Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 62—«ضیافت در خانه شمعون»

    شمعون بین عنیایی از شاگردان عیسی به حساب می آمد. او یکی از معدود فریسیانی بود که علنا ً به پیروان مسیح پیوسته بود. او عیسی را به عنوان یک معلم به رسمیت شناخته و امیدوار بود که او مسیحا باشد اما وی را به عنوان یک منجی نپذیرفته بود. شخصیت شمعون تبدیل نشده بود؛ اصول او تغییری نیافته بودند. AA 544.1

    شمعون از برص شفا یافته ، همین امر باعث کشیده شدن او به سوی مسیح شده بود. او مایل بود که سپاس گذاری خود را نشان دهد و در آخرین دیدار مسیح از بیت عنیا ، برای منجی و شاگردان او جشنی ترتیب داد. این جشن، بسیاری از یهودیان را دور هم جمع کرد. در آن ایام ، در اورشلیم هیجان بسیاری وجود داشت. مسیح و ماموریت او چنان جلب توجه می کردند که تا آن زمان هرگز سابقه نداشت. آنانی که به آن جشن آمده بودند ، و حتی برخی از ایشان با نگاه های غیر دوستانه ، حرکات او را کاملا ً زیر نظر داشتند.AA 544.2

    نجات دهنده به بیت عنیا رسید، فقط شش روز به عید فصح باقی بود و مطابق رسمی که داشت می خواست در خانه ایلعاذر بماند. خلایقی که به عنوان مسافر از آنجا می گذشتند ، این خبر را پخش می کردند که او رهسپار اورشلیم است و شب سبّت را در بیت عنیا استراحت خواهد کرد. حرارت و شور عجیبی در میان مردم افتاده بود. جمعیت بسیاری در بیت عنیا گرد آمده بود، برخی از روی طرفداری از عیسی و برخی از روی کنجکاوی تا آن از مردگان برخاسته ، یعنی ایلعاذر را ببینند. AA 544.3

    خیلی ها انتظار داتند که ایلعاذر ، گزارش عجیب و غریبی از صحنه های پس از مرگ خود برای آنها نقل کند اما وقتی دیدیند که خبری از این حرف ها نیست ، غرق حیرت شدند. او از آن گونه چیزها، چیزی برای گفتن نداشت. زبان وحی می گوید: « مردگان هیچ نمی دانند ..... هم محبت و هم نفرت و حسد ایشان ، حال نابود شده است.” (جامعه 9 : 5 و 6)، البته ایلعاذر در مورد کار مسیح ، شهادت حیرت انگیزی داشت که باید آن را بر زبان می آورد. اصلا او به همین هدف از مردگان برخیزانده شده بود. او با اطمینان و قوت اظهار کرد که عیسی پسر خداست. AA 544.4

    گزارش هایی که از مسافران بیت عنیا به اورشلیم رسید، به هیجانات دامن زد. مردم، مشتاق دیدی عیسی و شنیدن سخنان او بودند. این سئوال همه بود که آیا ایلعاذر ، عیسی را تا اورشلیم همراهی خواهد کرد؟ و آیا آن پیامبر را در عید فصح ، پادشاه اعلام کرده ، تاج بر سر او می گذارند؟ کاهنان و روسا می دیدند که تسلط آنها بر مردم ، همچنان در حال کاهش است و لذا کینه ای که از عیسی به دل داشتند شدیدتر شد. آنها دیگر برای اینکه در یک فرصت مناسب او را برای همیشه از سر راه خود بردارند، عنان اختیار را از دست داده بودند. هر چه زمان می گذشت آنها با خود فکر می کردند که عیسی همان است که بارها نقشه کشیدیم تا او را بکشیم و او آن نقشه ها را عقیم گذاشت، شاید این دفعه م دست ما را خوانده و خود را از دسترس ما دور نگه دارد. آنها نمی توانستند نگرانی خود را پنهان کنند. لذا از یکدیگر می پرسیدند : « می گویید این فکر به ذهنش می رسد که اصلا به مراسم فصح اوشلیم نیاید؟»AA 545.1

    سورایی متشکل از کاهنان و فریسیان به رایزنی فراخوانده شدند. از زمان برخیزانیدن ایلعاذر، مسیح چنان در میان مردم هواخواه پیدا کرده بود که بازداشت او در ملاء عام خطرناک بود. بنابراین مقامات تصمیم گرفتند که او را مخفیانه بازداشت و تا آنجا که ممکن است بی سر و صدا محاکمه کنند. آنها امیدوار بودند تا موقعی که حکم محکومیت او علنی می شود، ورق افکار آن مردم دمدمی، به نفع آنها برگشته باشد. AA 545.2

    این چنین شد که آنها تصمیم قطعی گرفتند که عیسی را از میان بردارند. اما کاهنان و خاخام ها می دانستند که تا موقعی که ایلعاذر زنده باشد، آنها ایمن نخواهند بود. وجود آدمی که چهار شبانه روز مدفون بوده و به مدد کلامی عیسی زنده شود و آزادانه در میان مردم راه رود، دیر یا زود باعث فعل و انفعالاتی می شد.AA 545.3

    مردم از رهبران خود انتقام می گرفتند ، رهبرانی که قصد هلاکت شخصی را داشتند که می توانست چنین معجزاتی انجام دهد. و چنین شد که شورای سنهدرین تصمیم به نابودی ایلعاذر نیز گرفت. آری، حسد و پیش داوری ، وقتی کسی را در دام خود ببیند ، او را تا این حد نیز فرو خواهد بلعید. کینه و بی ایمانی رهبران یهود نسبت به عیسی چنان بالا گرفت که مصمم شدند جان کسی را بگیرند که قدرت نامحدود مسیح ، او را از قبر رهایی داده بود.AA 545.4

    هنگامی که این دسیسه ها در اورشلیم در حال شکل گیری بود ، عیسی و دوستانش به جشنی که شمعون برپاکرده بود ، دعوت شدند. به هنگام پذیرایی ، در یک سوی منجی، شمعون نشسته بود ، شمعونی که از یک بیماری نفرت بار نجات یافته بود و در سوی دیگر منجی، ایلعاذر جا خوش کرده بود ، ایلعاذری که از مردگام برخیزانیده شده بود. مارتا کمر خدمت بسته ، پذیرایی می کرد و مریم ، به هر کلمه ای که از دهان عیسی خارج می شد، گوش می کرد. عیسی از روی رحمت، گناهان او را عفو کرد، او بود که برادر محبوب مریم را از قبر به بیرون فراخواند و قلب مریم، لبریز از سپاس بود. مریم شنیده بود که عیسی از مرگ خود و آن هم یک مرگ نزدیک حرف می زند و مریم با محبتی عمیق و دلی غمبار، به انظار مانده بود تا درجه احترامی را که برای او قائل است، به او نشان دهد. او با سخاوت تمام ، « رطلی از سنبل خالص گرانبها» خریده بود تا با آن ، جسد او را عطرآگین کند. اما حالا بسیاری از مردم می گفتند که به زودی در مراسم تاجگذاری او شرکت خواهیم کرد. اندوه مریم به شادی تبدیل شده و مشتاق بود که اولین کسی باشد که سرور خود را تکریم می کند. او ظرف حاوی عطر را شکسته ، محتویات آن را بر سر و پای عیسی ریخت؛ سپس زانو زنان و اشک ریزان ، از یک طرف پاهای او را با سیل اشک تر می کرد و از طرف دیگر با خرمن موهای بلند خود خشک می ساخت. AA 546.1

    مریم نمی خواست که با قضیه تدهین عیسی، توجه دیگران را به خود معطوف کند و اگر رایحه آن عطر همه جا را پر و همه حضار را خبر نمی کرد، چه بسا که کار او چندان به چشم نمی آمد. یهودا با ناخشنودی تمام ، کار مریم را نظاره کرد. یهودا به حای اینکه صبر کند و ببیند که مسیح در اینباره چه می گوید، خطاب به آنانی که نزدیک او بودند ، شروع به زمزمه، شکوه و شکایت کرد و مسیح را به خاطر تحمل چنان اسرافی به باد سرزنش گرفت. او با حیله گری پیشنهاداتی داد که هدف از آنها، ایجاد دلسردی و نارضایتی بود. AA 546.2

    یهودا خزانه دار یا به قول معروف مادر خرج شاگردان بود و برای مصارف شخصی خود، پنهانی از آن ذخیره کوچک برداشت می کرد و با این کار ، ناچیزی آن مختصر را ناچیزتر می ساخت. او بسیار مایل بود تا آنجا که ممکن است ورودی های کیسه خزانه را بیشتر کند تا بتواند برداشت های شخصی خود را بیشتر کند. کیسه خزانه غالبا ً برای بهبود وضعیت فقرا به کار می رفت؛ و هر وقت که چیزی خریده می شد که از نظر یهودا خریدن آن لزومی نداشت، یهودا می گفت: چرا اسراف می کنید؟ چرا این پول را به من ندادید تا در کیسه بیاندازم و برای فقرا خرج کنم؟ اینک آن اقدام مریم چنان با خودخواهی او در تضاد بود که بایستی او را شرمنده می کرد. اما او طبق عادت همیشگی اش و برای اینکه عذر موجهی برای انکار هدیه مریم بتراشد، رو به شاگردان کرد و پرسید: « برای چه این عطر به سیصد دینار فروخته نشد تا به فقرا داده شود؟ و این را نه از آن رو گفت که پروای فقرا می داشت، بلکه از آن رو که دزد بود و خریطه در حواله او، و از آنچه در آن انداخته می شد ، برمی داشت.» یهودا اصلا دلش برای فقرا نمی تپید. اگر عطر مریم فروخته می شد و وجه آن به چنگ او می افتاد، سودی به فقرا نمی رسید.AA 546.3

    یهودا به قدرت اجرایی خود اعتقاد راسخی داشت. او که به اصطلاح مامور امور مالی بود، خیال می کرد که از سایر شاگردان مقام بسیار والاتری دارد و ایشان را وادار کرده بود که به همین چشم به او نگاه کنند. او اعتماد ایشان را به خود جلب کرده بود و نفوذ سنگینی بر روی ایشان داشت. ایشان ، فریب جانبداری زبانی او از فقرا را خورده بودند لذا همین که او در مورد کار مریم شروع به خود شیرینی و ایراد گیری کرد، ایثارگری مریم در چشم شاگردان بی اعتبار شد. در اطراف میز شام، نجوایی دهان به دهان رد و بدل می شد که ، « هدف از این اسراف چه بود؟ می شد این عطر را به قیمت گزافی فروخت. صرف فقرا کرد »AA 547.1

    این نجواهای انتقاد آمیز به گوش مریم رسید و درون او را آشفت. او می ترسید که نکند خواهرش او را به ولخرجی متهم سازد و استاد نیز تصور کند که او موجودی فاقد حس آینده نگری است. مریم از بیم و شرم داشت دست و پای خود را جمع می کرد که بی عذر و بهانه میدان را خالی کند که صدای خداوند به گوش رسید که ، « او را واگذارید، از برای چه او را زحمت می دهید؟ » او دید که مریم، آشفته و پریشان شده است. عیسی می دانست که مریم، قصد خدمت داشته و خواسته با این کار خود، سپاس خود را بیان کند، سپاس به خاطر ایمکه گناهان او بخشوده شده بود، لذا عیسی خیال مردم را راحت کرد. او صدای خود را بالا برد تا غرولندهای انتقاد آمیز را خاموش کند، « کار نیکو به من کرده است. زیرا که فقر را همیشه نزد خود دارید اما مرا همیشه ندارید و این زن که این عطر را به بدنم مالید، به جهت دفن من کرده است »AA 547.2

    هدیه معطری که مریم خیال داشت آن را صرف جسد بی جان منجی کند، به دست خودش صرف هیکل نجات بخشی شد که نه تنها زنده بود بلکه هدیه آورنده را ستود.AA 547.3

    اگر آن عطر صرف جسد می شد، شمیم آن فقط می توانست فضای قبر را پر سازد اما حالا قلب منجی را مالامال از شادی کرد، شادی به خاطر اطمینان یافتن از ایمان و محبت مریم. یوسغ رامه ای و نیقودیموس، هدیه محبت آمیز خود را در حیات عیسی به او تقدیم نکردند بلکه عطریات گرانبهای خود را با چشمان اشکبار برای جسد سرد و بی جان او آوردند. زنی که آن مواد خوشبو را داخل قبر برد، سفارش یوسف رامه ای و نیقودیموس را بی حاصل دید چرا که او برخاسته بود. اما مریم هنگامی محبت خود را نثار منجی کرد که منجی ، ایثار او را به چشم می دید. مریم در واقع داشت او را برای دفن شدن تدهین می کرد و هنگامی که منجی به قعر ظلمت آزمون عظیم خود رفت، خاطره ایثار مریم را با خود برد، ایثاری توام با محبتی صادقانه که از سوی نجات یافتگان او و برای همیشه از آن او ، خواهد بود. AA 548.1

    سیاری هستند که هدایای ارزشمند خود را برای مردگان می برند. ایشان همانگونه که کنار آن قالب های سرد و خاموش می ایستند ، الفاظ محبت آمیز خود را به صراحت از دهان جاری می کنند. الفاظ تشکر آمیز و اخلاصی که در چنین مواقعی نثار می شود، همه به سوی کسانی جاریست که نه می بینند و نه می شنوند. ای کاش آن الفاظ شیرین در دوران زندگی آن اشخاص و بخصوص وقتی که روحا از پا افتاده بودند ، ادا می شد. یعنی وقتی که گوش ایشان می شنید و قلب ایشان حس می کرد و وجودشان شدیدا ً نیازمند تسلی می بود، در آن صورت عطریات آن الفاظ چه ارزشمند می توانستند بود!AA 548.2

    اگر بگوییم مریم از اهمیت عمل محبت آمیز خود کاملا ً آگاه بود ، زیاده روی کرده ایم . این از آنجا پیداست که او در پاسخ معترضین ، چیزی برای گفتن نداشت و او نتوانست توضیح دهد که چرا آن موقعیت را برای تدهین عیسی انتخاب کرده است. در واقع این روح القدس بودکه آن نقشه ها را کشید. مریم از تلقینات او اطاعت کرد. الهام که آمد دل شخص ، آنقدر نرم می شود که دیگر به دنبال دلیل نمی گردد. الهام ، جلوه ای از یک حضور نامرئی است، حضوری که با ذهن و جان انسان حرف می زند و دل او را به سوی اقدام متمایل می سازد . الهام ، خود دلیلی بر حقانیت محتوای آن است.AA 548.3

    مسیح ، معنای کار مریم را برای او باز کرد و با این کار خود، چیزی را به مریم داد که بیش از ایثار مریم بود. مسیح گفت : « این زن که این عطر را بر بدنم مالید ، به جهت دفن من کرده است.» اگر ظرف عطر شکسته شد و کل خانه را با رایحه خود پر کرد، مسیح هم قرار بود بمیرد، سینه اش شکافته و خونش ریخته شود؛ و البته از قبر برخیزد و رایحه حیات او زمین را پر کند. « مسیح هم مارا محبت نمود و خویشتن را برای ما به خدا هدیه و قربانی برای عطر خوشبوی گذرانید.» (افسسیان 5 :2).AA 548.4

    مسیح گفت: « هر آینه به شما می گویم هر جایی که در تمام عالم بدین بشارت موعظه کرده شود، کار این زن نیز به جهت یادگاری او مذکور خواهد شد.” منجی که به آینده نگاه می کرد، در مورد انجیل خویش با اطمینان سخن می گفت. از اول قرار بود که به این انجیا ، در سراسر عالم موعظه شود و تا هرجا که پیام انجیل برسد، هدیه مریم رایحه خود را پخش خواهد کرد و از طریق کار محاسبه نشده او ، دل ها برکت خواهند یافت و بساط سلطنت ها چیده و برچیده خواهد شد؛ نام امپراطوران و فاتحان ز یادها خواهدرفت، اما این اقدام آن زن، جاودانه در اوراق تاریخ مقدس باقی خواهد ماند. ساید چیزی نگذرد که داستان آن شیشه شکسته عطر، دیگزی چیزی نباشد جز داستان محبت بی حد و حصر خدا نسبت به مردمی که به آن گوش نسپردند و و سقوط کردند.AA 549.1

    آن ایثار مریم، با آنچه که یهودا به زودی می کرد، در تضاد شدیدی بود. مسیح قرار بود چه درس سنگینی به او بدهد، به او که بذر ایرادگیری و بداندیشی را در ذهن شاگردان ، پاشیده بود! آنکه بی دلیل ، دیگری را متهم می کرد، حالا چه به حق متهم می شد. خداوندی که از عمق قلب همه خبر دارد و کوچکترین حرکت هر کس را می بیند، می توانست در آزمونی که از یهودا به عمل می آورد، سیاهی و گناهکار بودن قلب یهودا را به شرکت کنندگان در میهمانی نشان دهد. زبان پر از تظاهر آن خائن پوچی و بطلان خود را چه زود ثابت کرد.؛ خائنی که به جای درک درد فقر، پولی را که برای رسیدگی به آنها گذاشته می شد، می دزدید. در واقع ، او ستمکاری بود که به بیوه زن ، کودک و فقیر ، ظلم می کرد و این حکایت ، قلب انسان ا جریحه دار می کند و اما مسیح ، نقاب از چهره یهودا برداشت و این کار او حتما ً می تواند یکی از دلایل خیانت یهودا باشد. یهودا با اینکه دزد بود و لذا نتوانسته بود که اطمینان دیگران را به خود جلب کند اما حتی در میان شاگردان هم محبوبیت داشت. منجی می توانست او را سرزنش نکند و بهانه ای برای خیانت به دست او ندهد. AA 549.2

    البته نگاهی که عیسی به یهودا انداخت، به او فهمانید که منجی، از ریاکاری او کاملا ً آگاه است و شخصیت فرومایه و حقید او را می شناسد و مسیح در تعریف از اقدام مریم ، اقدامی که آنچنان شدید محکوم شده بود ، یهودا را سرزنش کرد. قبل از این ماجرا، منجی هرگز یهودا را مستقیما ً سرزنش نکرده بود. آن سرزنش نه چندان سنگین ، آتش کینه را در سینه یهودا روشن کرد و او تصمیم به انتقام گرفت. او از سر میز شام مستقیما ً به کاخ کاهن اعظم رفت و دید که جلسه شورا در آمجا برقرار است و لذا در همانجا پیشنهاد کرد که عیسی را تسلیم نها کند. AA 549.3

    کاهنان به شدت خوشحال شدند. به این رهبران اسراییل تا به آنجا امتیاز داده شده بود که می توانستند بدون پرداخت هیچ پولی، مسیح را به عنوان منجی خویش بپذیرند اما آنها هدیه به این گرانبهایی را نپذیرفتند، هدیه ای که به صمیمانه ترین شکل ممکن و از روی محبتی عظیم داده شد. آنها از قبول کردن نجات ، خود داری کردند ، نجاتی که از الماس ارزشمندتر است. آنها خداوند خود را به سی پاره نقره خریدند. AA 550.1

    یهودا آنقدر به طمع خود میدان داد که طمع، همه خصوصیات خوب او ر به تسط خود در آورد. هدیه ای که نثار عیسی شد، یعنی عطر ، چشم او را کور کرده ، دلش در دورن سینه از حسد آتش گرفته بود که چرا منجی باید هدیه ای را دریافت کند که لایق امپراطوران جهان است. او خداوند خود را فروخت ، پولی که بابت این کار گرفت بسیار کمتر از قیمت آن عطر بود. AA 550.2

    شاگردان، مانند یهودا نبودند بلکه منجی را دوست می داشتند اما قدر آن شخصیت والا را به درستی نمی شناختند. اگر آنها به درستی می دانستند که او برای ایشان چه کرده است ، آن وقت می فمیدند که هر آنچه نثار وی شود، هر چند هم ارزشمند ، هدر نشده است. آن مردان خردمندی که در تولد عیسی از شرق آمدند ، با اینکه در مورد او اطلاعات اندکی داشتند، منزلت او را بهتر از شاگردان ، احترام کردند. در آن زمان ، عیسی چیزی جز نوزادی که یک آخور را گهواره او کرده بودند، نبود. اما آن خردمندان برای آن منجی هدایایی گرانقیمت آوردند و به علامت احترام ، به او تعظیم کردند. مسیح، برای کارهای احترام آمیزی که از قلب انسان سرچشمه گرفته باشند، ارزش قائل است. وقتی که کسی به او لطف نشان می داد، او با نزاکتی آسمانی، وی را برکت می داد. اگر بچه ای گل کوچک خود روی بی مقداری را که کنده بود، از روی محبت به او تقدیم می کرد، آن را می پذیرفت. او هدایای بچه ها را قبول می کرد و در حالیکهع اسامی ایشان را در دفتر حیات می نوشت، ایشان را برکت می داد. در کلام خدا ، عمل مریم مبنی بر تدهین عیسی، به عنوان شاخص درج شده است، شاخصی که او از باقی مریم ها ممتاز می کند، اقداماتی که از سر محبت و احترام به عیسی انجام شوند، شواهدی از ایمان به او به عنوان پسر خدا هستند و روح القدس ، شواهد وفاداری یک زن به مسیح را این طور ذکر می کند: «پای های مقدسین را شسته و زحمت کشان را اعانت نموده و هر کار نیکو را پیروی کرده باشند.» (اول تیموتائوس 5: 10).AA 550.3

    مریم اراده خداوند خود را به جا آورد و مسیح، آن گوهر گرانبها یعنی عاطفه بی غل و غش مریم را تحسین کرد، عاطفه ای که شاگردانش آن را درک نکردند و اغلب نمی کنند. آرزوی مریم، یعنی ارائه آن خدمت به خداوند خود، برای مسیح ارزشمندتر از تمام عطریات جهان بود چرا که بیانگر قدرشناسی او از کسی بود که جهان را نجات داد. این محبت مسیح بود که مریم را پُر و تسخیر کرده بود. والایی بی نظیر شخصیت مسیح، روح او را در خود گرفته بود. آن عطر، نشانه ای از مکنون دل صاحب آن عطر بود. آن عطرپاشی، تجلی محبتی بود که آن قدر از نهرهای آسمانی آب خورد تا به آن شکل سرریز کرد.AA 551.1

    کار مریم، همان درسی را به شاگردان داد که احتیاج داشتند و آن اینکه اگر محبت خود را به مسیح ابراز کنند، او خشنود می شود. مسیح برای ایشان همه آنچه را که لازم بود، کرد و آنها نفهمیدند که به زودی از حضور او محروم می شوند و نخواهند توانست ذره ای از تشکر خود را به او تقدیم کنند، تشکر به خاطر محبت عظیمی که به ایشان کرد. تنهایی مسیح، مسیح جدامانده از جای های آسمانی، مسیحی که زندگی انسانی را زیست می کرد، هرگز آنچنان که باید توسط شاگردان درک نشد. او غالباً غم زده بود چرا که شاگردانش آنچه را که می بایستی به او می دادند، می دادند. او می دانست که اگر ایشان تحت تأثیر آن فرشتگان آسمانی، یعنی فرشتگانی که همراه او بودند، قرار داشتند، آنها هم به این نتیجه می رسیدند که هیچ هدیه ای پیدا نمی شود که ارزش آن بتواند احساسات روحانی را کاملاً بیان کند.AA 551.2

    بعد از اینکه کار از کار گذشت، آنها کاملاً متوجه شدند که وقتی در جوار عیسی بودند، برای بیان محبت و تشکرات قلبی خود، چه کارها می توانستند بکنند. هنگامی که عیسی دیگر با آنها نبود، و آنها عملاً معنای گوسفند بی شبان را فهمیدند، تازه متوجه شدند که می توانسته اند با نشان دادن علاقه خویش به او، چقدر دل او را شاد سازند. آن وقت بود که با خود می گفتند، آه چه می شد اگر آن ایرادگیری ها را می شد پس گرفت، ایرادگیری هایی که طی آنها از فقرا دم زده شد اما هدیه دادن به مسیح، غیرلازم تشخیص داده شد! همین آه و اسف ها با سوز و گداز بیشتری، هنگامی از دل آنها برآمد و بر زبانشان جاری شد که ایشان، جسد کوفته و مجروح خداوندشان را از صلیب تحویل گرفتند.AA 551.3

    همین نقص و نارسائی، امروز هم در دنیای ما به چشم می خورد چرا که فقط عده معدودی، مسیح را به تناسب شأن او، به تناسب کاری که برایشان کرده است، ارج می گذارند. چه می شد اگر همه ما محبت عظیم مریم را نسبت به مسیح داشتیم و با نثار سخاوتمندانه عطرهایمان، آن محبت را ابراز می کردیم. عطرهای گرانبها را این گونه نثار کردن، اصلاً اسراف و اتلاف نیست! نباید بیندیشیم که فلان چیز فوق العاده گران است و برای مسیح نباید داده شود. از خود گذشتگی ها و فداکاری ها، هر چه هم بزرگ، اگر به خاطر او باشند، چیزی نیستند.AA 552.1

    آن کلماتی که با عصبانیت ادا شدند، «چرا این اسراف شده است؟” بزرگترین فداکاری تمام تاریخ را پیش چشم مسیح آورد- فدا شدن خود او برای شفاعت جهان گمشده. خداوند، خانواده انسانی خویش را چنان با سخاوت محبت کرده است و می کند که نمی توان گفت بیش از این هم ممکن بوده است. خدا با هدیه دادن عیسی، همه آسمان را داد. از زاویه دید انسان ها، چنان فدیه ای یک اسراف غیرلازم بود. با شیوه استدلال آدمیان، تمام نقشه نجات، اتلاف بی دلیل است. از همه سو ما را صدا می کنند که به از خودگذشتگی و ایثار صمیمانه محتاجیم. اگر لشکر آسمان به چشم حیرت انسان ها نگاه کنند، حق دارند زیرا می بینند که بسیاری، تعالی معنوی و برخورداری از محبت بی حد و مرزی را که در مسیح خلاصه شده است، نمی پذیرند. اگر آن لشکر فریاد بردارد که چرا این اتلاف؟ چرا این دست رد به سینه این محبت عظیم؟ حق دارد.AA 552.2

    و اما کفاره دادن برای دنیای گمشده، قرار بود که به تمامی، وافر و کامل باشد. مسیح به عنوان آن کفاره و آن تقدیمی، به نهایت کافی بود تا همه جان هایی را که خدا آفریده است، کفایت کند. مسیح نمی توانست آنقدر ناکافی باشد که از تعداد پذیرندگان آن هدیه بزرگ، یعنی نجات، تجاوز نکند. همه انسان ها نجات نمی یابند؛ از طرفی، بلند نظری خدا اجازه نداده است که در نقشه نجات، برای همه تدارک ندیده باشد؛ این دو حقیقت دلیل نمی شود که کسی بگوید در طرح آن نقشه اسراف شده است. واقعیت این است که در طرح نقشه ها باید کافی و وافی بود، یعنی هم مصرف را در نظر داشت و هم حد ذخیره را.AA 552.3

    شمعون که میزبان بود، تحت تأثیر انتقال یهودا از مریم، مریمی که آن هدیه را داده بود، قرار گرفت، لذا از رفتار عیسی تعجب کرد. غرور فریسیانه او جریحه دار شده بود. او می دانست که بسیاری از میهمانان او، دارند با بی اعتمادی و ناخشنودی به مسیح می نگرند. شمعون در دل خود گفت: «اگر این مرد یک نبی بود، می دانست که این زنی که او را لمس کرد، از قماش گناهکاران است.»AA 552.4

    مسیح با شفا دادن برص شمعون، او را از یک زندگی مرگبار رهانیده بود. اما اینک شمعون، منجی را زیر سوال می برد که آیا اصلاً او یک نبی است یا نه. به خاطر اینکه مسیح اجازه داده بود تا آن زن به او دست بزند، به خاطر اینکه مسیح دست رد به سینه آن زن نزد و اعلام نکرد که گناهان تو بزرگتر از آن است که بخشوده شوی، به خاطر اینکه مسیح از سقوط آن زن چیزی به روی وی نیاورد، شمعون وسوسه شده بود که نکند عیسی نبی نباشد. شمعون اندیشید که عیسی چیزی از این زن نمی داند وگرنه او را اجازه نمی داد که آزادانه محبت خود را ابراز کند یا لااقل نمی گذاشت به او دست بزند.AA 553.1

    البته این بی خبری شمعون از خدا و از مسیح بود که گذاشته بود تا او این فکرها را بکند. او متوجه نبود که پسر خدا بایستی در مسیر خدا یعنی در مسیر شفقت، مهربانی و رحمت گام بردارد. مسیر شمعون در جهتی بود که هیچ توجهی به خدمت مریم، خدمتی که از توبه سرچشمه می گرفت، نداشت. اقدام مریم در جهت بوسیدن پاهای مسیح و معطر کردن آنها، سنگدلی شمعون را تشدید کرده بود. او پیش خود فکر کرد که اگر عیسی یکی از انبیا می بود، گناهکاران را تشخیص می داد و به توبیخ آنها می پرداخت.AA 553.2

    هنوز شمعون این افکار را به زبان نیاورده بود که منجی به وی پاسخ داد: «ای شمعون چیزی دارم که به تو بگویم... طلبکاری را دو بدهکار بود که از یکی پانصد و از دیگری پنجاه دینار طلب داشت. چون چیزی نداشتند که ادا کنند، هر دو را بخشید. بگو کدام یک از آن دو، او را زیادتر محبت خواهد نمود؟ شمعون در جواب گفت: گمان می کنم آنکه او را زیادتر بخشید. به وی گفت: نیکو گفتی.»AA 553.3

    همان طوری که ناتان با داوود عمل کرد، مسیح نیز تیر منظور خود را در قالب تمثیل به هدف ذهن شمعون نشانید. شمعون با گناهکار شمردن مریم، علیه خود فتوا داد و مسیح به قول امروزی ها، توپ به ناحق شلیک شده میزبان خود، شمعون را به حق، به زمین خود او انداخت. شمعون که در آن حالت قصد تحقیر مریم را داشت، دستاویز لازم را در گناهکار شمردن او یافت و در واقع با این کار، شدیداً به او ظلم کرد. مسیح، در تمثیل آن دو بدهکار در واقع شمعون و آن زن را مجسم کرد. قصد او از آن تمثیل این نبود که دو انسان آنچنان بدهکار، به دو میزبان متفاوت ، خود را ملزم بدانند یعنی ناراحتی وجدان آدم بدهکارتر ، بیش از آن دیگری باشد. قصد مسیح این بود که آن دو بدهکار، هر کدام وامی به گردن دارند که دیگر ریالی نیست که کم و زیاد داشته باشد بلکه اولاً از جنس قدردانی است ثانیاً هرگز قابل بازپرداخت نیست. اما شمعون، خویش را عادل تر از مریم می پنداشت و عیسی، دلش می خواست شمعون بداند که این جرم او حقیقتاً چقدر سنگین است. مسیح می خواست به او نشان دهد که گناهش بزرگ تر از گناه مریم است، آن هم چقدر، به قدری که یک وام پانصد دیناری، از یک وام پنجاه دیناری فاصله دارد.AA 553.4

    اکنون شمعون، با یک نگاه تازه و روشنی به زندگی خویش نظر می کرد. او دید کسی که چیزی بیش از یک نبی است، به قول معروف، چه حسابی روی مریم باز می کند. او دید که مسیح، با نگاه نافذ پیامبرانه، قلب پرمحبت و نیت فداکارانه مریم را تشخیص داد. شمعون شرمگین شد و فهمید که در حضور یک مافوق نشسته است.AA 554.1

    «به خانه تو آمدم، آب به جهت پای های من نیاوردی. »مسیح ادامه داد: «ولی این زن» با اشک های توبه، توبه ای که از محبت سرچشمه گرفته، پای های مرا شست و به موهای خود خشک کرد. «مرا نبوسیدی، لیکن این زن،» که تو به چشم حقارت به او نگاه می کنی، «از وقتی وارد شدم از بوسیدن پای های من باز نایستاد.» مسیح، فرصت هایی را برشمرد که شمعون طی آنها باید محبت خود را به خداوند خویش، و قدردانی خود را از آنچه که برایش انجام شده، نشان می داد. به زبان ساده، منجی ، هر چند با ظرافت و مودبانه، اما با قاطعیت به شاگردان خود گوشزد کرد که وقتی فرزندان او سستی کرده، با دست و زبان، محبت و سپاس خود را به او عرضه نمی کنند، دل او را می شکنند.AA 554.2

    او که خود کشف کننده دل ها بود، نیت پاک مریم را در دست زدن به آن اقدام شناخت، کما اینکه آن روح بد را نیز دید، روحی که شمعون را وادار کرد که آن حرف ها را در دل خود بزند. مسیح به شمعون گفت: «این زن را نمی بینی؟» یعنی می دانم که او گناهکار است. «از این جهت به تو می گویم، گناهان او که بسیار است، آمرزیده شد. زیرا که محبت بسیار نموده است. لیکن آنکه آمرزش کمتر یافت، محبت کمتر می نماید. »AA 554.3

    سردی و بی توجهی شمعون به منجی، نشان می داد که او آن چنان که باید، قدر لطفی را که به او شده است، نمی داند. شمعون فکر کرده بود که با دعوت کردن عیسی به خانه خود، به او افتخار داده است، اما حالا دیگر چشمانش باز شده، شخصیت واقعی خویش را می دید. حالا می فهمید وقتی که خیال می کرده دارد دست میهمانش را می خواند، میهمان او مشغول کشف خیالات او بوده است. او متوجه شد که مسیح، چه خوب او را شناخته است. او دریافت که مذهب و مرامی که دارد، چیزی نیست مگر جامه ریاکاری. او فهمید که تا پیش از این، در واقع شفقت عیسی را خوار می شمرده و او را تجسم خدا نمی دانسته است. او فهمید که اگر مریم یک گناهکار بخشوده شده است، خود وی یک گناهکار بخشوده نشده است. او متوجه شد که آن عدالت شریعتی خشکی که به خیال او بایستی مریم را محکوم می شناخت، خود او را محکوم کرده است.AA 554.4

    این مهربانی عیسی که جلوی جمع میهمان ها علناً شمعون راتوبیخ نکرد، در دل شمعون تأثیر کرد. او قبلاً دوست داشت که مریم علناً توبیخ شود و حالا خوشحال بود که خودش علناً توبیخ نشده است. او دید که عیسی دوست ندارد، خطای وی را پیش دیگران منعکس کند اما برای متقاعد کردن ذهن خود شمعون، با بیان واقعیت و با لحنی مهربان و دلسوزانه، سعی می کند دل او را هم به دست بیاورد. اگر عیسی شدید برخورد می کرد، آبروی شمعون می رفت، به علاوه، دلش سخت تر شده، توجه نمی کرد اما نکوهش صبورانه ای که عیسی از او کرد، او را قانع ساخت که خطا کرده است. شمعون، سنگینی وامی را که خداوندش به او داد، حس کرد. غرور او به تواضع تبدیل شد، توبه کرد، و آن فریسی مغرور، به یک شاگرد فروتن ایثارگر مبدل گشت.AA 555.1

    همه مریم را به عنوان یک گناهکار بزرگ می شناختند اما مسیح شرایطی را که زندگی مریم را به آن شکل در آورده بودند، می شناخت. مسیح می توانست هر جرقه امیدی را در دل او خاموش کند اما نکرد. مسیح بود که او را از ناامیدی و ویرانی نجات داد. مریم هفت بار شنید که مسیح، دیوها را نهیب زد، دیوهایی که قلب و ذهن مریم را کنترل می کردند. مریم فریادها و ناله های بلند مسیح، خطاب به پدر را شنید، مسیح داشت به نمایندگی از مریم عمل می کرد. مریم می دانست که گناه، در مقایسه با پاکی بی لکه مسیح، چقدر توهین آمیز است و مسیح آن قدر قوت به خرج داد تا مریم پیروز شد.AA 555.2

    وقتی که چشم های انسانی با ناامیدی به موضوع مریم نگاه می کردند، مسیح استعدادهای نیکویی را در او کشف کرد. او آن نقاط قوت شخصیت مریم را شناخت. نقشه نجات جامعه انسانی را به امکانات عظیمی مجهز کرده است و در مورد مریم، کافی بود که بخشی از این امکانات ، که به مریم مربوط می شدند، شناخته شود.AA 555.3

    مریم از طریق فیض مسیح، یکی از شرکای ماهیت الهی شد. کسی که سقوط کرده و ذهنش جولانگاه دیوها شده بود، به میدان مشارکت و خدمت، آن هم در جوار منجی، آورده شد. آری این مریم بود که نزد پای های او نشست و از او تعلیم گرفت. این مریم بود که آن عطر گرانبها را بر سر او ریخت و پاهای او را با اشک ها شست. مریم بود که پای صلیب ماند و او را تا قبر تشییع و در واقع پی گیری و پیروی کرد. مریم نخستین کسی بود که پس از برخاستن او به قبر او رفت. آری مریم اولین کسی بود که اعلان کرد منجی برخاسته است.AA 556.1

    عیسی شرایط روحی هر کس را درک می کند. ممکن است کسی بگوید: من گناهکارم، بسیار گناهکارم. آن شخص ممکن است خیلی گناهکار باشد اما هر چه بیشتر گناهکار باشد، بیشتر به عیسی نیاز دارد. او هیچ توبه کار گریانی را رد نمی کند. او با آنکه همه چیز را می تواند کشف کند، اما به کسی چیزی نمی گوید بلکه هر روحیه لرزانی را امر به شجاعت می کند. هر کس که به طلب بخشایش و مصالحه به نزد او بیاید، به رایگان بخشوده می شود.AA 556.2

    مسیح می تواند به فرشتگان آسمان مأموریت بدهد تا جام های غضب او را روی دنیای ما خالی کنند، تا آنانی را که پر از دشمنی با خدا هستند، نابود کنند. او می تواند این لکه سیاه را از کائنات خود پاک کند، اما این کار را نمی کند. او امروز در جوار مذبح بخور ایستاده، دعاهای آنانی را که از او کمک می طلبند، به خدا عرضه می کند.AA 556.3

    ارواحی که به عیسی روی می آورند تا پناه بگیرند، به جایی ارتقاء می یابند که مافوق صندلی اتهام و عاری از مجادله زبان هاست. هیچ انسان یا فرشته ای نمی تواند به آن ارواح ایرادی بگیرد. مسیح آن ارواح را با ماهیت آسمانی- انسانی خویش متحد می کند. آنها در پرتوی که از سریر خدا می تابد، در کنار آن کفاره کننده عظیم می ایستند. «کیست که بر برگزیدگان خدا مدعی باشد؟ آیا خدا که عادل کننده است؟ کیست که بر ایشان فتوا دهد؟ آیا مسیح که مرد بلکه نیز برخاست، آنکه به دست راست خدا هم هست و ما را نیز شفاعت می کند؟» (رومیان 8 :33 و 34).AA 556.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents