Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 19—«در کنار چاه یعقوب»

    عیسی در سر راه خود به جلیل از سامره عبور می کرد و ظهر بود که به دره زیبای شکیم رسید. چاه یعقوب در دهانه دره قرار داشت. عیسی خسته از سفر در کنار چاه نشست، زیرا شاگردانش برای تهیه خوراک به شهر رفته بودند.AA 154.1

    یهودیان و سامریان با یکدیگر دشمن بودند و تا حد ممکن از ارتباط با یکدیگر اجتناب می کردند. داد و ستد یهودیان با سامریان فقط در صورت لزوم از سوی خاخامها مجاز شمرده می شد. اما هر گونه معاشرت اجتماعی با ایشان مورد نکوهش قرار می گرفت. یک فرد یهودی حق نداشت از یک سامری پول قرض کند و یا احسان و نیکی او را بپذیرد. او حتی حق نداشت نان و یا جرعه ای آب از آنان دریافت کند. شاگردان عیسی نیز با خریدن غذا ، مطابق آداب و رسوم قوم یهود عمل می کردند. اما از این فراتر نمی رفتند. در خواست کمک از سامریان و یا نیکی به ایشان به یک طریقی ، حتی به ذهن شاگردان مسیح خطور نکرده بود.AA 154.2

    هنگامیکه عیسی در کنار چاه نشست از فرط گرسنگی و تشنگی بی حال شده بود. سفری که از صبح آغاز کرده بودند، بسیار طول کشیده بود و اکنون آفتاب نیمروز با تمام گرمایش بر او می تابید. تصور جرعه ای آب خنک و گوارا از چاهی که در نزدیکی او قرار داشت، تشنگی او را افزایش می داد. عیسی نه طناب داشت و نه کوزه آب و چاه نیز بسیار عمیق بود بنابراین منتظر ماند تا کسی برای آب کشیدن به آنجا بیاید.AA 154.3

    در این هنگام زنی از مردمان سامره برای آب کشیدن آمد و بدون اینکه متوجه حضور عیسی شود، کوزه اش را از آب پر کرد و هنگامیکه قصد عزیمت نمود، عیسی از او جرعه ای آب خواست. مردمان مشرق زمین در مقابل چنین در خواستی هرگز از نیکی کردن مضایقه نمی کردند. در شرق آب “هدیه خداوند” خوانده می شد و دادن آب به مسافران چنان وظیفه مقدسی شمرده می شد که اعراب بادیه نشین برای انجام آن حتی مسیر سفرشان را تغییر می دادند.AA 154.4

    دشمنی میان یهودیان با سامریان موجب شد تا زن سامری از دادن جرعه ای آب به عیسی مضایقه کند. اما منجی در صدد یافتن کلیدی بود که با آن در قلب این زن را بگشاید . بنابراین با ظرافتی ناشی از محبت الهی از او درخواست جرعه ای آب کرد. AA 155.1

    پادشاه آسمان به نزد این زن مطرود آمده و با طلب جرعه ای آب، خود را به او نزدیک کرده بود. او که اقیانوسها را آفرید و عنان مهار آب های عظیم را در دست داشت، او که چشمه ها و نهر های زمین را آفرید ، خسته و تشنه در کنار چاه یعقوب نشسته و برای جرعه ای آب به احسان غریبه ای متکی بود.AA 155.2

    زن فهمید که عیسی یک یهودی است و چنان شگفت زده شد که فراموش کرد به خواسته عیسی پاسخ دهد. لیکن سعی کرد از علت چنین تقاضایی آگاه شود ، بنابراین از عیسی پرسید، “چگونه تو که یهودی هستی، از من که زنی سامری ام آب می خواهی؟”AA 155.3

    عیسی در پاسخ گفت، ” اگر موهبت خدا را در میافتی و می دانستی چه کسی از تو آب می خواهد ، تو خود از او می خواستی ، و به تو آبی زنده عطا می کرد.” زمانی که از تو جرعه ای آب خواستم تعجب کردی، اگر تو از من خواسته بودی به تو از آب جاودانی حیات عطا می کردم.AA 155.4

    زن سامری سخنان مسیح را درک نکرده بود اما اهمیت خطیر آن را احساس کرد.AA 155.5

    و اکنون رفتار سبک و حق به جانب زن شروع به تغییر کرد. او تصور کرد که عیسی درباره چاه یهقوب سخن می گوید بنابراین از او پرسید، سرورم ، سطل نداره و چاه عمیق است، پس آب زنده از کجا می آوری؟ “آیا تو از پدر ما یعقوب بزرگتری که این چاه را به ما داد، و خود و پسران و گله هایش از آن می آشامیدند؟”AA 155.6

    او در مقابل خود، مسافری تشنه و خسته از راه را دید. زن سامری در ذهن خود ، عیسی را با یعقوب پاتریارخ نیکنام مقایسه کرد. از نظر او هیچ چاه دیگری نمی توانست با چاهی که از نیاکانش باقی مانده بود برابری کند و پرورش چنین احساسی امری طبیعی بود. AA 155.7

    زن سامری با نگاه به گذشته ، نیاکان خود را می دید و با نگرشی به آینده در انتظار ظهور مسیح بود در حالیکه امید نیاکانش یعنی خود مسیح در کنار او ایستاده بود، اما زن او را نشناخت. AA 155.8

    امروز نیز چه بسیارند جانهای تشنه ای که به چشمه حیات بخش نزدیک هستند اما برای چشمه های حیات به دور دست ها نگاه می کنند.AA 155.9

    “در دل خود مگو “کیست که به آسمان صعود کند؟” یعنی تا مسیح را فرود آورد ، یا “کیست که به جهان زیرین نزول کند؟” یعنی تا مسیح را از مردگان بازآورد ..... کلام نزدیک تو، در دهان تو و در دست تو و در دل توست ..... اگر به زبان خود اعتراف کنی “عیسی خداوند است” و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزانید، نجات خواهی یافت” (رومیان 10 آیات 6 تا 9)AA 156.1

    عیسی به سوال زن در ارتباط با خودش بیدرنگ پاسخ نداد، اما به شکلی حدی و صمیمانه به او گفت: “هرکه از آن آب می نوشد، باز تشنه می شود. اما هرکه از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، زیرا آبی که من می دهم در او چشمه ای می شود که تا به حیات جاویدان جوشان است. ”AA 156.2

    کسی که سعی می کند با نوشیدن از چشمه های این جهان تشنگی خویش را رفع کند، دوباره تشنه خواهد شد. مردم در همه جای این جهان احساس نارضایتی و ناخشنودی می کنند. آنان اشتیاق چیزی را دارند که بتواند نیاز روحی ایشان را تامین کند و تنها یک نفر وجود دارد که می تواند به چنین نیازی پاسخ گوید. نیاز این جهان و “اشتیاق همه قومها” مسیح است. فیض الهی که تنها او می تواند عطا کند، همان آب حیات است. آبی که پاک کننده و گوارا بوده و روح را حیات می بخشد.AA 156.3

    عیسی این ایده را که تنها یک جرعه از آب حیات برای دریافت کننده آن کفایت می کند، بیان نکرد. کسی که طعم محبت مسیح را می چشد، دائماً در انتظار دریافت بیشتر آن خواهد بود و هیچ چیز دیگری را نخواهد خواست. ثروت ، افتخار و لذات دنیوی او را به خود جذب نخواهد کرد. ارتباط و نزدیکی به مسیح، اشتیاق قلبی ا خواهد بود.AA 156.4

    و مسیح که نیازهای روح آدمی را آشکار می کند، همواره در انتظار است تا تشنگی و گرسنگی روح را برآورده کند. منابع انسانی نمی تواند نیازهای روح را برآورده کند. تمامی منابع آب تهی خواهد شد، حوض ها خشک خواهند شد، اما منجی ما چشمه بیکران و پایان پذیر است. بارها و بارها می توانیم از آن بنوشیم و هربار آب تازه و گوارا را پیدا کنیم.AA 156.5

    کسی که مسیح در او ساکن می شود، در درون خودش چشمه برکت دارد “ چشمه ای که تا به حیات جاویدان جوشان است.” و از همین چشمه می تواند قوت و فیض لازم را برای همه احتیاجات خویش دریافت کند. هنگامیکه عیسی درباره آب زنده سخن گفت، زن سامری با دقت و حیرت به او نگریست.AA 156.6

    عیسی توجه او را برانگیخت و اشتیاق و آرزوی دریافت موهبتی را که درباره آن سخن گفته بود در درون زن بیدار کرد. او فهمید که منظور عیسی از آب زنده، آب چاه یعقوب نیست زیرا او این آب را دائماً مصرف کرده و می نوشید، اما باز هم تشنه می شد. او به عیسی گفت، “سرورم، از این آب به من بده، تا دیگر تشنه نشوم و برای آب کشیدن به اینجا نیایم.”AA 157.1

    در این هنگام عیسی موضوع گفتگو را عوض کرد . زیرا زن سامری قبل از اینکه بتواند هدیه ای را که او میل داشت به وی عطا کند، دریافت کند، می بایستی در ابتدا به گناهکار بودن خویش واقف شود و منجی را بشناسد. عیسی به او گفت، “برو شوهرت را بخوان و بازگرد.” زن پاسخ داد، “شوهر ندارم” و با این پاسخ امیدوار بود که از سوالهای عیسی در ارتباز با این موضوع جلوگیری کند. اما منجی به وی گفت،” راست می گویی که شوهر نداری.” زیرا پنج شوهر داشته ای و آن که هم اکنون داری ، شوهرت نیست. آنچه گفتی راست است.AA 157.2

    زن با شنیدن این سخنان بر خود لرزید زیرا دستهای اسرار آمیزی صفحات زندگی او را ورق می زد و چیزی را که او سعی داشت برای همیشه پنهان نگه دارد، آشکار می کرد. او از خود می پرسید، این چه کسی است که می توانست اسرار زندگی او را بخواند؟ و در این هنگام ، روز داوری نهایی به ذهن زن خطور کرد، روزی که در آن همه آنچه که مخفی است، آشکار خواهد شد و بدین ترتیب وجدان خفته زن سامری در سایه حقیقت الهی بیدار شد.AA 157.3

    زن سامری نتوانست چیزی را انکار کند ، اما سعی کرد از طرح موضوعاتی که برای وی ناخوشایند بود، پرهیز کند او با احترام فراوان به عیسی گفت،” سرورم، می بینم که نبی هستی.” و سپس با امید متقاعد کردن عیسی، بحث را به موضوعات مذهبی مورد مناقشه سوق داد.AA 157.4

    او با خود گفت: اگر این شخص نبی باشد، مطمئناً خواهد توانست او را درباره این موضوعات مذهبی که مدتها مورد مناقشه بود، هدایت کرده و تعلیم دهد. AA 157.5

    عیسی با شکیبایی به او اجازه داد تا بحث را به جایی که مورد نظر وی بود، سوق دهد، و در این حین منتظر فرصتی بود تا بار دیگر حقایق را به او یادآوری کند. زن به وی گفت،” پدران ما در این کوه پرستش می کردند، اما شما می گویید جایی که در آن باید پرستش کردد، اورشلیم است.” کوه جزریم از دور دیده می شد . بر فراز کوه جزریم معبدی وجود داشت که ویران شده بود . اما مذبح آن باقی مانده بود.AA 157.6

    محل پرستش، همواره يكي از موضوعات مورد اختلاف ميان يهوديان با سامريان بود. بعضي از نياكان اوليه سامريان از قوم اسرائيل بودند و خداوند به خاطر گناهان ايشان، اوام بت پرست را بر ايشان مسلط گردانيد. آنان در طول نسلها با اقوام بت پرست درآميختند و مذهب ايشان به تدريج به وسيله مذاهب مشركين آلوده شد. درست است كه بت ها را فقط به اين دليل مي پرستيدند كه خاطره خداي زنده و فرمانرواي كانئات را به ايشان خاطر نشان مي كرد، با اين وجود، به سمتي سوق داده شدند كه به تمثالهاي تراشيده احترام مي گذاشتند.AA 158.1

    هنگاميكه معبد اورشليم در ايام عزرا بازسازي مي شد، سامريان ميل داشتند در باز سازي آن به يهوديان ملحق شوند اما يهوديان اين پيشنهاد را نپذيرفتند و به همين دليل دشمني ميان يهوديان و سامريان آغاز شد. سامريان براي رقابت با يهوديان معبدي را بر فراز كوه جزريم بنا كردند و در همين معبد بر اساس قوانين موسي، مراسم پرستش و عبادت را به جا مي آورند ولي، از بجا آوردن آئين هاي بت پرستي به طور كامل صرف نظر نكرده بودند.AA 158.2

    آنان به طور دائم به بلا و مصيبت دچار مي شدند و پس از چندي معبد ايشان به وسيله دشمنان ويران شد، چنان كه گويي زير لعنت قرار داشتند، با اين همه، هنوز هم به سنت ها و آيين هاي پرستشي خودشان علاقه نشان مي دادند. آنان، نه معبد اورشليم را به عنوان خانه خداوند به رسميت مي شناختند و نه به برتري شريعت يهود بر مذهب خودشان اذعان مي كردند.AA 158.3

    عيسي در پاسخ به زن سامري گفت، ” اي زن، باور كن، زماني فرا خواهد رسيد كه پدر را نه در اين كوه پرستش خواهيد كرد، نه در اورشليم شما آنچه را نمي شناسيد مي پرستيد، اما ما آنچه را مي شناسيم مي پرستيم، زيرا نجات به واسطه قوم يهود فراهم مي آيد.” عيسي نشان داده بود كه از تعصب يهوديان بر عليه سامريان مبرا مي باشد و اكنون در تلاش بود تا تعصب اين زن سامري را بر عليه يهوديان از ميان بردارد. عيسي در حالي كه فاسد شدن مذهب سامريان به واسطه بت پرستي اشاره مي كرد، در همان حال اعلام كرد كه حقايق عظيم نجات به يهوديان داده شده است و اينك مسيح از ميان ايشان ظهور خواهد كرد. سيرت خداوند و اساس حكومت او در نوشته هاي كتب مقدس به آنان عرضه شده بود و عيسي خود را در زمره ي يهوديان قرار داد، قومي كه خداوند معرفت خويش را به ايشان عطا كرده بود.AA 158.4

    عيسي ميل داشت تا افكار زن سامري را از موضوعات مربوط به آئين هاي تشريفاتي و مباحثات مذهبي به موضوعات مهمتري ارتقاء دهد. او به زن گفت، “اما زماني مي رسد، و هم اكنون فرا رسيده است، كه پرستندگان راستين، پدر را در روح و راستي پرستش خواهند كرد. زيرا پدر جوياي چنين پرستندگاني است. خدا روح است و پرستندگانش بايد او را در روح و راستي بپرستند.”AA 159.1

    در اينجا همان حقيقتي اعلام مي شود كه عيسي به نيقوديموس اعلام كرده بود، هنگامي كه گفت، “تا كسي از نوزاد نشود، نمي تواند پادشاهي خدا را ببيند.” (يوحنا 3 آيه 3). انسان با طرفداري از يك كوه مقدس يا يك معبد مقدس نمي تواند به ارتباط و همدلي با آسمان آورده شود. مذهب نبايد با تشريفات و آئين هاي ظاهري محدود شود. مذهبي كه از خداوند باشد، ما را به سوي خدا هدايت خواهد كرد و براي اينكه بتوانيم او را به درستي عبادت و خدمت كنيم، بايد به واسطه روح الهي از نو زاده شويم. چنين تولدي، دل را طاهر و فكر را تازه خواهد ساخت و در شناخت خدا و محبت به او امكانات و توانايي حديدي را به ما خواهد داد. چنين تولدي به ما اشتياق خواهد بخشيد تا تمامي احكام و فرائض او را به جا آوريم. اين است پرستش حقيقي كه ثمره كار روح القدس مي باشد.AA 159.2

    دعاهايي كه از روح القدس الهام گرفته باشد، در حضور خداوند پذيرفته خواهد شد و هرجا كه شخص در جستجوي خداوند باشد، كار روح القدس در آنجا آشكار مي شود و خداوند نيز خود را به شخص نشان خواهد داد. زيرا خداوند جوياي چنين پرستندگاني است. او براي پذيرش ايشان انتظار مي كشد تا ايشان را پسران و دخترانش بخواند.AA 159.3

    هنگاميكه زن سامري با عيسي سخن گفت، به واسطه سخنان وي تحت تاثير قرار گرفت. او هرگز پيش از اين چنين نظراتي را از كاهنان قوم خويش و كاهنان يهود نشنيده بود و همچنان كه وقايع مربوط به زندگي گذشته او در مقابلش آشكار مي شد، نسبت به نياز شديد خويش بيشتر حساس مي شد. او تشنگي روح خويش را كه آب چاه يعقوب در سيخار نمي توانست آن را برطرف سازد، درك كرد. تا آن زمان هيچ چيزي نتوانسته بود او را نسبت به نياز عظيم وي آگاه كند. عيسي او را متقاعد كرده بود كه اسرار زندگي وي را مي داند،AA 159.4

    با اين وجود، زن احساس مي كرد كه عيسي دوست اوست، دوستي مهربان و با محبت. در حالي كه كه قدوست حضور عيسي، گناهان زن را محكوم مي كرد، خود عيسي كلامي از توبيخ و و نكوهش بر زبان نياورد، بلكه درباره فيض خويش كه مي توانست جان زن را تازه سازد با او سخن گفت. زن سامري، شناخت شخصيت مسيح را آغاز كرد و در ذهن او اين سوال مطرح شد، كه آيا اين شخص همان مسيح موعود نيست؟ بنابراين رو به عيسي كرده و گفت، “مي دانم كه مسيح(كه معني آن “مسح شده” است) خواهد آمد و چون او آيد، همه چيز را براي ما بيان خواهد كرد.” عيسي به او گفت، “من كه با تو سخن مي گويم، همانم.”AA 159.5

    هنگامي كه زن اين سخنان عالي و خارق العاده را از زبان معلم به آسماني شنيد، در دل خود ايمان آورد. او از ذهني آگاه برخوردار بود و مستعد دريافت عالي ترين نوع مكاشفه بود، زيرا به كتب مقدسه علاقمند بود و روح القدس نيز ذهن او را براي دريافت حقايق عالي تري آماده مي كرد. او وعده هاي خداوند در عهد عتيق را مطالعه كرده بود، “يهوه، خدايت، پيامبري را از ميان تو، از برادرانت، مثل من براي تو مبعوث خواهد گردانيد، او را بشنويد.” (تثنيه 18 آيه 15).AA 160.1

    زن سامري، براي درك اين نبوت مدتها انتظار كشيده بود و اكنون نور الهي ذهن او را روشن مي كرد و آب زنده و حيات روحاني كه مسيح به جانهاي تشنه ارزاني مي كند، در دل او جاري شده بود. روح خدا با او عمل مي كرد.AA 160.2

    اظهارات روشني كه از سوي مسيح به اين زن گفته شد، نمي توانست به يهودياني كه خود را بر حق مي پنداشتند، گفته شود. هنگامي كه عيسي با يهوديان سخن مي گفت، بيشتر جانب احتياط را رعايت مي كرد.AA 160.3

    حقايقي كه از يهوديان پنهان داشته شده بود و بعدها به شاگردان نيز گفته شده بود تا آن را مخفي نگه دارند، به اين زن سامري گفته شد. زيرا عيسي مي دانست كه او با استفاده از معرفت الهي، ديگران را نيز در فيض خداوند سهيم خواهد كرد.AA 160.4

    هنگاميكه شاگردان از ماموريتشان بازگشتند، از اينكه استادشان با زني سخن مي گفت، تعجب كردند. او جرعه آب گوارايي را كه از زن خواسته بود، ننوشيده بود و براي خوردن خوراكي كه شاگردان آورده بودند، تمايلي نشان نداد.AA 160.5

    هنگامي كه زن از آنجا دور شد، شاگردان از عيسي خواهش كردند تا با ايشان غذا بخورد. اما او ساكت و غرق در تفكر بود. نور الهي در سيماي او مي درخشيد و شاگردان ترسيدندكه مصاحبت او را با آسمان قطع كنند. آنان مي دانستند كه استادشان خسته و ضعيف شده است، بنابراين وظيفه خود دانستند تا احتياجات جسمي او را به وي خاطر نشان سازند.AA 160.6

    عيسي از محبت و نگراني ايشان نسبت به خود آگاه بود، با اين حال به ايشان گفت: “من خوراكي براي خوردن دارم كه شما از آن چيزي نمي دانيد.”AA 161.1

    شاگردان به يكديگر گفتند، مگر كسي براي او خوراك آورده است؟ “عيسي به ايشان گفت،” خوراك من اين است كه اراده فرستنده خود را به جا آورم و كار او را به كمال رسانم” (يوحنا 4 آيه 34). هنگامي كه سخنان او، وجدان خفته زن سامري را بيدار كرد، عيسي شاد و مسرور شد و چون زن او را مي ديد كه از آب زنده مي نوشد، گرسنگي و تشنگي وي رفع شد. تحقق بخشيدن به رسالتي كه براي انجام آن آسمان را ترك كرده بود، منجي را در سختي ها و زحمات تقويت مي كردو او را به سطحي فراتر از نيازهاي بشري تعالي مي بخشيد. براي عيسي، خدمت كردن به يك فرد گرسنه و تشنه حقيقت، بسيار ارزشمندتر از خوردن و آشاميدن بود.AA 161.2

    چنين خدمتي به او آرامش و تسلي مي بخشيد زيرا نيكي كردن به انسانيت، بزرگترين هدف زندگي او بود.AA 161.3

    منجي ما، تشنه ي شناخته شدن است. او مشتاق محبت و همدردي كساني است كه با خون خويش ايشان را نجات داده است. او با اشتياق وصف ناپذير در انتظار است تا آنان به نزد او آمده و حيات جاويدان را دريافت كنند. همانطور كه يك مادر براي لبخن ناشي از قدرشناسي كودك خود كه نشان دهنده آغاز رشد عقلي اوست در انتظار مي ماند. مسيح نيز براي اظهار محبت ناشي از حق شناسي كه نشان دهنده آغاز حيات روحاني در شخص مي باشد، در انتظار مي ماند.AA 161.4

    زن با شنيدن سخنان مسيح، بسيار شادمان شده بود. مكاشفه عالي و خارق العاده خداوند مقهور كننده بود. او كوزه خويش را بر جاي گذاشت و به شهر بازگشت تا پيام را به اطلاع ديگران برساند. عيسي از علت رفتن او آگاه بود. بدون شك، بر جاي گذاشتن كوزه آب، تاثير سخنان عيسي را بر روي زن سامري نشان مي داد و اشتياق قلبي و خالصانه زن براي دريافت آب زنده باعث شده بود كه وظيفه خويش را در آب كشيدن از چاه و آب دادن به منجي فراموش كند. او با دلي سرشار از شادي و با شتاب به سوي شهر روانه شد تا حقيقت ارزشمندي را كه دريافت كرده بود به ديگران اطلاع دهد.AA 161.5

    او به مردم شهر گفت “بياييد مردي را ببينيد كه هر آنچه تاكنون كرده بودم، به من باز گفت.” آيا ممكن نيست او مسيح باشد؟ “سخنان او مردم را تحت تاثير قرار داد. چهره و ظاهر زن به كلي دگرگون شده بود.AA 161.6

    مردم اشتياق داشتند تا با عيسي ملاقات كنند، پس از شهر بيرون آمده و نزدد عيسي روان شدند. عيسي، همانطور كه در كنار چاه نشسته بود به مزارع زيباي گندم كه در مقابل قرار داشت، مي نگريست.AA 162.1

    او اين منظره را به شاگردانش نشان داد و آن را به عنوان سمبلي مورد استفاده قرار داد. “آيا اين سخنان را نشنيده ايد كه چهار ماه بيشتر به موسم درو نمانده است.” اما من به شما مي گويم، چشمان خود را بگشاييد و ببينيد كه هم اكنون كشتزارها آماده درو است.” و همانطوري كه سخن مي گفت ، به گروهي از مردم كه به كنار چاه مي آمدند نگريست. چهار ماه به موسم درو باقي مانده بود، اما در اينجا محصولي بود كه آماده درو بود.AA 162.2

    عيسي به شاگردانش گفت، “هم اكنون، درو گر مزد خود را مي ستاند و محصولي براي حيات جاويدان گرد مي آورد، تا كارنده و درو كننده با هم شادمان شوند. در اينجا اين گفته صادق است، كه يكي را مي كارد و ديگري مي درود.” مسيح در اينجا خدمت مقدسي را كه نجات يافتگان و پذيرندگان مژده انجيل مي بايستي براي خداوند انجام دهند به ايشان خاطر نشان مي سازد. آنان بايد رسولان خداوند باشند و او از ايشان انتظار دارد كه با ايمان به او خدمت كنند. ما چه بكاريم و چه بدرويم، براي خدا كار مي كنيم. يك نفر دانه ها را مي كارد و ديگري محصول را درو مي كند و كارنده و درو كننده هر دو مزد خود را مي ستانند و به خاطر دريافت پاداش زحماتشان شادماني مي كنند.AA 162.3

    عيسي به شاگردانش گفت، “من شما را فرستادم تا محصولي را درو كنيد كه دسترنج خودتان نيست. ديگران سخت كار كردند و شما دسترنج آنان را برداشت مي كنيد.” منجي در اينجا مشتاقانه منتظر گردهمايي عظيم روز پنتيكاست بود. شاگردان نبايد اين روز را حاصل تلاشهاي خودشان تلقي مي كردند. آنان دسترنج ديگران را برداشت مي كردند.AA 162.4

    از همان ابتداي گناه آدم، مسيح بذر كلام را به خادمان برگزيده خويش به امانت سپرده بودتا به وسيله ايشان در دل بشر كاشته شود و عوامل ناديدني آسمان به همراه قادر مطلق، آرام اما به طور موثر براي توليد محصول كار كرده بودند.AA 162.5

    شبنم و باران و آفتاب فيض خداوند بذر حقيقت را تغذيه و نيرو بخشيده بود و اكنون مسيح در آستانه آبياري كردن دانه ها با خون خويش بود و شاگردان او اين امتياز را داشتند تا براي آماده كردن محصول با خداوند همكاري كنند. آنان با مسيح و مردان مقدس عهد عتيق همكار بودند.AA 162.6

    با نزول روح القدس در روز پنتيكاست، هزاران نفر در يك روز به مسيح ايمان مي آوردند و اين حاصل دانه اي بود كه مسيح كاشته بود و محصول كار او بود.AA 163.1

    سخنان عيسي به زن سامري در كنار چاه يعقوب، مانند بذري نيكو در او كاشته شده بود و محصول آن را به سرعت برداشت شد. سامريان به واسطه او به نزد عيسي آمدند و سخنان او را شنيدند و ايمان آوردند. آنان با جمع شدن در كنار چاه يعقوب سوالات مختلفي را مطرح كردند و با اشتياق فراوان توضيحات عيسي را درباره چيزهايي كه براي ايشان ناشناخته بود، شنيده و پذيرفتند و همانطور كه به سخنان عيسي گوش مي كردند، نگراني ايشان برطرف مي شد. آنان مانند قومي بودند كه در تاريكي عظيمي در جستجوي تابش نوري غير مترقبه به سر مي بردند و اكنون او را يافته بودند. آنان به اين گفتگوي كوتاه قانع نبودند بلكه مي خواستند خود و دوستانشان را به سخنان اين معلم خارق العاده گوش فرا دهند. بنابراين عيسي را به روستاي خويش دعوت كردند و از او خواهش كردند كه نزد ايشان بماند، عيسي دو روز در آنجا ماند و بسياري ديگر به سبب شنيدن سخنانش ايمان آوردند.AA 163.2

    فريسيان، سادگي عيسي را تحقير مي كردند. آنان معجزات او را ناديده گرفته و از او خواستند با نشان دادن آيتي ثابت كند كه پسر خداست. اما سامريان از او آيتي نطلبيدند و عيسي نيز به جز آشكار كردن اسرار زندگي زن در كنار چاه معجزه ديگري انجام نداد.AA 163.3

    با اين همه بسياري به او ايمان آوردند. آنان با شادماني بسيار به زن گفتند، “ديگر تنها به خاطر سخن تو ايمان نمي آوريم، زيرا خود سخنان او را شنيده ايم و مي دانيم كه اين مرد به راستي نجات دهنده ي عالم است.”AA 163.4

    سامريان عقيده داشتند كه مسيح به عنوان منجي، نه فقط براي يهوديان بلكه براي همه جهان ظهور خواهد كرد. روح القدس به واسطه موسي ظهور او را به عنوان پيامبري فرستاده شده از سوي خدا پيش گويي كرده بود و به واسطه يعقوب اعلام شده بود كه قوم خدا در اطراف او جمع خواهد شد و از طريق ابراهيم نيز اعلام شده بود كه در او همه اقوام روي زمين بركت خواهند يافت. سامريان ايمان خويش را بر اساس همين نوشته ها استوار كرده بودند. تفسير غلط يهوديان درباره پيامبران بعدي و نسبت دادن جلال ناشي از ظهور ثانوي مسيح به ظهور اول او باعث شده بود تا سامريان تمامي نوشته هاي كتب مقدسه به جز نوشته هاي داده شده از سوي موسي را كنار بگذارند.AA 163.5

    اما هنگامي كه منجي اين تفاسير غلط را به كلي از ميان برد، بسياري از آنان، نبوتهاي بعد از آن و سخنان خود مسيح در ارتباط با پادشاهي خداوند را پذيرفتند.AA 164.1

    عيسي ويران كردن ديوار جدايي ميان يهود و غير يهود و موعظه نجات و رستگاري به جهان را آغاز كرد. او اگر چه يك يهودي بود اما با هيچ شمردن سنتهاي فريسي مآبانه قوم خويش را به راحتي با سامريان رفت و آمد و مصاحبت مي كرد. او عليرغم تعصبات فريسيان مهمان نوازي اين قوم مطرود و تحقير شده را مي پذيرفت. او زير سقف هاي ايشان مي خوابيد و به همراه ايشان بر سر سفره هايشان غذا مي خورد و در خيابانهاي ايشان تعليم مي داد و با ايشان با مهرباني و صميميت رفتار مي كرد. در معبد اورشليم ديواري كوتاه صحن بيروني معبد را از ساير بخشهاي آن جدا مي كرد.AA 164.2

    بر روي اين ديوار نوشته هايي به زبانهاي مختلف ديده مي شد كه ممنوعيت عبور افراد غير يهودي به صحن داخلي معبد را اعلام مي كرد و اگر يك فرد غير يهودي به صحن داخلي معبد وارد مي شد عمل او به منزله بي حرمتي به قداست معبد تلقي مي شد و شخص خاطي به مجازات مرگ محكوم مي شد.AA 164.3

    اما عيسي به عنوان بنيان گذار معبد و آيين هاي آن با محبت انساني، اقوام غير يهودي را به سوي خود جلب كرد، در حالي كه با فيض الهي خويش نجاتي را كه يهوديان رد كرده بودند، به ايشان عرضه كرد. اقامت عيسي در سامره براي شاگردانش كه هم چنان تحت تاثير تعصبات يهودي قرار داشتند بركتي عظيم محسوب مي شد.AA 164.4

    آنان تصور مي كردند كه وفادار ماندن به قومشان مستلزم پرورندان حس كينه و دشمني نسبت به سامريان مي باشد. شاگردان از رفتار عيسي شگفت زده شدند و نمي توانستند در پيروي از الگوي او امتناع كنند و در طول دو روز اقامت در سامره پايبندي ايشان نسبت به عيسي تعصبات ايشان را تحت كنترل درآورده بود.AA 164.5

    با اينهمه در باطن خود نسبت به سامريان احساس آشتي نمي كردند. آنان در درك اين موضوع كه تحقير و دشمني مي بايستي جاي خود را به مهباني و همدردي بدهد، ترديد نشان مي دادند. اما بعد از صعود خداوند به آسمان، تعاليم منجي با يك مفهوم تازه اي در خاطره ايشان زنده شد. آنان بعد از نزول روح القدس، نگرش منجي، سخنان او و رفتار محترمانه و صميمي او نسبت به اين قوم بيگانه و مطرود را بياد آوردند.AA 164.6

    بعدها، هنگامي كه پطرس براي موعظه انجيل به شهر سامره رفت، با مردم درست همانند عيسي رفتار كرد و هنگامي كه يوحنا براي خدمت به مردم شهرهاي افسس و اسميرنا فراخوانده شد تجربه شكيم را بياد آورد و مراتب حق شناسي خود را به منجي كه مشكلات پيش روي ايشان را در آينده پيش بيني كرده و با الگو قرار دادن خويش، ايشان را ياري كرده بود، ابراز كرد.AA 165.1

    كاري را كه منجي با دادن آب زنده به زن سامري در كناه چاه يعقوب شروع كرد، امروز نيز ادامه دارد. آناني كه خود را پيروان عيسي مي خواندند شايد افراد رانده شده و مطرود را تحقير كرده و از ايشان دوري كنند اما نه شرايط تولد و مليت، و نه شرايط زندگي افراد، نمي تواند از محبت عيسي به فرزندان آدم جلوگيري كند. پيام او به همه افراد، هر قدر هم كه گناهكار باشند، اين است كه، “اگر از من مي خواستيد، به شما آبي زنده عطا مي كردم.”AA 165.2

    دعوت انجيل نبايد مختص افراد بخصوصي باشد كه گمان مي كنيم با پذيرش آن باعث سربلندي ما خواهند شد. پيام انجيل بايد به همگان ابلاغ شود. هرجا كه قلبها براي پذيرش حقيقت آماده باشد. مسيح براي تعليم ايشان حاضر خواهد بود. او پدر آسماني و عبادت قابل قبول را به ايشان نشان خواهد داد و براي چنين افرادي، از مثل ها استفاده نخواهد كرد. عيسي به ايشان همان چيزي را خواهد گفت كه به زن سامري در كنار چاه يعقوب گفت، “من كه با تو سخن مي گويم، همانم.”AA 165.3

    هنگامي كه عيسي در كنار چاه يعقوب نشست و به استراحت پرداخت، از يهوديه، جايي كه خدمت او ثمره اندكي به بار آورده بود، مراجعت مي كرد. او از سوي كاهنان و حكام يهود انكار شده بود و حتي افرادي كه ادعاي شاگردي او را مي كردند، نتوانسته بودند سيرت الهي او را درك كنند. او خسته و بي رمق بود، با اين همه از سخن گفتن با زني بيگانه، دشمن اسرائيل و گناهكار امتناع نكرد.AA 165.4

    [منجي براي سخن گفتن منتظر نمي ماند تا عده زيادي جمع شوند.]AA 165.5

    او غالب اوقات تعاليم خويش را تنها با عده اي معدود كه در اطراف او جمع مي شدند، شروع مي كرد، اما بتدريج مردمي كه از آنجا عبور مي كردند براي شنيدن سخنان وي توقف مي كردند و بدين ترتيب، جمعيتي انبوه، با شگفتي و احترام از طريق معلم الهي به سخنان خداوند گوش مي دادند. خادم مسيح نيز بايد اينگونه رفتار كند. او بايد با همان جديتي كه براي جمعيت انبوه سخن مي گويد، با تعداد كمي شنونده نيز سخن بگويد. در ميان جمعيت شايد يك نفر پيام را بشنود و همان پيام، تاثيري ، وسيع و غير قابل پيش بيني بر جاي بگذارد. سخن گفتن عيسي با زن سامري حتي براي شاگردانش نيز موضوع كم اهميتي به نظر مي رسيد، اما عيسي چنان با جديت و فصاحت با زن سامري سخن مي گفت كه با هيچ پادشاه، عضو شورا و يا كاهن اعظمي چنان سخن نگفته بود. درسي كه عيسي به زن سامري آموخت، براي همه افراد در اقصي نقاط عالم تكرار شد.AA 165.6

    زن سامري به محض يافتن منجي، سايرين را به نزد او آورد و نشان داد كه در خدمت به خداوند حتي از شاگردان خود مسيح موثرتر است. شاگردان عيسي تصور نمي كردند كه سامره براي فعاليت و خدمت او محل مناسبي باشد. آنان براي فعاليت عيسي در سامره هيچ زمينه دگرم كننده اي نديده بودند و تمامي فكر ايشان بر روي كار عظيمي كه در آينده مي بايستي انجام مي شد، متمركز گرديده بود. آنان نمي ديدند كه درست در اطراف ايشان محصولي بود كه آماده درو بود. اما از طريق زني كه آنان به ديده تحقير به او نگاه مي كردند، تمامي جمعيت يك شهر به حضور منجي آورده شدند. او پيام حقيقت را بدون تاخير به اطلاع همشهريان خود رسانيد.AA 166.1

    اين زن، موثر بودن ايمان راستين به مسيح را نشان مي دهد. شاگردان راستين مسيح، در پادشاهي خداوند، به عنوان يك خادم مسئوليت مهمي را بر عهده دارند.AA 166.2

    كسي كه از آب زنده مي نوشد، به چشمه حيات تبديل مي شود. دريافت كننده به دهنده تبديل مي گردد. فيض مسيح در شخص مانند چشمه اي است در كوير كه براي حيات بخشيدن به ديگران فوران مي كند و آناني را كه در آستانه ي هلاكت مي باشند، اشتياق مي بخشد تا از آب حيات بنوشند.AA 166.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents