Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 10—«ندايي در بيابان»

    از ميان اسرائيليان مومن كه مدتها براي آمدن مسيح انتظار كشيده بودند، پيام آور مسيح، برخاست. زكريا كاهن سالخورده و زنش اليزابت، “هردو در حضور خدا صالح بودند.” و در زندگي آرام و مقدس ايشان، نور حقيقت چون ستاره اي درخشان در آن روزهاي تاريك و شرارت بار، مي درخشيد. و به اين زوج پارسا فرزندي وعده داده شده بود كه بايد، “پيش روي خداوند خراميده و راه او را مهيا سازد.”AA 71.1

    زكريا در “كوهستان يهوديه” ساكن بود اما براي خدمت كهانت به مدت يك هفته به اورشليم رفته بود. اين خدمت هر سال دو بار از سوي هر فرقه اي از كاهنان ميبايستي انجام شود. و “واقع شد كه چون به نوبت فرقه خود در حضور خداوند كهانت مي كرد، حسب عادت كهانت، نوبت او شد كه به قدس خداوند درآمده، بخور بسوزاند.”AA 71.2

    زكريا در مقابل منبع طلايي در مكان قدس معبد ايستاده بود و دود و بخور به همراه دعاهاي اسرائيليان به حضور خداوند بالا مي رفت كه ناگاه از حضور فرشته خداوند آگاه شد،” فرشته خداوند، به طرف راست مذبح بخور ايستاده بود. “ايستادن فرشته در آنجا، نشانه لطف و مرحمت بود، اما زكريا متوجه اين موضوع نشد. او سالها براي آمدن منجي دعا كرده بود و اكنون خداوند فرشته اي را فرستاده بود تا اعلام كند،AA 71.3

    كه اين دعاها در شرف مستجاب شدن است، اما رحمت خداوند براي زكريا آنقدر عظيم به نظر مي رسيد كه باور آن براي او مشكل بود. زكريا با ديدن فرشته بهت زده شد و ترس وجودش را فرا گرفت.AA 71.4

    اما با وعده اي مسرت بخش مواجه شد، فرشته به او گفت، “اي زكريا مترس! دعاي تو مستجاب شده است. همسرت اليزابت براي تو پسري خواهد زائيد كه بايد نامش را يحيي بگذاري. تو از سرشار از شادي و خوشي خواهي شد، و بسياري نيز از ميلاد او شادمان خواهند گرديد، زيرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. يحيي نبايد هرگز به شراب يا ديگر مسكرات لب زند. حتي از شكم مادر، پر از روح القدس خواهد بود، و بسياري از قوم اسرائيل به سوي خداوند، خداي ايشان باز خواهد گردانيد. او به روح و قدرت الياس، پيشاپيش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به سوي فرزندان، و عاصيان را به سوي حكمت پارسيان بگرداند، تا قومي آماده براي خداوند فراهم سازد. ” زكريا از فرشته پرسيد:“ اين را از كجا بدانم؟ من مردي پيرم و همسرم نيز سالخورده است.”AA 71.5

    زكريا به خوبي مي دانست كه چگونه به ابراهيم در سن پيري، فرزندي عطا شده بود، چون كه او به امين بودن وعده دهنده ايمان داشت ولي براي لحظه اي، كاهن پير و سالخورده، افكارش را به ضعف هاي انساني معطوف مي كند و فراموش مي كند كه آنچه را كه خدا وعده مي دهد، قادر به انجام آن نيز مي باشد. چه تفاوت عظيمي ميان بي ايماني زكريا با ايمان كودكانه و دوست داشتني مريم، باكره اهل ناصره كه در پاسخ به پيام عالي فرشته گفته بود، “كنيز خداوندم. آنچه درباره من گفتي، بشود.” وجود دارد.(لوقا 1 آيه 38).AA 72.1

    داستان تولد فرزند براي زكريا، همانند تولد فرزند ابراهيم و فرزند مريم، براي اين بود تا يك حقيقت عالي و روحاني را تعليم دهدو اين حقيقت كه به كندي ياد مي گيريم و به سرعت فراموش مي كنيم. ما با تلاش خودمان نمي توانيم كار نيكويي انجام دهيم، اما آن چيزي را كه ما قادر به انجام آن نيستيم، با قدرت خدا و به وسيله افرادي مومن و مطيع انجام خواهد شد. به واسطه ايمان بود كه فرزند وعده، داده شده و به واسطه ايمان است كه زندگي روحاني پديد مي آيد و ما را قادر مي سازد تا اعمال و عدالت و پارسايي انجام دهيم.AA 72.2

    فرشته در پاسخ به سئوال زكريا، گفت، “من جبرائيلم كه در حضور خدا مي ايستم. اكنون فرستاده شده ام تا با تو سخن گويم و اين بشارت را به تو رسانم” پانصد سال پيش از اين، جبرائيل دوره پيامبران را كه تا زمان ظهور مسيح ادامه مي يافت، به دانيال آشكار كرده بود. اطلاع از اين كه، پايان اين دوره نزديك مي شد، زكريا را ترغيب كرده بود تا براي ظهور مسيح دعا كند. اكنون، همان پيام آور كه نبوت به وسيله او داده شده بود، آمده بود تا انجام آن را اعلام كند.AA 72.3

    سخنان فرشته، “من جبرئيل هستم كه در حضور خدا مي ايستم.” نشان دهنده مقام عالي او در جايهاي آسماني بود. هنگامي كه او با پيامي به نزد دانيال آمد، گفت “ليكن تو را از آنچه در كتاب حق مرقوم است، اطلاع خواهد داد و كسي غير از رئيس شما ميكائيل نيست كه مرا به ضد اينها مدد كند.” (دانيال 10 آيه 21).AA 72.4

    منجي در كتاب مكاشفه از جبرئيل سخن مي گويد، آنجا كه مي فرمايد، “مكاشفه عيسي مسيح كه خدا به او داد تا اموري را كه مي بايد زود واقع شود، بر غلامان خود ظاهر سازد و به وسيله فرشته خود فرستاده، آن را ظاهر نمود و بر غلام خود يوحنا.” (مكاشفه 1 آيه 1). فرشته به يوحنا گفت، “زيرا كه هم خدمت با تو هستم و و با انبياء يعني برادرانت.” (مكاشفه 22 آيه 9). چه فكر عالي و شگفت انگيزي فرشته اي كه از نظر مقام و افتخار به پسر خدا نزديك ترين است،AA 73.1

    همان كسي است كه ماموريت يافت تا نقشه نجات خدا را براي انسان گناهكار اعلام كند.AA 73.2

    زكريا در مقابل سخنان فرشته شك و ترديد نشان داده بود و به همين خاطر تا زماني كه وعده به انجام مي رسيد، نميبايستي سخن مي گفت. بنابراين فرشته به او مي گفت، “اينك لال خواهي شد و تا روز وقوع اين امر، ياراي سخن گفتن نخواهي داشت، زيرا سخنان مرا كه در زمان مقرر به حقيقت خواهد پيوست، باور نكردي.” وظيفه كاهن اين بود كه براي آمرزش گناهان قوم و آمدن مسيح دعا كند، اما هنگامي كه زكريا سعي نمود اين وظيفه را انجام دهد، نتوانست حتي كلمه اي بر زبان آورد.AA 73.3

    هنگامي كه زكريا از مكان قدس خارج شد تا قوم را بركت دهد، “به سوي ايشان اشاره كرد و ساكت ماند.” آنان مدت زيادي در انتظار او مانده بودند و ترسيدند از اينكه مبادا كيفر خداوند گريبان او را گرفته باشد. اما هنگامي كه از مكان مقدس خارج شد، نور جلال خداوند در سيماي او مي درخشيد، پس “فهميدند كه در قدس رويايي ديده است.” و زكريا آنچه را كه ديده و شنيده بود با ايماء و اشاره به ايشان فهمان و “چون ايام خدمت او به اتمام رسيد به خانه خود بازگشت.”AA 73.4

    كمي بعد از تولد كودك موعود، زبان زكريا باز شد و “سخن گفته و خداوند را متبارك خواند” و ترس بر تمامي همسايگان ايشان مستولي گشت، و جميع اين وقايع در سراسر كوهستان يهوديه شهرت يافت و هركه شنيد در خاطر خود تفكر نموده و گفت اين چه نوع طفلي خواهد بود! تمامي اين امور را به جهت جلب توجه مردم به آمدن مسيح واقع شد، كه يحيي مي بايستي طريق او را مهيا مي ساخت. روح القدس بر زكريا قرار گرفت و او با اين سخنان زيبا، رسالت فرزند خويش را پيشگوئي نمود: “تو اي طفل! نبي حضرت اعلي خوانده خواهي شد، زيرا پيش روي خداوند خواهي خراميد. تا طرق او را مهيا سازي، تا قوم او را معرفت نجات دهي، در آمرزش گناهان ايشان به احشاي رحمت خداي ما كه به آن سپيده از عالم اعلي از ما تفقد، نمود تا ساكنان در ظلمت و ظل موت را نور دهد و پايهاي ما را به طريق سلامتي هدايت نمايد.”AA 73.5

    “پس طفل نمو كرده و در روح قوي مي گشت و تا روز ظهور خود براي اسرائيل در بيابان بسر مي برد. فرشته قبل از تولد يحيي گفته بود،” در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب مسكري نخواهد نوشيد و از شكم مادر پر از روح القدس خواهد بود. خداوند فرزند زكريا را براي انجام رسالتي بزرگ فرا خوانده بود و براي انجام اين رسالت، او مي بايستي از همراهي و كمك خدا برخوردار شود و اگر به تعاليم فرشته توجه مي كرد، روح خدا با او همراهي مي كرد.AA 74.1

    يحيي مي بايستي در مقام پيام آور يهوه، مردم را به سوي نور حقيقت خداوند رهبري مي كرد و افكار مردم را در مسير تازه اي هدايت مي كرد. او مي بايستي آنان را با مقررات مقدس خداوند تحت تاثير قرار دهد و نياز به عدالت كامل خدا را به ايشان خاطر نشان كند. چنين پيام آوري بايد پاك و طاهر باشد. او بايد معبدي براي ساكن شدن روح القدس باشد و براي اتمام رسالت خويش، بايد از جسم و ذهن و روحي سالم و قدرتمند برخوردار باشد. بنابراين لازم بود كه اميال و شهوات جسم را مهار كند. او هم چنين براي اينكه بتواند در ميان مردم و در مقابله با مشكلات و شرايط سخت، چون صخره ها و كوههاي صحرا مقاوم و استوار بايستد، بايد كليه قواي خود را كنترل و مهار كند.AA 74.2

    در زمان يحييتعميد دهنده، حرص و طمع براي مال اندوزي و علاقه به تجملات و تظاهر در همه جا رايج بود. لذات شهواني، عياشي و ميگساري باعث بروز بيماري هاي جسمي و انحطاط اخلاقي و فلج كردن ادراكات معنوي و كاهش حساسيت نسبت به گناه مي شد. يحيي مي بايستي در مقام اصلاح طلب در مقابل اين شرايط ايستادگي كند. او بايد با صرفه جويي و ساده پوشي خود، زياده رويهاي دوران خويش را مورد نكوهش قرار دهد و به همين دليل، دستوراتي كه از سوي فرشته خداوند به والدين يحيي داده شد، درس اعتدال و ميانه روي بود.AA 74.3

    شخصيت افراد، در كودكي و نوجواني بيشتر از هر زماني تاثيرپذير مي باشد، قدرت مهار نفس مي بايستي در آن هنگام آموخته شود. رفتار خانواده و اطرافيان چنان تاثيري بر روي زندگي فرد مي گذارد كه در سرتاسر زندگي وي ادامه خواهد داشت.AA 74.4

    عاداتي كه در سال هاي اوليه كودكي كسب مي شوند، بيشتر از هر نوع استعداد طبيعي، مي توانند در پيروزي يا شكست فرد در نبرد زندگي تعيين كننده باشند. ايام جواني مانند ايام پاشيدن بذر مي باشد و بذري كه در جواني مي كاريم، تعيين كننده محصولي است كه در اين زندگي يا زندگي آينده برداشت مي كنيم.AA 74.5

    يحيي در مقام نبي، مي بايستي، “دل پدران را به سوي فرزندان، و عاصيان را به سوي حكمت پارسيان بگرداند، تا قومي آماده براي خداوند فراهم سازد. “در فراهم ساختن طريق براي ظهور اوليه مسيح، يحيي نماينده كساني بود كه مي بايستي قومي آماده براي ظهور دوباره خداوند فراهم كنند. دنيا تسليم بي بند و باري و عنان گسيختگي است. انحرافات و دروغ همه جا را فرا گرفته است . دامهاي شيطان براي نابودي انسان زياد شده است.AA 75.1

    كساني كه در ترس از خداوند، طالب قدوسيت مي باشند، بايد درس اعتدال و خويشتن داري را ياد بگيرند. اميال و شهوات بايد تحت كنترل قواي عالي انديشه درآورده شوند. اين گونه خويشتن داري و انضباط شخصي براي تقويت روحي و بصيرت معنوي ضروري بوده و ما را قادر خواهد ساخت تا حقايق مقدس كلام خدا را درك كرده و به آن عمل نماييم.AA 75.2

    به همين دليل، اعتدال و خويشتن داري در كار مهيا سازي براي ظهور مسيح، نقش مهمي را به خود اختصاص مي دهد.AA 75.3

    پسر زكريا، طبيعتا مي بايستي براي كهانت تعليم مي ديد، اما آموزش مربوط به مدارس خاخامها، براي كاري كه او مي بايستي انجام مي داد، ناماسب بود. خداوند او را به نزد معلمين الهيات نفرستاد تا چگونگي تفسير كتب مقدسه را بياموزد.AA 75.4

    او، يحيي را به بيابان فرا خواند تا از طبيعت و خداي آفريننده طبيعت تعليم گيرد. محل سكونت يحيي، منطقه اي خالي از سكنه، در ميان تپه هاي خشك و بي آب و علف، دره هاي تنگ و غارهاي سنگي بود. اما اين انتخاب با خود يحيي بود كه از تجملات و لذات دنيوي صرف نظر كند و در شرايط سخت بيابان زندگي كند اين محيط براي عادت كردن به سادگي و انكار نفس مناسب بود. او در اين محيط و به دور از هياهوي دنيا مي توانست درسهايي را از طبيعت، كتب مقدسه و مشيت الهي بياموزد. سخنان فرشته به زكريا غالب اوقات از سوي والدين خدا ترس يحيي در نظر وي بود و او اين ماموريت مقدس را پذيرفته بود.AA 75.5

    براي او تنهايي بيابان، گريزي خوشايند از جامعه اي بود كه در آن سوء ظن، بي اعتمادي و فساد تقريبا همه جا شايع شده بود. او براي مقابله با وسوسه هاي شيطان، به قدرت خودش اعتماد نكرد بلكه خود را از تماس مداوم با گناه عقب كشيد كه مبادا، حساسيت خود را در مقابل گناه از دست بدهد.AA 75.6

    او به عنوان يك ناصري، از ابتداي كودكي، خود را وقف خدا كرد و تصميم گرفت كه پاك و مقدس زندگي كند. لباس او، مانند انبياي قديم، جامه اي از پشم شتر و كمربندي از چرم بود. خوراك وي “از ملخ و عسل وحشي” بود كه در بيابان يافت مي شد و آب پاكي و گوارايي كه از تپه ها سرازير مي شد، مي نوشيد.AA 76.1

    اما زندگي يحيي در تنبلي و بيهودگي ، در رياضت و انزواي خود پسندانه سپري نشد. هرازگاهي به ميان مردم مي رفت و با ايشان معاشرت مي كرد و اتفاقاتي را كه در اين جهان به وقوع مي پيوست، با علاقمندي دنبال مي كرد. او از خلوت آرام بيابان، آشكار شدن حوادث را تعقيب مي كرد و با ذهني كه به وسيله روح القدس روشن شده بود، خصوصيات انسان را مطالعه مي كرد تا درك كند كه چگونه مي تواند پيام الهي را به قلبهاي ايشان برساند. بار سنگين اين رسالت بر دوش وي قرار گرفته بود و در خلوت بيابان با تفكر و دعا، خود را براي انجام وظيفه اي كه به وي محول شده بود آماده مي كرد.AA 76.2

    يحيي اگر چه در بيابان زندگي مي كرد، اما از وسوسه هاي شيطان در امان نبود. او تا حد ممكن، تمام راههاي نفوذ شيطان را بست، با اين حال مورد حمله وسوسه گر قرار گرفت. بينش روحاني او وسيع و شخصيت و قدرت تصميم گيري او توسعه يافته بود. او با كمك روح القدس قادر بود كه نزديك شدن شيطان را تشخيص دهد و در مقابل قدرت او مقاومت كند.AA 76.3

    يحيي مكتب و معبد خويش را در بيابان يافت. مانند موسي در ميان كوهستانهاي مديان، حضور خداوند او را احاطه كرده بود و نشانه هاي قدرت الهي در اطراف او ديده مي شد.AA 76.4

    سرنوشت يحيي اين نبود كه همچون رهبر بزرگ اسرائيل در خلوت با شكوه كوهستان ساكن شود، بلكه در مقابل او ارتفاعات موآب، در آنسوي رود اردن قرار داشت كه گويي از قدرت خداوند كه با قدرت خود كوهها را بر پا داشته بود، با او سخن مي گفتند. فضاي غمبار و وحشتناك طبيعت در مسكن بياباني او، وضعيت قوم اسرائيل را به روشني ترسيم مي كرد. تاكستان پر محصول خداوند تخريب و به حال خود رها شده بود. اما بر فراز بيابان، شكوه و زيبايي آسمان ديده مي شد و ابرهاي متراكم، تيره و طوفان زده بوسيله رنگين كمان وعده دور مي شدند.AA 76.5

    و به همين ترتيب پر از فساد و تباهي اسرائيل، وعده شكوهمند سلطنت مسيح، مي درخشيد و ابرهاي خشم و غضب به وسيله رنگين كمان فيض و رحمت خدا، از بين مي رفت.AA 77.1

    يحيي، در سكوت شب وعده خدا به ابراهيم را مطالعه مي كرد كه در آن خدا، دريت ابراهيم را همانند ستارگان آسمان بي شمار مي كرد. آفتاب سپيده دم كه كوههاي موآب را به رنگ طلايي در مي آورد، به او دوباره كسي مي گفت كه بايد مانند “روشنايي صبح، وقتي كه آفتاب طلوع مي كند، يعني صبح بي ابر” باشد. (دوم سموئيل 23 آيه 4). و در تابش آفتاب نيمروز شكوه ظهور او را مي ديد، هنگامي كه، “جلال خداوند مكشوف گشته، تمامي بشر آن را با هم خواهند ديد” (اشعياء 40 آيه 5) او با آميزه اي از ترس و احترام، اما با شادي در طومار و نوشته هاي انبياء پيشگويي هاي مربوط به آمدن مسيح را تفحص مي كرد، دريت وعده داده شده كه مي بايستي سر مار را بكوبد، شيلوه “سلامتي دهنده” كه مي بايستي در مقابل پادشاه ظاهر گشته و از پايان يافتن سلطنت داوود ممانعت كند. اكنون وقت آن فرا رسيده بود. يك حاكم رومي بر فراز تپه هاي صيهون در قصر خود نشسته بود. و با كلام مطمئن خداوند ، مسيح تولد يافت.AA 77.2

    توصيف شگفت انگيز اشعياء درباره جلال و شكوه مسيح، شب و روز از سوي يحيي مورد مطالعه قرار مي گرفت شاخه اي از ريشه يسي، پادشاهي عادل كه “مظلومان زمين را ” به عدالت و انصاف داوري خواهد كرد. “پوششي از توفان........... و سايه صخره عظيم در زمين بي آب و علف خواهد بود، و اسرائيل، ديگر به نام “متروك” و زمين “خرابه” خوانده نخواهد شد، بلكه خاندان آن را “رغبت من” و زمينش را بعوله خواهد خواند.” (اشعياء 11 آيه 4 — و 23 آيه 2- و 62 آيه 4).AA 77.3

    قلب يحيي با اين روياي پرشكوه از شادي لبريز مي شد. او به زيبايي پادشاه نگريسته و خود را فراموش كرده بود و با مشاهده عظمت قدوسيت او، احساس بي لياقتي و ناشايستگي مي كرد.AA 77.4

    يحيي آمده بود تا به عنوان پيام آور آسمان و بدون ترس از كسي رسالت خويش را به انجام برساند. زيرا به سيماي الوهيت نگريسته بود. او مي توانست با دليري و بدون ترس، در مقابل پادشاهان جهان بايستد، زيرا در مقابل شاه شاهان سر تعظيم فرود آورده بود.AA 77.5

    با اين وجود، يحيي ماهيت پادشاهي مسيح را كاملا درك نكرده بود. او انتظار داشت كه اسرائيل از سلطه دشمنان رهايي يابد. ظهور پادشاهي عادل و استقرار اسرائيل به عنوان قومي مقدس، بزرگترين آرزوي او بود.AA 77.6

    و بدين ترتيب عقيده داشت نبوتي را كه هنگام تولدش اعلام شده بود تحقق خواهد يافت. “عهد مقدس خود را تذكر فرمايد............. تا از دست دشمنان خود رهايي يافته و او را بي خوف عبادت كنيم، در حضور او به قدوسيت و عدالت، در تمام روزهاي خود.”AA 78.1

    يحيي مي ديد كه قوم اسرائيل به قومي، فريب خورده و از خود راضي تبديل شده و در گناهان خويش به خواب رفته است. و آرزو مي كرد كه آنان را به زندگي پاك و مقدس دعوت كند. پيامي كه خداوند به او داده بود تا ابلاغ كند، براي اين بود تا قوم را از خواب غفلت بيدار كند و به ايشان در مورد گناهانشان هشدار دهد. و پيش از اينكه بذر انجيل پاشيده شود، زمين دل بايد شخم زده و آماده شود. و پيش از اينكه قوم شفاي عيسي را دريافت كنند، بايد از خطرات گناه و جراحات ناشي از آن آگاه شوند.AA 78.2

    خداوند پيامبران را براي تملق گويي از گناهكاران نمي فرستند و با تسليم كردن پيام صلحي و آشتي به فرد گناهكار، امنيت كاذب ايجاد نمي كند.AA 78.3

    او مسئوليت سنگيني را متوجه وجدان ايشان مي كند و با احكام خود، قلب ايشان را تحت تاثير قرار مي دهد. فرشتگان خدمتگزار براي تشديد نياز گناهكار به خداوند، داوري هولناك خدا را پيش روي او قرار مي دهند تا سئوال كند كه ، “چه بايد بكنم تا نجات يابم.” آنگاه دستي فروتن و مهربان به سوي فرد توبه كار دراز مي شود و او را از گناهان مي رهاند و صدايي كه گناه را محكوم و تكبر و جاه طلبي را به شرم تبديل كرده است، با مهرباني و شفقت سئوال مي كند كه ، “اگر نجاتتان بدهم، شما چه خواهيد كرد؟”AA 78.4

    هنهنگامي كه خدمت يحيي آغاز شد، اوضاع اسرائيل آشفته بود و مردم در آستانه انقلاب بودند. با عزل اركليوس، يهوديه مستقيما تحت كنترل و نظارت دولت روم قرار گرفت. ظلم و استبداد حكام رومي و كوششهاي قاطعانه ايشان براي شناساندن آداب و رسوم بت پرستي، آتش طغيان را در سرزمين يهوديه برافروخت و در جريان آن هزاران نفر از شجاع ترين فرزندان اسرائيل كشته شدند و همه اين وقايع نفرت عمومي بر عليه روميان را تشديد كرد و اشتياق قوم براي رهايي از سلطه دولت روم را افزايش داد. در بحبوبه ي كشمكش و درگيري مردم با حكام رومي، ندايي تكان دهنده، اما سرشار از اميد، از بيابان به گوش مي رسيد، كه اعلام مي كرد، “توبه كنيد، زيرا ملكوت آسمان نزديك است.”AA 78.5

    اين نداي تازه با قدرت عجيب خود، مردم را به حركت درآورد. انبياء عهد عتيق، ظهور مسيح را در آينده اي دور پيش گويي كرده بودند، اما اكنون اعلام مي شد كه او در آستانه ظهور است. ظاهر عجيب يحيي اذهان شنوندگانش را متوجه انبياء عهد عتيق كرده بود. زيرا طرز لباس پوشيدن او شبيه الياس نبي بود.AA 78.6

    او با شجاعت و قدرت الياس، فساد عمومي و فراگير بودن گناه را مورد سرزنش قرار مي داد. سخنان او، صريح، هدفمند و قانع كننده بود.AA 79.1

    بسياري عقيده داشتند كه او يكي از انبياء عهد عتيق است كه از مرگ قيام كرده است. تمامي قوم هيجان زده شده بود و انبوه جمعيت به سوي بيابان به راه افتادند.AA 79.2

    يحيي، آمدن مسيح را اعلام وقوم را به توبه دعوت مي كرد. او به نشانه طهارت از گناهان، آنان را در رودخانه اردن تعميد مي دادو بدين ترتيب با تعليمي هدفمند و مهم به كساني كه ادعا مي كردند قوم برگزيده خدا هستند، اعلام مي كرد كه به واسطه گناه فاسد شده اند و تا زماني كه از قلبي پاك و زندگي مقدس برخوردار نشوند، در پادشاهي مسيح هيچ سهمي نخواهند داشت.AA 79.3

    حكام و خاخامها، سربازان، باجگيران و روستائيان براي شنيدن سخنان نبي مي آمدند. هشدار جدي خداوند ايشان را به وحشت انداخت و بسياري به گناهانشان اعتراف كرده و تعميد گرفتند. مردم از هر طبقه اي، براي سهيم شدن در پادشاهي مسيح به شرايط تعميد گردن مي نهادند.AA 79.4

    بسياري از كاتبان و فريسيان به گناهان خويش اقرار كرده و تقاضاي تعميد نمودند. آنان خود را برتر از ديگران مي دانستند و طوري وانمود كرده بودند كه مردم نسبت به دين داري ايشان هيچ شك و شبهه اي نداشته باشند، اكنون گناهان پنهان زندگي ايشان آشكار مي شد. اما يحيي با هدايت روح القدس دريافت كه بسياري از كاتبان و فريسيان به معناي واقعي توبه نكرده اند.آنان افرادي فرصت طلب بودند و به عنوان دوستان نبي انتظار داشتند كه از سوي پادشاه موعود مورد لطف و مرحمت قرار گيرند و با دريافت تعميد از دستان اين معلم جوان و محبوب، در فكر تقويت نفوذشان در ميان مردم بودند.AA 79.5

    يحيي خطاب به ايشان گفت، “اي افعي زادگان، چه كسي به شما هشدار داد تا از غضبي كه در پيش است بگريزيد؟ پس ثمرات شايسته توبه بياوريد و با خود مگوئيد كه: “پدر ما ابراهيم است............ زيرا به شما مي گويم، خدا قادر است از اين سنگها فرزندان براي ابراهيم پديد آورد.”AA 79.6

    يهوديان وعده مرحمت خدا به قوم اسرائيل را بد تعبير كرده بودند: “آن خداوندي كه در روز، روشنايي آفتاب و در شب نور ماه و ستارگان را ارزاني مي دارد و امواج دريا را به خروش مي آورد و نام او خداوند قادر متعال است، چنين مي فرمايد: “تا زماني كه اين قوانين طبيعي برقرار است، اسرائيل هم به عنوان يك قوم باقي خواهد ماند. اگر روزي بتوان آسمانها را اندازه گرفت و بنياد زمين را پيدا نمود، آنگاه من نيز بني اسرائيل را به سبب گناهانش ترك خواهم نمود.” (ارميا 31 آيات 37 — 35). يهوديان چون خود را به طور طبيعي از تبار ابراهيم مي دانستند، مدعي بودند كه وعععده فقططط به ايشان داده شده است. ولي شرايطي را كه خداوند مقرر نموده بود از نظر دور مي داشتند. خداوند قبل از دادن وعده، فرموده بود، “شريعت خود را در باطن ايشان خواهم نهاد و آن را بر دل ايشان خواهم نوشت و من خداي ايشان خواهم بود و ايشان قوم من خواهند بو.....................چونكه عصيان ايشان را خواهم آمرزيد و گناه ايشان را ديگر بياد نخواهم آورد.” (ارميا 31 آيات 33 و 34).AA 79.7

    مردمي كه كلام خدا بر دلهاي ايشان نوشته شده باشد، مورد لطف و مرحمت او قرار مي گيرند. آنان با او يكي خواهند شد. اما يهوديان خود را از خداوند جدا كرده بودند و به واسطه گناهانشان متحمل عذاب و كيفر خداوند مي شدند و به همين سبب در اسارت و بندگي اقوام بت پرست و مشرك قرار داشتند. افكار ايشان به واسطه گناه زايل شده بود و چون در زمان هاي گذشته، خداوند به ايشان لطف و مرحمت نشان داده بود، گناهانشان را توجيه مي كردند. آنان خود را فريب مي دادند كه از ساير مردم بهتر بوده و خود را مستحق بركات خداوند مي دانستند.AA 80.1

    اين چيزها، “براي تنبيه ما مكتوب گرديد كه اواخر عالم به ما رسيده است.” (اول قرنتيان 10 آيه 11) غالب اوقات بركات خداوند را به غلط تعبير مي كنيم و خود را فريب مي دهيم كه به خاطر نيكويي هاي خودمان مور لطف و مرحمت خدا قرار مي گيريم. بدين ترتيب خداوند كاري را كه دوست دارد براي ما انجام دهد، نمي تواند انجام دهد. زيرا عطاياي او را براي افزايش حس خود پسندي به كار مي بريم و دلهاي ما در گناه و بي ايماني سخت مي شود. يحيي به معلمان اسرائيل اعلام كرد كه غرور، خود خواهي و قساوت ايشان موجب شده است تا به جاي اينكه فرزندان پارسا و فرمانبردار ابراهيم باشند، به افعي زادگاني تبديل شده اند كه اسباب مصيبت قوم را فراهم مي كنند. آنان هرچند نور خداوند را دريافت كرده بودند، اما بدتر از مشركيني شده بودند ك خود را از آنان برتر مي دانستند.AA 80.2

    خداوند براي تحقق وعده خود به ايشان متكي نبود. او همانطوري كه ابراهيم را از ميان قومي مشرك فراخوانده بود، باز هم ميتوانست ديگران را براي خدمت فرا خواند. دلهاي چنين افرادي شايد اكنون مانند صخره هاي صحرا بي جان به نظر برسد، اما روح خدا قادر است به ايشان حيات بخشد تا ارده او را به انجام برسانند و تحقق وعده او را دريافت كنند.AA 80.3

    “والحال” نبي گفت: “تيشه بر ريشه درختان نهاده شده است، پس هر درختي كه ثمره نيكو نياورد، بريده و در آتش افكنده شود.” درخت را نه به نام، بلكه از ميوه اش مي شناسند، اگر محصول نيكو نباشد، نام نمي تواند درخت را از بريده شدن و در آتش افكنده شدن نجات دهد.AA 81.1

    يحيي به يهوديان گفت كه جايگاه ايشان در پيشگاه خدا، با سيرت و شيوه زندگي ايشان تعيين مي شود. اگر زندگي و شخصيت ايشان با شريعت خدا مطابقت نداشت، ايشان قوم خدا محسوب نمي شدند.AA 81.2

    تحت تاثير سخنان پر نفوذ يحيي، شنوندگانش متقاعد مي شدند. آنان نزد او آمده و سئوال مي كردند: “پس چه بايد بكنيم؟” و او مي گفت، “هر كه دو جامعه دارد به آنكه ندارد بدهد و هر كه خوراك دارد نيز چنين كند.” او باجگيران را بر عليه بي عدالتي و سربازان را بر عليه خشونت، هشدار مي داد. يحيي به همه كساني كه مي خواستند پيرو پادشاهي مسيح باشند، گفت كه بايد توبه كرده و ايمان آورند. آنان بايد به نيازمندان كمك كنند و هداياي خود را به حضور خدا تقديم نمايند. چنين اشخاصي، بايد پناه بي پناهان و الگوي فضيلت و مهرباني باشند.هم چنين، پيروان مسيح، به قدرت تبديل كننده روح القدس شهادت خواهند داد و در زندگي روزانه ايشان، انصاف، رحمت و محبت خدا ديده خواهد شد. در غير اين صورت مانند كاه در آتش افكنده خواهد شد. يحيي به ايشان گفت، “من شما را به آب به جهت توبه تعميد مي دهم. ليكن او كه بعد از من مي آيد از من تواناتر است كه لايق برداشتن نعلين او نيستم. او شما را با روح القدس و آتش تعميد خواهد داد.” (متي 3 آيه 11).AA 81.3

    اشعياي نبي اعلام كرده بود كه خداوند قوم خود را “به روح انصاف و به روح سوختگي” از گناهانشان پاك خواهد كرد. خداوند به قوم اسرائيل چنين فرمود، “دست خود را بر تو برگردانيده درد تو را به تمامي پاك خواهم كرد.” (اشعياء 1 آيه 25 — 4 آيه 29).AA 81.4

    هرجا كه گناه يافت شود، “خداي ما آتش فرو برنده است.” (عبرانيان 12 آيه 29). خداوند گناه آناني را كه به قدرت روح القدس تسليم مي شوند، با آتش فربرنده از بين خواهد برد.AA 81.5

    اما اگر انسان از گناه دل نكند با همان شناخته خواهد شد. آنگاه جلال خداوند كه گناه را از بين مي برد، ايشان را نيز هلاك خواهد كرد.AA 81.6

    يعقوب در شبي كه با فرشته خداوند كشتي مي گرفت چنين گفت “خداوند را روبرو ديدم و جانم رستگار شد.” (پيدايش 32 آيه 30).يعقوب در رفتار با برادرش عيسو گناه بزرگي را مرتكب شده بود، اما توبه كرد. بنابراين معصيت او بخشوده شد و گناهان وي پاك گرديد و توانست مكاشفه حضور خدا را تحمل كند. اما هرجا كه انسان با اشتياق باطني به گناه به حضور خداوند آمد، هلاك شد. در زمان ظهور دوباره مسيح، گناهكاران به “نفس دهان او” خواهند سوخت و “ب تجلي ظهور او” هلاك خواهند شد. (دوم تسالونيكيان 2 آيه 8). نور جلال خداوند كه پارسيان را حيات مي بخشد، شريران را خواهد كشت.AA 82.1

    در زمان يحيي تعميد دهنده، مسيح در آستانه ظهور بود تا سيرت خدا را آشكار كند. و حضور او گناه مردم را آشكار مي كرد. تنها كساني كه خواستار پاك شدن گناهانشان بودند مي توانستند از او پيروي كنند. تنها پاك دلان مي توانستند در حضور او ساكن شوند.AA 82.2

    بدين ترتيب، يحيي تعميد دهنده، پيام خدا را به اسرائيل اعلام كرد. بسياري به تعاليم او توجه كردند. بسياري همه چيز را فدا كردند تا پيروي كنند. انبوه جمعيت از مكاني به مكان ديگر،بدنبال اين معلم جديد براه افتادند. كم نبودند كساني كه اين اميد را در دل مي پروراندند كه شايد او خود مسيح باشد. اما هنگامي كه يحيي متوجه حضور مردم مي شد، از هر فرصتي استفاده مي كرد تا ايمان ايشان را به سوي او كه در آستانه ظهور بود، هدايت كند.AA 82.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents