Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 5—«تقديم عيسي به خداوند»

    چهل روز پس از تولد مسيح، يوسف و مريم او را براي گذراندن قرباني و تقديم وي به خداوند، به اورشليم بردند. اين كار بر اساس شريعت يهود انجام مي شد و در مقام جايگزين بشر، مسيح بايد از هر جهت با شريعت هماهنگ باشد. او پيش از اين آيين ختنه را در اطاعت از شريعت بجا آورده بود.AA 32.1

    مطابق قوانين شريعت، مادر بايد يك بره يكساله را براي قرباني سوختني و يك جوجه كبوتر يا فاخته براي قرباني گناه تقديم كند. براي والديني كه خيلي فقير بودند، شريعت، به جاي بره، يك جفت فاخته يا دو جوجه كبوتر، يكي براي قرباني سوختني، ديگري براي قرباني گناه، مقرر كرده بود.AA 32.2

    قرباني هاي تقديم شده به خداوند بايد بدون عيب مي بود. اين قرباني ها مظهر و معرف مسيح بود و به بي عيب بودن جسمي عيسي شهادت مي داد. او “بره بي عيب و بي نقص بود.” بود. (اول پطرس 1 آيه 19) بر ساختار جسمي او هيچ كمبودي ديده نمي شد و از بدني سالم و قوي برخوردار بود. او هم از نظر جسمي و هم روحي الگويي بود از آن چه كه خدا در نظر داشت همه بشريت به وسيله اطاعت از احكام او باشند.AA 32.3

    تقديم نخست زادگان پسر ريشه در زمانهاي بسيار قديم داشت. خداوند وعده داده بود كه نخست زاده آسمان را براي نجات گناهكاران قرباني كند. و اين هديه بايد با تقديس كردن نخست زادگان پسر در هر خانه اي به رسميت شناخته مي شد. نخست زادگان پسر بايد در مقام نمايندگان مسيح در ميان مردم، وقف خدمت كهانت مي شدند.AA 32.4

    در رهايي قوم اسرائيل از مصر، وقف نخست زاده مجددا دستور داده شد. در حاليكه فرزندان اسرائيل در بردگي مصريان بودند، خداوند به موسي امر كرد به نزد فرعون ، پادشاه مصر برود و بگويد كه: “يهوه خداوند چنين مي گويد: اسرائيل پسر من و نخست زاده من است و به تو مي گويم پسرم را رها كن تا مرا عبادت نمايد. و اگر از رها كردنش امتناع كني ، همانا پسر تو، يعني نخست زاده تو را مي كشم.” (خروج 4 آيات 22 و 23)AA 32.5

    موسي پيام را به فرعون ابلاغ كرد، اما پاسخ پادشاه مغرور چنين بود، يهوه كيست كه قول او را بشنوم و اسرائيل را رهايي دهم؟ يهوه را نمي شناسم و اسرائيل را نيز رها نخواهم كرد.” (خروج باب 5 آيه 2). خداوند با فرستادن بلاي عظيم به مصر، قوم اسرائيل را با آيات و معجزاتش ياري كرد و سرانجام به فرشته هلاكت دستور داده شد كه همه نخست زادگان مصر از انسان و بهايم را هلاك كند. خداوند به قوم اسرائيل فرمود كه بره اي يكساله، نر و بي عيب را قرباني كند و خون آن را بر هر دو قايمه در بپاشند تا از هلاك شدن در امان باشند. تمام خانه هاي قوم بايد با پاشيده شدن خون بر هر دو قايمه در علامت گذاري مي شد تا آنگاه كه فرشته براي انجام ماموريتش مي آمد از خانه اسرائيليان بگذرد.AA 33.1

    بعد از فرستادن اين بلا به مصر، خداوند به موسي گفت: “هر نخست زاده اي را كه رحم را بگشايد، در ميان بني اسرائيل، خواه از انسان خواه از بهايم، تقديس نما، او از ان من است.” “زيرا در روزي كه همه نخست زادگان زمين مصر را كشتم، جميع نخست زادگان اسرائيل را خواه از انسان و خواه از بهايم براي خود تقديس نمودم، پس از آن من مي باشند. من يهوه هستم.” (خروج 13 آيه 2 — و اعداد 3 آيه 13). بعد از اينكه آيين خيمه بنياد نهاده شد، خداوند قبيله لاوي را در مقام نخست زاده همه اسرائيل برگزيد تا در مذبح خدمت كنند. با اين حال نخست زاده همچنان مي بايستي از آن خداوند قلمداد شود و براي تقديس كردن آورده شود.AA 33.2

    بدين ترتيب قانون مربوط به (تقديس) نخست زادگان بسيار بااهميت تلقي مي شد. زيرا از يك سو يادآور رهايي خارق العاده قوم اسرائيل بود، از سوي ديگر به رهايي عظيم تري اشاره مي كرد كه به واسطه پسر يگانه خدا انجام مي شد. همانطور كه خون پاشيده شده بر هر دو قايمه در نخست زادگان اسرائيل را نجات داده بود به همان ترتيب خون مسيح اين قدرت را دارد كه جهان را نجات دهد. در تقديم مسيح به خداوند مفهوم عظيمي نهفته بود، اما كاهن آن را درك نكرد و به راز نهفته شده در آن پي نبرد.AA 33.3

    تقديم كردن نوزادان امري عادي بود. و هنگامي كه نوزادان به خداوند تقديم مي شدند، كاهن پولي را دريافت مي كرد. او هر روزه اين كار را به روال عادي انجام مي داد و به كودكان و والدينشان توجهي نمي كرد مگر اينكه نشانه اي از پول يا مقام در والدين مي ديد. يوسف و مريم فقير بودند و هنگامي كه با فرزندشان نزد كاهن آمدند. جامه اي جليلي و بسيار فرتنانه بر تن داشتند و در ظاهر ايشان هيچ چيزي وجود نداشت كه جلب توجه كند. آنان همانند تهيدست ترين طبقات جامه، قرباني خود را تقديم كردند.AA 33.4

    كاهن مراسم رسمي مربوطه را انجام داد و كودك را در آغوش گرفت و در مقابل مذبح بلند كرد. سپس بعد از اينكه طفل را به مادراش برگرداند، در طومار نخست زادگان نام او عيسي نهاد.كاهن تصور نمي كرد كودكي كه در آغوش او قرار گرفته، عظمت و شكوه آسمان و پادشاه جلال باشد. او نمي دانست كه اين كودك، همان است كه موسي درباره اش چنين نوشته بود، “خداوند، خداي شما، نبي مثل من، از ميان برادران شما براي شما برخواهد انگيخت. كلام او را در هر چه به شما تكلم كند بشنويد.” (اعمال رسولان 3 آيه 22).AA 34.1

    او نمي دانست كه اين كودك همان است كه موسي از وي تقاضا كرده بود تا جلالش را بر وي آشكار كند. اما كسي بزرگتر از موسي در آغوش كاهن قرار داشت، و هنگاميكه نام كودك را در طومار ثبت كرد، نامي را ثبت مي كرد كه پايه و اساس تمام شريعت يهود بود. او آمده بود تا شريعت را كامل كند زيرا نظام قربا ني ها و هدايا، ديگر مورد پسند خدا نبود. نمونه به اصل خويش و سايه به واقعيت خويش بازگشت نموده بود.AA 34.2

    شكينا از مذبح جدا شده بود، اما در كودك بيت للحم، جلال و شكوهي نهفته بود كه فرشتگان در مقابل آن تعظيم مي كردند. اين كودك، همان ذريت موعود بود، همان كسي كه نخستين بار در باغ عدن از او به عنوان قرباني ياد شد. او همان شيلوه دهنده سلامتي بود. او همان بود كه خودش را به موسي به عنوان “من هستم” معرفي كرد. او همان كسي بود كه در ستون ابر و آتش راهنماي اسرائيل بود و كسي كه انبياء عهد عتيق آمدن او را پيشگويي كردند. او اشتياق و آرزوي همه قومها، ريشه و نسل داوود و ستاره درخشان صبح بود.AA 34.3

    نام كودك كوچك و ناتواني كه در طومار نخست زادگان اسرائيل ثبت شده بود، و او را به برادر ما اعلام مي كرد، اميد انسان گناهكار بود. كودكي كه به خاطر او فديه نجات پرداخت شده بود، كسي بود كه مي بايستي براي گناهان جهان قرباني ميشده. او “كاهني بزرگ بر خانه خدا بود” و رئيس “كهانت بي زوال” و در مقام شافع “به دست راست كبريا در اعلي عليين، نشسته بود.” (عبرانيان 10 آيه 21 — و 7 آيه 24- و 1 آيه 3).AA 34.4

    شرايط و مسايل روحاني، به شكل روحاني تشخيص داده مي شوند. پسر يگانه خدا به منظور انجام رسالتي كه براي تحقق آن آمده بود، وقف شد. كاهن به او همانگونه نگريسته بود كه به ساير كودكان مي نگريست. هرچند كه كاهن در اين كودك هيچ چيز استثنايي را نديده و نه متوجه شده بود، نقشه خداوند در فدا كردن پسرش براي جهان مورد تاييد قرار گرفت، AA 34.5

    وزيرا، “شخصي شمعون نام در اورشليم بود كه مرد صالح و متقي منتظر تسلي اسرائيل بود و روح القدوس بر وي بود. و از روح القدس بدو وحي رسيده بود كه تا مسيح خداوند را نبيني، موت را نخواهي ديد.”AA 35.1

    هنگامي كه شمعون به هيكل وارد مي شود، والديني را مي بيند كه نخست زاده خود را در حضور كاهن وقف مي كنند. ظاهر ايشان حاكي از فقر و تنگدستي بود، با اين حال، شمعون هشدارهاي روح القدس را متوجه مي شود و عميقا تحت تاثير قرار مي گيرد، زيرا كودكي كه به خداوند تقديم مي شد، تسلي اسرائيل بود، كسي كه شمعون براي ديدنش مدتها انتظار كشيده بود. شمعون، در مقابل ديدگان متعجب كاهن به وجد مي آيد و طفل را كه به مريم بازگردانده شده بود، در آغوش گرفته و با شادي بي سابقه اي ، او را به حضور خداوند تقديم مي كند. شمعون در حالي كه طفل را كه نجات دهنده جهان است به سوي آسمان بلند مي كند، مي گويد،” اي خداوند، حال بنا به وعده خود، خادمت را به سلامت مرخص فرما. زيرا چشمان من نجات تو را ديده است، نجاتي كه در برابر ديدگان همه ملتها فراهم كرده اي، نوري براي آشكار كردن حقيقت بر ديگر قومها و جلالي براي قوم تو اسرائيل.”AA 35.2

    روح نبوت بر اين مرد خدا قرار گرفته بود و در حالي كه پدر و مادر عيسي از سخناني كه درباره او گفته شد، در شگفت شدند، او ايشان را بركت داد و به مريم، مادر عيسي گفت: “مقدر است كه اين كودك موجب افتادن و برخاستن بسياري از قوم اسرائيل شود. او آيت و نشاني خواهد بود كه در برابرش خواهند ايستاد، و بدين سان انديشه دلهاي بسياري آشكار خواهد شد. شمشيري نيز در قلب تو فرو خواهد رفت.”AA 35.3

    هم چنين، حنا، كه نبيه بود، آمد و شهادت شمعون درباره مسيح را تاييد كرد و هنگامي كه شمعون سخن مي گفت، چهره او از نور جلال خدا روشن شد. او نيز با قلبي شكرگذار، خدا راسپاس گفت زيرا اجازه يافته بود تا مسيح خدا را ببيند.AA 35.4

    اين پرستندگان فروتن، نبوتها را به عبث مطالعه نكرده بودند. اما كساني كه در جايگاه حاكمان و كاهنان قوم اسرائيل قرار داشتند، هرچند آنان نيز مظاهر ارزشمند نبوتها را در اختيار داشتند. اما چون در طريق خداوند رفتار نمي كردند، چشمان ايشان از ديدن نور حيات عاجز ماند.AA 35.5

    هنوز هم همينطور است. وقايعي كه توجه همه آسمان بر روي آن معطوف شده است تشخيص داده نمي شوند و وقوع آن از سوي رهبران مذهبي و پرستندگان در خانه خدا، مورد بي توجهي قرار مي گيرند. در طول تاريخ افراد بسياري مسيح را شناخته، و به او اعتراف كردند.AA 35.6

    در حاليكه آنان از او كه مسيح زنده بود، رويگردان شدند. دعوت مسيح به ايثار و فداكاري براي رهايي فقيران و رنجديدگان و از ميان برداشتن موانعي كه منجر به فقر و ظلم و بي عدالتي مي شود، امروز با همان اشتياقي كه هزار و هشتصد سال پيش پذيرفته مي شد، پذيرفته نمي شود.AA 36.1

    مريم درباره نبوت كلي و گسترده شمعون تفكر كرد. او به كودكي كه در آغوشش بود نگريست و سخناني، را كه به وسيله شبانان بيت للحم گفته شده بود به يادد آورد و دلش سرشار از شادي و اميد شد. سخنان شمعون، كلام نبوتي اشعياء نبي را به ياد آورد.‌ “و نهالي از تنه يسي بيرون آمده، شاخه اي از ريشه هايش خواهد شگفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت، يعني روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند. و خوشي او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رويت چشم خود داوري نخواهد كرد . بر وفق سمع گوشهاي خويش تنبيه نخواهد نمود، بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد نمود و جهان را به عصاي دهان خويش زده، شريران را به نفحه لبهاي خود خواهد كشت. و كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.”AA 36.2

    “قومي كه در تاريكي سالك بودند، نور عظيمي خواهند ديد و بر ساكنان زمين سايه موت نور ساطع خواهد شد. تو قوم را بسيار ساخته، شادي ايشان را زيادي گردانيدي. به حضور تو شادي خواهند كرد مثل شادماني وقت درو و مانند كساني كه در تقسيم نمودن غنيمت وجد مي نمايند. زيرا كه يوغ بار او را و عصاي گردنش يعني عصاي جفا كننده ي وي را شكستي چنانكه در روط اي مدن كردي. زيرا همه ي اسلحه ي مسلحان در غوغا است و رخوت ايشان به خون آغشته است، اما براي سوختن و هيزم آتش خواهند بود. زيرا كه براي ما والدي زاييده شده و پسري به ما بخشيده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجيب و مشير و خداي قدير و پدر سرمدي و سرور سلامتي خوانده خواهد شد.” (اشعياء 11 آيات 1 تا 5 — و 9آيات2 تا 6).AA 36.3

    با اين حال مريم، مفهوم رسالت مسيح را درك نكرد. شمعون از او به عنوان كسي كه نور حقيقت را براي ساير اقوام و جلال را براي اسرائيل آشكار مي كند، نبوت كرده بود. خداوند قصد داشت كه تصور محدود و تنگ نظيرانه يهود درباره اعمال مسيح را تصحيح كند. او ميل داشت كه آنان مسيح را نه فقط به عنوان نجات دهنده قوم اسرائيل، بلكه در مقام نجات دهنده جهان بنگرند. اما سالها وقت لازم بود تا حتي مادر عيسي رسالت او را درك كند. مريم مشتاقانه منتظر پادشاهي مسيح بر تخت داوود بود.AA 36.4

    اما از مشكلات و مصائبي كه مسيح بايد براي رسيدن به چنين سلطنتي تحمل كند، آگاه نبود. رسالت مسيح مستلزم روبرو شدن با مصائب و رنجهاي بسياري بود و شمعون در سخنانش به مريم گفته بود كه “در قلب تو شمشيري فرو خواهد رفت.” خداوند با محبت و مهرباني از رنجي كه ميبايستي مادر عيسي به خاطر او تحمل كند، از قبل اطلاع مي دهد.AA 37.1

    شمعون گفته بود، “اينك اين طفل قرار داده شد، براي افتادن و برخاستن بسياري از خاندان اسرائيل و براي آيتي كه بر خلاف آن خواهند گفت.” آنان بايد بيفتند تا بار ديگر برخيزند. ما هم بايد بروي صخره بيفتيم و شكسته بشويم، پيش از آنكه در مسيح برافراشته شويم. خويشتن بايد از تخت به زير كشيده شود، غرور بايد به فروتني تبديل شود، اگر بخواهيم جلال پادشاهي روحاني را بشناسيم. يهوديان افتخاري را كه واسطه فروتني و تحقير كسب مي شد نمي پذيرفتند، در نتيجه منجي را نيز نپذيرفتند. و او آيت و نشاني بود كه در برابرش مي ايستادند.AA 37.2

    و بدين سان انديشه دلهاي بسياري آشكار خواهد شد.” در پرتو حيات منجي، دلهاي بسياذي، از خالق گرفته تا سرور تاريكي آشكار خواهد شد. در آغاز، شيطان، خداوند را خودخواه و ظالم معرفي كرد، خدايي كه همه چيز را مطالبه مي كند و هيچ چيز نمي دهد، خدايي كه به عبادت مخلوقاتش حاضر به انجام هيچگونه فداكاري نيست. اما اعطاي مسيح قلب پدر را آشكار مي كند و شهادت مي دهد كه افكار خداوند نسبت به ما، “فكرهاي سلامتي مي باشد، و نه بدي” (ارميا 29 آيه 11).AA 37.3

    هرچند كه تنفر خداوند از گناه به اندازه موت مي باشد، محبت او نسبت به گناهكاران از موت قوي تر مي باشد و آفريدگار جهان كه مسوليت نجات ما را به عهده دارد، براي انجام عمليات نجات، از هيچ چيزي، هر قدر كه عزيز باشد، مضايقه نخواهد كرد.AA 37.4

    حقايقي كه براي نجاتمان ضروري است، پنهان نخواهد ماند و در انجام معجزات مرحمت آميز كوتاهي نخواهد شد، و هيچ يك از عوامل الهي بلا استفاده نخواهد ماند. رحمت پشت سر رحمت و موهبت پشت سر موهبت ريخته خواهد شد.AA 37.5

    تمام گنجينه هاي آسمان به روي آناني كه در طلب نجات مي باشند، گشوده است. خداوند تمام ثروت هاي آسماني و منابع قدرت لايتناهي را به مسيح سپردا است، و مي فرمايد، تمامي اين ها متعلق به انسان است.AA 37.6

    از اين موهبت ها براي متقاعد كردن انسان استفاده كن تا او بداند كه محبتي عظيم تر از محبت من بر روي زمين و آسمان وجود ندارد و بزرگترين خوشبختي او در محبت كردن به من يافت خواهد شد.AA 38.1

    بر روي صليب جلجتا، محبت و خودخواهي رو در روي هم قرار گرفتند و تفاوت عظيم ميان آنان آشكار شد. زندگي مسيح براي تسلي بخشيدن و بركت دادن به انسان سپري شده بود، و شيطان با كشتن او تنفر و كينه خود را نسبت به خدا آشكار كرد. او با اين عمل ثابت مي كرد كه هدفش از عصيان بر عليه خداوند، خلع كردن آفريدگار جهان از طريق نابود كردن كسي است كه محبت خدا را آشكار مي كرد.AA 38.2

    با حيات و مرگ مسيح، انديشه هاي انسان نيز آشكار شد. زندگي مسيح از ابتداي تولد تا مصلوب شدنش، دعوت به تسليم نفس و تحمل مصائب بود. چنين دعوتي، مقاصد و انديشه هاي انسان را آشكار كرد. عيسي با حقايق آسماني به اين جهان آمد و همه كساني كه نداي روح القدس را مي شنيدند به سوي او كشيده شدند. شيفتگي نفس به پادشاهي شيطان تعلق داشتند و شيوه نگرش آنان به مسيح نشان مي داد كه در چه طرفي ايستاده اند. و بدين ترتيب هر فردي بر خود داوري مي كند.AA 38.3

    در روز داوري نهايي هر فرد گناهكار از طبيعت خويش در انكار كردن حقيقت آگاه خواهد شد و صليب در معرض ديد همگان قرار خواهد گرفت و مفهوم واقعي آن از سوي كساني كه گناه چشمانشان را كور كرده بود، درك خواهد شد. گناهكاران در مقابل چشم انداز جلجتا و قرباني عجيب آن محكوم خواهند شد. عذر و بهانه دروغين پذيرفته نخواهد شد. ارتداد انسان با تمام زشتي و شرارت آن آشكار خواهد شد.AA 38.4

    انسان طريقي را كه مي بايستي بر مي گزيد، خواهد فهميد. هرگونه شك و ترديد در ارتباط با حقيقت روشن خواهد شد. در مجازات جهان خداوند از هرگونه تقصير و اتهامي به خاطر وجود گناه، مبرا خواهد شد و ثابت خواهد شد كه احكام و فرايض الهي شريك جرم گناه نيستند. در حاكميت خداوند هيچ گونه فساد و انگيزه اي براي طغيان و نارضايتي وجود ندارد.AA 38.5

    هنگامي كه انديشه هاي قلبي همه آشكار مي شود، هم وفادار و هم عاصي با هم يكي شده و خواهند گفت كه ، “عظيم و عجيب است اعمال تو اي خداوند، خداي قادر مطلق، عدل و حق است راههاي تو اي پادشاه امت ها! كيست كه از تو نترسد خداوندا، و كيست كه نام تو را تمجيد ننمايد؟............... زيرا كه احكام تو ظاهر گرديده است!” (مكاشفه 15 آيات 3 و 4)AA 38.6

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents