۶۰ - “گستاخی شاؤل”
این بخش براساس اول سموئیل بابهای ۱۳ و ۱۴ نوشته شده است. PA 571.1
پس از گردهمآیی در جلجال، شاؤل ارتشی را که به فرمان وی برای نابودی آمونیان فراخوانده بود، منحل کرد، و تنها دو هزار مرد جنگی را در مخماس و هزار تن را در جبعه در ملازمت فرزندش یوناتان، نگاه داشت. در اینجا بود که یک خطای جدی رخ داد، به واسطه پیروزی اخیر، روحیه ارتش وی مالامال از امید و شجاعت گشته بود؛ و اگر سریعاً به اقداماتی علیه دیگر دشمنان اسرائیل دست زده بود، ممکن بود یک ضربه کاری به نفع زادی قوم وارد آید. PA 571.2
در همین زمان همسایگان جنگجوی فلسطینیشان فعال بودند. پس از شکست ابن عزر، آنها همچنان مالکیت استحکاماتی را بر فراز تپههای اسرائیل در دست داشتند و اکنون خود را در مرکز سرزمین مستقر میساختند، فلسطینیان از نظر امکانات، تسلیحات و تجهیزات بر اسرائیل برتری قابل توجهی داشتند. طی دوران حکومت طولانی ظالمانهشان، با ممنوعیت مهارتهایی چون آهنگری برای اسرائیلیان، تلاش کرده بودند نیروی خود را تقویت نمایند تا مبادا بنی اسرائیل اقدام به ساخت تسلیحات جنگی نماید. پس از به ثمر رسیدن صلح، یهودیان همچنان از پادگانهای فلسطینی برای چنین منظورهایی استفاده میکردند تا نیازهای خود را برآورده نماید. اسرائیلیان که زیر نفوذ تنآسایی و روحیه حقیرشان بودند، که البته این امر نتیجه ستم دیدگیشان بود، در تأمین سلاحهای جنگی برای خود به شدت کوتاهی کردند. فلاخن و کمان برای کارزار به کار میآمدند و اسرائیلیان میتواستند اینها را فراهم آورند؛ لیکن به جز شاؤل و یوناتان که سپر و شمشیر در اختیار داشتند، هیج یک از اینها در میان آنان یافت نمیگردید. تا دومین سال سلطنت شاؤل هیچ تلاشی جهت مقهور کردن فلسطینیان انجام نپذیرفت. نخستین ضربه را یوناتان، پسر پادشاه، وارد آورد، که منجر به غلبه بر پادگانهای دشمن در جبعه گردید. فلسطینیان که از این شکست به خشم آمده بودند، خود را مهیای حملهای برقآسا بر علیه اسرائیلیان نمودند. اکنون شاؤل موجب نبردی شده بود، که شیپورها با نوایشان آن را به گوش سراسر سرزمین میرساندند، و مردان را برای آن فرا میخواندند. این امر حتی شامل قبایل سرتاسر اردن میشد که از آنان میخواست در جلجال حضور به هم رسانند. از این فراخوانی اطاعت شد.PA 571.3
فلسطینیان نیروی وسیعی را در مخماس گرد آوردند، “سی هزار ارابه و شش هزار سوار و خلقی را که مثل ریگ کناره دریا بیشمار بودند”. هنگامی که اخبار به گوش شاؤل و ارتش او در جلجال رسید، مردم از ترس این ارتش عظیم که باید در نبرد با آن روبرو میشدند، به فکر افتادند. آنان مهیای نبرد با دشمنان نبودند، و بسیاری از آنان آنچنان ترسیدند که جرأت آمدن و رویارویی با دشمن را نداشتند. برخی از آنان از رود اردن گذر کردند، در حالی که بقیه خود را میان غارها، حفرهها و صخرههای فراوان موجود در منطقه پنهان میساختند. هر چه زمان رویارویی نزدیکتر میشد، شمار فراریان از جنگ نیز شتاب میگرفت و نیز دل آنانی که در سپاه باقی مانده بودند، آکنده وحشت و نحوست شده بود. PA 572.1
در همان ابتدای امر که شاؤل برای پادشاهی تدهین گشته بود، دستورهای روشنی از سموئیل در ارتباط با رویهای که باید در چنین مواقعی پیش گیرد دریافت کرده بود. “و پیش من به جلجال برو و اینک من برای گذرانیدن قربانیهای سوختنی و ذبح نمودن ذبایح سلامتی نزد تو میآیم، و هفت روز منتظر باش تا نزد تو بیایم و تو را اعلام نمایم که چه باید کرد. (اول سموئیل 10: 8). PA 572.2
روز به روز شاؤل درنگ نمود، لیکن بدون تلاشهای مصمم برای شهامت دادن به مردم و ملهم نمودن آنان به ایمان و اعتماد داشتن به خداون.. پیش از آنکه موعد مقرر نبی به سر آید، شاول شکیبایی خود را به واسطه این تأخیر از کف داد، و اجازه داد این وضعیت خستهکنندهای که پیرامونش را فرا گرفته بود، نومیدش گرداند. به جای اینکه مؤمنانه در پی آماده ساختن مردم برای اجرای مراسمی که سموئیل باید برای آن میآمد، باشد، خود را به ترس و بیاعتقادی وا داد. کار خداجویی از طریق تقدیم قربانی، مهمترین و صادقانهترین کارها بود؛ و خداوند فرمان داده بود که مردمش در قالبهای خود جستجو کرده، به حضور وی توبه کنند تا بلکه هدایایشان مورد قبول او واقع شده، به تلاشهایشان در میدان نبرد برکت دهد که بر دشمنانشان فائق آیند. اما شاؤل بیتاب شده بود، و مردم به جای آنکه به یاری خداوند ایمان داشته باشند، چشم به شاهی داشتند که برگزیده بودند تا رهبری و هدایتشان کند. PA 572.3
با این وجود، خداوند هنوز از آنان نگهداری مینمود، پس آنان را به بلایایی مبتلا نساخت که اگر تنها دست ناتوانشان قرار بود از جانشان حراست نماید، میتوانست بر سرشان فرود آورد. آنان را به مکانهایی نزدیک به هم آورد تا شاید به واسطه وابستگی نابخردانهشان به یک انسان محکوم شوند، تا تنها به سوی او برای یاری بازگردند. زمان امتحان شاؤل فرا رسیده بود. اکنون باید نشان میداد که آیا به خداوند توکل دارد و با شکیبایی آنچنان که فرمانش گفته بود صبر مینماید یا نه؛ بدین ترتیب نشان میداد آیا خداوند میتوانست به او به عنوان شاه اسرائیل که قادر است از میدان آزمونها، سربلند بیرون آید، اعتماد نماید، و یا در برابر مسئولیت مقدسی که خداوند بر دوشش گذاشته بود خود را مردد و ناتوان نشان میداد. آیا پادشاهی که اسرائیل برگزیده بود به گفته شاه شاهان گوش فرامیداد؟ آیا توجه سربازان ضعیفالنفسش را به سوی او که سرچشمه نیرو و رستگاری جاودان بود، معطوف میگرداند؟PA 573.1
او با ناشکیباییای که هر دم بر آن افزوده میشد در انتظار سموئیل مانده بود و سردرگمی، پریشانی و قرار نیروهایش را با غیبت نبی مرتبط میدانست. زمان مقرر فرا رسید، لیکن مرد خداوند در دم ظاهر نشد. مشیت الهی خادمش را در راه نگاه داشته بود. اما دیگر نمیشد از روحیه ناآرام و ناشکیبای شاؤل جلوگیری کرد. او که احساس میکرد باید کاری برای آرام کردن ترس مردم انجام شود، تصمیم گرفت برای انجام یک گردهمایی و مراسم مذهبی فراخوان داده، با انجام قربانی کمک الهی را خواستار گردد. رهنمون خداوند این بود که تنها آنانی که وقف این مقام شده بودند میبایست قربانیها را به حضورش تقدیم دارند. اما شاؤل فرمان داد: “قربانی سوختنی و ذبایح سلامتی را نزد من بیاورید.” و در حالی که به زره و سلاح مسلح بود به جانب مذبح نزدیک گردید و به حضور خداوند قربانی تقدیم داشت.PA 573.2
” وچون از گذرانیدن قربانی سوختنی فارغ شد، اینک سموئیل برسید و شاؤل به جهت تحیتش، به استقبال وی بیامد. ” سموئیل به ناگهان دید که شاؤل برخلاف فرمان داده شدهای که برای او آمده بود، عمل کرده است. خداوند از طریق پیامبر خود گفته بود که در این زمان، کاری را که اسرائیل باید در چنین وضعیت بحرانیای انجام میداد، آشکار مینماید. اگر شاؤل بر طبق شرایط گفته شده، که یاری خداوند براساس آن وعده داده شده بود، رفتار میکرد، خداوند نجات بزرگی برای اسرائیل، از طریق معدود کسانی که به شاه وفادار مانده بودند، انجام میداد. اما شاؤل چنان نسبت به خود و کار خود اطمینان خاطر داشت که همچون کسی که باید به جای مؤاخذه، مورد ستایش قرار میگرفت، به دیدار نبی شتافت.PA 573.3
چهره سموئیل گواه از نگرانی و سختی میداد؛ اما در پاسخ پرسش وی مبنی بر “چه کردی؟” شاؤل برای عمل گستاخانهاش بهانهتراشی نمود. وی گفت: “چون دیدم که قوم از نزد من پراکنده میشوند و تو در روزهای معین نیامدی و فلسطینیان در مخماس جمع شدهاند، پس گفتم الان فلسطینیان بر من در جلجال فرود خواهند آمد، و من رضامندی خداوند را نطلبیدم. پس خویشتن را مجبور ساخته ، قربانی سوختنی را گذرانیدم. و سموئیل به شاؤل گفت احمقانه عمل نمودی و امری که خدایت یهوه به تو فرموده است به جا نیاوردی، زیرا که حال خداوند تو را بر اسرائیل تا به ابد نگاه میداشت. لیکن الان سلطنت تو استوار نخواهد ماند و خداوند به جهت خویش مردی موافق دل خود طلب نموده است، و خداوند او را مأمور کرده است که پیشوای قوم وی باشد ... و سموئیل برخاسته از جلجال به جبعه بنیامین آمد.”PA 574.1
یا اسرائیل میبایست از اینکه قوم خدا است صرفنظر نماید، و یا اینکه اصولی که سلطنت براساس آن بنا شده بود نگاه داشته شده، قوم توسط قدرت الهی حکومت گردد. اگر اسرائیل کاملاً خود را از آن خداوند ساخته بود، اگر اراده انسانی و مادی تحت تسلط اراده الهی گذاشته میشد، وی همچنان فرمانروای اسرائیل باقی میماند. بنابراین تا زمانی که پادشاه و مردم خود را تابع خواست خداوند میدانستند، به همان میزان هم تحت حفاظت او قرار میگرفتند. اما در اسرائیل هیچ سلطنتی نمیتوانست، بی آنکه به قدرت برتر خداوند اذعان داشته باشد، به توفیقی دست یابد.PA 574.2
اگر شاؤل به دستورات خداوند در این زمان آزمون حرمت گذاشته بود، خداوند نیز از طریق او ارادهاش را عملی میساخت. اکنون شکست او در این آزمون اثبات مینمود که او شخص مناسبی برای قائم مقامی او برای قوم نیست. باعت گمراهی اسرائیل میشد، خواسته او، به جای اینکه خواست خداوند باشد، قدرت کنترل کننده بر قوم میگردید. اگر شاؤل به خداوند وفادار مانده بود، سلطنتش تا ابد پایدار میماند؛ لیکن از آنجا که او در این امر ناتوان ماند، خواست و اراده خداوند میبایست از طریق شخص دیگری به انجام میرسید. حکومت اسرائیل باید به کسی تفویض میشد که بر قوم، براساس اراده خداوند حکمرانی نماید.PA 574.3
ما نمیدانیم چه منافع بزرگی، ممکن است در ناطاعتی از خداوند در خطر افتد. هیچ امنیتی جز اطاعت تمام عیار از کلام خداوند وجود ندارد. تمام وعدههای او به شرط ایمان و اطاعت به ما داده شدهاند، و تنها یک ناتوانی در برآوردن فرامین وی، خطا بطلانی بر تمام نعمات موجود در کتاب مقدس برای ما میکشد. نباید از بیصبری پیروی نماییم، و نیز نباید بر قضاوت انسانی تکیه زنیم؛ باید به اراده خداوند و بر طبق فرامین قاطع وی گام برداریم، و اینکه به شرایطی که پیرامونمان را احاطه کردهاند، توجهی نماییم. خداوند از نتایج کارها محافظت خواهد کرد؛ یا ایمان به کلام او، به هنگام آزمون در برابر انسان و فرشتگان اثبات مینماییم که خداوند در شرایط دشوار به ما اعتماد دارد تا به اجرای خواستهاش ادامه دهد، نامش را جلال دهد و قومش را برکت دهد.PA 575.1
شاؤل مورد غضب خداوند واقع شده بود، با این وجود تمایل به خضوع قلبی شکیبانه نداشت. او سعی میکرد آنچه را که در تقوا کم داشت، با تعصب در اشکال مذهبی جبران نماید. شاؤل از شکست اسرائیل هنگامی که حفنی و فینحاس تابوت عهد خداوند را به اردوگاه ارتش آوردند آگاه بود؛ و با وجودی که از همه این موارد آگاه بود، تصمیم گرفت افرادی را برای آوردن صندوق مقدس و کاهن مسئول آن گسیل دارد. اگر میتوانست با چنین اقداماتی برای قوم اطمینان خاطر ایجاد کند، میتوانست امیدوار باشد که دوباره ارتش متلاشی شدهاش را از نو گردآوری کرده، به جنگ فلسطینیان بشتابد. او اکنون از حضور و حمایت سموئیل بیبهره بود، و بدین ترتیب خود را از قید انتقادات و سرزنشهای ناخوشایند وی رها میدانست.PA 575.2
روحالقدس به شاؤل به جهت تنویر فهم وی و نرم کردن قلبش اعطا شده بود. وی دستورالعملها و سرزنشهای مؤمنانهای از پیامبر خداوند دریافت کرده بود. با این وجود چقدر کژروی او بزرگ بود! داستان اولین پادشاه اسرائیل، نمونه غمانگیزی از قدرت عادات اولیه نادرست را نشان میدهد. شاؤل در دوران جوانی خود از خداوند نمیترسید و به او محبت نداشت؛ و این روحیه بیپروا، که پیشتر برای تسلیم آماده نشده بود، همیشه آماده طغیان بر علیه نیروی الهی بود. آنهایی که در جوانی خود حرمت به خواست خدا را پرورش میدهند، در زندگی آینده خود آمادگی زیادی برای خدمات ارجمندتری برخوردارند. اما انسانها سالها نمیتوانند از قدرتهایی که خداوند به آنها داده است، خودداری نمایند و آنگاه، زمانی که میخواهند تغییر نمایند، این قدرتها را دوباره تازه و آزاد مییابند که کاملاً با خواستهشان در تضاد قرار میگیرد. PA 575.3
تلاشهای شاؤل برای انگیختن مردم کاملاً بیفایده بود. او که شاهد کاهش شمار افرادش به ششصد نفر بود، جلجال را ترک نموده، به جانب استحکامات نظامی جبعه که قبلاً از فلسطینیان گرفته شده بود، عقبنشینی کرد. این استحکامات بر بخش جنوبی درهای سنگلاخی، و عمیق یا به عبارت دیگر، گلوگاهی واقع شده بود که در چند مایلی شمال اورشلیم قرار داشت. در شمال همان دره، یعنی در مخماس، اردوی فلسطینیان قرار داشت که دستههای قشونشان در مسیرهای مختلف به راه افتاده بودند تا منطقه را یکسره ویران و تاراج نمایند. PA 576.1
خداوند اجازه داده بود رخدادها آنگونه اتفاق بیافتند که موجب بحران شوند، تا بدین وسیله کژرویهای شاؤل را سرزنش کرده، به قوم خود درس فروتنی و ایمان دهد. به واسطه گناه شاؤل در اهدای گستاخانه قربانی، خداوند او را از این افتخار محروم میکرد تا فلسطینیان را در هم شکند. یوناتان که پسر پادشاه، و مردي خداترس بود، به عنوان وسیله نجات اسرائیل برگزیده شد. او که با خواست خداوند انگیخته شده بود، به سلاحدار خود پیشنهاد داد تا به یک حمله غافلگیرکننده بر علیه اردوی فلسطینیان دست بزنند. وی اصرار ورزید: “شاید خداوند برای ما عمل کند، زیرا که خداوند را از رهانیدن با کثیر یا با قلیل مانعی نیست.” PA 576.2
سلاحدار، که او نیز مردی اهل تقوا و دعا بود، این طرح را قبول کرد و هر دو با هم مخفیانه از اردوگاه خارج شدند تا مبادا نقشهشان مورد مخالفت دیگران قرار گیرد. با صادقانهترین دعا به درگاه راهنمای پدرانشان بر سر نشانهای که با آن تصمیم میگرفتند چگونه پیشروی نمایند به توافق رسیدند. پس از آن از درهای که دو ارتش را از یکدیگر مجزا میساخت پایین رفتند و در سکوت راه خود را از میان آنان در زیر سایه صخرهها ادامه دادند و تا اندازهای خود را پشت تپه ماهورها و درون شیارهای دره پنهان ساختند. همین که به استحکامات فلسطینیان نزدیک شدند، دشمن آنان را دید و طعنهزنان گفت: “اینک عبرانیان از حفرههایی که خود را در آنها پنهان ساختهاند، بیرون میآیند.” و سپس آنان را به مبارزه طلبیدند: “تزد ما برآیید تا چیزی به شما نشان دهیم.” بدین معنی که میخواهند دو اسرائیلی را به خاطر جسارتشان تنبیه نمایند. این چالش همان نشانهای بود که یوناتان و همراهش بر سر آن به عنوان گواهی بر رضایت خداوند بر توفیق اعمالشان به توافق رسیده بودند. این دو جنگجو از برابر دیدگان فلسطینیان گذشتند و مسیر خود را از میان گذرگاهی بسیار سخت برگزیدند، سپس راه خود را به نوک تخته سنگ عظیم که به نظر غیرقابل دسترس میآمد و از این رو به خوبی مورد حفاظت قرار نگرفته بود، ادامه دادند. بدین ترتیب توانستند به اردوگاه دشمن نفود نمایند و نگهبانان را از پای درآورند که ترس و شگفتی بر آنان غلبه کرده بود و از این رو مقاومتی از خود نشان ندادند.PA 576.3
فرشتگان آسمان سپر جان یوناتان و ملازمش شدند، فرشتگان دوشادوش آنان جنگیدند و فلسطینیان در برابرشان بر زمین افتادند. زمین آنچنان لرزید که گویی فوج بزرگی از سوارکاران و ارابهرانان نزدیک میشوند. یوناتان متوجه نشانه کمک الهی گشت، حتی فلسطینیان هم دانستند که خداوند برای نجات اسرائیل کار میکند. هم در میدان نبرد و هم در پادگان، ترسی عظیم به جان قشون افتاد. در میان سردرگمی، فلسطینیان که سربازان خودی را با دشمن اشتباه گرفته بودند، به کشتار یکدیگر پرداختند. PA 577.1
به زودی صدای نبرد در اردوگاه اسرائیل نیز به گوش رسید. قراولان شاه خبر آوردند که سردرگمی بزرگی در میان فلسطینیان اتفاق افتاده و شمار آنان در حال کاهش است. با این حال کسی متوجه غییت بخشی از ارتش عبرانیان نگردید که اردوگاه را ترک کرده بودند. در جستجویی که در اردوگاه انجام شد معلوم گردید هیچ کسی جز یوناتان و سلاحدارش غیبت ندارند. اما شاؤل که میدید فلسطینیان در حال عقبنشینی هستند، ارتشش را برای هجوم رهبری کرد. یهودیانی که ارتش را ترک کرده بودند اکنون بر علیه آنان دوباره بازمیگشتند؛ تعداد کثیری هم از مخفیگاههایشان بیرون آمدند و همین که فلسطینیان پا به فرار گذاشتند، ارتش شاؤل آنان را نابود کرد و در هم شکست.PA 577.2
پادشاه که مصمم بود از این برتری حداکثر استفاده را ببرد، با بیملاحظگی، سربازانش را قدغن نمود تا برای تمامی روز از غذا سهم بردارند و بر این عمل یا لعنت رسمی تأکید کرد، “تا من از دشمنان خود انتقام نکشیده باشم، ملعون باد کسی که تا شام طعام بخورد.” پیروزی پیش از اینها و بدون آگاهی و همکاری شاؤل رخ داده بود، لیکن او امیدوار بود خود را با نابودی قطعی ارتش در هم شکسته دشمن، به شهرت رساند. فرمان منع غذا از روی جاهطلبی شخصی بر زبان آمده بود و اثبات مینمود که پادشاه در مورد نیازهای افرادش هنگامی که با خواستههای خودپرستانه وی در تضاد باشند، بیتفاوت است. تأیید ممنوعیت وی از طریق سوگند رسمی، نشان داد که شاؤل نسبت به دیگران هم عجول و هم بیحرمت است. همان کلماتی که در نفرین به کار گرفته شدهاند گواه از این است که شاؤل تنها برای خود تعصب دارد، و نه برای جلال خداوند. او هدفش را از اعمالش اینگونه بیان نمینماید: “تا خداوند از دشمنان خود انتقام کشیده باشد.” بلکه میگوید: “تا من از دشمنان خود اتهام نکشیده باشم.”PA 577.3
این ممنوعیت منجر به قانونشکنی قوم از فرامین خداوند گردید. آنان تمام روز را به نبرد پرداخته بودند، و به همین دلیل از فرط ضعف بر زمین میافتادند، و به محض اینکه ساعات ممنوعیت به پایان رسید، بر غنائم حمله بردند و گوشت را با خون خوردند، و بدین ترتیب قانون خداوند را که خوردن خون را ممنوع میکرد، نقض نمودند.PA 578.1
در خلال روز نبرد، یوناتان که از فرمان پادشاه بیخبر مانده بود، سهواً با خوردن مقداری عسل به هنگام عبور از یک بیشه، این فرمان را شکسته بود. شامگاهان شاؤل از این امر مطلع گردید. او اعلام داشته بود که مجازات نقض فرمان او مرگ خواهد بود؛ و با وجودی که یوناتان مرتکب گناهی عمدی نشده بود، و با وجودی که خداوند به شکل معجزهآسایی جان او را نجات داده بود و از طریق وی نجات را برای قوم فراهم آورده بود، با این حال شاه اعلام داشت، مجازات باید اجرا گردد. راه نجات جان فرزند این بود که شاؤل به سهم خود بپذیرد یا تعجیل در وضع پیمان مرتکب گناه گشته. این عمل غرور وی را جریحهدار میکرد. مجازات هراسناک وی چنین میگفت: خدا چنین بلکه زیاده از این بکند ای یوناتان! زیرا البته خواهی مرد.” شاؤل نمیتوانست ادعایی بر افتخارات این جنگ داشته باشد، لیکن تمام امید وی این بود که به واسطه اعصاب بر نگاه داشتن حرمت سوگندش، مفتخر گردد. حتی به هنگام قربانی فرزندش نیز به زیردستانش این حقیقت را میفهماند که باید از قدرت سلطنتی نگاهداری نمود. همین چند ساعت پیش هنگامی که به جلجال رسیدند، شاؤل برخلاف فرمان خداوند خواست به عنوان یک کاهن مراسم رسمی را اجرا نماید. زمانی که سموئیل وی را سرزنش کرد، او عمل خود را لجوجانه توجیه نموده بود. اما اکنون که از فرمان خود وی سرپیچی شده بود، گرچه فرمان او بیدلیل بود و از روی ناآگاهی نقض شده بود، شاه و پدر میخواستند پسر را به قتل برسانند. PA 578.2
مردم از اینکه اجازه دهند این مجازات اجرا گردد سرباز زدند. آنان خشم شاه را به چالش طلبیده بودند گفتند: “آیا یوناتان که نجات عظیم را در اسرائیل کرده است باید بمیرد؟ حاشا! قسم به حیات خداوند که مویی از سرش به زمین نخواهد افتاد زیرا امروز با خدا عمل نموده است” پادشاه مغرور جرأت نیافت با این رأی متفقالقول مخالفت ورزد، و بدین ترتیب جان یوناتان نجات یافت. PA 578.3
شاؤل نمیتوانست احساسی جز این داشته باشد که هم مردم و هم خداوند، پسرش را بر او ترجیح دادهاند، نجات یوناتان ملامتی سخت از برای تصمیمات عجولانه پادشاه بود. به دلش افتاده بود که نفرینهای او متوجه جان خودش میشود. دیگر به جنگ با فلسطینیان ادامه نداد، بل عبوس و ناراضی به خانهاش بازگشت. PA 579.1
آنهایی که بیشترین آمادگی را برای بهانه آوردن و توجیه گناهانشان دارند، اغلب همانهایی هستند که سختگیرترین افراد در قضاوت و محکومیت دیگران هستند. بسیاری همچون شاؤل ناخشنودی خداوند را موجب میشوند، لیکن از مشورت سرباز میزنند و سرزنش را منفور میدانند. حتی زمانی که متقاعد میگردند که دیگر خداوند با آنان نیست، از اینکه به دنبال عامل این معضل در خود بگردند امتناع میورزند. آنان غرور و تکبر را در روحیه خود میپرورند، در حالی که به راحتی و بیرحمانه درباره دیگران که از خودشان بهتر هستند قضاوت مینمایند و سرزنش میکنند. بسیار نیکو است که این داوران خودخوانده در این کلام مسیح بسیار تعمق نمایند: “به همان گونه که بر دیگران داوری کنید، بر شما نیز داوری خواهد شد” (متی 7: 2). PA 579.2
اکثراً آنهایی که به دنبال جلال خویش هستند در وضعیتی قرار داده میشوند که در آن شخصیت حقیقی خود را آشکار مینمایند. همین امر در مورد شاؤل نیز اتفاق افتاد. رویه او مردم را قانع نمود که حرمت و قدرت شاهانه برای او از عدالت، رحمت و نوعدوستی عزیزتر است. بدین گونه بود که مردم متوجه خطای خود در امتناع از حکومتی که خداوند بدانان داده بود، شدند. آنان پیامبری با تقوی که دعاهایش برایشان برکت به همراه میآورد را با شاهی که با تعصب کورکورانهاش ایشان را نفرین کرده بود، معاوضه کرده بودند.PA 579.3
اگر مردان اسرائیل برای نجات یوناتان مداخله نکرده بودند، حکیم پادشاه، نجات دهندهشان را هلاکت گردانده بود. با چه شبهاتی باید در نهایت قوم از شاؤل پیروی کرده باشند! چقدر این فکر که آنان با دست خود او تخت نشانده بودند میتوانست تلخ باشد. خداوند خودسریهای انسان را مدتها تحمل مینماید و به همه این فرصت را عطا مینماید که گناهانشان را ببینند و کنارشان بگذارند؛ اما هنگامی که به نظر میآید آنهایی را که به خواست او بیحرمتی روا داشته، هشدارهایش را نادیده میگیرند، کامیاب گردانده است، در زمان خود حماقتهایشان را بدانان نشان خواهد داد.PA 579.4