Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۷۳ - “واپسین سال‌های داود”

    این بخش براساس دوم سموئیل 24؛ اول پادشاهان 1؛ اول تواریخ 21؛ 28؛ 29 نوشته شده است. PA 697.1

    سرنگونی آبشالوم صلح ناگهانی را برای سلطنت به همراه نیاورد تعداد کسانی که به انقلاب پیوسته بودند. آنچنان زیاد بود که داود نمی‌توانست بدون دعوت قبایل به پایتخت خود بازگشته، قدرت را از نو در دست گیرد. در هرج‌و‌مرجی که از پس شکست آبشالوم پیش آمد، هیچ تصمیم و حرکت سریعی برای بازخوانی پادشاه صورت نگرفت، و هنگامی که مردان یهودا وظیفه بازگرداندن داود را به عهده گرفتند، حسادت دیگر قبایل برانگیخته شد؛ که این امر یک توطئه را به همراه داشت. گرچه، این مسئله به زودی فروکش نمود و صلح و آرامش به اسرائیل بازگشت.PA 697.2

    شرح حال داود یکی از تأثیرگذارترین شهادت‌هایی را ارائه می‌دهد که تاکنون درباره خطرات و تهدیداتی، همچون قدرت، ثروت و افتخارات دنیوی که جانب‌های ما را نشانه رفته‌اند- به دست می‌دهد یعنی دقیقا همان چیززهایی که انسان‌ها بیشترین اشتیاق را برایشان نشان می‌دهند. تاکنون بسیار معدود بوده‌اند افرادی که متحمل تجربه‌ای شده باشند که اینگونه آنان را برای تاب آوردن در برابر چنین آزمون‌هایی آماده کرده باشد. نخستین دوره زندگی داود، در مقام یک چوپان، درس‌هایی درباره فروتنی، تحمل رنج، مراقبت دلسوزانه از کله و همدلی با طبیعت در انزوای کوهساران به او داد، که موجب رشد نبوغ موسیقایی و شاعری در او گردید و افکارش را به سوی آفریدگار رهنمون ساخت؛ یعنی یک دوره طولانی انضباطی زندگی در بیابان که او را به بهره‌گیری از شهامت، پایمردی، شکیبایی و ایمان به خداوند فرا می‌خواند که از جانب خداوند برای آماده‌سازی وی، جهت حکومت بر اسرائیل، در نظر گرفته شده بود. داود از تجربیات بسیاری در زمینه محبت خداوند برخوردار گردید، و نیز بهره بزرگی از روح خداوند به او داده شد؛ در زندگی شاؤل بی‌ارزشی مطلق خرد صرف انسانی را به چشم دیده بود. با این احوال، افتخارات و موفقیت‌های دنیوی آن چنان شخصیت داود را تضعیف نموند که مکرراً مغلوب وسوسه‌گر شد. PA 697.3

    معاشرت با اقوام بی‌ایمان منجر به پیروی او از رسوم آنان و انگیزش جاه‌طلبی برای کسب جلال دنیوی گردید. اسرائیل به عنوان قوم خداوند، باید مفتخر می‌بود؛ اما زمانی که غرور و اعتماد به خویشتن در آنها افزایش یافتند، دیگر اسرائیلیان از فضایل خود راضی نبودند. بیشتر آنها دغدغه برتری سایر اقوام را داشتند. این روحیه‌ای نبود که بتواند در برابر وسوسه‌ها تاب آورد. داود با نظر به گسترش فتوحاتش در میان دیگر اقوام، تصمیم گرفت تعداد نفرات ارتش خود را با اجباری کردن خدمت نظام برای همه کسانی که در سن مطلوب بودند، افزایش دهد. برای عملی کردن این کار او نیاز داشت از قوم آماری دست داشته باشد. غرور و جاه‌طابی بودند که پادشاه را برای این امر تحریک کردند. تعداد مردم ، تقابل بین ضعف سلطنت در زمانی که داود بر اریکه حکومت نشست، و قدرت و سعادتی که در زمان حکومت وی برای مردم آورده شد، را نشان می‌داد. این امر، هم برای هم پادشاه و هم برای مردم، بیشتر در خدمت پرورش احساس اعتماد به نفسی بود که پیش از آن هم در میان قوم وجود داشت. کتاب مقدس می‌گوید: “شیطان بر ضد اسرائیل برخاسته، داود را اغوا نمود که اسرائیل را بشمارد.” سعادتی که در زمان حکومت داود برای اسرائیل شکل گرفت، بیشتر از آنکه در گرو توانایی‌های پادشاه باشد، از برکات خداوند سرچشمه می‌گرفت. اما افزایش منابع نظامی سلطنت، برای اقوام پیرامون نشان از آن داشت که اسرائیل بیشتر به نیروی نظامی خود متکی است تا قدرت یهوه. PA 698.1

    اگرچه قوم اسرائیل به افتخارات ملی خود می‌بالیدند، اما چندان نظر خوشی به طرح توسعه خدمت نظام داود نداشتند. طرح ثبت‌نام افراد منجر به بروز نارضایتی‌هایی گردید؛ در نهایت ضروری به نظر رسید که از افسران ارتش به جای کاهنان و داورانی که سابقاً سرشماری را انجام می‌دادند، استفاده شود. هدف این کار مستقیماً در تضاد با اصول الهی بود. حتی یوآب، همچنان که قبلاً شخصیت خود را نشان داده بود، اعتراض خود را به این بی‌توجهی ابراز نمود. او گفت: “خداوند بر قوم خود هر قدر که باشند صد چندان مزید کند؛ و ای آقایم، پادشاه، آیا جمیع ایشان بندگان آقایم نیستند؟ لیکن آقایم چرا خواهش این عمل دارد و چرا باید باعث گناه اسرائیل بشود؟ اما کلام پادشاه بر یوآب غالب آمد و یوآب در میان تمامی اسرائیل گردش کرده، باز به اورشلیم مراجعت نمود.” سرشماری به پایان نرسیده بود که داود به دلیل گناهش خود را محکوم یافت. در حالی که خود را گناهکار می‌دانست گفت: “در این کاری که کردم، گناه عظیمی ورزیدم و حال ای خداوند گناه بنده خود را عفو فرما زیرا که بسیار احمقانه رفتار کردم.” صبح روز بعد خداوند پیامی را از طریق جاد نبی برای داود فرستاد: “برو داود را بگو خداوند می‌گوید: سه چیز را پیش تو می‌گذارم پس یکی از آنها را برای خود اختیار کن» یا سه سال قحطی بشود، یا سه ماه پیش روی تو خصمانت تلف شوی و شمشیر دشمنانت تو را در گیرد، یا سه روز شمشیر خداوند و وبا در زمین تو واقع شود، و فرشته خداوند تمامی حدود اسرائیل را ویران سازد.” سپس پیامبر ادامه داد: “پس الان ببین که نزد فرستاده خود چه جواب برم؟” PA 698.2

    پاسخ پادشاه این بود:“در شدت تنگی هستم تمنا اینکه به دست خداوند بیفتم زیرا که رحمت‌های او بسیار عظیم است و به دست انسان نیفتم.” PA 699.1

    بلای وبا بر جان سرزمین افتاد وهفتاد هزار نفر از اسرائیلیان کشته شدند. تازیانه هنوز بر گرده پایتخت فرود نیامده بود که “داود چشمان خود را بالا انداخته، فرشته خداوند را دیدکه در میان زمین وآسمان ایستاده است وشمشیری برهنه در دستش براورشلیم افراشته پس داود ومشایخ به پلاس ملبس شده، به روی خود افتادند.”پادشاه به خاطراسرائیل طلب رحمت کرد. “آیا برای شمردن قوم امر نفرمودم و آیا آن نیستم که گناه ورزیده، مرتکب شرارت زشت شدم” اما این گوسفندان چه کرده‌اند؟ پس ای یهوه، خدایم، مستدعی این است که دست تو بر من و خاندان پدرم باشد و به قوم خود بلا مرسانی.”PA 699.2

    انجام سرشماری موجب بروز بی‌علاقگی در میان قوم گردیده بود؛ با این حال آنان نیز همان گناهی را می‌پروردند که داود را برای انجام این عمل انگیخته بود. همانطور که خداوند از طریق گناه آبشالوم، داوری را بر داود آورد، با همان روش نیز از طریق گناه داود برای قوم داوری آورده شد.PA 699.3

    فرشته ویرانگر مسیرش را تا اورشلیم طی کرده بود. بر فراز کوه موریا ایستاد، “نزد خرمنگاه ارنان یبوسی ایستاده بود. “داود، با راهنمایی پیامبر، به جانب کوه روانه شد و در آنجا مذبحی برای خداوند بنا نمود، “و قربانی‌های سوختنی و ذبایح سلامتی گذرانید و نزد خداوند استدعا نمود؛ و او آتش از آسمان بر مذبح قربانی سوختنی نازل کرد”، “پس خداوند اجابت فرموده، و یا از میان اسرائیل منقطع گردید.” PA 699.4

    ارنان نقطه‌ای را که مذبح بر فراز آن برپا شد- که از آن پس به عنوان زمینی مقدس شناخته شد به عنوان پیشکش به داود تقدیم نمود. اما شاه از پذیرش آن بدان شکل امتناع ورزید. پس گفت: “نی بلکه آن را به قیمت تمام از تو خواهیم خرید، زیرا که اموال تو برای خداوند نخواهم گرفت و قربانی سوختنی مجاناً نخواهم گذرانید. پس داود برای آن موضع ششصد مثقال طلا به وزن، به اُرنان داد.” این مکان که یادآور جایی بود که ابراهیم مذبحی در آن بنا نمود تا پسرش را تقدیم نماید، و نیز اکنون برای رهایی قوم بدین ترتیب تقدیس گشته بود، بعدها به عنوان مکانی معبدی که سلیمان برپا نمود، برگزیده شد. PA 699.5

    هنوز سایه تیره دیگری مانده بود که باید در آخرین سال‌های عمر داود بر برش قرار می‌گرفت. او به سن هفتاد سالگی رسیده بود. سختی‌ها و دشواری‌هایی که در طی سال‌های آوارگی متحمل شده بود، جنگ‌های بیشمار، زحمات و رنج‌هایی که در دوران کهولت تجربه کرد، همه و همه چشمه حیاتش را خشکانده بودند. گرچه فکرش هنوز روشن و نیرویش را برای حل مشکلات حفظ کرده بود، اما از درک سریع رخدادهایی که در حکومت می‌افتاد، غافل ماند. باز هم شورش در سایه سلطنت شکل گرفت. باز هم میوه غفلت پدرانه تربیت داود خود را نشان داد. این بار کسی که خواب و خیال تاج و تخت را در سر می‌پروراند، اُدنیا بود، ” که بسیار نیکو منظر بود”. هم در رفتار و هم در جمال، اما بی‌انضباط بود و بی‌ملاحظه، در کودکی او را از هیج چیز منع نکرده بودند؛ زیرا ” پدرش او را در تمامی ایام عمرش نرنجانیده، و نگفته بود چرا چنین و چنان می‌کنی.” اکنون او می‌خواست بر علیه قدرت خداوند قیام نماید، زیرا که او سلیمان را برای بر تخت نشستن برگزیده بود. هم به لحاظ عطایای طبیعی و هم به لحاظ شخصیت مذهبی، سلیمان برای رسیدن به مقام حکومت اسرائیل از برادر بزرگتر خود شایسته‌تر بود. با وجودی که خداوند به وضوح به انتخاب خود اشاره نموده بود، اما ادنیا در یافتن همراهانش ناموفق نبود. گرچه یوآب به واسطه جنایات بسیار گناهکار شمرده می‌شد، اما تا آن زمان به تاج و تخت وفادار مانده بود؛ اما اکنون به همراه آبیتار کاهن به جریان توطئه بر علیه سلیمان می‌پیوست.PA 700.1

    شورش به حد کمال خود رسیده بود؛ توطئه‌گران در جشن بزرگی که بیرون شهر برگزار گردید، گردهم آمدند تا آدنیا را شاه اعلام کنند، اما غافل از این بودند که نقشه‌های ایشان با تحرکات سریع افراد ایمان داری همچون صادوق کاهن، ناتان نبی و بتشبع ، مادر سلیمان، خنثی گشته است. شاه را در جریان امور قرار دادند و یادآور شدند که با رهنمود الهی سلیمان باید بر اریکه حکومت نشیند. داود بی‌درنگ قدرت را به سلیمان تفویض نمود، پس از آن سلیمان را بی‌درنگ تدهین کرده، او را شاه اعلام نمودند. توطئه در نطفه خفه شد. بازیگران اصلی شورش به مجازات مرگ رسیدند. به ابیتار به دلیل احترام مقامش و نیز وفاداری‌اش در گذشته به داود، امان دادند؛ اما او را از مقام کهانت اعظم خلع نموده، مقامش را به صادوق دادند. مجازات مرگ برای یوآب و ادنیا در آن زمان اجرا نگردید، اما پس از مرگ داود به جزای گناهشان رسیدند. اجرای حکم اعدام پسر داود، پیشگویی داوری چهارگانه را تکمیل کرد که شهادتی بود بر انزجار خداوند نسبت به گناه پدر.PA 700.2

    از همان ابتدای حکومت داود، یکی از گرامی‌ترین طرح‌های وی، برپا ساختن معبدی برای خداوند بود. گرچه او اجازه اجرای این کار را نیافته بود، اما هیچ شوق و ذوقی برای آن از خود نشان نداد. او هزینه‌های بسیاری را صرف مصالح گرانقیمت نموده بود- زر، سیم، عقیق و سنگ‌هایی گرانبها از رنگ‌های گوناگون، مرمر و چوب‌های نفیس. و اکنون این گنج‌های گرانقیمت که تا آن روز جمع‌آوری شده بودند، باید برای دیگران هزینه می‌شدند، زیرا دست‌های دیگران باید خانه تابوت خداوند را می‌ساختند، که همانا نماد حضور خداوند در قوم بود.PA 701.1

    پادشاه که پایان کار خود را نزدیک می‌دید، شاهزادگان اسرائیل را به همراه نمایندگانی از سراسر سرزمین فراخواند، تا این میراث را به امانت گیرند. وی می‌خواست مسئولیت‌هایی به عنوان وصیت بر عهده آنان گذاشته، از موفقیت و حمایت آنان برای به انجام رساندن این کار بزرگ اطمینان یابد. به خاطر ضعف بدنی ‌ش، انتظار نمی‌رفت خود او شخصاً در این تفویض مسئولیت شرکت جوید؛ اما خداوند او را ملهم ساخت، پس با گرمی و نیرویی بیش از همیشه، برای آخرین بار آماده بود تا مردمش را مورد خطاب قرار دهد. از خواسته قلبی‌اش برای ساختن معبد گفت و نیز افزود که خداوند فرمان داده است که این مهم به دست سلیمان انجام پذیرد. وعده الهی می‌گفت: “پسر تو سلیمان، او است که خانه مرا و صحن‌های مرا بنا خواهد نمود، زیرا که او را برگزیده‌ام تا پسر من باشد و من پدر خواهم بود. و اگر او به جهت به جا آوردن فرایض و احکام من مثل امروز ثابت بماند، آنگاه سلطنت او را تا به ابد استوار خواهم گردانید.” و داود گفت: “پس الان در نظر اسرائیل که جماعت خداوند هستند و به سمع خدای ما متوجه شده، تمامی اوامر یهوه خدای خود را بطلبید تا این زمین نیکو را به تصرف آورده، آن را بعد از خودتان به پسران خویش تا به ابد به ارث واگذارید. ”PA 701.2

    داود سختی راه و جدایی از خداوند را تجربه کرده بود. او محکومیت قانون‌شکنی را احساس کرده، ثمره گناه را برداشت نموده بود؛ پس تمام جانش به جنبش آمد تا به رهبران اسرائیل بگوید باید با خداوند دل راست دارند. سلیمان باید مطیع قوانین خداوند باشد، از گناهانی که قدرت پدرش را کاهش داده، زندگی‌اش را تلخ نمودند و موجب بی‌حرمتی به خداوند گشتند، اجتناب ورزد. داود می‌دانست که این امر مستلزم فروتنی، و مراقبت دائم در برابر وسوسه‌هایی که بی‌شک بر سر راه سلیمان قرار می‌گرفتند می‌باشد؛ برای چنین شخصیت‌هایی، نشانه‌ای ویژه برای تیرهای شیطان وجود دارد. داود به سوی پسر خود که پیش از آن به عنوان جانشین او بر تخت نشسته بود، روی کرد و گفت: “و توای پسر من سلیمان، خدای پدر خود را بشناس و او را به دل کامل و به ارادت تمام عبادت نما زیرا خداوند همه دل‌ها را تفتیش می‌نماید و هر تصور فکرها را ادراک می‌کند؛ و اگر او را طلب نمایی، او را خواهی یافت؛ اما اگر او را ترک کنی، تو را تا به ابد دور خواهند انداخت. حال با حذر باش زیرا خداوند تو را برگزیده است تا خانه‌ای به جهت مقدس او بنا نمایی پس قوی شده، مشغول باش”PA 702.1

    داود دستور کار و جزییات کامل ساخت معبد را به سلیمان داد، که حتی شامل نقوش همه بخش‌های آن نیز می‌شدند؛ مهم‌تر از همه لوازم مراسم بود. که پیشتر توسط وحی الهی بر او آشکار شده بودند. سلیمان هنوز جوان بود، و در حد و اندازه برپا ساختن معبد و حکومت بر قوم خداوند نبود. داود خطاب به پسرش گفت: “قوی و دلیر باش و مشغول شو و ترسان و هراسان مباش، زیرا یهوه خدا که خدای من می‌باشد، با تو است و تا همه کار خدمت خانه خداوند تمام نشود، تو را وا نخواهد گذاشت و تو را ترک نخواهد نمود.”PA 702.2

    او مجدداً جماعت را مورد خطاب قرار داده، گفت: “پسرم سلیمان که خداوند او را به تنهایی برای خود برگزیده، جوان و لطیف است و این مهم عظیمی است زیرا که هیکل به جهت انسان نیست بلکه برای یهوه خدا است.” سپس ادامه داد:“من به جهت خانه خدای خود به تمامی قوتم تدارک دیده‌ام”، آنگاه یک به یک مصالحی که جمع آورده بود را برشمرد. در ادامه افزود: “و نیز چون که به جهت خانه خدای خود رغبت داشتم، و طلا و نقره از اموال خاص خود داشتم، آن را علاوه بر هرآنچه به جهت خانه قدس تدارک دیدم برای خانه خدای خود دادم. یعنی سه هزار وزنه طلا از طلای اُفیر و هفت هزار وزنه نقره خالص به جهت پوشانیدن دیوارهای خانه‌ها. طلا را به جهت چیزهای نقره و به جهت تمامی کاری که به دست صنعتگران ساخته می شود. “آنگاه پرسید: “پس کیست که به خوشی دل خویشتن را امروز برای خداوند وقف نماید؟ ”PA 702.3

    جمعیت اعلام آمادگی کرد. “آنگاه رؤسای خاندان‌های اَبا و رؤسای اسباط اسرائیل و سرداران هزاره و صده با ناظران کارهای پادشاه به خوشی دل هدایا آوردند. و به جهت خدمت خانه خدا پنج هزار وزنه و ده هزار درهم طلا و ده هزار وزنه نقره و هجده هزار وزنه برنج و صدهزار وزنه آهن دادند. و هر کسی که سنگ‌های گرانبها نزد او یافت شد، آنها را به خزانه خانه خداوند داد... آنگاه قوم از آن رو که به خوشی دل هدیه آورده بودند شاد شدند زیرا به دل کامل هدایای تبرعی برای خداوند آوردند و داود پادشاه نیز بسیار شاد و مسرور شد. PA 703.1

    “و داود به حضور تمامی جماعت خداوند را متبارک خواند و داود گفت: ای یهوه خدای پدر ما اسرائیل، تو از ازلی تا به ابد متبارک هستی و ای خداوند عظمت و جبروت و جلال و قوت و کبریا از آن تو است زیرا هر چه در آسمان و زمین است از آن تو می‌باشد. و ای خداوند ملکوت از آن تو است و تو بر همه سر و متعال هستی و دولت و جلال از تو می‌آید و تو بر همه حاکمی، و کبریا و جبروت در دست تو است و عظمت و قوت بخشیدن به همه کس در دست تو است. و الان ای خدای ما، تو را حمد می‌گوییم و اسم مجید تو را تسبیح می‌خوانیم. لیکن من کیستم و قوم من کیستند که قابلیت داشته باشیم که به خوشی دل این طور هدایا بیاوریم؟ زیرا که همه این چیزها از آن تو است و از دست تو به تو داده‌ایم. زیرا که ما مثل همه اجداد خود به حضور تو غریب و نزیل می‌باشیم و ایام ما بر زمین مثل سایه است و هیچ دوام ندارد. این یهوه خدای ما تمامی این اموال که به ساختن خانه برای اسم قدوس تو مهیا ساخته‌ایم، از دست تو و تمامی آن از آن تو می‌باشد. و می‌دانم ای خدایم که تو دل‌ها را می‌آزمایی و استقامت را دوست می‌داری.” PA 703.2

    “و من به استقامت دل خود همه این چیزها را به خوشی دادم و الان قوم تو را که اینجا حاضرند دیدم که به شادمانی و خوشی و دل هدایا برای تو آوردند. ای یهوه خدای پدران ما ابراهیم و اسحاق و اسرائیل، این را همیشه در تصور فکرهای دل قوم خود نگاه دار و دل‌های ایشان را به سوی خود ثابت گردان، و به پسر من سلیمان دل کامل عطا فرما تا اوامر و شهادات و فرایض تو را نگاه دارد، و جمیع این کارها را به عمل آورد و هیکل را که من برای آن تدارک دید مبنا نماید. پس داود به تمامی جماعت گفت: یهوه خدای خود را متبارک خوانید و تمامی جماعت یهوه خدای پدران خویش را متبارک خوانده، به رو افتاده، خدا را سجده کردند و پادشاه را تعظیم نمودند.”PA 703.3

    پادشاه با شوق زیاد مصالح ارزشمند برای ساخت و تزیین معبد را گرد آورده بود. سرودهایی را که در سال‌های آتی باید در صحنه‌ی آن طنین می‌افکند، تصنیف نموده بود. اکنون از اینکه سران و تمامی قوم اسرائیل این چنین شرافتمندانه به خواسته او لبیک گفته، خود را وقف این کار مهم کرده بودند، در خداوند خوشحال بود. پس از به انجام رساندن خدمت خود، مردم مرخص شدند تا به دیگر کارها رسیدگی کنند؛ پس هدایا وهر آنچه که از دارایی خود را که در این راه عرضه داشتند، در خزانه انباشتند. داود عمیقاً بی‌ارزشی خود را در گردآوری مصالح خانه خداوند درک کرده بود، و بیان وفاداری اشراف حکومت وی با پاسخ آمادگیشان که باد ل‌هایی پر از رضایت گنجینه‌هایشان به یهوه تقدیم داشته، خود را وقف خدمت به او نمودند، قلب پادشاه را از خوشی مالامال ساخت. اما این خداوند بود که تمایل به سهیم شدن در این مهم را در دل مردم گذاشت. تنها او، و نه انسان، باید جلال یابد و بس! او بود که ثروت‌های زمین را در اختیار قوم قرار داده بود، و روح او بود که باعث گردید آنان اموال گرانبهای خود را به منظور ساخت معبد اهدا نمایند. همه اینها از خدا بود؛ اگر محبت او قلب مردم را نیانگیخته بود. همه کارهای پادشاه بیهوده مانده بود و کار ساخت بنای معبد به هیچ جایی نمی‌رسید. PA 704.1

    همه آن چیزی که انسان از نعمات خداوند دریافت می‌نماید، هنوز متعلق به خود خداوند است. هرآنچه او به شکل دارایی‌های زیبا و ارزشمند زمینی بخشیده، برای آزمایش انسان در دست‌های او قرار داده شده است تا ژرفای محبت به خود و نیز سپاس از الطاف خود را بسنجد. همه چیز از ثروت دنیوی گرفته تا هوش وخرد، باید با رضای دل تقدیم عیسی گردند. بخشنده نعمت‌ها از طریق داود به ما می‌گوید: “تمامی این اموالی که به جهت ساختن خانه برای اسم قدوس تو مهیا ساخته‌ایم، از دست تو و تمامی آن از آن تو باشد.”PA 704.2

    هنگامی که داود نزدیکی مرگ را حس نمود، بار دغدغه قلبش هنوز با سلیمان و حکومت اسرائیل بود که سعادتش به شدت در گرو وفاداری به عهد پادشاهش می‌ماند. “و چون ایام وفات داود نزدیک شد، پسر خود سلیمان را وصیت فرمود، گفت: من به راه تمامی اهل زمین می‌روم. پس تو قوی و دلیر باش. وصایای یهوه خدای خود را نگاه داشته، به طریق‌های وی سلوک نما، و از فرایض و اوامر و احکام و شهادات وی محافظت نما ... تا در هر کاری که کنی و به هر جایی که توجه نمایی، برخوردار باشی. و تا آنکه خداوند، کلامی را که درباره من فرموده و گفته است، برقرار دارد که اگر پسران تو راه خویش را حفظ نموده، به تمامی دل و به تمامی جان خود در حضور من به راستی سلوک نمایند، یقین از تو کسی که بر کرسی اسرائیل بنشیند، مفقود نخواهد شد.” (اول پادشاهان 2: 1-4).PA 704.3

    آن چنان که مکتوب است، آخرین سخنان داود سروده‌ای بود، سروده‌ای از جنس اعتماد، والاترین ارزش‌ها و ایمان فناناپذیر: PA 705.1

    “وحی داود بن یسا؛
    و وحی مردی که بر مقام بلند ممتاز گردید،
    مسیح خدای یعقوب، و مغنی شیرین اسرائیل
    و کلام او بر زبانم جاری گردید.
    خدای اسرائیل متکلم شد،
    و صخره اسرائیل مرا گفت:
    آن که بر مردمان حکمرانی کند،
    عادل باشد و با خداترسی سلطنت نماید۔
    و او خواهد بود،
    مثل روشنایی صبح،
    وقتی که آفتاب طلوع نماید،
    یعنی صبح بی‌ابر،
    هنگامی که علف سیر از زمین می‌روید،
    به سبب درخشندگی بعد از باران.
    یقیناً خانه من با خدا چنین نیست.
    لیکن عهد جاودانی با من بسته است،
    که در همه چیز آراسته و مستحکم است.
    و تمامی نجات من،
    و تمامی مسرت من این است. (دوم سموئیل 23: 1-5)
    PA 705.2

    گناه داود بس بزرگ بود، اما توبه‌اش ژرف‌تر، عشقش سوزان بود، و ایمانش نیرومند. “گناهان او که بسیار است، آمرزیده شد، زیرا که محبت بسیار نموده است.” (لوقا 7: 47).PA 705.3

    مزامیر داود دربرگیرنده طیف بزرگی از تجربیات است، از اعماق عذاب وجدان و محکومیت خویشتن گرفته تا ایمان والا و بلندمرتبه‌ترین ارتباط‌ها با خداوند. سرگذشت زندگی او اعلام می‌دارد که گناه می‌تواند تنها خجالت و پریشانی به بارآورد، اما از سوی دیگر می‌گوید محبت خداوند و مهر او می‌تواند به عمیق‌ترین حد خود برسند، و ایمان جان تواب را بلند می‌نماید تا در فرزندی پسر خدا شریک گردد. در میان همه اطمینان خاطرهایی که در کلام او آمده است، این یکی از قوی‌ترین شهادت‌هایی است که درباره خوش‌عهدی ایمان، عدالت و پیمان مرحمت خداوند ذکر شده است.PA 706.1

    انسان “مثل سایه می‌گریزد و نمی‌ماند.” “لیکن کلام خدای ما تا ابدالاباد استوار خواهد ماند.” “لیکن رحمت خداوند بر ترسندگانش از ازل تا ابدالاباد است و عدالت او بر فرزندان فرزندان و بر آنانی که عهد او را حفظ می‌کنند و فرایض او را یاد می‌دارند تا آنها را به جا آورند” (ایوب ۲:۱۴، اشعیا 40: 8؛ مزامیر ۱۷:۱۰۳، ۱۸).PA 706.2

    “هرآنچه خدا می‌کند تا ابدالاباد خواهد ماند.” (جامعه 3: 14).PA 706.3

    وعده‌هایی که به داود و خاندانش داده می‌شود بسیار باشکوه هستند. وعده‌هایی که به سوی اعصار ابدی می‌نگرند و در مسیح به تکامل می‌رسند:PA 706.4

    برای بنده خویش داود قسم خورده‌ام... که دست من با او استوار خواهد شد. بازوی من نیز او را قوی خواهد گردانید و... رحمت من با وی خواهد بود و در نام من شاخ خواهد شد. دست او بر دریا مستولی خواهم ساخت و دست راست او بر نهرها. او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من، من نیز او را نخست زاده خود خواهم ساخت، بلندتر از پادشاه جهان، رحمت خویش را برای وی نگاه خواهم داشت تا ابدالابد و عهد من با او استوار خواهد بود.”(مزمور 89: 3-28).PA 706.5

    ذریت وی را باقی خواهیم داشت تا ابدالاباد و تخت او را مثل روزهای آسمان (مزمور 89: 29).PA 706.6

    مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد؛
    و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد،
    و ظالمان را زبون خواهد ساخت.
    از تو خواهند ترسید،
    مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست.
    تا جميع نسل‌ها....
    در زمان او صالحان خواهند شکفت، و وفور سلامتی خواهد بود.
    مادامی که ماه نیست نگردد.
    از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.”
    “نام او تا ابدالاباد باقی خواهد ماند.
    اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد.
    آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست،
    و جمیع امت‌های زمین او را خوشحالی خواهند خواند (مزمور 72: 4-8؛ 17).
    PA 706.7

    “زیرا که برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.” “او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی، مسمی شود، و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.” (اشعیا ۶:۹، لوقا 1: 32، 33).PA 707.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents