آيا در زمان حاضر نيز با فرضيه ها و تعاليمي روبرو نمي شويم كه در طابقت با كلام خداوند هيچگونه پايه و اساسي ندارند؟ امروزه نيز بسياري از مردم همانند يهوديان به احاديث و سنتهاي خويش متكي هستند.AA 213.5

    رهبران يهود از نخوت و غرور روحاني آكنده بودند.AA 214.1

    اشتياق ايشان براي كسب احترام و خودستايي حتي در آيين هاي مربوط به مذبح نيز ديده مي شد. آنان پس از ورود به كنيسه دوست داشتند در بهترين جاها بنشينند و هنگامي كه مردم در كوچه و بازار ايشان را با عناوين و القاب مورد خطاب قرار مي دادند، بسيار خوشحال مي شدند. در حالي كه دين داري و تقواي واقعي كاهش مي يافت، در حفظ آداب و تشريفات غيرت بيشتري به خرج مي دادند.AA 214.2

    تعصب و خودخواهي به حدّي افكارشان را تيره كرده بود كه نمي توانستند قدرت متقاعد كننده سخنان مسيح را با رفتار و زندگي متواضعانه او تطبيق دهند. آنان اين حقيقت را كه بزرگي و عظمت واقعي هيچ ارتباطي به شكوه و جلالي ظاهر ندارد، درك نكردند. از نظر آنان، فقط ظاهري عيسي با ادعاي مسيح بودن وي كاملا مغاير بود.AA 214.3

    آنان از خود مي پرسيدند، اگر او واقعا همان كسي است كه ادعا مي كند، چرا اين اندازه ساده و بي تكلف است؟ اگر او تصميم گرفته باشد كه بدون قدرت اسلحه و توسل به زور عمل كند، بر سر قوم ايشان چه خواهد آمد؟ او چگونه مي توانست شكوه و عظمتي را كه قوم يهود سالها براي آن انتظار كشيده بود به ايشان بازگرداند و ديگر اقوام را تحت اطاعت ايشان درآورد؟ آيا كاهنان تعليم نداده بودند كه قوم اسرائيل مي بايستي بر تمام اقوام روي زمين حكومت كند؟ آيا امكان داشت كه معلمان بزرگ شريعت مرتكب اشتباه شده باشند؟AA 214.4

    انكار عيسي از سوي يهوديان فقط به دليل زندگي ساده و بي تكلف او نبود. عيسي مظهر پاكي و صداقت بود، ليكن ايشان ناپاك و گناهكار بودند. او الگوي صداقت و پاك دامني را به ايشان عرضه كرد و زندگي بي عيب و بي گناه او نور حقيقت را بر دلهاي ايشان تابانيد و درستي او، ريا كاري ايشان را آشكار كرد. او طبيعت زشت گناه و شرارت را به ايشان نشان داد امّا چنين نوري مورد استقبال قرار نگرفت.AA 214.5

    اگر مسيح به فريسيان توجه مي كرد و به تعاليم رياكارانه ايشان گوش فرا مي داد، آنان با فريادهاي شادي از او استقبال مي كردند. امّا هنگامي كه او از پادشاهي آسمان به عنوان يگانه منبع فيض و رحمت براي تمامي نوع بشر سخن گفت، نگرشي از شريعت را به ايشان معرفي مي كرد كه فريسيان و رهبران يهود حاضر به تحمّل آن نبودند. تعاليم و الگوي ايشان هرگز نتوانسته بود اشتياق عبادت و خدمت به خداوند را دلهاي مردم پديد آورد و هنگامي كه ديدند عيسي به هركسي كه مورد نفرت ايشان بود، توجه مي كند، دلهاي پر از غرورشان، اين بار با خشم و كينه لبريز شد.آنان از اينكه قوم اسرائيل تحت رهبري و حاكميت “شير سبط يهودا” بر تميمي اقوام جهان تعالي مي يافت، افتخار مي كردند امّا شكست و ناكامي آرزوهاي جاه طلبانه ايشان بهتر از اين بود كه به خاطر گناهانشان از سوي مسيح مورد سرزنش قرار گيرند. AA 214.6

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents