Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 50—«در میان تله ها»

    در تمام مدت عید که عیسی در اورشلمی به سر می برد، جاسوسان چون سایه ای او را تعقیب می کردند. هر روزه توطئه های جدیدی برای ساکت کردن او طرح ریزی می شد. کاهنین و رؤسای قوم مترصد فرصتی بودند تا وی را گرفتار سازند و در صدد بودند تا با خشونت و توسل به زور از اعمال وی جلوگیری کنند. اما به این نیز بسنده نمی کردند، آنان سعی داشتند تا این معلم جلیلی را در نظر مردم خوار و حقیر سازند. AA 445.1

    در روز نخست حضور وی در عید خیمه ها، روسای قوم به نزد او آمدند و سوال کردند که به چه حقی تعلیم می دهد، و با این سوال می خواستند توجه مردم را از او منحرف و با مطرح کردن حق تعلیم، اهمیت و قدرت خویش را به مردم گوشزد کنند. عیسی در جواب ایشان گفت: «تعالیم من از خودم نیست، بلکه از اوست که مرا فرستاده است. اگر کسی به راستی بخواهد اراده او را به عمل آورد، در خواهد یافت که آیا این تعالیم از خداست یا من از خود می گویم.» (یوحنا 7 آیات 16 و 17).AA 445.2

    عیسی در مقابله با پرسش عیب جویانه ایشان، نه تنها پاسخی عیب جویانه نداد بلکه با بیان حقیقت، اهمیت آن را برای رستگاری انسان یادآور شد. عیسی گفت که پذیرش و شناخت حقیقت مبتنی بر فکر و ذهن نیست بلکه به دل آدمی بستگی دارد. حقیقت می بایستی با تمام دل پذیرفته شود و مورد تکریم اراده قرار گیرد.AA 445.3

    اگر دریافت حقیقت فقط به قدرت استدلال و اندیشه محدود شود، پذیرش آن موجب غرور و تکبر می گردد. بنابراین دریافت حقیقت از طریق عمل فیض خدا در دل آدمی صورت می پذیرد و دریافت آن موکول به انصراف از گناهان و توبه ای است که توسط روح القدس آشکار می شود. امتیاز و برتری انسان در زمینه دریافت معرفت حقیقت، حتی حقایق عظیم، سودی در پی نخواهد داشت مگر اینکه دل آدمی برای دریافت حقیقت آماده و پذیرا گردد، یعنی اینکه از تمامی عادات و اعمالی که مخالف اصول حقیقت است، آگاهانه منصرف شود. کسانی که خود را تسلیم خدا نمایند و برای شناخت وی و انجام اراده اش اشتیاق خالصانه داشته باشند، حقیقت به عنوان قدرت خدا برای نجات و رستگاری ایشان ظاهر خواهد شد. همین موضوع می تواند تمایز میان کسی را که برای خداوند سخن می گوید با کسی که صرفاً برای خویشتن سخن می گوید، آشکار سازد. فریسیان امیال و خواسته های خویش را در حمایت از اراده خدا به کار نمی گرفتند، آنان در پی کسب حقیقت نبودند بلکه برای فرار از حقیقت عذر و بهانه می آوردند و مسیح نشان داد که آنان به همین دلیل از درک تعالیم وی عاجز هستند.AA 445.4

    عیسی اکنون آزمایشی را مطرح می کرد که به وسیله آن معلم حقیقی از معلم گمراه کننده تشخیص داده می شد، «آن که از خود می گوید، در پی جلال خویشتن است، اما آن که خواهان جلال فرستنده خویش است، راستگوست و در او هیچ ناراستی نیست.” (یوحنا 7 آیه 18). کسی که در پی جلال خویشتن است، از خود سخن می گوید. روح خودپرستی منشاء و مبداء خویش را انکار می کند. اما عیسی در پی جلال خدا بود و کلام خدا را بیان می کرد و همین موضوع ثابت می نمود که وی این حق را دارد تا به عنوان معلم حقیقت به تعلیم مردم بپردازد.AA 446.1

    عیسی با نشان دادن امیال باطنی و قلبی فریسیان، الوهیت خویش را به اثبات رسانده بود. آنان از وقتی که عیسی در بیت صیدا به معالجه مریضان مشغول شده بود، در صدد قتل وی بودند و بدین ترتیب شریعتی را که مدعی دفاع از آن بودند، زیر پا می گذاشتند و عیسی در این مورد به ایشان گفت: «آیا موسی شریعت را به شما نداد؟ اما هیچ یک از شما بدان عمل نمی کند. از چه روکمر به قتل من بسته اید؟» سخنان مسیح دوزخ هلاکتی را که فریسیان در شُرف داخل شدن به آن بودند، مانند جرقه ناگهانی نور، به ایشان آشکار کرد و برای لحظاتی ترس سراسر وجود ایشان را فرا گرفت و دیدند که با قدرت لایتناهی در حال مبارزه هستند. اما آنان نسبت به این هشدارها بی تفاوت بودند و برای اینکه نفوذ ایشان در میان مردم حفظ شود، نقشه های جنایت کارانه ایشان می بایستی از نظر مردم مخفی بماند. بنابراین با نادیده گرفتن سوالات عیسی با صدای بلند فریاد می زدند: «تو دیوزده ای! کیست که در پی کشتن تو باشد» و اعمال خارق العاده عیسی را تلویحاً به ارواح پلید نسبت می دادند.AA 446.2

    عیسی به نیش و کنایه ایشان توجهی نکرد و در ادامه سخنان خویش گفت که اعمال شفابخش وی در بیت صیدا با قوانین روز سبت مطابقت داشته است و با تفسیری که خود یهودیان در مورد شریعت مطرح کرده بودند، موجه و قابل توجیه می باشد. عیسی گفت: «موسی حکم ختنه را به شما داد و ... بر این پایه، در روز سبت نیز پسران ختنه می کنید » بر اساس شریعت، اطفال را در هشتمین روز تولد، ختنه می کردند و اگر این روز با روز سبت مصادف می شد، از انجام تشریفات اجتناب نمی کردند و به همین ترتیب «شفای کامل افراد در روز سبت» با روح قوانین شریعت هماهنگی داشت و با توجه به این موضوع، عیسی از ایشان خواست که «بر اساس ظاهر داوری نکنند بلکه به حق داوری کنند »AA 446.3

    روسای قوم با شنیدن سخنان عیسی سکوت کرده بودند ولی برخی از مردم گفتند که، «آیا این همان نیست که قصد کشتنش را دارند؟ ببینید چگونه آشکارا سخن می گوید و بدو هیچ نمی گویند! آیا ممکن است بزرگان قوم به راستی دریافته باشند که او همان مسیح است؟»AA 447.1

    بسیاری از شنوندگان سخنان مسیح که ساکن اورشلیم بودند، از توطئه های روسای قوم، علیه او اطلاع داشتند و اکنون احساس می کردند که با قدرت مقاومت ناپذیری به سوی او کشیده می شوند و این عقیده به ذهنشان خطور کرده بود که وی پسر خداست. اما شیطان همواره آماده بود تا ایشان را دچار شک و تردید کند. ایده های نادرست مردم درباره مسیح و ظهور او، راه را برای انجام مقاصد شیطان هموار می نمود. باور عمومی بر این بود که مسیح می بایستی در بیت لحم متولد شود اما پس از مدتی باید ناپدید شود و در ظهور ثانوی وی کسی نخواهد دانست که از کجا می آید. عده نسبتاً زیادی عقیده داشتند که مسیح موعود با بشریت رابطه ای نخواهد داشت و به دلیل اینکه عیسای ناصری از جلال و شکوه مورد نظر مردم از مسیح، برخوردار نبود، مردم به چنین نظراتی توجه می کردند و می گفتند: «ما می دانیم این مرد از کجا آمده است، حال آنکه چون مسیح ظهور کند، کسی نخواهد دانست که مسیح از کجا آمده است.»AA 447.2

    هنگامی که مردم بین شک و ایمان متزلزل بودند، عیسی از افکار ایشان مطلع شد و پاسخ داد: «مرا می شناسید و می دانید از کجایم، اما من از جانب خود نیامده ام. او که مرا فرستاده، حق است و شما او را نمی شناسید.» آنان مدعی بودند که از منشاء و اصل مسیح اطلاع دارند، در صورتی که نسبت به آن کاملاً بی اطلاع و نادان بودند. اگر آنان بر طبق اراده خداوند زندگی می کردند، هنگامی که پسر خدا بر ایشان آشکار می گردید وی را می شناختند. AA 447.3

    شنوندگان مسیح می توانستند سخنان او را درک کنند، اما نمی خواستند. زیرا مسیح همان ادعایی را که ماه ها قبل در حضور شورای عالی یهود اعلام نموده و خود را پسر خدا معرفی کرده بود، مجدداً تکرار می کرد و همان طوری که در آن وقت روسای یهود سعی داشتند وی را به قتل برسانند، اکنون نیز می خواستد وی را گرفتار کنند اما نیرویی نامریی از کار ایشان ممانعت نموده و خشم آنان را محدود کرده بود. او به ایشان می گفت تا این حد پیش خواهید رفت و نه بیش از آن.AA 447.4

    با این حال، بسیاری از آن جماعت بدو ایمان آوردند و گفتند: «آیا چون مسیح بیاید، بیش از این مرد معجزه خواهد کرد؟ سران کاهنان و فریسیان که با نگرانی مراقب جریان حوادث بودند، هم دردی جمعیت را با مسیح مشاهد کردند. آنان با شتاب به سوی کاهن اعظم روانه شدند و نقشه گرفتار کردن مسیح را مطرح ساختند. آنان ترتیبی داده بودند تا وی را هنگامی که تنهاست، گرفتار کنند زیرا در حضور جمعیت، جسارت دستگیری وی را نداشتند. این بار نیز مسیح به آنان نشان داد که از منظور ایشان مطلع است و فرمود: «اندک زمانی دیگر با شما هستم، و سپس نزد فرستنده خود می روم، مرا خواهید جست، اما نخواهید یافت و آنجا که من هستم، شما نمی توانید آمد » به زودی او به جای امنی که دور از دسترس تحقیر و تنفر فریسیا بود، عزیمت می کرد و با صعود به سوی پدر آسمانی، مورد پرستش فرشتگان قرار می گرفت و قاتلان وی هرگز به چنین مکانی دسترسی نداشتند.AA 448.1

    کاهنان با تمسخر و استهزاء به یکدیگر می گفتند: «این مرد کجا می خواهد برود که ما نمی توانیم او را بیابیم؟ آیا می خواهد نزد یهودیان پراکنده در میان یونانیان برود و یونیان را تعلیم دهد؟» این عیب جویان فکرش را هم نمی کردند که کلمات تمسخرآمیزشان، رسالت مسیح در آینده را تصویر می کنند. مسیح همه روزه دست های خویش را به سوی مردمی نافرمان و گردنکش دراز کرده بود، اما آنان که او را جستجو نکردند، یافتند و او خویشتن را بر کسانی که او را نطلبیدند، آشکار ساخت. (رومیان 10 آیات 20 و 21).AA 448.2

    بسیاری از مردم که متقاعد شده بودند عیسی پسر خداست به واسطه دلایل غلط و نادرست کاهنان و فریسیان گمراه شده بودند. این معلمان مفاهیم عظیم نبوت های انبیاء درباره مسیح را برای مردم بازگو می کردند. آنان می گفتند که او «در کوه صهیون و در اورشلیم و به حضور مشایخ خویش، با جلال سلطنت خواهد کرد.» ، «و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.» (اشعیاء 24 آیه 23 و مزامیر 72 آیه 8) معلمان یهود به شکل اهانت آمیزی جلال و شکوه اعلام شده در آیات فوق را با ظاهر متواضع و محقر عیسی مقایسه می کردند.AA 448.3

    آنان با تحریف کلام نبوت، ارتکاب گناه را تأیید می کردند. اگر مردم، کلام خدا را صادقانه مطالعه می کردند، هرگز دچار گمراهی نمی شدند.AA 449.1

    فصل شصت و یک کتاب اشعیای نبی از اعمالی که مسیح می بایستی انجام دهد، سخن می گوید و عیسی تمامی این اعمال را انجام داده بود. باب پنجاه و سه کتاب اشعیا از عدم پذیرش ومصائب مسیح سخن می گوید و باب پننجاه و نه آن به شخصیت و رفتار فریسیان و معلمین یهود اشاره می کند.AA 449.2

    خداوند انسان را مجبور نمی کند که از بی ایمانی خویش دست بردارد. نور و ظلمت، حقیقت و گناه، پیش روی وی قرار دارد و پذیرش هر یک از آنها به عهده خود انسان است. اندیشه انسان از قدرتی برخوردار است که می تواند اختلاف میان حق و باطل را تشخیص دهد. نقشه خدا این است که انسان از روی غریزه و احساس تصمیم نگیرد بلکه براساس اهمیت و اعتبار شواهد موجود در کتب مقدسه تصمیم گیری کند.AA 449.3

    اگر یهودیان تعصب را کنار می گذاشتند و نبوت های پیش گویی شده را با خصوصیات زندگی عیسی مقایسه می کردند، آنگاه می توانستند مطابقت میان نبوت ها و تحقق آنها را در زندگی و خدمت عیسای ناصری، این جلیلی فروتن مشاهده کنند.AA 449.4

    امروز نیز بسیاری از مردم مانند یهودیان به همان طریق، گمراه می شوند. معلمین مذهبی، کتاب مقدس را مطابق فهم و سنت های خویش مطالعه می کنند و مردم، خودشان کتب مقدسه را تفتیش نمی کنند و حقایق آن را مورد داوری قرار نمی دهند. آنان روح خودر ا به رهبران مذهبی تسلیم می کنند. موعظه و تعلیم کلام خدا وسیله ای است که وی برای گسترش نور حقیقت مقرر داشته است، بنابراین وظیفه ما این است که تعالیم انسانی را با کتب مقدسه، مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهیم. کسی که با دعا و نیایش کتاب مقدس را مطالعه کند وبرای اطاعت از کلام خدا در پی کسب حقیقت باشد، قطعاً از نور حقیقت الهی برخوردار خواهد شد. چنین شخصی نوشتجات کتاب مقدس را درک خواهد نمود، «اگر کسی به راستی بخواهد اراده او را به عمل آورد، درباره تعلیم خواهد دانست.» (یوحنا 7 آیه 17).AA 449.5

    در روز آخر عید خیمه ها، نگهبانانی که برای دستگیری عیسی فرستاده شده بودند، بدون وی بازگشتند. فریسیان با عصبانیت از ایشان سوال کردند که، چرا او را نیاوردید؟ آنان با ظاهری مضطرب پاسخ دادند، «تا کنون، کسی چون چون این مرد سخن نگفته است.» دل های سخت ایشان با شنیدن کلام عیسی نرم شده بود.AA 449.6

    هنگامي كه عيسي در صحن معبد سخن مي گفت، آنان به وي نزديك شدند و مقصود اصلي را كه به خاطر آن فرستاده شده بودند، فراموش كردند و مانند سايرين مسحور كلام وي شدند. مسيح خود را به ايشان مكشوف ساخت و آنان حقايقي را مي يافتند كه فريسيان و كاهنان از درك آن عاجز بودند.AA 450.1

    زيرا بشريت با جلال و شكوه الوهيت درهم آميخته بود. هنگامي كه اين نگهبانان به نزد فريسيان بازگشتند، افكارشان به قدري تحت تاثير سخنان عيسي قرار گرفته بود كه در مقابل سئوال فريسيان كه پرسيده بودند: «چرا او را نياورديد؟» پاسخ دادند: «تاكنون كسي چون اين مرد سخن نگفته است. AA 450.2

    فريسيان و كاهنان نيز در نخستين ديدارشان با عيسي، همين عقيدا ره داشتند و دل هاي ايشان شديدا تحت تاثير قرار گرفته بود. عبارت «تاكنون كسي چون اين مرد سخن نگفته است.»، از ذهن ايشان نيز خطور كرده بود. ليكن آنان فكر پذيرش و اعتقاد به روح القدس را در ذهن خود سركوب كرده بودند. فريسيان با شنيدن پاسخ نگهبانان بسيار خشمگين شدند زيرا ايشان به عنوان ماموران اجراي شريعت، تحت تاثير عيسي قرار گرفته بودند. بنابراين به نگهبانان گفتند: «مگر شما نيز فريب خورده ايد؟ آيا از بزرگان قوم يا فريسيان كسي هست كه به او ايمان آورده باشد؟ البته كه نه! اما اين مردم عامي كه چيزي از شريعت نمي دانند، معلولند.»AA 450.3

    آناني كه پيام حقيقت به ايشان گفته مي شود، به ندرت سئوال مي كنند كه، «آيا حقيقت دارد؟ و يا چه كسي از آن طرفداري و حمايت مي كند؟» مردم حقيقت كلام را با تعداد جمعيتي كه آن را مي پذيرفتند، ارزيابي مي كردند و امروزه نيز اين سئوال را از مردم مي شنويم كه، «آيا از دانشمندان يا رهبران مذهبي كسي هست كه ايمان آورده باشد؟» امروز نيز مانند زمان مسيح، مردم نسبت به دينداري واقعي بي علاقه هستند. آنان با اشتياق فراوان در پي لذات دنيوي هستند و حقايق جاودان الهي را مورد بي توجهي قرار مي دهند. اگر عده بيشماري از مردم حاضر به قبول حقيقت نيستند و اگر مردان بزرگ جهان نيز از پذيرش حقيقت امتناع مي نمايند، تمام اين موارد دليلي بر باطل بودن حقيقت نمي تواند باشد.AA 450.4

    كاهنان و روساي قوم مجددا نقشه دستگيري عيسي را طرح نمودند، زيرا مي ترسيدند كه اگر وي را در تعليم مردم آزاد بگذارند، آنان را از رهبران تعيين شده مذهبي جدا خواهند ساخت. بنابراين تنها روش مطمئن اين بود كه او را بي درنگ ساكت كنند.AA 450.5

    اما همچنان كه سرگرم صحبت و تصميم گيري بودند با مانعي روبرو شدند. نيقوديموس از ايشان پرسيد: «آيا شريعت ما كسي را محكوم مي كند بدون اينكه نخست سخن او را بشنود دريابد چه كرده است؟» سكوت بر جمعيت فريسيان حكمفرما شد و سخنان نيقوديموس تا اعماق وجدان ايشان نفوذ كرد زيرا آنان نمي توانستند كسي را محكوم كنند، بدن اينكه نخست سخن او را بشنوند. اما اين موضوع تنها دليل سكوت رهبران متكبر يهود نبود، بلكه آنان از جسارت نيقوديموس در دفاع از عدالت متعجب شده و به او خيره شده بودند و از اينكه يكي از همكاران ايشان تحت تاثير رفتار و شخصيت عيسي، به دفاع از وي پرداخته بود، آزرده و در شگفت بودند و چون از حيرت و شگفتي خلاصي يافتند با طعنه از نيقوديموس سئوال كردند: «مگر تو نيز جليلي هستي؟ تحقيق كن و ببين كه هيچ پيامبري از جليل برنخاسته است. »AA 451.1

    با اين حال، اعتراض نيقوديموس كار شورا را متوقف كرد زيرا روساي يهود قادر نبودند بدون استماع سخنان عيسي اهدافشان را اجرا و وي را محكوم سازند. بنابراين روساي قوم در انجام طرح خود شكست خوردند و سپس هر يك به خانه خويش رفتند. اما عيسي به كوه زيتون رفت. عيسي با دور شدن از هياهو و غوغاي شهر و با فاصله گرفتن از جمعيتي مشتاق و خاخام هاي خطرناك و خيانت پيشه، به سوي بيشه زار آرام و درختان زيتون روانه شد تا در تنهايي با خدا به راز و نياز بپردازد. سحرگاهان، عيسي باز به صحن معبد آمد. در آنجا همه مردم گرد وي جمع شدند، و او نشسته، به تعليم ايشان پرداخت. اما چندي نگذشته بود كه سخنانش را قطع كردند. در اين هنگامف علماي دين و فريسيان، زني وحشت زده را كه در حين زنا گرفته شده بود، آوردند.AA 451.2

    آنان در حالي كه فرياد مي زدند، زن را متهم مي كردند كه حكم هفتم از ده فرمان را نقض نموده است. پس از آنكه زن متهم را به حضور عيسي آوردند، با ظاهري محترمانه ولي در واقع رياكارانه از عيسي سئوال كردند، «استاد! اين زن در حال زنا گرفته شده است.AA 451.3

    موسي در شريعت به ما حكم كرده است كه اين گونه زنان را سنگسار شوند، حال تو چه مي گويي؟» در زير پوشش احترام دروغين ايشان طرح نابودي عيسي به طور محرمانه اي نهفته بود. آنان با طرح اين سئوال منتظر فرصتي بودند تا وي را محكوم سازند زيرا تصور مي كردند كه هر نوع قضاوت و داوري عيسي درباره زن زناكار، اين فرصت را به ايشان خواهد داد تا وي را گرفتار و محكوم سازند.AA 451.4

    اگر عيسي زن را تبرئه مي كرد، ممكن بود كه به حقير شمردن شريعت موسي محكوم شود و اگر زن را مستحق مجازات مرگ مي دانست در آن صورت به وسيله روميان محكوم شناخته مي شد، زيرا اقتدار روميان را زير سئوال مي برد.AA 452.1

    عيسي براي لحظاتي به اين منظره خيره شد. از يك سو زني گرفتار كه از شرمساري به خود مي لرزيد و از سوي ديگر رجال و مقامات نامهربان و بي احساس را مي ديد كه فاقد هر نوع شفقت انساني بودند. روح پاك و بي عيب او از ديدن اين منظره، اندوهگين و منزجر شد.AA 452.2

    عيسي به خوبي آگاه بود كه فريسيان با چه هدفي اين زن را به حضور وي آورده اند. او از نيت قلبي ايشان آگاه بود و از شخصيت و پيشينه زندگي تمامي كساني كه در حضور وي ايستاده بودند به خوبي آگاه بود.AA 452.3

    اين به اصطلاح نگهبانان عدالت، خود، آن زن را به سوي انجام گناه هدايت كرده بودند تا شايد عيسي را بيازمايند و موردي براي متهم كردن او بيابند. مسيح سر به زير افكنده، با انگشت خود بر زمين مي نوشت.AA 452.4

    مدعيان كه از تاخير و بي اعتنايي مسيح بي حوصله شده بودند، به او نزديك شدند و هم چنان از او سئوال كردند. اما به محض اينكه نگاه ايشان در تعقيب نگاه هاي عيسي، به زمين زير پاي او دوخته شد، رنگ چهره ايشان تغيير يافت. زيرا گناهان پنهان زندگي ايشان در پيش چشمانتان آشكار شده بود. مردمي كه شاهد صحنه بودند، با ديدن چهره برافروخته فريسيان و علماي دين با كنجكاوي جلوتر آمدند تا ببينند كه چرا ايشان با خجالت و حيرت بدان نقطه خيره شده اند. فريسيان و علماي دين يهود، با متهم ساختن اين زن، شرايط و مقررات شريعت را زير پا مي گذاشتند. وظيفه شوهر بود كه عليه آن زن اقدام كند و زن و مرد زناكار مي بايستي به يك اندازه مورد تنبيه قرار مي گرفتند. بنابراين اقدام متهم كنندگان كاملا بي جا و بي مورد بود. اما عيسي بر اساس دلايل خودشان با آنان رفتار نمود. شريعت تصريح كرده بود كه در سنگسار كردن اشخاص، ابتدا، شهود مي بايستي نخستين سنگ را به سوي متهم پرتاب كنند. بنابراين عيسي سر بلند كرد و بديشان گفت: «از ميان شما هر آن كس كه بي گناه است، نخستين سنگ به او بزند. و باز سر به زير افكنده، بر زمين مي نوشت.AA 452.5

    عيسي، نه احكامي را كه به وسيله موسي به قوم اسراييل داده شده بود، ابطال كرد و نه حاكميت و قدرت روميان را ناديده گرفت. بنابراين اين فريسيان و علماي دين شكست خوردند. اكنون جامه متظاهرانه قدوسيت ايشان دريده شده بود و گناهكار و محكوم در حضور منبع بي كران قدوسيت ايستاده بودند. آنان از اينكه گناهان پنهان زندگي شان در حضور جمعيت آشكار شود، به خود مي لرزيدند و در حالي كه سر به زير افكنده و چشم به زمين دوخته بودند، يك به يك، آن جا را ترك گفتند و زن متهم را با منجي مهربان و دلسوز تنها گذاشتند. آنگاه، عيسي سر بلند كرد و به زن گفت: «اي زن! ايشان كجايند؟ هيچ كس تو را محكوم نكرد؟» زن پاسخ داد: «هيچ كس، اي سرورم.» عيسي به او گفت: «من هم تو را محكوم نمي كنم، برو و ديگر گناه مكن.»AA 452.6

    زن متهم در حالي كه از شدت ترس به خود مي لرزيد، در حضور عيسي ايستاده بود. سخنان عيسي مبني بر اينكه، «از ميان شما، هر آن كس كه بي گناه است، نخستين سنگ را به او بزند » در نظر او چون حكم قتل بود. او جرئت نداشت كه به چهره منجي نگاه كند و در سكوت به انتظار محكوم شدن خويش نشسته بود. وي با حيرت و تعجب مي ديد كه مدعيان وي ساكت و مبهوت، آن مكان را ترك مي گويند و سپس كلام پر اميد عيسي را شنيد كه، «من هم تو را محكوم نمي كنم. برو و ديگر گناه مكن.» در اين هنگام زن بسيار متاثر شد و خود را زير پاهاي عيسي افكند و در حالي كه از ته دل گريه مي كرد و به گناهان خويش اعتراف نمود. اين لحظات براي او، آغاز يك زندگي تازه، پاك و سالم بود، يك زندگي كه مي بايست براي خدمت و عبادت به حضور خداوند وقف گردد. عيسي در بخشيدن زن زناكار، معجزه اي بسيار بزرگتر از شفا دادن سخت ترين امراض جسمي انجام داد. زيرا در اين معجزه، بيماري معنوي را كه به موت جاوداني منجر مي شد، شفا داده بود. اين زن پشيمان، بعدها به يكي از ثابت قدم ترين پيروان عيسي تبديل گرديد. زيرا با محبت ايثارگرانه و خدمت خويش رحمت بخشانيده عيسي را تلافي كرد.AA 453.1

    در بخشيدن زن زناكار و تشويق و تسلي او براي آغاز يك زندگي بهتر، سيرت عيسي و عدالت كامل وي به شكلي بسيار زيبا نمايان مي شود.AA 453.2

    او با وجود تخفيف ندادن گناه و كوچك جلوه ندادن جرم، در صدد محكوم كردن زن نبود بلكه وي را نجات داد. دنيا در پي آن بود كه اين زن خطاكار را محكوم و حقير شمارد، ليكن عيسي، براي او از كلام اميد و تسلي سخن گفت. خداوند، بر گناهكاري ضعيف ترحم نمود و دست ياري به سوي اين زن گناهكار دراز كرد. در حالي كه فريسيان رياكار وي را مورد نكوهش و تحقير قرار دادند، او به زن گفت: «برو و ديگر گناه نكن!» پيروان مسيح نيز نبايد با مشاهده اشخاص خطاكار، نگاه خويش را برگردانند و بدون آنكه ممانعتي به عمل آورند، آنها را در تعقيب راه گناه آلودشان رها كنند. آناني كه در متهم ساختن ديگران پيش قدم مي شوند و براي اجراي عدالت عليه ديگران تعصب مي ورزند، غالبا در طول زندگي خود بيش از همان ديگران مرتكب گناه مي شوند. مردم از گناهكاران متنفرند اما گناه را دوست دارند. در حالي كه مسيح به همان اندازه كه از گناه متنفر است، گناهكاران را دوست دارد. تمامي پيروان مسيح نيز مي بايستي از چنين روحي برخوردار باشند. محبت مسيحي در سرزنش و محكوم كردن ديگران تعجيل به خرج نمي دهد، ولي در شناخت و تشخيص لزوم توبه، بخشش، تسلي و تشويق ديگران، سريع عمل مي كند و بدين وسيله كساني را كه از مسير قدوسيت منحرف شده اند، به مسير درست هدايت مي كند.AA 453.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents