Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۳۷ - “صخره کوبیده”

    این بخش بر اساس کتاب اعداد 20: 1-13 نوشته شده است. PA 365.1

    اولین بار از صخره کوبیده در هارب بود که رود زنده جاری گشت تا در بیابان جانی دوباره به اسرائیل بخشد. در طول همه آز سرگردانی ها، هرجا که نیازی بود، آب با معجزه خداوند و رحمت او تامین می شد. با این وجود، آب به طور ممتد از هارب روان نبود. هر جا در حین سفر به آب نیازمند می شدند، در دم از شکاف صخره های مجاور اردوگاه فوران می کرد.PA 365.2

    ایمن مسیح بود که با بهره از نیروی کلامش کاری کرد که آب حیات بخش برای اسرائیل روان باشد. “و از یک آشامیدنی روحانی نوشیدند؛ زیرا از آن صخره روحانی می نوشیدند که از پی ایشان می آمد، و آن صخره مسیح بود.” (اول قرنتیان 10: 4) او سوچشمه همه برکات دنیوی و روحانی بود. مسیح، یعنی همان صخره واقعی، در همه طول آوارگی با ایشان بود. “و تشنه نخواهند شد اگرچه ایشان را در ویرانه ها رهبری نماید، زیرا که آب از صخره برای ایشان جاری خواهد ساخت و صخره را خواهد شکافت تا آبها بجوشد.” (اشعیا ۴٨ : ٢١)، “در جایهایی خشک مثل نهر روان گردید” (مزامیر ١٠۵: 41).PA 365.3

    صخره کوبیده شکلی از مسیح بود، و ارزشمندترین حقایق روحانی از همین نماد آموخته شده اند. همانطور که آب زندگی بخشی از صخره کوبیده جاری می شد، از مسیح یعنی “کوفته خدا”، “مجروح تقصیرهای ما”، “مضروب شرارتهای ما” (اشعیا ۵٣ : ۴ — ۵) نهر نجات و رستگاری از برای نژاد گم شده روان شد. آنچنان که صخره یک بار کوبیده شده بود، “مسیح نیز یک بار قربانی شد تا گناهان ما را بر دوش کشد.” (عبرانیان ٩ : 28). ناجی ما نمی بایست دو بار قربانی گردد؛ این امر برای آنانی که به دنبال برکات فیض او که در نام عیسی می طلبند و سپس خواسته های دل خوه را در دعاهای مغفرت جویانه خویش جاری می کنند یک ضرورت است. چنین دعاهایی به حضور خداوند و زخمهای مسیح می آیند، و سپس خون حیات بخش روان می شود، همچنان که آب زنده اسرائیل نمادی از آن است.PA 365.4

    پس از استقرار در کنعان، قوم بنی اسرائیل روان شدن آب از صخره را با نمایشی از شور و شعف جشن گرفتند. در زمان مسیح، این سرور و جشن به چشمگیرترین مراسم بدل شده بود. موسوم این مراسم به مناسبت جشن خیمه یعنی زمانی که مردم از همه سرزمینها در اورشلیم گرد هم می آمدند، بود. در هر روز از ایام جشن، کاهنان با نوای موسیقی خارج می شدند و همسرایانی از لاویان برای برداشتن آب از نهر سیلوام با جامهای زرین، آنان را همراهی می کردند. به دنبال آنان جمع بی شماری از پرستش کنندگان روان می شد، آن قدر که بتوانند به نهر نزدیک شوند تا از آن بنوشند، آن هنگام هلهله کنان آب بر می داشتند، “بنابراین با شادمانی از چشمه های نجات آب خواهید کشید.” (اشعیا ١٢ : ٣). سپس آبی که کاهنان برمی داشتند در هیاهوی نفیر شیپورها و آوای مناجات رسمی به معبد برده می شد، “پایهای ما خواهد ایستاد در دروازه تو، ای اورشلیم!” (مزامیر ١٢٢ : ٢). همزمان با نوای ستایش و جمعیتی که با فریاد پیروزیشان ما سازها و ئیپورهای بم می خواندند، آب بر قربانگاه پیشکشهای سوخته ریخته می شد. PA 366.1

    ناجی ما از این مناسک نمادین بهره جست تا اذهان ما را به برکاتی که برای ما آورده بود معطوف نماید. “در روز آخر که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاد و به بانگ بلند ندا در داد: “هر که تشنه است، نزد من می آید و بنوشد. هر که به من ایمان آورد، همانگونه که کتاب می گوید، از بطن او آبهای زنده روان خواهد شد.” یوحنا می گوید: “این سخن را درباره روح گفت، که آنان که به او ایمان بیاورند، آن را خواهند یافت.” (یوحنا ٧ : ٣٧ — 39). آب گوارا که بر سرزمین تف زده و سترون فوران می کرد، بیابان را شکوفا می نمود، و روان می شد تا به طبیعت مرده زندگی بخشد، نشانه ای است از فیض خداوند که تنها مسیح می تواند به ما ارزانی دارد، و همچون آبی زنده، گوارا، طاهر و نیرو بخش برای روح است. در کسی که مسیح ساکن است، او چشمه ای از فیض و نیرو در نهادش دارد که هرگز خشک نمی شود. مسیح زندگی را سرشار از شادی می کند و راه آنانی را که صادقانه در جستجوی او هستند روشن می سازد. عشق او که در قلبها می نشیند در کارهای خیر و در زندگی جاودان فوران می کند. و نه تنها این عشق به روحی که در آن فوران یافته برکت می دهد، بل نهر زندگی بخش در کلام و کردار نیکوکارانه جاری می شود تا تشنگانی که در پیرامون اویند سیراب گردند.PA 366.2

    همین وجه مسیح در مکالمه او و زن سامری در چاه یعقوب به کار آمده است: “اما هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، زیرا آبی که من می دهم در او چشمه ای می شود که تا به حیات جاویدان جوشان است.” (یوحنا 4: 14) مسیح هر دو گونه را با یکدیگرترکیب می کند. او ترکیب می کند. او صخره است، و او آب زنده. PA 366.3

    همین وجوه زیبا و رسا است که در جایجای کتاب مقدس آمده اند. قرنها پیش از ظهور مسیح، موسی به او به نام نجات قوم اسرائیل اشاره می کند (تثنیه ٣٢ : ١۵) یکی از سرودهای مزامیر او را “رهاننده من”، “صخره قدرت من” “صخره ای که از من بلند تر است”. ” صخره اسکان”، “صخره قلب من”، و ” صخره پناهگاه من” می سراید. در سرود داود، فیض او به مثابه “آب آرام” خنک نیز تصویر می شود، که در میان چراگاه سبز است و شبان آسمانی رمه اش را در کنار آن راهنمایی می کند. و باز هم آمده است: “او می گوید تو آنان را از رود لذت خود بنوشان. تویی که سرچشه حیات هستی.” (مزامیر 19: 14، 62: 7، 61: 2، 3: 71، 73: 26، 94: 22، 23: 2، 38: 8، 9). مرد خردمند اعلام می نماید: “سخنان دهان انسان آب عمیق است، و یشمه حکمت آب جاری است.” برای ارمیا “مسیح سرچشمه آبهای زنده است.”؛ در نزد زکریا او” ... چشمه ای به جهت گناه و نجاست مفتوح است.” (ارمیا ٢ : زکریا 13: 1)PA 367.1

    اشعیا او را همچون “صخره جاودانی” و “سایه یک صخره بزرگ در سرزمین خسته” توصیف می نماید. (اشعیا ٢۶ : ۴ و ٣٢ : ٢). و او وعده ارزشمند را ثبت می نماید که به وضوح رود زنده را که برای اسرائیل روان شد خاطرنشان می کند: “فقیران ومسکینان آب را می جویند و نمی یابند و زبان ایشان از تشنگی خشک می شود، من که یهوه هستم ایشان را اجابت خواهم نمود. خدای اسرائیل هستم ایشان را ترک نخواهم کرد.”، “اینک بر زمین تشنه آب خواهم ریخت و نهرها بر خشک.”، “زیرا که آبها در بیابان و نهرها در صحرا خواهد جوشید.”، “ای جمیع تشنگان نزد آبها بیایید.” (اشعیا ۴١ :١٧، ۴۴ : ٣ ، ٣۵ ، ۶ ، ۵۵ : ١). و در صفحات پایانی “کلام مقدس” این دعوت پژواک می یابد. رود آب زندگی “که به شفافی بلور است” از سریر خداوند و بره می آید؛ و ندای فیاض در لابلای اعصار و قرون گوش نواز است، “هر که تشنه است بیاید” (مکاشفه 22: 17).PA 367.2

    درست پیش از آنکه یهودیان به قادش برسند، رود زنده که برای سالهای سال آب نداشت، در کنار اردوگاه فوران کرده بود. اراده خداوند این بود تا بار دیگر مردم خود را آزمایش کند. بدین ترتیب اثبات می شد که آیا آنان به مشیت او اعتماد دارند یا پیرو بی ایمانی پدران خود هستند. اکنون در نزدیکی تپه های کنعان بودند. پس از چند روز پیاده روی به مرزهای سرزمین موعود می رسیدند. اما کمی فاصله آنان از ادوم که متعلق به نوادگان عیسو بود، بیشتر است یعنی مکانی که به راه منتصب به کنعان منتهی می شد. راه و مسیر آن به موسی نشان داده می شود، “دور زدن شما به این کوه بس است؛ به سوی شمال برگردید. و قوم را امر فرموده، بگو که شما از حدود برادران خود بنی عیسو که در شعیر ساکنند باید بگذرید، و ایشان از شما خواهند ترسید، ... خوراک را از ایشان به نقره خریده، بخورید و آب را نیز از ایشان به نقره خریده، بنوشید.” (تثنیه ٢ : ٣ — 6). این تعیین مسیر به اندازه کافی توضیح می دهد که دیگر آب برای آنان تأمین نمی شده؛ آنها از میان سرزمینی پرآب و حاصلخیز می گذشتند، در مسیری مستقیم به سوی سرزمین کنعان. خداوند به آنان قول داده بود که عبورشان از آن سرزمین بی تعدی بوده، و نیز این فرصت را برای ایشان فراهم آورد که به غذا و آب کافی دسترسی داشته باشند. پس توقف معجزه آسای جریان آب باید دلیلی برای شادی باشد، نشانه ای که آوارگی در بیابان را تمام شده می نمود. اگر بی ایمانی شان آنان را کور نکرده بود، این حقیقت را می فهمیدند. اما این امر که می بایست مدرکی دال بر انجام وعده خداوند باشد، باعث بروز شک و نجواهای بدبینانه گشت. به نظر می رسید مردم همه امیدشان را به اینکه خداوند کنعان را به ایشان خواهد داد، از دست داده اند، پس برای برکتی که در بیابان به آنان داده شده بود، فریاد و هیاهو به راه انداختند. PA 367.3

    پیش از آنکه خداوند اجازه ورود به کنعان را بدهد، آنان باید نشان می دادند که به وعده او ایمان دارند. آب قبل از آنکه به ادوم برسند بند آمده بود. اکنون فرصتی پیش آمده که برای اندک مدتی به جای چشمانشان، با ایمانشان گام بردارند. اما اولین آزمون همان روحیه اغتشاش و ناشکری ای را که پدرانشان آشکار کرده بودند، به بار آورد. چیزی نگذشت که گریه و زاری برای آب در اردوگاه به گوش رسید، آنچنان که دستی را که این همه سال از آنان محافظت کرده، نیازهایشان را تأمین نموده بود از یاد بردند؛ و به جای آنکه رو به سوی خدا کنند، به نق و نال بر علیه او پرداخته در ناامیدی شان پرخاش کنان گفتند: “کاش که می مردیم وقتی که برادران ما در حضور خدا مردند!” (اعداد ٢٠ : ١ — ١٣)؛ بدین ترتیب آرزو کردند در میان آنانی بودند که در بلوای، قارون هلاک شدند.PA 368.1

    گریه و زاری آنان متوجه موسی و قارون شده بود: “و چرا جماعت خداوند را په بیابان آوردید تا ما و بهایم ما، در اینجا بمیریم؟ و ما را از مصر چرا برآوردید تا ما را به این جای بد بیاورید که جای زراعت و انجیر و انار نیست و آب هم نیست که بنوشیم؟”PA 368.2

    رهبران شان به درگاه خیمه رفته، روی به خاک مالیدند. باز هم “جلال خداوند بر آنان آشکار شد”، و به موسی گفته شد: “عصا را بگیر و تو و برادرت هارون جماعت را جمع کرده، در نظر ایشان به صخره بگویید که آب خود را بدهد.”PA 369.1

    دو برادر در جلوی جمع پیش افتادند و موسی عصای خداوند را در دستانش داشت. اکنون آنان مردانی سالخورده بودند. سالهای مدیدی را با شورش و توطئه اسرائیل سپری کرده بودند، اما در آن لحظه، بالاخره، صبر و تحمل موسی به پایان رسیده بود. “ای مفسدان بشنوید، آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟” و به جای سخن گفتن با صخره، یعنی آنگونه که خدا فرمان داده بود، دو بار عصا را بر صخره کوبید. آب به وفور برای رفع نیاز جمعیت فوران کرد. اما خطای بزرگی رخ داده بود. موسی از روی خشم خود سخت گفته بود: کلام او به جای اینکه نشان دهنده خشم مقدس باشد بیانگر عواطف انسانی بود، زیرا که خداوند مورد بی احترامی واقع شده بود. او گفته بود: “ای مفسدان بشنوید!” این سخن حقیقت داشت، لیکن حتی حقیقت را نباید به هنگام خشم و ناشکیبایی بر زبان آورد. زمامی که خداوند موسی را فرمود با شورش اسرائیل برخورد کند، سخنانی که می شنید در نظرش دردناک آمد و تحملش سخت، با این حال خداوند او را حفظ کرده بود تا پیام را به مردم برساند. اما هنگامی که این مسئولیت را به عهده خود دید که مردم را متهم نماید، روح خدا را آزرده ساخت و مردم را رنجاند. ناشکیبایی او و از کف دادن اختیار واضح بود. بدین ترتیب این مجال برای مردم پیش آمد که بپرسند آیا گفته های او با رهنمود خداوند بوده است؟ پیش بهانه ای برای توجیه گناه خود یافته بودند. موسی و قوم او هر دو خدا را رنجانده بودند. آنان می گفتند سخن او از همان ابتدا نیز به قصد انتقاد و سرزنش بوده است. اکنون دست آویزی برای رد همه ملامتهایی که خداوند از طریق خادمش از آنان کرده بود، داشتند.PA 369.2

    موسی بی اعتمادی نسبت به خداوند را نشان داده بود. “آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟” سوال او بدین معنی بود که گویی خداوند به وعدد اش عمل نمی کند. خداوند به دو برادر خطاب فرمود: “چونکه مرا تصدیق ننمودید، تا مرا در نظر بنی اسرائیل تقدیس نمایید”. همزمان با قطع شدن آب، ایمان آنان به انجام وعده های خداوند با غرولندها و شورش مردم متزلزل گشته بود. نسل اول به واسطه بی ایمانی اش به هلاکت در بیابان محکوم شده بود، معهذا همان روحیه در فرزندانشان نیز وجود داشت. آیا آنان هم از دریافت برکات عهد خدا محروم می شدند؟ موسی و هارون خسته و دلسرد تلاشی برای ریشه کن کردن احساسات کنونی و رایج در بین مردم نکرده بودند. اگر چنانچه آنها خودشان ایمان راسخ خود به خدا را نشان داده بودند، شاید آسان تر می بود که این وظیفه را در نزد مردم انجام داده و از آزمایش سربلند بیرون بیآیند. با اعمال قدرت آنی و قاطعی که به آنان در جایگاه مجریان قانون اعطا شده بود، شاید می توانستند تق و ناله های مردم را فرو بنشانند. وظیفه آنها این بود که بیش از آنکه از خدا بخواهند کاری برای ایشان انجام دهد، خود هر چه در توان دارند بکنند تا شرایط بهتری فراهم شود. اگر نق و ناله های در قادش فوراً بررسی شده بود، از چه سلسله شرارتهایی که جلوگیری نمی شد.PA 369.3

    موسی با تعجیلش نیروی درسی که خدا از آموزشش منظوری داشت را خنثی کرد. صخره ای که به هنگام ضربه خوردن نمادی از مسیح بود، می بایست یک بار کوبیده گردد، همچنان که مسیح این چنین گشت. اما بار دوم تنها برای سخن گفتن با صخره نیاز بود، درست همانطوری که ما در نام عیسی طلب برکت می نماییم. با ضربه دوم به صخره، اهمیت این وجه زیبای مسیح از بین رفت.PA 370.1

    فراتر از آن، موسی و هارون قدرتی راکه تنها به خداوند تعلق داشت، به دست گرفتند. ضرورت مداخله الهی موقعیتی بسیار پرهیبت را ایجاد کرد، و رهبران اسرائیل باید این امر را به اثبات می رساندند تا احترام به خداوند، و ایمانشان به قدرت و نیکویی او به مردم نشان داده شود. هنگامی که فریاد برآورده بودند: “آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟” خود را در جایگاه خدا قرار داده بودند، گویی قدرت از خود آنان سرچشمه می گرفت؟ همچون انسانهایی که ضعف نفس و خشم انسانی داشتند. موسی که از شکایات و طغیانهای مردم درمانده شده بود، بینایی خود به یاور توانای خود را از دست داده بود، و بی نیروی الهی تنها به جا مانده بود تا همه سوابقش را با نمایشی از ضعفهای انسانی ضایع نماید. مردی که باید تا پایان کارش مخلص، راسخ و فروتن می ماند، این بار مغلوب شده بود. درست زمانی که خدوند می بایست جلال می یافت و ستایس می شد، در مقابل دیدگان جماعت اسرائیل بی حرمت شده بود.PA 370.2

    در آن موقعیت، خداوند آنانی را که با سخنان سخیفشان موجب تحریک موسی و هارون شده بودند، قضاوت نکرد. همه سرزنشها متوجه رهبرانشان شده بود. همانانی که باید نمایندگان او می بودند. او را محترم نشمردند. موسی و هارون خود را جفا دیده می یافتند، و این بینش را از دست می دادند که شکایات مردم نه بر علیه آنان که بر ضد خداوند بود. دلیل این امر خودبینی آنان بود، درگیر شدن با ترحم خودشان بود، که نتیجه آن سقوط ناآگاهانه آنان به دام گناه، و انجام آن در حضور قومشان گشت. PA 371.1

    شرم آور و تلخ تر از همه آن بود که داوری در همان دم اعلام شد. و خداوند به موسی و هارون گفت: “چونکه مرا تصدیق ننمودید تا مرا در نظر بنی اسرائیلی تقدیس نمایید، لهذا شما این جماعت را به زمینی که به ایشان داده ام، داخل نخواهید ساخت.” آنان باید با اسرائیل یاغی پیش از عبور از اردن می مردند. اگر موسی و هارون در برابر سزنش و هشدار الهی نفس خود را گرامی داشته بودند یا روحیه خشم خود را بروز می دادند، گناه آنان بسیار بزرگتر نیز می شد. اما کسی نمی توانست آنها را به گناه ارادی منهم نماید؛ آنان مغلوب یک وسوسه آنی شده بودند و پشیمانی شان فوری و قلبی بود. خداوند توبه آنان را پذیرفت.PA 371.2

    موسی مجازاتش را مخفی نکرد، بلکه به مردم گفت از آنجا که در جلال خداوند موفق نبوده است، نمی تواند آنان را به سرزمین موعود راهنمایی کند. از مردم درخواست کرد که به مجازات سختی که برای او در نظر گرفته شده بود، توجه کنند و سپس در نظر بگیرند که با چنین تنبیهی برای یک انسان چگونه خداوند شکایات آنان می تواند جزا دهد. به آنها گفت که از خداوند طلب، آمرزش کرده، ولی تقاضای او رد شده است. “لیکن خداوند به خاطر شما با من غضبناک شده است ... بار دیگر درباره این امر با من سخن مگو.” (تثنیه ٣ : 28)PA 371.3

    در هر موردی که سختی یا آزمونی پیش می آمد، بنی اسرائیل آماده بود، تا موسی را متهم نمایند که چرا اصلا آنها را از مصر بدانجا آورده بود، چنان که گویی خداوند هیچ کاری در این میان انجام نداده است. در خلال سفرهایشان، همچنان که از مشکلاتشان در راه می نالیدند، و بر علیه رهبرانشان شکایت می کردند، موسی به آنها گفته بود: “شکایتهای شما بر علیه خدا است. این خداوند است که در رهاندن شما کار کرده است”. اما با سخنان نسنجیده اش در برابر صخره که می گفت: “آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟” بطور تلویحی اتهاماتشان را پذیرفته، و بدین ترتیب بی ایمانی را تصدیق، و شکایتهایشان را موجه ساخت. خداوند می بایست با منع کردن موسی از ورود به سرزمین موعود برای ابد این اندیشه را از اذهان آنان بزداید. این نشانه ای خطا ناپذبر بود که رهبر آنان نه موسی، بلکه فرشته ای نیرومند بود که خداوند درباره اش گفته بود: “اینک من فرشته ای پیش روی تو می فرستم تا تو را در راه محافظت نموده، بدان مکانی که مهیا کرده ام برساند. از او با حذر باش و آواز او را بشنو و از او تمرد منما ... چون که نام من در اوست.” (خروج ٢٣ : ٢١ ، 20)PA 371.4

    موسی می گوید: “لیکن خداوند به خاطر شما با من غضبناک شده است.” چشمان تمامی بنی اسرائیل به موسی بود و گناه او به بهای واکنش خدایی تمام شده بود که او را به عنوان رهبرمردمش برگزیده بود. همه جماعت از تخطی آگاه شده بودند، و چنانچه از این امر با سهولت می گذشتند، این تاثیر به جای می ماند که بی ایمانی و ناشکیبایی تحت خشم بسیار شاید در جایگاه مسئولین موجه شود. همه هنگامی که اعلام شد به دلیل آن گناه موسی و هارون به کنعان وارد نمی شوند، مردم دانستند خدا ملاحظه مردمان با نفوذ را نمی نماید، بل گناه را بی شک مجازات می کند.PA 372.1

    تاریخ اسرائیل می بایست به مانند یک دستورالعمل ثبت می گردید تا هشداری برای نسلهای بعدی باشد. انسانهای آینده باید خداوند را به عنوان حکمرانی بی غرض می دانست که در هیچ موردی گناهی را موجه نمی سازد. انسانها با چرب زبانی خود می گویند خداوند آنقدر خوب است که گناهکار را تنبیه نمی کند. اما در روشنایی تاریح کتاب مقدس آشکار میگردد که خوبی خدا و محبت او او با گناه، همچون شرارتی مهلک برای آرامش و شادی جهان برخورد می نماید.PA 372.2

    حتی بزرگواری و ایمان موسی نیز نتوانست از مجازات خطایش جلوگیری نماید. خداوند گناهان بزرگتر مردم را بخشیده بود، لیک نمی توانست با گناه رهبران آنگونه که رهروان بودند برخورد نماید. او موسی را بیشتر از هر انسان دیگری بر روی زمین عزیز و محترم داشته بود. او جلالش را بر او آشکار کرده بود، و از طریق او فرامینش را به گوش اسرائیل رسانده بود. این حقیقت که موسی از روشنایی و آگاهی عظیمی برخوردار شده بود باعث شد تا گناهش سهمگین تر گردد. ایمان گذشته نمی تواند جبران کننده عمل خطا باشد. هر چه روشنایی و امتیازاتی که به انسان اعطا می شود بیشتر باشند، مسئولیتش نیز افزایش می یابد، شکستش نیز شدیدتر می شود و مجازاتش سنگین تر.PA 372.3

    از دیدگاه انسانها، موسی مرتکب گناه بزرگی نشده بود؛ گناه او یک رخداد عادی به شمار می رفت. سراینده مزامیر می گوید: “زیرا که روح او را تلخ ساختند، تا از لبهای خود ناسزا گفت.” (مزامیر 106: 33) داوری انسان شاید این مسئله را سهل بیابد؛ لیکن اگر خداوند این گناه را در ارتباط با مؤمن ترین و محترم ترین خادمش اینگونه سخت مجازات می دهد، به این دلیل است که بهانه ای برای دیگران وجود نداشته باشد. روحیه خود پرستی، و خوی سرزنش برادرانمان برای خداوند ناخوشایند است. کسانی که خود را در قالبهای شرور وانهاده اند به کار خدا شک دارند، و بهانه ای شکاکانه به دلیل ناباوری خود ابراز می دارند. هر چه جایگاه اشخاص والاتر باشد، و هر چه از نفوذ بیشتری برخوردار، ضرورت به کارگیری فروتنی و شکیبایی نیز افزایش می یابد. PA 373.1

    چنانچه فرزندان خدا، به ویژه آنها که در مصدر مسئولیتی قرار می گیرند، جلالی که از آن خداوند است را از خود بدانند، آنگاه ‌شیطان است که بزرگ داشته می شود. او است که به پیروزی رسیده است. بدین ترتیب بود که موسی سقوط کرد. بدین ترتیب است که ‌شیطان بهترین وسوسه گر دیگران برای نابودی است. از این روست که با سلاحی که خداوند در کلامش و درسهامی که درباره خود ستایی به ما آموخته است، بر علیه ‌شیطان مجهز می گردیم. در اینجا یک انگیزش در طبیعت ما، یک استعداد ذهنی یا سیرت قلبی ما به کار نمی آید، بل باید دانست هر لحظه از حیاتمان باید تحت اختیار روح خدا باشد. برکتی نیست که خداوند به ما عطا کرده باشد، یا آزمونی نیست که او اجازه دهد برای او رخ دهد، لیکن ‌شیطان از هر دو مورد سود می جوید تا ما را وسوسه کند، آزار دهد، و در نهایت روح ما را نابود سازد، اگر چنانچه به او آخرین مزیت را بدهیم. بنابراین، هر چقدر هم که شخصی از ‌روشنایی عظیم روحانی برخوردار باشد، هرچقدر هم که از برکات و الطاف خداوند بهره گیرد، باز هم در برابر او باید فروتن گام بردارد، و با ایمانش تمنا کند که خداوند هر انگیزه و اندیشه او را سامان دهد.PA 373.2

    همه آنانی که به خداوندی او ایمان دارند، تحت مقدس ترین تعهد قرار می گیرند که حافظ روح باشند، و در شرایطی که به شدت انگیخته شده اند، خویشتنداری خود را از دست ندهند. بار مسئولیتهایی که بر دوش موسی قرار داشت بسیار سنگین بود؛ افراد انگشت شماری بوده اند که به اندازه او تلاش کرده باشند، اما همه اینها توجیهی برای گناه او نمی توانست باشد. خداوند برای مردمش نعمات بسیاری را فراهم ساخته بود، و اگر آنان به قدرت او ایمان داشتند، بازیچه شرایط موجود نمی شدند. بزرگترین وسوسه ها هم نمی توانند گناهی را توجیه نمایند. هرقدر هم که بر روحمان فشار باشد، باز هم نتیجه عمل ما گناه خواهد بود. این در حد و توان زمین و جهنم نیست که بتوانند کسی را وادار به ارتکاب گناه گردانند. ‌شیطان از راه نقاط ضعف ما حمله می کند، لیکن نباید مغلوب گردیم. هر قدر هم که این یورش سهمگین باشد، باز هم خداوند برای ما کمک فراهم نموده است؛ و ما تنها با قدرت اوست که می توانیم پیروز باشیم.PA 373.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents