Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۴۷ - “هم پیمانی با جبعونیان”

    این بخش براساس یوشع ۹-۱۰ نوشته شده است.PA 455.1

    اسرائیلیان از شکیم به اردوگاهشان در جلجال بازگشتند. در اینجا بود که با هیبت نمایندگانی از خارجیان برخورد کردند که خواهان بستن پیمان با آنان بودند. سفیران وانمود کردند که از کشور دوردستی می آیند، و ظاهرشان نیز این ادعا را تایید می نمود. لباسهایشان کهنه و مندرس می نمود، نعلیهایشان وصله شده بودند، توشه راهشان کپک زده بود، و مشک شرابشان پاره شده بود، آنگونه که گویی در طول راه با عجله ترمیمش کرده اند. PA 455.2

    آنچنان که می گفتند هموطنانشان در آن سرزمین دوردست، که فراتر از مرزهای فلسطین بوده، از عجایب کارهایی که خداوند در حق قومش روا داشته است، بسیار شنیده اند. و از این رو آنان را گسیل داشته اند تا با یهودیان پیمان دوستی ببندند. فرمان ویژه ای به یهودیان داده شده بود مبنی بو اینکه از پیمان بستن با کنعانیان بپرهیزند، به علاوه در دل رهبران شکی در ارتباط ما حقیقت گفتار سفرا شکل گرفته بود. پس به سفرا خطاب کردند: “شاید در میان ما ساکن باشید، پس چگونه با شما عهد ببندیم؟” تنها پاسخ سفرا این بود: “ما بندگان تو هستیم.” اما هنگامی که یوشع مستقیماً از آنان پرسید، شما کیانید و از کجا می آیید؟” باز هم گفته های پیشین خود را تکرار نموده، در اثبات صداقتشان افزودند: “این نان ما در روزی که روانه شدیم تا نزد شما بباییم از خانه های خود آن را برای توشه راه گرم گرفتیم، و الان اینک خشک و کپک زده شده است. و این مشکهای شراب که پرکردیم تازه بود اینک پاره شده، و این رخت و کفشهای ما از کثرت طول راه کهنه شده ‌است.”PA 455.3

    این اظهارات غالب شدند. یهودیان “از دهان خداوند مشورت نکردند. و یوشع با ایشان صلح کرده، عهد بست که ایشان را زنده نگهدارد و رؤسای جماعت با ایشان قسم خوردند.” بدین ترتیب معاهده منعقد گردید. پس از سه روز هویدا شد.” شنیدند که آنها نزدیک ایشانند و در میان ایشان ساکنند.” جبعونیان که به خوبی آگاه بودند نمی نوانند در برابر یهودیان مقاومت کنند، دست به دامن حیله شدند نا جان خود را نجات دهند. PA 455.4

    هنگامی که اسرائیلیان دریافتند با چه حیله ای فریبشان داده اند، خشم شدیدی وجودشان را فرا گرفت. وقتی پس از سه روز سفر به شهرهای جبعونیان در نزدیکی مرکز سرزمین موعود رسیدند، این خشم فزونی هم یافت. “و همه جماعت بر علیه رؤسا همهمه کردند.”؛ لیکن رؤسا، با وجود خدعه، از پیمان شکنی خودداری ورزیدند، زیرا که “برای ایشان به یهوه، خدای اسرائیل، قسم خوردند.”، “و بنی اسرائیل ایشان را نکشتند.” جبعونیان با خود عهد بسته بودند بت پرستی را انکار نموده، در عوض ستایض یهوه را بیذیرند؛ بدین ترتیب زنده نگاه داشتن آنان نقض فرمان خدا مبنی بر نابودی کنعانیان بت پرست نبود. از این رو یهودیان به واسطه قسمشان خود را ملتزم به ارتکاب گناه نکرده بودند. اگرچه این قسم نتیجه یک فریب بود، با این وجود نباید آن را می شکستند. تعهدی که در پی التزام کلام می آید، اگر ما را به دام ارتکاب گناه نیاندازد، باید مقدس نگاه داشته شود. به واسطه بهره، انتقام، یا منفعت شخصی قول یا تعهدی شکسته نشود. “لبهای دروغگو نزد خداوند مکروه است، اما عاملان راستی پسندیده او هستند.” (امثال 12 : ۲۲). “کیست که به کوه خداوند برآید؟ و کیست که به مکان قدس او ساکن شود؟”، “او که قسم به ضرر خود می خورد و تغییر نمی دهد.” (مزامیر 24: ۳؛ ۱۵: ۴). PA 456.1

    جبعونیان امان یافتند زنده بمانند، اما تنها در مقام غلامان مکان مقدس تا کارهای پست را انجام دهند.” و یوشع در آن روز ایشان را مقرر کرد تا هیزم شکنان و سقایان آب برای جماعت و برای مذبح خداوند باشند.” آنان این شرایط را سپاسگزارانه پذرفتند و چون آگاه بودند که خلاف کرده اند، به هر ترتیب از اینکه زندگی شان را بازخریده اند، خشنود بودند. به یوشع گفتند: “و الان، اینک ما در دست تو هستیم؟ به هرطور که در نظر تو نیکو و صواب است که بر ما رفتار نمایی، عمل نما.” قرنها نوادگان آنها به خدمت در مکان مقدس پرداختند. PA 456.2

    قلمرو جبعونیان چهار شهر را در بر می گرفت. این شهرها توسط پادشاه اداره نمی شدند، بل به جای آنان مشایخ و ریش سفیدان، با سناتورها حکومت می کردند. جَبَعون که مهمترین این شهرها به حساب می آمد، “شهر بزرگ، مثل یکی از شهرهای پادشاه نشین بود.”، “و مردانش شجاع بودند.” این گواهی قاطع بر وحشت بزرگی بود که اسرائیلیان بر ساکنین کنعان آورده بودند، مردمانی که علی رغم این تمدن و شهرها، دست به دامن مصلحت کاری تحقیرآمیز شدند تا جانشان را نجات دهند. PA 456.3

    لیک شایسته تر می بود اگر جبعونیان از در راستی و صداقت با اسرائیلیان گفتگو می کردند. در حالی که تسلیمشان به یهوه نجات بخش زندگی شان گردید، فریبکاری شان نتیجه ای جز بی حرمتی و غلامی شان به بار نیاورد. خداوند مقرر داشته بود کسانی که آیین کفر را ترک کرده، با اسرائیل تماس برقرار نمایند، می توانند از برکات عهد بهره مند شوند. آنها نیز مشمول این مفهوم می شدند: “غریبانی که میان ایشان می رفتند.”، پس با انتظاراتی پایین تر، این طبقه نیز می توانست از همان الطاف و امتیازات اسرائیل سود جویند. فرمان خدا این بود: “و چون غریبی با تو در زمین شما مأوا گزیند، او را میازارید. غریبی که در میان شما مأوا گزیند، مثل متوطن از شما باشد. و او را مثل خود محبت نما.” (لاوبان 19 : 33 ، ۳۴) در ارتباط با فصح و اهدای قربانی فرمان آمده بود: “برای شما که اهل جماعت هستید و برای غریبی که نزد شما مأوا گزیند یک فریضه باشد، ... مثل شما به حضور خداوند مثل غریب است.”PA 457.1

    اینها اصولی بود که جبعونیان باید براساسشان پذیرفته می شدند، اما به دلیل فریبکاری شان از آن محروم گشتند. این تحقیر ناچیزی برای شهروندان “شهر شاه نشین” که “همه مردانش شجاع بودند” محسوب نمی شد که نسل اندر نسل سقا و هیزم شکن باقی بمانند. لیکن آنان سهم و حصه فقر را به واسطه فربیکاری شان پذیرفته بودند، و بندگی ابدی همچون داغی بر پیشانی شان نقش بست. بدین ترتیب در طول همه نسلهای آینده شان، آنان شهادتی بودند بر نفرت خداوند از دروغگویی و دغلکاری. PA 457.2

    تسلیم جبعونیان به اسرائیل، پادشاه کنعان را وحشت زده کرد. به ناگهان اقداماتی جهت انتقام جویی از آنهایی که خود را به مهاجمین تسلیم کرده بودند، در نظر گرفته شد. پنج پادشاه اورشلیم، تحت رهبری ادونی صدق برعلیه جبعونیان متحد شدند. حرکتشان بسیار سریع بود. جبعونیان آمادگی دفاعی نداشتند، پس پیامی به یوشع در جلجال فرستادند: “دست خود را از بندگانت باز مدار. به زودی نزد ما بیا و ما را نجات بده، و مدد کن زیرا تمامی ملوک اموریانی که در کوهستان ساکنند، بر ما جمع شده اند.” خطری که در راه بود نه تنها جبعونیان، که اسرائیلیان را نیز تهدید می کرد. این شهر بر راههای مرکزی و جنوبی فلسطین، تسلط داشت، پس اگر قصد فتح کل سرزمین در سر داشتند، باید آن را حفظ می کردند.PA 457.3

    یوشع بی درنگ خود را مهیای امداد جبعونیان ساخت. ساکنین شهر محاصره شده از این وحشت داشتند که مبادا به دلیل خدعه ای که به کار گرفته بودند، درخواستشان پذیرفته نشود؛ اما از آنجا که خود را به اسرائیل تسلیم کرده، پرستش خدا را قبول نموده بودند، یوشع خود را متعهد به حفاظت آنان می دانست. این بار بدون مشورت الهی پا به میدان نگذاشت خداوند به او دراین باره دلگرمی داد، پس پیام خداوند چنین بود: “از آنها مترس زیرا ایشان را به دست تو دادم و کسی از ایشان پیش تو نخواهد ایستاد.”، “پس یوشع تمامی شب از جلجال کوچ کرده، ناگهان به ایشان برآمد.”PA 458.1

    با راهپیمایی شبانه، او تمام نیروهایش را تا صبحدم به مقابل جبعون رساند. وقتی یوشع به شاهان متحد رسید، آنها به سختی ارتشهایشان را در اطراف شهر گردآورده بودند. نتیجه حمله به ناکامی محض مهاجمین منجر شد. ارتش عظیم از مقابل یوشع به سوی راه کوهستانی بیت حورون فرار کردند و هنگامی که ارتفاعات را به صرف درآوردند، به سرعت از سراشیبی سخت پیشارویشان سرازیر شدند؛ که به ناگهان رگبار شدید تگرگ بر سرشان فروبارید. “آنگاه خداوند تا غزیقه بر ایشان سنگهای تگرگ بارانید ... و آنانی که از سنگ های تگرگ مردند، بیشتر بودند از آنان که بنی اسرائیل به شمشیر کشتند.” PA 458.2

    وقتی اموریان با سراسیمگی و وحشت به دنبال پناهگاهی به این سو و آن سو در استحکامات کوهستان و پستی و بلندی ها می گشتند، یوشع که به زیر دستش از ستیغ کوه می نگریست، دید که تنها یک روز برای به پایان رساندن کارش بسیار کوتاه است. اگر ریشه دشمنانشان از ته زده نمی شد، باز هم تجدید قوا نموده، حمله ای دیگر را ترتیب می دادند.” آنگاه یوشع ... در حضور بنی اسرائیل تکلم کرده گفت ای آفتاب بر جبعون بایست و تو ای ماه بر وادی ایلون. پس آفتاب در میان آسمان ایستاد و قریب به تمامی روز به فرو رفتن تعجیل نکرد.”PA 458.3

    پیش از آنکه شامگاهان فرا رسد، قول خداوند به یوشع به انجام رسید. همه قوای دشمن به دست او داده شد، رویدادهای زیادی در آن روز برای اینکه در حافظه اسرائیل باقی بمانند، رخ داده بود، “روزی مثل آن واقع نشده بود که خداوند آواز انسان را بشنود زیرا خداوند برای اسرائیل جنگ کرد.”، “آفتاب و ماه در برجهای خود ایستادند. از نور تیرهایت و از پرتو نیزه براق تو برفتند. با غضب در جهان خرامیدی، و با خشم انتها را پایمال نمودی.”PA 458.4

    روح خداوند دعای یوشع را برانگیخت تا شاید گواهی دیگر بر قدرت خدای اسرائیل ارائه شود. از این رو این درخواست نشان ترسویی رهبر بزرگ نبود. یوشع قول خدا را مبنی برسقوط حتمی دشمنان اسرائیل دریافت کرده بود، با این وجود او صادقانه ترین تلاشش را به کار گرفت که گویی موفقیت تنها به ارتش اسرائیل بستگی داشت. وی هر کاری که در حد توانایی یک امسال بود انجام داد، و پس از آن به درگاه خداوند برای امداد الهی گریست. راز موفقیت آنانی که به دست آوردهای عظیمی نایل می آیند، همواره ایمان مطلق به “دست قدرمند” بوده است. مردی که فرمان می دهند؛ “ای آفتاب بر جبعون بایست و ای ماه بر وادی ایلون”، کسی است که در اردوگاه جلجال ساعتها دعاکنان روی برخاکش مالیده است. مردان دعا، مردان قدرت هستند. PA 459.1

    معجزه عظیم شهادت می دهد که خلقت تحت فرمان خالق است، شیطان در پی آن است که نیروی الهی در جهان مادی را از انسان پنهان نماید، تا نگاهها را از اولین دلیل کارهای پرنشاط برباید. در این معجزه، همه کسانی که طبیعت را بر خداوند تعالی دادند، مورد سرزنش قرار گرفتند. PA 459.2

    خداوند با قدرت خود نیروهای طبیعت را برای نابودی دشمنانش فرا می خواند “ای آتش و تگرگ و برف و مه و باد تند که فرمان او را بجا می آورید. (مزامیر 148 : 8). زمانی که اموریان خود را آماده مقاومت در برابر هدف خدا می نمودند، خداوند با “سنگ های بزرگ از آسمان” برای برخورد با دشمنان اسرائیل مداخله کرد. به ما درباره نبرد برزگتری که در صحنه های پایانی تاریخ جهان شکل می گیرد، گفته می شود: “خداوند اسلحه خشم خود را گشوده، اسلحه خشم خویش را بیرون آورده است.” (ارمیا 50 : 25). او می پرسد: “آیا به مخزنهای برف داخل شده، و خزینه های تگرگ را مشاهده نموده ای، که آنها را به جهت وقت تنگی نگاه داشتم، به جهت روز مقاتله و جنگ؟” (ایوب 38 : 22 ، ۲۳). PA 459.3

    نویسنده مکاشفه نابودی ای که پس از “صدای بلند از معبد آسمان” رخ می دهد را توصیف نموده، اعلام می کند: “کار تمام است. ... و از آسمان تگرگی سخت سنگین بر آدمیان فرو بارید که هر دانه، انکاری پنجاه کیلو وزن داشت.” (مکاشفه 16 : 17، ۲۱).PA 459.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents