Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۶ - “شیث و خنوخ”

    به آدم، پسر دیگری بخشیده شد تا وارث وعده و وارث حق نخست زادگی روحانی باشد. او را شیث نام نهادند که به معنی “منصوب شده” یا “غرامت تاوان” می باشد. زیرا مادرش گفت: “خدا نسلی دیگر به من قرار داد، به عوض هابیل که قائن او را کشت.” (پیدایش ۴ اآیات 25 و 26). شپث از قائن و هابیل بلند قامت تر بود و در مقایسه با ایشان به آدم شبیه تر بود. او از شخصیت ارزشمندی برخوردار بود و در طریق هابیل گام برمی داشت. با این وجود، او نیز مانند قائن، طبیعت گناهکار پدر و مادرش را به ارث برده بود. در ارتباط با خلقت آدم، گفته شده است که “آدم به شباهت خدا آفریده شد” اما آدم، بعد از ارتکاب گناه “پسری به شباهت و به صورت خود آورد.” (پیدایش ۵ آیات ١ و ٣ ). همانطور که آدم بی گناه و به شباهت خدا آفریده شد، شیث مانند قائن، طبیعت گناهکار والدینش را به ارث برد. اما اخبار مربوط به منجی را پذیرفته، و در پارسایی تعلیم یافته بود. او نیز مانند هابیل برای احترام و جلال خداوند خدمت کرد و اذهان افراد گناهکار را به احترام و اطاعت از خالق سوق داد. PA 48.1

    “برای شیث نیز پسری متولد شد و اورا آنوش نامید. در آنوقت به خواندن اسم یهوه شروع کردند.” (پیدایش ۴ آیه 26). هابیل پیش از این خدا را عبادت کرده بود. اما هنگامی که نسل آدم زیاد شد، فاصله میان این دو گروه مشخص تر شد. در حالی که یک گروه نسبت به خداوند وفادار می ماند، گروه دیگر در نااطاعتی و مجادله با خداوند می زیست. PA 48.2

    آدم و حوا پیش از ارتکاب گناه، سبت را که در باغ عدن وضع شده بود، نگه داشته بودند و بعد از بیرون رانده شدن از بهشت نیز، رعایت آن را ادامه دادند. آنان ثمرات تلخ نااطاعتی را چشیده و آن چه را که هر فردی با نادیده گرفتن احکام خدا دیر یا زود خواهد فهمید، آموخته بودند. اینکه فرائض الهی، مقدس و غیر قابل تغییر بوده و کسانی که از این فرائض اطاعت نکنند، مطمئنا مجازات خواهند شد. روز سبت، از سوی تمامی فرزندان آدم که به خدا وفادار ماندند، محترم شمرده شد. اما قائن و فرزندان او روزی را که خداوند در آن آرامی گرفته بود، حرمت نگذاشتند. آنان بدون توجه به فرمان صریح یهوه، زمان کار و استراحتشان را خودشان انتخاب کردند.PA 48.3

    قائن بعد از اینکه به وسیله خداوند ملعون خوانده شد، خانه پدری اش را ترک کرده بود. او نخست به حرفه کشاورزی مشغول شده بود و پس از آن شهری بنا کرده و نام پسر بزرگ خود را بر آن نهاد. او از حضور خداوند دور شده و بر روی زمینی که زیر لعنت گناه قرار داشت به کسب مال ثروت و لذات دنیوی مشغول شد. بدین ترتیب، قائن رهبری، گروه عظیمی از مردم که خدای این جهان را نمی پرستند، را به عهده گرفت. پیروان او به عنوان افرادی شناخته می شوند که به امیال مادی و دنیوی متعلق می باشند. آنان با نقشه ای که خداوند برای انسان طرح ریزی کرده بود، مخالفت می ورزیدند. لمک، از نسل پنجم قائن، با گرفتن دو همسر برای خود، گناه دیگری را به گناهان نسل قائن که با کشتن هابیل شروع شده بود، اضافه کرد. هابیل زندگی روستایی و شغل گله داری را انتخاب کرده بود. و در خیمه با چادر ساکن شده بود و فرزندان شیت نیز از همان طریق پیروی کردند. آنان تصدیق کردند که “بر زمین، بیگانه و غریبند” که “مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، یعنی مشتاق وطنی آسمانی.” (عبرانیان ١١ آیات 13 ، ١۶).PA 49.1

    فرزندان قائن و هابیل برای مدتی جدا از هم زندگی کردند. اما بعد از مدتی نسل قائن، از محل سکونت اولیه خود نقل مکان کرده و در دشتها و دره های که فرزندان شیث در آن زندگی می کردند، ساکن شدند. فرزندان شیث برای فرار از تاثیر فاسد کننده آنان، به کوهستانها عقب نشینی کرده و در آنجا ساکن شدند. تا زمانی که این جدایی ادامه یافت، آنان با دلی پاک خداوند را پرستش و عبادت کردند. اما به تدریج و با گذشت زمان، با ساکنان دره ها قاطی شدند. این معاشرت عوافب بسیار خطرناکی را به همراه داشت. “پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند.” (پیدایتش 6 آیه ٢ ). فرزندان شیث، مجذوب زیبایی دختران نسل قائن شدند و از طریق ازدواج با ایشان خداوند را ناخشنود کردند. بسیاری از خدا پرستان با وسوسه هایی که به طور مداوم در مقابلشان بود، فریب خورده و مرتکب گناه شدند و بدین ترتیب، پاکی و ویژگی شخصیتی شان را از دست دادند. معاشرت با افراد گمراه، رفتار و کردارشان را فاسد کرد و محدودیت های مربوط به هفتمین حکم نادیده گرفته شد، “و از هر کدام که خواستند، زنان برای خویشتن می گوفتند.” ، “فرزندان شیث به راه قائن رفتند.” (پیدایش 6 آیه ٢ - نامه یهودا آیه ١١). آنان افکارشان را بر آسایش و سعادت دنیوی معطوف کرده و احکام خداوند را نادیده گرفتند. آنان “هر چند خدا را نشناختند، اما او را چون خدا حرمت نداشتند، بلکه در اندیشه خود به بطالت گررفتار آمدند.” پس “خدا نیز آنان را به ذهنی فرو مایه واگذاشت تا مرتکب اعمال ناشایست شوند.” گناه مانند جذامی هولناک به سراسر زمین سرایت کرد. PA 49.2

    آدم، قریب به هزار سال زندگی کرد و عواقب گناه را دید. او با صداقت کوشید تا سرعت ارتکاب گناه را متوقف کند. او دستور یافته بود تا نسل حود را در طریق خداوند تعلیم دهد. آدم، حقایقی را که خداوند به او نشان داده بود، با دقت به خاطر سپرده بود و آنها را برای نسلهای بعدی تکرار کرده بود. او زندگی پاک و سعادتمند انسان در باغ عدن را برای فرزندان و نوادگانش وتا نسل نهم آنان توضیح داده و ضرورت اطاعت از احکام خدا را به ایشان تعلیم داد. آدم با تکرار شرح حال سقوط خود به رحمت خداوند اشاره کرده و نقشه نجات را برای ایشان توضیح داد. اما در میان ایشان تعداد کمی به سخنان او توجه کردند. او اغلب اوقات به خاطر گناهی که باعث مصیبت شده بود، با سرزنش های تلخ ایشان روبرو می شد. PA 50.1

    زندگی آدم، یک زندگی پر از مصیبت، تحقیر و ندامت بود. آدم، زمانی که باغ عدن را ترک کرد، از تصور مرگ دچار وحشت شد. او در خانواده بشری، اولین کسی بود که از واقعیت مرگ آگاه شده بود، هنگامی که قائن، نخست زاده پسرش، برادر خود هابیل را کشت. او به خاطر گناه خویش و در پی آن، طرد کردن قائن و مرگ هابیل آن چنان از ندامت لبریز شد که قامتش خمیده شد. آدم فساد گسترده ای را که نهایتاً موجب می شد تا جهان به وسیله طوفان هلاک گردد، مشاهده کرد. هر چند که در ابتدا با شنیدن محکومیت مرگ خود از سوی خدا وحشت زده شده بود، اما بعد از نزدیک به هزار سال مشاهده عواقب گناه، اکنون متوجه می شد که خاتمه یافتن زندگی پر از رنج و اندوهش، از رحمت خداوند بوده است. PA 50.2

    دنیای پیش از طوفان، علیرغم شرارت و گناه، آنطور که غالبا تصور شده است، عصر بربریت و جاهلیت نبود. به مردم آن زمان فرصت داده شده بود تا به میزان مطلوبی از قدرت معنوی و عقلانی دسترسی داشته باشند. آنان از قدرت جسمی و ذهنی قوی برخوردار بودند و امتیازات ایشان برای کسب دانش مذهبی و علمی بینظیر بود. اشتباه است اگر تصور کنیم که چون مردم آن زمان از عمر طولانی برخوردار بودند، ذهنشان با تاخیر به بلوغ می رسیده است، در حالی که قوای ذهنی ایشان در سنین اولیه جوانی پرورش می یافت و آنانی که ترس خدا را در دل می پرورانیدند و طبق اراده او زندگی می کردند، به کسب معرفت و حکمت بیشتری ادامه می دادند. اگر دانشمندان سرشناس امروز را با مردمان زمان که در عصر پیش از طوفان زندگی می کردند مقایسه کنیم، خواهیم دید که قوای جسمی و ذهنی ایشان بسیار پایین تر به نظر می رسد. همانطور که ایام عمر انسان کاهش یافت و قوای جسمی او ضعیف شد، به همان ترتیب، از استعدادهای ذهنی او کاسته شد. امروزه افرادی وجود دارند که بیست تا پنجاه سال از عمر خود را در مطالعه و تحقیق سپری می کنند و جهان از دستاوردهای ایشان با افتخار و احترام یاد می کند. اما این دستاوردها در مقایسه با قوای ذهنی و جسمی مردم آن زمان که در طول قرنها رشد و پرورش یافته بود، چه اندازه محدود به نظر می رسد.!!PA 50.3

    درست است که مردمان عصر جدید از دستاوردهای نیاکانشان بهره مند هستند. مردان متفکر و دانشمند، طرحها، مطالعات و نوشتجات خود را برای نسلهای بعدی باقی گذاشتند. اما حتی در این خصوص و تا آنجا که به دانش انسانی. موبوط می شود، مردمان دوران آدم از امتیازات بسیار بزرگتری برخوردار بودند، زیرا انسانی که به شباهت خدا آفریده شده بود، برای صدها سال در میان ایشان زندگی کرده بود. کسی که حالق آفرینش، خلقت او را نیکو اعلام کرده بود. و حکمت مربوط به جهان خلقت را به او تعلیم داده بود. آدم، شرح حال آفرینش را از خداوند فرا گرفته بود، او حوادثی را که در طی نهصد سال بوقوع پیوست، شخصا دیده بود و اطلاعات خود را به فرزندانش منتقل کرده بود. مردمانی که در زمان پیش از طوفان زندگی می کردند، کتاب و نوشتجات ثبت شده نداشتند، اما به واسطه قدرت جسمی و ذهنی عالی، از حافظه قوی برخوردار بوده و حقایقی را که به ایشان اطلاع داده شده بوده دریافت و حراست کرده و بدون هیچ خللی آن را به نسلهای بعد منتقل می کردند. بدین ترتیب، هفت نسل، در طول صدها سال بر روی زمین با یکدیگر زندگی کرده و از دانش و تجربیات یکدیگر بهره مند شدند و این تجربیات را به نسلهای بعد منتقل کردند. PA 51.1

    امتیازاتی که مردمان آن عصر برای کسب شناخت خداوند از طریق اعمالش از آن بهرمند شدند، هرگز با هیچ عصری قابل مقایسه نبوده است. آن عصرها، عصر تاریکی مذهبی نبود بلکه عصری بود که روشنایی عظیم بر آن حکمفرما بود. همه عالم این فرصت را داشت تا تعالیم آدم را دریافت کند. و آنانی که خدا ترس بودند، نیز از تعالیم مسیح و فرشتگان بهره مند می شدند. آنان در باغ خداوند کسی را دیدند که شاهد خاموش حقیقت بود، کسی که برای قرنها در میان انسان اقامت کرده بود. بر دروازه عدن که از سوی فرشته ای محافظت می شد، جلال خداوند آشکار شد و پرستندگان خداوند نخستین بار به این مکان آمدند. مذبح های ایشان در همین مکان بنا شد و هدایای ایشان تقدیم گردید. در همین مکان بود که، قائن و هابیل هدایای خویش را آوردند و خداوند مرحمت کرده و با ایشان گفتگو کرده بود. PA 51.2

    شک اندیشی نمی توانست موجودیت عدن را انکار کند، زیرا که در دیدرس قرار گرفته و ورودی آن به وسیله فرشتگان محافظت می شد. نظم و ترتیب آفرینش، موضوع باغ عدن و سرگذشت دو درخت آن، که با سرنوشت انسان پیوند خورده بود، حقایقی است که هرگز نمی توانست مورد انکار قرار گیرد. موجودیت و اقتدار خداوند و التزام مربوط به قوانین او حقایقی بود که در زمان سکونت آدم در میان انسانها، نمی توانست از سوی ایشان مورد تردید قرار گیرد. PA 52.1

    علیرغم فساد رایج، سلسله ای از مردان مقدس وجود داشت که به واسطه مصاحبت با خداوند از مقامی رفیع و شخصیتی پاک برخوردار بودند و در رفاقت با آسمان زندگی می کردند. آنان از ذکاوتی خارق العاده و درکی چشمگیر برخوردار بودند. این افراد ماموریت مقدس و مهمی را به عهده داشتند، و آن رشد و پرورش شخصیت پارسایی و تعلیم خداشناسی و تقوا، بود که تنها از تعداد معدودی در کتاب مقدس نام برده شده است، اما بسیارند شاهدان امین و وفاداری که در طی قرنها خداوند را با صداقت پرستش و عبادت کردند.PA 52.2

    درباره خنوخ مکتوب است که، شصت و پنج سال بزیست و صاحب پسری شد. بعد از آن به مدت سیصد سال با خدا راه رفت. او در نخستین سالهای زندگی اش، شخصی با محبت و خدا ترس بود و احکام او را نگاه داشته بود. او مردی از سلسله مردان مقدس و از حافظان ایمان حقیقی و پیشروان نسل موعود بود. او داستان غم انگیز گناه و سخنان تسلی بخش و حاکی از فیض خداوند را از زبان آدم شنیده و به آمدن منجی امیدوار بود. اما بعد از تولد نخستین پسرس، به تجربه بزرگتری دست یافته و به خداوند نزدیکتر شد. او به عنوان یکی از فرزندان خدا وظایف و مسئولیت هایش را به طور کامل درک کرده و هنگامی که محبت فرزند نسبت به پدر و توکل و ایمان ساده او به محافظت پدر را دید و مهربانی و اشتیاق عمیق قلبی خویش نسبت به نخست زاده پسرش را احساس کرد، درس خارق لعاده محبت خدا نسبت به انسان را در اعطای پسر یگانه اش و اعتمادی را که فرزندان خدا نسبت به پدر آسمانی شان نشان می دهند، درس بزرگی را آموخت. محبت بیکران و پایان ناپذیر خدا به واسطه مسیح، به موضوع تفکر هر روز و شب او تبدیل شد و او با تمامی دل و جان سعی کرد تا چنین محبتی را به مردمی که در میانشان ساکن بود، آشکار کند. PA 52.3

    راه رفتن خنوخ با خداوند در خواب و خیال نبود، بلکه در تمامی اعمال روزانه او دیده می شد. او کوشه نشینی اختیار نکرد و خود را از معاشرت با مردم محروم نکرد، زیرا از سوی خداوند وظیفه ای به او محول شده بود تا در این جهان انجام دهد. او در میان خانواده و در معاشرت با مردم و به عنوان یک همسر و پدر، یک دوست و یک شهروند، خادم ثابت قدم و تزلزل ناپذیر خداوند بود. PA 53.1

    دل خنوخ با اراده خداوند موافق بود، برای اینکه، “آیا دو نفر با هم راه می روند جز اینکه متفق شده باشند؟” (عاموس ٣ آیه ٣ ). و این راه رفتن مقدس به مدت سیصد سال ادامه یافت و هر چه زمان می گذشت، ایمان خنوخ قوی تر و محبت او نسبت به خداوند افزایش می یافت. PA 53.2

    خنوخ از ذهنی قوی و دانشی وسیع برخوردار بود. او مکاشفات ویژه ای را از خداوند دریافت می کرد، و هر چند که در رفاقترمستمر با آسمان زندگی میکرد با این حال در زمره یکی از متواضع ترین افراد محسوب می گشت. او هر چه به خدا نزدیکتر می شد، بیشتر به عیب و ضعف خویش پی می برد. PA 53.3

    خنوخ به خاطر افزایش گناه و نااطاعتی مردم مضطرب گردید و از ترس اینکه بی دینی ایشان احترام او را به خداوند کاهش دهد، از معاشرت مداوم با مردم اجتناب ورزید و بیشتر وقت خود را در دعا و راز و نیاز سپری کرد. بدین ترتیب در حضور خداوند انتظار کشید تا اراده صریح او را شناخته و انجام دهد. برای خنوخ، دعا کردن مایه تنفس روح بود و او درست در حال و هوای آسمان زندگی می کرد. PA 53.4

    خداوند از طریق فرشتگان مقدس، نقشه هلاکت جهان به وسیله طوفان را برای خنوخ آشکار کرد. و نقشه نجات را نیز به طور کامل تری به او نشان داد. او از طریق روح نبوت، خنوخ را از میان نسلهایی که بعد از طوفان زندگی می کردند، عبور داده و وقایع عظیمی را که به آمدن دوباره مسیح و پایان جهان مربوط می شد، به او نشان داد. PA 53.5

    خنوخ در خصوص مرگ، مضطرب شده بود. او تصور می کرد که پارسا و گناهکار، هر دو با همدیگر به خاک برمی گردند و این پایان کار ایشان خواهد بود. او نمی توانست زندگی فرد پارسا بعد از مرگ را درک کند. بنابراین، مرگ مسیح و آمدن دوباوه او به همواه فرشتگان مقدس برای .برخیزانیدن مقدسین ازگور، در طی رویایی پیامبر گونه به او تعلیم و نشان داده شد. او موقعیت فاسد جهان را در زمانی که مسیح برای بار دوم ظاهر می شد، دید. یعنی نسلی متکبر، بی دین و لجباز که خداوند و عیسی مسیح را انکار کرده و احکام خدا را زیر پا گذاشته و کفاره مسیح را تحقیر خواهند کرد. خنوخ فهمید که پارسایان تاج جلال و احترام را بر سر گذاشته و گناهکاران در حضور خداوند نابود و در آتش هلاکت خواهند سوخت. PA 53.6

    خنوخ به یک واعظ پارسایی تبدیل می شود و آنچه را که خداوند به او نشان داده بود به مردم تعلیم می دهد. آنانی که خدا ترس بودند از این مرد مقدس پیروی کردند تا از تعلیم و دعاعای او بهره مند شوند. او همچین به طور علنی تلاش کرد تا پبام خدا را به همه کسانی که می خواستند کلام هشدار دهنده را بشنوند، ابلاغ کند. زحمات او منحصر به مردم خودش نبود. نبی خدا، در سرزمینی که قائن سعی کرده بود از حضور خدا فرار کند، صحنه های خارق العاده ای را که خداوند در رویا به او نشان داده بود، به همگان اطلاع داد. او به مردم اعلام کرد “هان، خداوند با هزاران هزار تن از مقدسان خود می آید تا بر همگان داوری کند و همه بی دینان را به سبب تمامی کارهای خلاف دینداری که در بی دینی کرده اند، و به سزای جمله سخنان زشتی که گناهکاران بی دین بر ضد او گفته اند، به محکومیت رساند.” “یهودا آیات ١۴ و ١۵). PA 54.1

    خنوخ گناهان مردم را شجاعانه مورد نکوهش قرار داد و در تمام مدتی که محبت خدا در مسیح را برای مردم زمان خویش موعظه کرده و از ایشان در خواست می کرد که طریق شرارت را رها کنند، در همان حال نیز گناه فراگیر را سرزنش کرد و به مردمان زمان خویش هشدار داد که محکومیت به طور قطع دامنگیر گناهکار خواهد شد. این روح مسیح بود که از طریق خنوخ سخن می گفت و چنین روحی فقط با محبت و شفقت و التماس ادا نمی شود، و آن تنها درباره مسائل ساده ای نیست که از سوی مردان مقدس بیان شده باشد. خداوند حقایقی را در قلب و زیان پیامبرانش قرار می دهد که مانند شمشیری دودَم تیز و بُرنده می باشند. PA 54.2

    قدرت خداوند که از طریق خادم او عمل می کرد، از سوی آنانی که به کلام نبی گوش می دادند، احساس می شد. برخی به هشدار توجه می کردند و از گناهانشان دست کشیدند، اما عده زیادی، پیام پراهمیت را مورد تمسخر قرار داده و با گستاخی بیشتری در طریق شرارت گام برداشتند. خادمان خداوند باید پیام مشابهی را در زمانهای آخر به جهان ابلاغ کنند و با پیام ایشان نیز با بی ایمانی و تمسخر برخورد خواهد شد. مردمی که در زمان پیش از طوفان زندگی می کردند، به پیام هشدار آمیز کسی که با خداوند راه می رفت، بی اعتنایی کردند. به همان ترتیب، مردمی که در زمانهای آخر زندکی میکنند، به پیام فرستادگان خداوند بی اعتنایی خواهند کرد. PA 54.3

    خنوخ در بحبوحه یک زندگی پر از تلاش و زحمت، با عزمی راسخ رابطه اش را با خداوند حفظ کرد. زحمات او هر چه بیشتر و فرساینده تر می شد، دعاهای او خالصانه تر و جدی تر می شد. او در زمانهای معینی سعی کرد خودش را از تمامی مصاحبت ها دور نگه دارد. خنوخ برای مدتی در میان مردم اقامت کرد و به تعلیم و اندرز ایشان مشغول شد و سپس از ایشان کناره گرفت و به گوشه ای خلوت رفت تا از طریق دعا و مصاحبت با خداوند، حکمت و معرفت الهی را دریافت کند. او پس از راز و نیاز با خداوند به میان مردم باز گشت تا تصویر الهی را هر چه بیشتر و بیشتر در میان مردم منعکس کند. در سیمای او نوری مقدس می درخشید. همان نوری که در سیمای عیسی می درخشید. هنگامی که از مصاحبت با خداوند بازگشت، حتی بی دینان نیز با ترس و وحشت، نشان الهی را در سیمای او نظاره کردند. PA 55.1

    شرارت مردمان به حدی زیاد شده بود که هلاکت ایشان قریب الوقوع به نظر می رسید. با گذشت سالیان متمادی، گناهان مردمان بیشتر و بیشتر می شد ابرهای داوری خدا نیز بر روی ایشان بیشتر و بیشتر سایه می افکند. با این وجود خنوخ، به عنوان سمبل ایمان، به طریق خویش ادامه می داد و با هشدار و التماس و درخواست سعی می کرد تا اشاعه گناه را متوقف کند و صاعقه انتقام را به تعویق اندازد. هر چد که هشدارهای او از سوی مردم گناهکار و عاشق لذت، نادیده گرفته شد، اما او مدرکی داشت که خدا آن را تایید کرده بود، بنابراین با وفاداری به نبرد با شرارت رایج ادامه داد تا زمانی که خداوند او را از این جهان پر از گناه به آسمان پاک و زیبا منتقل کرد. PA 55.2

    مردمان آن نسل، خنوخ را که در پی جمع آوری طلا و نقره و کسب مال و ثروت این جهان نبود، به باد تمسخر گرفتند. در حالی که خنوخ، به ذخایر جاودانی دل بسته بود. او به شهر آسمانی نگریسته بود و پادشاه را در جلال و شکوهش در میان صهیون دیده مود. فکر او، دل و زبان او متوجه آسمان بود. گناه رایج هر چه بیشتر می شد، اشتیاق او برای خانه خداوند بیشتر می گردید. او در حالی که هنوز بر روی زمین بود، با ایمان و در قلمرو نور اقامت گزید.PA 55.3

    “خوشا بحال پاکدلان، زیرا آنان خدا را خواهد دید.” (متی ۵ آیه 8). خنوخ برای مدت سیصد سال در پی پاکدلی بود تا بتواند با خداوند هماهنگ شود. او برای مدت سه قرن با خداوند راه رفته بود و هر روز اشتیاق داشت تا از طریق مصاحبت با خداود به او نزدیک و نزدیکتر شود تا جایی که خداوند او را به نزد خویش فرا خواند. خنوخ در آستانه دنیای جاودانی ایستاده بود و تنها یک قدم با سرزمین برکت فاصله داشت و اینک دروازه های آسمان گشوده شد و او از دروازه های شهر مقدس عبور کرد و اولین کسی از مردمان بود که به آنجا وارد شد. PA 56.1

    فقدان او بر روی زمین احساس شد. صدایی که هر روزه به مردم تعلیم و هشدار می داد، خاموش شده بود. عده ای از هر دو گروه پارسایان و بی دینان که عمزیمت او را دیده بودند، امیدوار بودند که او به یکی از مکانهای خلوت خویش پناه برده باشد و آنانی که او را دوست داشتند به جستجوی او پرداختند، درست مانند پسران انبیاء به جستجوی الیاس می پرداختند، اما جستجوی ایشان بیهوده بود، آنان خبر دادند که او ناپدید شده است، زیرا خداوند او را به نزد خویش برده بود. PA 56.2

    زیرا همواره این خطر وجود داشت که افراد به خاطر نتایج وحشتناک گناه آدم، به یاس و دلسردی تسلیم شوند. بسیاری آماده بودند تا اعلام کنند که “برای ما چه فایده اگر از خداوند ترسیده ایم و فرائض او را نگاه داشته ایم. در حالی که سایه سنگین لعنت بر روی نژاد انسان قرار گرفته و مرگ نصیب همه ما خواهد بود؟”. اما، دستوراتی که خداوند به آدم داده بود از سوی شیث تکرار شده و به وسیله خنوخ مثال زده شده بود، تاریکی و یاس را از بین برده بود و به انسان امید داده بود که همانطور که مرگ از طر یق آدم آمد، همانطور هم حیات و جاودانگی از طریق منجی موعود خواهد آمد. شیطان در حال تحمیل این ایده به انسانها بود تا باور کد که پارسایان پاداش نخواهند یافت و شریران مجازات نخواهند شد. اینکه اطاعت از فرائض الهی امری غیر ممکن است. در حالی که خداوند درباره خنوخ اعلام می کند، “که او هست و جویندگان خود را پاداش می دهد.” (عبرانیان 11 آیه ۶). خداود به همه کسانی که از احکام او اطاعت می کنند، نشان می دهد که برای ایشان چه خواهد کرد. به مردم تعلیم داده می شود که اطاعت از احکام خدا امکان پذیر است. اینکه در میان مردمی فاسد و گناهکار، قادر هستند تا با فیض خداوند در مقابل وسوسه ها مقاوت کرده و پاک و مقدس باشند. آنان در الگوی خنوخ برکات مربوط به یک چنین زندگی را دیدند. انتقال خنوخ به آسمان نشان می داد که نبوت او درباره جهان پس از مرگ که یا پاداش حیات جاودانی برای مطیعان و محکومیت و مصیبت و مرگ برای گناهکاران به همراه بود، واقعیت دارد. PA 56.3

    “با ایمان بود که خنوخ از این جهان منتقل شدد تا طعم مرگ را نچشد. زیرا پیش از آنکه انتقال یابد، درباره او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است.” (عبرانیان ١١ آیه ۵) در میان مردمی که به خاطر گناهانشان محکوم به نابودی بودند، خنوخ چنان رابطه نزدیکی با خداوند داشت که به او اجازه داده نشد تا تحت سلطه قدرت مرگ، قرار گیرد. زندگی و شخصیت پرهیزگارانه این نبی، مظرمر قدوسیتی است که باید به وسیله همه آنانی که در هنگام آمدن ثانویه مسیح “از میان زمینیان خریده خواهند شد.” کسب شود. (مکاشفه ١۴ آیه ٣). در آن ایام نیز، درست مانند زمان پیش از طوفان، گناه رواج خواهد یافت. انسانها به خاطر پیروی از امیال فاسدشان و تعالیم مربوط به اعتقادات دروغین بر علیه اقتدار خداوند عصیان خواهند کرد. اما قوم خداوند همانند خنوخ در جستجوی پاکدلی خواهند بود و مطابق اراده خداوند خواهند زیست تا به شباهت مسیح تبدیل گردند. آنان نیز مانند خنوخ درباره ظهور ثانویه خداوند و داوری و محکومیت گناه به جهان هشدار خواهند داد و با رفتار و سخنان پاکشان گناهان بی دینان را محکوم خواهند کرد. همانطور که خنوخ پیش از انهدام جهان به وسیله طوفان یه آسمان منتقل شد، به همان طریق پارسایانی که زنده هستند، پیش از انهدام جهان به وسیله آتش از سوی خداوند به آسمان منتقل خواهند شد. پولس رسول می گوید، “ما همه نخواهیم خوابید، بلکه همه دگرگونه خواهیم شد. در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود.” “زیرا خداوند، خود با فرمانی بلند آواز و آوای رئیس فرشتگان و نفیر شیپور خدا، از آسمان فرود خواهد آمد. آنگاه نخست مردگان در مسیح، زنده خواهند شد. پس از آن، ما که هنوز زنده و باقی مانده ایم، با آنها در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا ملاقات کنیم و بدین گونه همیشه با خداوند خواهیم بود. پس بدین سخنان، یکدیگر را دلداری دهید.” (اول قرنتیان ١۵ آیات ۵١ و ۵٢) (اول تسالونیکیان 4 آیات 16 تا ١٨).PA 57.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents