Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۲۸ - “بت پرستی در سینا”

    زمان غیبت موسی، برای قوم بنی اسرائیل، زمان انتظار و بلا تکلیفی بود. مردم می دانستند که او با یوشع به بالای کوه صعود کرده و به ابر تاریک متراکم که از دشت پایین آن دیده می شد، وارد شده است. این ابر تاریک بر قله کوه قرار گرفته بود و هر از گاهی با انوار حضور خداوند، روشن می شد. آنان با اشتیاق در انتظار بازگشت موسی بودند. از آنجا که به تمثالهای مادی خدایان در مصر خو گرفته بودند، اطمینان و اعتماد به یک موجود نامرئی برای ایشان دشوار بود. بنابراین برای حفظ کردن ایمانشان به موسی متکی شده بودند. اکنون او نیز در میان ایشان نبود. روزها و هفته ها سپری شد و موسی بازنگشت. علیرغم دیدن ابر در بالای کوه، بسیاری از اسرائیلیان تصور می کردند که موسی ایشان را رها کرده و یا به وسیله آتش فرو برنده هلاک شده است.PA 275.1

    آنان در خلال روزهای انتظار، فرصت داشتند تا بر روی شریعت خداوند تفکر کرده و دلهایشان را برای دریافت مکاشفات بعدی که به ایشان داده می شد، آماده کنند و اگر برای درک بهتر مقررات خداوند، دلهایشان را در حضور او فروتن می کردند، از وسوسه ها در امان می ماندند. اما این کار را نکردند و به زودی، به افرادی بی توجه، قانون شکن و بی بند و بار تبدبل شدند. این امر، به ویژه در میان غیر اسرائیلی ها دیده می شد. آنان برای عزیمت به سرزمین وعده، جایی که شیر و عسل از آن جاری بود، بی تابی می کردند. در حالی که این سرزمین نیکو، تنها به شرط اطاعت به ایشان داده می شد، اما آنان این شرط را نادیده گرفته بودند. عده ای از ایشان می خواستند به مصر بازگردند. به هر حال، خواه به سوی کنعان، و خواه به سوی مصر، توده مردم مصمم بودند که بیش از این منتظر موسی نمانند.PA 275.2

    آنان در غیاب رهبرشان، احساس ‌درماندگی کرده و به خرافات گذشته بازگشتند. غیر اسرائیلی ها، نخستین کسانی بودند که لب به اعتراض گشوده و بی تابی می کردند و رهبری ارتداد را که در پی می آمد، به عهده داشتند. گاو و گوساله از سوی مصریان به عنوان نمادی از بت پرستی تلقی شده و مقدس شمرده می شدند. به پیشنهاد آنانی که به این بت پرستی عادت داشتند، گوساله ای ساخته شد و مورد پرستش قرار گرفت. قوم تمثالی می خواست که معرف خدا باشد و به جای موسی ایشان را رهبری کند. خداوند هیچ نوع همانندی برای خویش تعیین نکرده بود و هر گونه تجسم مادی برای چنین هدفی را قدغن کرده بود. معجزات بزرگ در مصر و دریای سرخ با این هدف به وقوع پیوسته بود تا بنی اسرائیل به او به عنوان خدای نادیده، یاور قدرتمند اسرائیل و تنها خدای حقیقی ایمان آورد. درخواست قوم برای تجلی آشکار حضور خداوند، با ستون ابر و آتش و با ظاهر شدن جلال او بر فراز کوه سینا پاسخ داده شده بود. اما، اینک در حالی که ابر مربوط به حضور خداوند، همچنان در مقابل دیدگانشان قرار داشت، به بت پرستی مصر بازگشتند و جلال خدای نادیده را به تمثالی از یک گوساله تشبیه کردند. (به باب ٣٢ کتاب خروج مراجعه شود.)PA 275.3

    در غیاب موسی، اختیار تصمیم گیری به هارون سپرده شده بود. و اینک جمعیتی عظیم در اطراف خیمه او جمع شده، گفتند: “برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامد، زیرا که این مرد، موسی که ما را از زمین مصر بیرون آورد، نمی دانیم او را چه شده است.” (کتاب خروج ٣٢ آیه 1). آنان در خصوص ر ابری که ایشان را تا آن زمان هدایت کرده بود، گفتند که اینک برای همیشه بر بالای کوه آرام گرفته و دیگر ایشان را هدایت نخواهد کرد. و باید به جای آن تمثالی داشته باشند تا اگر به مصر بازگشتند، آن را به عنوان بت، با خود حمل کرده و با این کار در نظر مصریان التفات یابند.PA 276.1

    این بحران، به فردی ثابت قدم، مصمم و شجاع نیاز داشت، کسی که حرمت خداوند را به منافع گروهی، امنیت فردی و حتی زندگی خودش ترجیح دهد. درحالی که، رهبر کنونی اسرائیل از چنین شخصیتی برخوردار نبود، هارون با ناتوانی به مردم اعتراض کرد، اما تردید و بزدلی او در لحظه بحرانی، مردم را در تصمیم شان راسخ تر کرد. آشوب شدت یافت. جنون کور و غیر عقلانی بر مردم حاکم شده بود. گروهی بودند که در عهد خود با خداوند وفادار ماندند، اما بخش عُمده جمعیت به ارتداد پیوستند. تعداد معدودی از ایشان که جرئت کرده و ساختن گوساله طلایی را به عنوان مظهر بت پرستی تقبیح نموده بودند، مورد بدرفتاری قرار گرفته و در حین آشوب و بلوا جانشان را از دست دادند.PA 276.2

    هارون نگران امنیت خویش بود و به عوض اینکه با شهامت برای سرافرازی نام خداوند ایستادگی کند، تسلیم خواسته های جمعیت شد. نخستین اقدام او این بود که به تمام جمعیت دستور داد تا گوشواره های طلا را جمع آوری کرده و به نزد او بیاورند و با این امید که غرور موجب امتناع ایشان از چنین فداکاری خواهد شد. اما آنان با اشتیاق گوشواره هایشان را تحویل دادند و او آنها را از دست ایشان گرفته و از آن گوساله ریخته شده را به شباهت خدایان مصر ساخت. مردم گفتند: “ای اسرائیل این خدایان تو می باشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.” و هارون بی شرمانه اجازه چنین توهینی را به یهوه داد. و بیشتر از این کرد. او با مشاهده خشنودی مردم از گوساله طلایی، مذبحی در مقابل آن بنا کرد و گفت: “فردا عید یهوه می باشد.” این خبر در سراسر اردوگاه اعلام شد و “بامدادان برخاسته، قربانیهای سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند و به جهت لهو و لعب برپا شدند.” (کتاب خروج 32 آیه ۶). مردم با تظاهر به نگه داشتن “عید برای یهوه” به شکمبارگی و بی بندوباری مشغول شدند.PA 276.3

    در روزگار ما نیز خیلی وقتها عشق به لذت در جامه “دینداری” پنهان می شود. مذهبی که به افراد اجازه می دهد تا همانطور که آیین های عبادت را به جا می آورند، خودشان را وقف ارضا تمایلات خود خواهانه و شهوانی بکنند، امروز نیز همان اندازه خوشایند مردم است که در زمان اسرائیلیان بود. هنوز هم هارون های انعطاف پذیری وجود دارند که با در دست داشتن پایگاه قدرت در کلیسا در مقابل امیال ناپاکان تسلیم می شوند و بدین نحو، ایشان را به گناه تشویق می کنند.PA 277.1

    از عهد باشکوه عبرانیان با خداوند، تنها یک چند روزی سپری شده بود. آنان با ترس و وحشت در مقابل کوه ایستاده و صدای یهوه را شنیده بودند که به ایشان گفته بود: “شما را خدایان دیگر غیر از من نباشد.” جلال خداوند همچنان برفراز کوه سینا و در مقابل دیدگان جمعیت قرار داشت، اما آنان روی خود را بر گردانده و بدنبال خدایان دیگر می گشتند. “آنان گوساله ای در حوریب ساختند و بتی ریخته شده را پرستش نمودند و بدین نحو، جلال خدا را تبدیل نمودند، به مثال گاوی که علف می خورد.” (کتاب مزامیر 106 آیات 19 و 20) به او که خود را همچون پدری مهربان و پادشاهی قدرتمند به ایشان ظاهر کرده بود، از این بیشتر چه ناسپاسی و توهین گستاخانه ای می توانست نشان داده شود!!PA 277.2

    موسی در بالای کوه از ارتداد قوم با خبر شد و دستور یافت تا بیدرنگ مراجعت کند. خداوند به او فرمود: “روانه شده، بزیر برو، زیرا که این قوم که از زمین مصر بیرون آوردی، فاسد شده اند. و به زودی از طریق که بدیشان امر فرموده ام انحراف ورزیده، گوساله ریخته شده برای خویشتن ساخته اند، و نزد آن سجده کرده اند.” خداوند در همان ابتدای کار میتوانست از این عمل جلوگیری کند، اما آن را تحمل کرد تا بتواند با مجازات کردن خیانت و ارتداد به همگان، درسی را تعلیم دهد.PA 277.3

    عهد خداوند با قومش فسخ شده بود. و او به موسی فرمود: “اکنون مرا بگذار تا خشم من برایشان مشتعل شده، ایشان را هلاک کنم و تو را قوم عظیم خواهم ساخت.” قوم اسرائیل و بویژه غیر اسرائیلیان، دایماً علاقمند بودند که بر علیه خداوند عصیان کنند. آنان همواوه بر علیه رهبرشان اعتراض کرده و با بی ایمامی و لجاجت هایشان او را محزون می کردند و هدایت ایشان به سرزمین وعده، کاری خسته کننده و طاقت فرسا بود. گناهان ایشان تا این زمان باعث شده بود تا از لطف و رحمت خداوند محروم شوند و عدالت در پی هلاکت ایشان بود. و به همین دلیل خداوند قصد داشت تا ایشان را هلاک کند و فومی عظیم را برای موسی پدید آورد.PA 278.1

    “مرا بگذار تا ایشان را هلاک کنم.” سخنان خداوند بود. اگر قصد او این بود که اسرائیل را هلاک کند، چه کسی می توانست از ایشان پشتیبانی کند؟ خیلی ها در چنین شرایطی، گناهکاران را به حال خود رها می کنند تا هلاک شوند. خیلی ها، کار سخت و طاقت فرسا و ایثارگرانه را که با شکایت و ناسپاسی پاسخ داده می شد، با یک مقام و موقعیت آبرومند و راحت عوض می کنند. اما موسی چنین نکرد بلکه در بحبوحه دلسردی و خشم، امید خود را از دست نداد. او فهمید که سخنان خداوند یعنی “مرا بگذار” برای اجازه گرفتن از او نبود، بلکه برای تشویق او بود تا برای اسرائیلیان شفاعت کند و حاکی از این بود که هیچ چیز به جز دعاهای موسی نمی توانست ایشان را نجات دهد و اگر او چنین تقاضایی بکند، خداوند قوم خود را خواهد بخشید. او “نزد یهوه ، خدای خود تضرع کرده، گفت: ای خداوند چرا خشم تو بر قوم خود که با قوت عظیم و دست زورآور از زمین مصر بیرون آورده ای، مشتعل شده است؟” (کتاب خروج ٣٢ آیه ١١)PA 278.2

    خداوند اعلام کرده بود که قومش را طرد کرده است‌. او در خصوص ایشان به موسی گفته بود: “قوم تو، که از زمین مصر بیرون آورده ای.” اما موسی رهبری اسرائیل را با فروتنی انکار کرده بود. آنان نه قوم او، بلکه قوم خداوند بودند. او با اصرار به خداوند گفت: “قوم تو که با قوت عظیم و دست زورآور تو از زمین مصر بیرون آورده ای” و سپس در ادامه گفت: “چرا مصریان این سخن گویند که ایشان را برای بدی بیرون آورد، تا ایشان را در کوهها بکشد و از روی زمین تلف کند؟”PA 278.3

    در طی چند ماهی که اسرائیلیان مصر را ترک کرده بودند، اخبار خارق العاده نجات ایشان در سرتاسر سرزمین های مجاور منتشر شده بود. ترس و اضطراب هولناکی بر اقوام بی دین حاکم شده بود. همه منتطر بودند تا ببینند که خدای اسرائیل برای قومش چه کار خواهد کرد. اینک اگر ایشان هلاک می شدند، دشمنانشان شادی کرده و خداوند بدنام می شد. مصریان مدعی می شدند که اتهامات ایشان راست بوده و خداوند به جای اینکه قومش را برای قربانی کردن به بیابان هدایت کند، باعث شده است تا ایشان قربانی شوند. آنان گناهان بنی اسرائیل را در نظر نخواهند آورد، و هلاکت قومی که او به طور بسیار چشمگیری حرمت گذاشته بود، برای نام او بی آبرویی به بار آورد. آنانی را که خداوند بسیار حرمت نهاده تا باعث ستایش نام او بر روی زمین شوند، چه مسئولیت عظیمی را به عهده دارند!! و با چه دقتی میبایست خود را از ارتکاب گناه دور نگه دارند تا داوری او بر ایشان نازل نشود و باعث نشوند تا نام او از سوی بی دینان بدنام گردد. PA 279.1

    هنگامی که موسی برای بنی اسرائیل شفاعت کرد، ترس و کمرویی او به دلیل محبت و علاقه شدید او به کسانی که در دستهای خداوند داشت، از بین رفت. خداوند عجز و لابه او را شنید و به دعای ایثار گرانه او پاسخ گفت. او خادم خویش را تایید کرد و صداقت و محبت او را نسبت به آن قوم خطاکار و ناسپاس امتحان کرد و موسی این امتحان را با از خود گذشتگی پشت سر گذاشت. خیریت قوم برگزیده خداوند برای او از احترام فردی و از افتخار تبدیل شدن به پدر قومی قدرتمند، گرامی تر بود. خداوند از صداقت و ساده دلی موسی بسیار خرسند شد و مسئولیت عظیم رهبری قوم اسرائیل به سرزمین وعده را به او محول کرد.PA 279.2

    زمانی که موسی و یوشع از کوه فرود آمدند، دو لوح شهادت را با خود حمل می کردند. آنان فریاد و خروش جمعیت هیجان زده را شنیدند و یوشع، تصور کرد که دشمنان به اردوی قوم حمله کرده اند. او به موسی گفت: “در اردو، صدای جنگ است.” اما موسی ماهیت سر و صدا را درست تر تشخیص داد. سر و صدا نه بخاطر جنگ، بلکه به دلیل جشن و پایکوبی بود. او به یوشع گفت: “صدای خروش ظفر نیست، و صدای خروش شکست نیست، بلکه آواز مغنیان را می شنوم.”PA 279.3

    همانطور که به اردوگاه نزدیک شدند، مردم را دیدند که در اطراف بت هایشان به رقص و پایکوبی مشغول هستند. آشوب و سر و صدای جمعیت، به تقلید از اعیاد بت پرستی در مصر به راه افتاده بود و هیچ شباهتی به پرستش احترام آمیز و جدی خداوند نداشت. موسی غرق اندوه شده بود. او درست همان موقع از حضور جلال خداوند آمده بود و اگر چه از جریان واقعه آگاه شده بود، در مقابل این نمایش هولناک فاسد شدن اسرائیل آماده نبود. او برای نشان دادن انزجار خویش در مقابل گناه ایشان، دو لوح سنگی را به زمین افکند و در مقابل دیدگان ایشان، شکست. و بدین نحو اعلام کرد که همانطور که آنان عهد خویش را با خداوند شکسته بودند، خدا نیز عهد خویش با ایشان را شکسته است. PA 280.1

    موسی با ورود به اردوگاه، از میان جمعیت عبور کرد و بت را گرفته به درون آتش افکند. سپس آن را خرد کرده، نرم ساخت و بر روی آبی که از کوه سرازیر می شد، پاشیده و بنی اسرائیل را نوشانید. بدین نحو، بی ارزش بودن بتی را که آنان پرستش کرده بودند، به ایشان آشکار کرد.PA 280.2

    رهبر بزرگ بنی اسرائیل، برادر خطا کارش را احضار کرده و گفت: “این قوم به تو چه کرده بودند که گناه عظیمی بر ایشان آوردی؟” هارون سعی کرد تا با نسبت دادن هیاهو و آشوب به مردم، خود را تبرئه کند. اینکه اگر به درخواستهای ایشان پاسخ نمی داد، ممکن بود از سوی ایشان کشته شود. او به موسی گفت: “خشم آقایم افروخته نشود، تو این قوم را می شناسی که مایل به بدی می باشند، و به من گفتند برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامد، زیرا که این مرد، موسی که ما را از زمین مصریان بیرون آورده است ما نمی دانیم او را چه شده است. بدیشان گفتم هر که را طلا باشد آن را بیرون کند، پس به من دادند. و آن را در آتش انداختم و این گوساله بیرون آمد.” او می خواست به موسی بقبولاند که یک معجزه ای به وقوع پیوسته است، اینکه طلاها به آتش افکنده شده و با یک نیروی خارق العاده ای به یک گوساله تبدیل شده است. لیکن بهانه ها و طفره رفتن های او هیچ تاتیری نداشت. با او نیز میبایستی به عنوان رهبر متخلفیین برخورد می شد.PA 280.3

    این که هارون بسیار بیشتر از سایر مردم برکت یافته و محترم شمرده شده بود، گناه او را بسیار شنیع ساخته بود. این هارون، “بنده مقدس یهوه” بود که بت را ساخته و عید اعلام کرده بود. او همان کسی بود که در مقام سخن گوی موسی تعیین شده و خداوند درباره وی شهادت داده بود که “من می دانم که او فصیح الکلام است.” اما او در مهار کردن نقشه ضد الهی بت پرستان شکست خورده بود. او، کسی که خداوند به واسطه وی مصریان و خدایان ایشان را مجازات کرده بود، در مقابل سخنان مردم که گفته بودند: “این خدایان تو می باشند، که تو را از زمین مصر بیرون آورده اند.” ساکت مانده بود. او کسی بود که با موسی به بالای کوه صعود کرده و جلال خدا را مشاهده کرده و دیده بود که در آشکار شدن جلال خدا، چیزی نبود که بتواند از آن بتی ساخته شود. این او بود که جلال خداوند را به شباهت گوساله ای تغییر داده بود. کسی که خداوند اداره قوم در غیاب موسی را به او سپره بود، عصیان ایشان را تایید کرده بود. و “خداوند بر هارون بسیار غضبناک شده بود تا او را هلاک سازد.” (کتاب تثنیه باب ٩ آیه ٢٠). اما در پاسخ به شفاعت خالصانه موسی، زنده مانده بود و به خاطر ندامت و سرافکندگی برای گناه بزرگش، در نظر خداوند التفات یافته بود. PA 280.4

    اگر هارون بدون توجه به عواقب کار، جسارت به خرج می داد و به خاطر حقیقت ایستادگی می کرد، می توانست از آن ارتداد ممانعت کند. اگر او بدون تزلزل، بر بیعت خویش با خداوند پافشاری می کرد، اگر او خطرات سینا را برای مردم بازگو می کرد و عهد باشکوه ایشان با خداوند را در اطاعت از شریعت او به آنان یادآور می شد، شرارت و گناه متوقف می شد. اما موافقت او با خواسته های قوم و سکوت اطمینان بخشی که او در مقابل نقشه های ایشان از خود نشان داده بود، به مردم جسارت بخشید تا در ارتکاب گناه از هیچ کوششی فرو گذار نکنند. هنگامی که موسی در بازگشت به اردوگاه، با عصیانگران مواجه شد، سرزنش های شدید او و خشمی که در شکستن الواح مقدس احکام نشان داد، از سوی مردم با سخنان دلپذیر و رفتار موقرانه برادرش مقایسه شد و ایشان با هارون همدردی کردند. هارون برای توجیه کردن خود، سعی کرد تا مردم را مسئول ضعف خویش در تسلیم شدن به خواسته های ایشان معرفی کند. اما با وجود این، آنان صبر و ملایمت او را ستایش می کردند. در حالی که خداوند همانند انسان نگاه نمی کند. روحیه تسلیم پذیر هارون و اشتیاق او به خشنود کردن، چشمان او را به عظمت گناهی که اجازه آن را می داد، بسته بود. رفتار او به قیمت زندگی هزاران نفر تمام شد. رفتار موسی، کاملاً مغایر رفتار هارون بود. در تمام مدتی که موسی صادقانه داوری خداوند را اجرا می کرد، نشان داد که سعادت اسرائیل برای او از ثروت و مقام و حتی جانش عزیزتر بود. PA 281.1

    در میان تمامی گناهانی که خداوند مجازات خواهد کرد، هیچکدام در نظر او نفرت انگیزتر از گناه آنانی نیست که دیگران را به گناه تشویق می کنند. خداوند از خادمان خود انتظار دارد که وفاداریشان را با توبیخ و تقبیح گناه ثابت کنند، هر قدر که این عمل، سخت و دردناک باشد. آناتی که با ماموریت آسمانی مفتخر شده اند. نباید ضعیف و فرصت طلب باشند. آنان نبابد خودستایی را هدف خویش قرار دهند و یا از وظایف سخت اجتناب کنند، بلکه باید کار خداوند را با صداقتی خدشه ناپذیر به انجام رسانند.PA 281.2

    هر چند که خداوند به دعاهای موسی پاسخ داده و بنی اسرائیل را نابود نکرده بود، با وجود این، ارتداد باید کیفر داده می شد. عصیانی که هارون اجازه آن را داده بود، باید به سرعت سرکوب می شد وگرنه به همه جا سرایت می کرد و باعث نابودی قوم می شد. به همین علت، موسی در دروازه اردو ایستاد و مردم را گفت: “هر که به طرف خداوند باشد، نزد من آید” آنانی که در ارتداد شرکت نکرده بودند، باید در سمت راست موسی می ایستادند و آنانی که خطاکار بودند، اما توبه کرده بودند باید در سمت چپ او می ایستاند. فرمان موسی اطاعت شد. معلوم شد که قبیله لاوی در آیین بت پرستی شرکت نکرده بود. از میان سایر قبایل عده زیادی بودند که گناه کرده، اما اینک توبه کرده بودند لیکن عده بسیاری، عمدتا از غیر اسرائیلیان که مردم را به ساختن گوساله طلایی تحریک کرده بودند، سرسختانه با گناهشان اصرار می ورزیدند. و اینک موسی، “به نام یهوه خدای اسرائیل” به آنانی که در سمت راست او ایستاده و خودشان را از بت پرستی دور نگه داشته بودند، دستور داد تا شمشیرهایشان را بر ان خویش بگذارند و همه آنانی را که به گناهشان اصرار می ورزیدند، به قتل برسانند. و “در آن روز غریب سه هزار نفر از قوم افتادند.” رهبران عصیان، بدون در نظر گرفتن مقام، خویشاوندی و یا دوستی، کشته شدند، اما همه آنانی که با فروتنی توبه کرده بودمد، زنده ماندند.PA 282.1

    آنانی که این مجازات وحشتناک را اجرا کردند، به فرمان الهی عمل کرده و حکم پادشاه آسمان را اجرا کردند. افراد باید در داوری و محکوم کردن همنوعانشان کاملا مراقب باشند، اما هنگامی که خداوند به ایشان دستور می دهد تا حکم او را در مورد گناه به اجرا آورند، باید از او اطاعت کنند. آنانی که این عمل دردناک را انجام دادند، بیزاری شان را از عصیان و بت پرستی نشان داده و به این نحو، خودشان را وقف عبادت و پرستش خدای حقیقی کردند و خداوند نیز صداقت ایشان را با اعطای امتیازان ویژه ای به قبیله لاوی ارج نهاد.PA 282.2

    اسرائیلیان به دلیل خیانت مجرم شناخته شده بودند، و این خیانت را بر علیه پادشاهی مرتکب شده بودند که برکات فراوانی را به ایشان اعطا کرده بود. آنان بطور داوطلبانه عهد کرده بودند که از او اطاعت کنند. بنابراین برای حفظ حاکمیت خداوند، عدالت می بایستی در مورد خائنین اجرا می شد. اما حتی در اینجا نیز، رحمت خداوند نشان داده می شود، و خداوند در همان حال که احکام خود را حفظ کرد، به همه ایشان آزادی انتخاب و فرصت توبه داد و تنها آنانی هلاک شدند که به گناهشان اصرار ورزیدند.PA 283.1

    مجازات این گناه باید درس عبرتی می شد برای اقوام همسایه تا از ئاخوشنودی خداوند بر علیه بت پرستی آگاه شوند و موسی باید به عنوان ابزار خداوند، عدالت را در مورد مجرمان اجرا و اعتراض عمومی بر علیه چنین گناهی را ثبت می کرد. از این پس هر گاه که اسرائلیان بت پرستی قبایل مجاور را محکوم می کردند، دشمنانشان، ایشان را متهم کرده و می گفتند، قومی که مدعی شده بود یهوه خدای اوست، در حوریب گوساله ای ساخته و آن را پرستش کرده است. آنگاه، اگر چه اسرائیلیان مجبور می شدند به این حقیقت شرم آور اعتراف کنند، اما می توانستند به سرنوشت هولناک متخلفین که گناه ایشان تایید و توجیه نشده بود، اشاره کنند.PA 283.2

    برای مجازات کردن این گناه، عدالت نیز به اندازه محبت، ضروری بود. خداوند نه تنها حافظ قوم خویش، بلکه حاکم مطلق ایشان نیز هست. او آنانی را که بر علیه حاکمیت وی عصیان می کنند، هلاکت میکند، تا نتوانند موجب هلاکت دیگران شوند. در زنده مگه داشتن قائن، خداوند به جهان نشان داده بود که مجازات نکردن گناه چه نتیجه ای را به بار خواهد آورد. تاثیری که زندگی و تعلیم او بر فرزندانش بر جای گذاشت، به چنان فسادی انجامید که موجب شد تا همه جهان به واسطه سیل هلاک شوند. سرگذشت مردمان پیش از سیل را نشان می دهد که عمر طولانی برای گناهکار برکت نیست، صبر عظیم خداوند شرارت ایشان را سرکوب نکرد و مردمان هر چه بیشتر عمر کردند، فساد و شرارت ایشان بیشتر شد.PA 283.3

    این امر در مورد ارتداد سینا نیز صدق می کرد. اگر گناه متخلفین به سرعت مجازات نمی شد، بار دیگر همان نتایج دیده می شد و جهان به اندازه ایام نوح فاسد می شد. اگر متخلفین زنده می ماندند، شرارتی که در پی آن حاصل می شد، بسیار بیشتر از شرارتی بود که از زنده نگه داشتن قائن حامل شده بود. این رحمت خداوند بود که هزاران نفر فدا شوند تا از مجازات میلیونها نفر ممانعت شود. او برای اینکه عده بسیاری را نجات دهد، باید عده معدودی را مجازات می کرد. از این گذشته، هنگامی که مردم بیعت با خداوند را رها کردند، حمایت الهی را از دست داده و قادر نبودند تا از خود دفاع کنند. تمامی قوم در معرض خطر دشمنان قرار داشت و اگر شرارت بیدرنگ متوقف نمی شد، به زودی در دست دشمنان قدرتمند و بی شمارشان اسیر می شدند. به جهت خیریت اسرائیل و هم چنیی به خاطر عبرت گرفتن نسلهای آینده، لازم بود که گناه متخلفین به سرعت کیفر داده شود. و این برای گناهکاران نیز فرصت خوبی بود تا از قید شرارت آزاد شوند. آنان اگر زنده می ماندند، همان روحی که موجب شده بود تا بر علیه خداوند عصیان کنند، در میان ایشان دشمنی و منازعه پدید می آورد و سر انجام یکدیگر را نابود می کردند. و به خاطر جهان و به خاطر اسرائیل و حتی به خاطر متخلفین بود که این گناه با سرعت و شدت بسیار کیفر داده شد. زمانی که مردم به عظمت گناهشان پی بردند، وحشت بر سرتاسر اردوگاه حاکم شد. مجازات قریب الوقوع متخلفین همه را نگران کرده بود. موسی بار دیگر قول داد تا در حضور خداوند برای ایشان شفاعت کند. او به قوم گفت: “شما گناهی عظیم کرده اید. اکنون نزد خداوند بالا می روم، شاید گناه شما را کفاره کنم.” او بالا رفته و در نزد خداوند اعتراف کرده، گفت: “آه، این قوم گناه عظیمی کرده و خدایان از طلا برای خویشتن ساخته اند. الان، هرگاه گناه ایشان را می آمرزی و اگر نه مرا از دفترت که نوشته ای، محو ساز.” خداوند به موسی گفت: “هر که گناه کرده است، او را از دفتر خود محو ‌سازم. و اکنون برو و این قوم را بدانجایی که به تو گفته ام، راهنمایی کن، اینک فرشته من پیش روی تو خواهد خرامید، لیکن در یوم تفقد من، گناه ایشان را از ایشان باز خواست خواهم کرد.”PA 283.4

    در دعای موسی، افکار ما به دفاتر آسمانی معطوف می شود که نامهای همگان و اعمال ایشان، چه خوب یابد، با دقت در آن نوشته و ثبت گردیده است. دفتر حیات حاوی نامهای همه آنانی است که پیوسته به خدمت خداوند درآمده اند. اگر یکی از این افراد از خداوند جدا شود و بر گناه خویش اصرار ورزد ، دل او در مقابل اثرات روح القدس سخت خواهد شد و خداوند نیز با اجرای عدالت، نام او را از دفتر حیات محو خواهد ساخت. موسی از سرنوشت هولناک گناهکار آگاه بود و اینک که بنی اسرائیل از سوی یهوه انکار می شدند، او در خواست کرد که نام او نیز به همراه ایشان از دفتر حیات محو شود. او مجازات قومی را که با فیض عظیم خداوند نجات یافته بودند، نمی توانست تحمل کند. شفاعت موسی به خاطر قوم اسرائیل، تصویری است از میانجیگری مسیح برای انسان گناهگار با این وجود، خداوند به موسی اجازه نداد تا همچون مسیح کفاره گناهکاران را پرداخت کند. او به موسی فرمود: “هر که گناه کرده است، او را از دفتر خود محو سازم.”PA 284.1

    مردم با اندوه فراوان مردگانشان را دفن کردند سه هزار نفر با ضربت شمشیر کشته شدند و درست بلافاصله بعد از این حادثه، یک بیماری در اردوگاه شایع شد و سپس پیغام خداوند به ایشان ابلاغ شد که دیگ حضور خداوند در سفرشان، همراه ایشان نخواهد بود. یهوه اعلام کرده بود: “در میان شما نمی آیم، چونکه قوم کرد نکش هستی، مبادا شما را در بین راه هلاکت سازم.” و خداوند به ایشان فرمان داده، گفت: “اینک زیور خود را از خود بیرون کن تا بدانم با تو چه کنم.” و سپس تمامی اردوگاه ماتم گرفتند و “بنی اسرائیل زیورهای خود را از جبل حوریب از خود بیرون کردند. PA 285.1

    خیمه ای که مکان موقت عبادت بود به دستور خداوند برداشته شد و “بیرون از لشگرگاه” بر پا شد. و این علامت دیگری بود که نشان می داد، خداوند حضور خویش را از میان ایشان خارج کرده است. او خود را نه به چنین قومی، بلکه به موسی ظاهر می کرد. تاثیر این واقعه به شدت احساس شد و مردم پشیمان و نگران نزدیک شدن مصبتی بزرگتر بودند. آیا خداوند موسی را از لشگرگاه دور کرده بود تا ایشان را هلاک کند؟ با این وجود، آنان بد‌ون امید رها نشده بودند. خیمه، بیرون لشگرگاه برپا شده بود. اما موسی آن را “خیمه اجتماع” نامید. همه آنانی که واقعاً توبه کرده بودند و اشتیاق داشتند تا به سوی خداوند باز گردند، به داخل خیمه اجتماع هدایت شدند تا به گناه خویش اقرار کرده و طلب آمرزش کنند. زمانی که آنان به خیمه هایشان باز گشتند، موسی وارد خیمه اجتماع شد. مردم با اندوه و اضطراب در انتظار آیتی بودند که پذیرفته شدن شفاعت موسی به خاطر ایشان را نشان دهد. اگر خداوند به خاطر رحمت خویش حاضر می شد با موسی ملاقات کند، آنان ممکن بود به کلی هلاک نشوند. هنگامی که ستون ابر نزول کرده و بر خیمه اجتماع ایستاد، مردم از شادی، گریستند و “هر کس، برخاسته به در خیمه خود سجده می کرد. PA 285.2

    موسی از شرارت و نادانی مردمی که تحت مسئولیت او بودند به خوبی آگاه بود. و راه مقابله با ایشان را یاد گرفته بود. با این حال می دانست که برای مقابله با ایشان به کمک خداوند احتیاج دارد. به همین دلیل از خداوند درخواست کرد تا اراده و حضور خود را به روشنی به او آشکار کند. او به خداوند گفت: “اینک تو به من می گویی، این قوم را ببر و تو مرا خبر نمی دهی که همراه من، که را می فرستی. و تو گفته تو را به نام می شناسم و ایضا در حضور من فیض یافته ای. الان اگر فی الحقیقه منظور نظر تو شده ام، طریق خود را به من بیاموز تا تو را بشناسم، و در حضور تو فیض یابم و ملاحضه بفرما که این طایفه، قوم تو می باشند.” خداوند پاسخ داد: “روی من خواهد آمد و تو را آرامی خواهم بخشید.” اما موسی هنوز قانع نشده بود. منظره وحشتناک رها شدن اسرائیل در سختی و توبه ستیزی، روح او را آزرده می کرد. او از بین رفتن علایق خداوند نسبت به برادران خویش را نمی توانست تحمل کند و دعا کرد تا لطف و رحمت خداوند بر قومش قرار گیرد و نشانه حضور او، ایشان را در سفر به سرزمین وعده هدایت کند. موسی به خداوند گفت: “هرگاه روی تو نیاید، ما را از اینجا مبر. زیرا به چه چیز معلوم می شود که من و قوم تو منظور نظر تو شده ایم؟ آیا نه از امدن تو با ما؟ پس من و قوم تو از جمیع قومهایی که بر روی زمینند، ممتاز خواهیم شد. PA 285.3

    و خداوند فرمود: “این کار را نیز که گفته ای خواهم کرد، زیرا که در نظر من فیض یافته ای و تو را به نام می شناسم.” و هنوز هم، نبی از درخواست کردن باز نایستاد. همه درخواستهای او پاسخ داده شده بود، اما او تشنه الطاف بیشتری بود. و اینک درخواستی کرد که هیچ انسانی تا آن زمان نکرده بود. او به خداوند عرض کرد: “مستدعی آنکه جلال خود را به من بنمایی.”PA 286.1

    خداوند درخواست او را به عنوان گستاخی تقبیح نکرد، بلکه با کلماتی سرشار از فیض پاسخ داده، گفت: “من تمامی احسان خود را پیش روی تو می گذارم ” هیچ انسانی در این وضعیت فانی نمی تواند به جلال بی حجاب خداوند بنگرد و زنده بماند. اما موسی اطمینان یافته بود که جلال خداوند را همان قدر ببینند که می توانست تحمل کند، او بار دیگر به قله کوه احضار شد، و سپس دستی که جهان را آفرید، همان دستی که “کوهها را منتقل می سازد و نمی فهمند” این انسان خاکی، و این مرد زورآور ایمان را گرفت و در شکاف صخره قرار داد و همزمان جلال خداوند و همه نیکوئیهای او، از مقابل موسی عبور کرد. (کتاب ایوب ٩ آیه 15). PA 286.2

    این تجربه و مهم تر از هرچیز دیگر، وعده همراه شدن حضور خداوند با او، برای موسی تضمینی بود برای موفقیت در کاری که پیش روی او بود، و او آن را از تمامی آموخته های مصر و از همه دستاوردهایی که به عنوان یک سیاستمدار و و رهبر نظامی کسب کرده بود، با ارزش تر تلقی کرد. هیچ قدرت و یا مهارت و یا تعلیم دنیوی، قادر نیست امکان حضور جاودانه خداوند را در دسترس آدمی قرار دهد. PA 286.3

    برای شخص متخلف و گناهکار، گرفتار شدن در دستهای خدای زنده، یک چیز وحشتناکی است، اما موسی حضور خدای ازلی ایستاد و نترسید، چرا که جان و روح او در مطابقت با اراده خالق بود. سراینده مزامبر می گوید: “اگر بدی را در دل خود منظور می داشنتم، خداوند مرا نمی شنید.” (مزامیر ۶۶ آیه ١٨) اما: “سر خداوند با ترسندگان او است و عهد او تا ایشان را تعلیم دهد.” (مزامیر 25 آیه 14) PA 287.1

    خداوند پیش روی موسی مجبور کرده، ندا در داد که: “یهوه، یهوه، خدای رحیم و رئوف و دیر خشم و کثیر احسان و وفا. نگاه دارنده رحمت برای هزاران، و آمرزنده خطا و عصیان و گناه. لکن گناه را هرگز بی سزا نخواهد گذاشت. PA 287.2

    ” موسی به زودی رو به زمین نهاده، سجده کرد.” او بار دیگر استدعا کرد تا خداوند گناه قوم را بیامرزد و آنان را میراث خود سازد. خداوند از روی رحمت خویش وعده داد تا قوم اسرائیل را مورد لطف قرار دهد و در نظر ایشان کارهای عجیب بکند که نظیر آن “در تمامی جهان و در جمیع امتها” کرده نشده باشد. PA 287.3

    موسی به مدت چهل شبانه روز در کوه باقی ماند و در تمامی این مدت، همانند دفعه نخست به طرز معجزه آمیزی زنده ماند. هیچ کس اجازه نداشت تا با او به بالای کوه برود و یا در غیاب وی به کوه نزدیک شود. او به دستور خداوند دو لوح سنگی آماده کرده بود و آنها را با خود به بالای کوه برده بود و خداوند “مجدداً سخنان عهد، یعنی ده فرمان را بر لوحها نوشت.”PA 287.4

    در آن زمان طولانی سپری شده در مصاحبت با خداوند، چهره موسی از نور جلال حضور خداوند روشن شده بود و هنگامی که از کوه فرود آمد، بدون اینکه خودش را بداند، چهره وی می درخشید. چنین نوری، سیمای استیفان را روشن کرد، هنگامی که به نزد شورای یهوه آورده شد. و “همه حاضران در شورا به استیفان دوختند و چهره او را همچون چهوه فرشتگان دیدند.” هارون و جمیع بنی اسرائیل با دیدن چهره موسی، خود را عقب کشیدند و “ترسیدند که نزدیک او بیایند.” و موسی ترس و آشفتگی مردم را دید و از ایشان خواست تا نزد او بیایند و سپس وعده مصالحه خداوند را به ایشان ابلاغ کرد. آنان در صدای او به جز محبت و لطافت چیز دیگری ندیدند. سرانجام، یک نفر جرئت کرد به او نزدیک شود و چون می ترسید سخن بگوید، با دست به چهره موسی و سپس به آسمان اشاره کرد و رهبر بزرگ منظور او را فهمید. آنان به خاطر گناهی که از روی عمد مرتکب شده بودند، هنوز هم ناخشنودی خداوند را احساس می کردند و نمی توانستند نور آسمانی را تحمل کنند. چیزی که در صورت اطاعت از خداوند، باید دلهای ایشان را از شادی لبریز می کرد. گناه موجب ترس می شود و کسی که از گناه آزاد است، هرگز خود را از نور آسمان مخفی نخواهد کرد. PA 287.5

    موسی چیزهای زیادی داشت که به ایشان بگوید و برای اینکه ترس ایشان را کاهش دهد، نقابی بر روی صورت خود کشید. او هربار که از مصاحبت با خداوند به اردوگاه باز می گشت، همین کار را می کرد. PA 288.1

    خداوند با درخشندگی چهره موسی قصد داشت سیرت عالی شریعت و هم چنین عظمت بشارت انجیل را که به واسطه مسیح آشکار می شد به بنی اسرائیل نشان دهد. زمانی که موسی در کوه بود، خداوند فقط دو لوح احکام را به او نداد، بلکه نقشه نجات را برای او توضیح داد. موسی قربانی شدن مسیح بر روی صلیب را دید که چگونه از پیش به واسطه علایم و نمادهای یهودیان ترسیم شده بود. درخشندگی چهره موسی فقط از جلال احکام خدا نبود بلکه نوری آسمانی بود که از جلجتا در حال جاری شدن بود. PA 288.2

    نوری که در سیمای موسی انعکاس یافته بود، نشان دهنده برکاتی است که نگاه دارندگان احکام خداوند از طریق وساطت مسیح دریافت می کنند. این نور نشان می دهد که هر قدر با خداوند رابطه نزدیکتری داشته باشیم و احکام او را بهتر بشناسیم، بیشتر به شباهت او تبدیل می شویم و به راحتی در سیرت الهی او سهیم خواهیم شد. PA 288.3

    موسی نمادی از مسیح بود. و همانطور که موسی، میانجی اسرائیل چهره خود را با نقاب پوشاند، زیرا مردم نمی توانستند جلال خداوند را در چهره او تحمل کنند، به همان ترتیب، مسیح، واسطه آسمانی، هنگامی که به این جهان آمد، الوهیت خویش را با جامه بشری پوشانید. اگر او با لباس نورانی آسمان می آمد، نمی توانست به انسان گناهکار دسترسی یابد. و آنان نمی توانستند جلال حضور او را تحمل کنند. به همین دلیل او خود را فروتن ساخت و “به شباهت انسان گناهکار” درآمد تا به نسل گناهکار دسترسی یابد و ایشان را تعالی بخشد.PA 288.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents