Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

پاتریاخها و انبیا

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۱۲ - “ابراهیم در کنعان”

    ابراهیم به کنعان بازگشت و”از مواشی و نقره و طلا، بسیار دولتمند بود.” (پیدایش 13 آیه 1). برادرزاده او لوط، همچنان همراه او بود و آنان بار دیگر به ناحیه بیت نیل آمدند و خیمه هایشان را در نزدیکی مذیحی که قبلا بنا کرده بود، برپا کردند. اما به زودی متوجه شدند که ثروت فراوان، مشکلات فراونی به بار آورده است. این دو نفر در میان سختی ها و آزمایشات با یکدیگر در هماهنگی زندگی کرده بودند. اما مال و ثروت فروان موجب بروز اختلاف میان ایشان شده بود. چراگاه برای رمه ها و گله های هر دوی ایشان کافی نبود. نزاع میان شبانان ابراهیم با شبانان لوط موجب شد تا این دو نفر در مقابل یکدیگر قرار گیرند. ابراهیم هم از نظر سن و سال و هم از نظر ثروت و مقام از لوط برتر بود. با این حال، برای ایجاد صلح پایدار، اولین قدم را برداشت، با این که تمام زمین از سوی خداوند به ابراهیم داده شده بود، او با سخاوت از حق خویش چشم پوشی کرد . PA 101.1

    ابراهیم به لوط گفت: “زنهار در میان من و تو، و در میان شبانان من و شبانان تو تزاعی باشد، زیرا که ما برادریم. مگر تماه زمین پیش روی تو نیست؟ ملتمس اینکه از من جدا شوی. اگر به جانب چپ روی، من بسوی راست خواهم رفت و اگر به طرف راست روی، من به جانب چپ خواهم رفت. PA 101.2

    در این جا، روح بزرگ و ایثارگر ابراهیم نشان داده می شود. چه بسیارند کسانی که تحت شرایط مشابه، و با وجود تمام خطرات، دو دستی به حقوق فردی و منافع شان می چسبند!! جه تعداد خانواده هایی که بدین ترتیب، از هم پاشیده شدند!! چه تعداد کلیساها که دچار تفرقه شده و انگیزه حقیقت مایه عبرت و بی آبرویی در میان بی دینان شده است!!! ابراهیم به لوط گفت، “زنهار در میان من و تو نزاعی باشد” زیرا که “اما برادریم” نه تنها به واسطه روابط خویشاوندی، بلکه به عنوان پرستندگان خدای حقیقی. فرزندان خداوند، در سرتاسر جهان، یک خانواده هستند و همان روح محبت و آشتی باید برایشان حاکم باشد. “با محبت برادرانه سرسپرده هم باشید. در احترام گذاشتن به یکدیگر، از هم پیشی گیرید.” (رومیان 12 آیه 10) این سخنان، تعلیم منجی ماست. توسعه روح اتحاد، و اشتیاق انجام دادن کار برای دیگران، آنگونه که ما از ایشان انتظار داریم برای ما انجام دهند نصف مشکلات زندگی را از بین خواهد برد. روح قدرت طلبی و خودپسندی، روح شیطان است. اما قلبی که محبت مسیح در آن ساکن است، از چنان مهربانی و عطوفتی برخوردار خواهد بود که نفع خود را طلب نمی کند. چنین قلبی، حکم خداوند را اطاعت خواهد کرد که می فرماید، “هیچ یک از شما نه تنها به فکر دیگران نباشد، بلکه به دیگران نیز بیندیشد.” (فیلیپیان 2 آیه۴). PA 101.3

    ادب محکم می کرد که او فرصت انتخاب را به ابراهیم واگذار کند، اما او با خودخواهی سعی کرد تا همه امتیازات را برای خود نگه دارد. لوط “نگاهی به اطراف انداخت و تمامی وادی اردن را از نظر گذراند که همه اش مانند باغ خداوند و زمین مصر، به طرف صوغر، سیراب بود.” (پبدایش 1۳ آیه 10 تا 13). وادی اردن حاصلخیزترین ناحیه در تمامی فلسطین و یادآور بهشت از دست رفته بود و در زیبایی و حاصلخیزی، همطراز دشتهای حاصلخیز ناحیه کناره رود نیل بود. هم چنین، در آن ناحیه شهرهای ثروتمند و زیبا وجود داشت که موکز داد و ستدهای سودآور بود. لوط در خواب و خیال کسب مال و ثروت آنچنان مبهوت شده بود که شرارتهای روحانی و معنوی را که ممکن بود در آنجا با آن مواجه شود، نادیده گرفت مردمان آن ناحیه “بسیار شریر و به خداوند خطا کار بودند.” اما او از این امر بی اطلاع بود، و یا اگر هم اطلاع داشت، آن را جدی نگرفت. بنابراین “تمام وادی اردن را برای خود اختیار کرد” و “خیمه خود را تا سدوم نقل کرد.” (پیدایش 13 آیه 12) لوط تا چه اندازه از نتایج وحشتناک این انتخاب خودخواهانه کم اطلاع بود!! PA 102.1

    بعد ار جدا شدن از لوط، بار دیگر ابراهیم وعده تمامی سرزمین را از خداوند دریافت کرد. بلافاصله بعد از این، او در ناحیه جبرون ساکن گردید و خیمه خود را در بلوطستان مُمری بر پا کرد و در آنجا مذبحی برای یهوه بنا نهاد. و ابراهیم در فضای آزاد دشتهای مرتفع ناحیه جبرون و در کنار باغهای زیتون و تاکستانهای انگور و مراتع وسیع و سرسبز ساکن شد و به زندگی ساده و بی پیرایه خویش قناعت کرد و تجمل خطرناک دره سدوم را برای لوط باقی گذاشت. PA 102.2

    ابراهیم به عنوان یک رییس مقتدر و حکیم و رهبری توانا مورد احترام اقوام مجاور بود. او تاثیر خویش را از همسایگانش پنهان نکرد. رفتار و شخصیت او، در مقایسه با شخصیت و رفتار اقوام بت پرست، تاثیر آشکاری را در جانبداری از ایمان حقیقی برجای گذاشت. وفاداری او به خداوند، پایدار بود، در حالی که صمیمیت و نیکوکاری او اعتماد و دوستی را القا می کرد، تشخیص و بزرگی بی شائبه او شایسته احترام و افتخار بود. PA 102.3

    مذهب او نباید به عنوان یک گنج ارزشمند از دسترس دیگران مخفی می ماند و تنها خود او از آن بهره مند می شد. مذهب راستبن، نباید این گونه مخفی بماند، زیرا چنین روحی با اصول انجیل مغایرت دارد. هنگامی که مسیح در دل ساکن می شود، مخفی نگه داشتن نور حضور او و کم رنگ شدن آن غیر ممکن است. بالعکس، هنگامی که غبار خودخواهی و گناه که روح و جان را می پوشاند، با انوار درخشان آفتاب عدالت زدوده می شود، چنین نوری هر روز پر رنگ و پررنگ تر می شود. PA 103.1

    قوم خداوند نمایندگان او در این جهان هستند و او از ایشان می خواهد که نور جهان باشند. آنان باید در تمامی سرزمین ها، شهرها، دهکده ها پراکنده شده و شاهدان او باشند. فرزندان خداوند، کانالهایی هستند که او از طریق ایشان، شناخت اراده و معجزات فیض خویش را در دسترس افراد بی ایمان قرار می دهد. نقشه خداوند این است تا همه آنانی که در نجات عظیم سهیم هستند، رسولان او باشند. محبت مسیحی معیاری است که از طریق آن بی‌ایمانان انجیل را مورد داوری قرار می دهند. مشکلاتی که صبورانه تحمل می شوند و برکاتی که با شکرگزاری دریافت می گردند، تواضع، مهربانی، رحمت و محبت، حقایقی هستند که می بایستی از سوی ایمانداران به این جهان عرضه شوند. حقایقی که با تاریکی ناشی از خودخواهی باطن انسانی در تضاد می باشند.PA 103.2

    ابراهیم، نه تنها در ایمان قوی، در سخاوت بلند طبع، در اطاعت بی لغزش، و در زندگی زائرگونه اش متواضع و ساده بود، بلکه در سیاست فردی حکیم و در جنگ شجاع و کار آمد بود. علیرغم اینکه او به عنوان معلم یک مذهب جدید شناخته شده بود، سه پادشاه که بو سرزمین عموره، حکمرانی می کردند، به نزد او آمده و از وی دعوت کردند تا برای ایجاد امنیت بیشتر با ایشان هم پبمان شود. زیرا که سرزمین ایشان از خشونت و ظلم آکنده بود. خود ابراهیم نیز در این سرزمین ساکن بود و به زودی فرصتی پیش آمد تا او از این پیمان به نفع خویش استفاده کند. PA 103.3

    کدرلاغمر، پادشاه عیلام. چهارده سال پیش از این، سرزمین کنعان را تصرف کرده و آن را تحت تسلط خود در آورده بود. اکنون پس از چهارده سال، چند تن از پادشاهان شورش کرده بودند و پادشاه عیلام به اتفاق چهارتن از متحدانش مجددا وارد سرزمین شده بود تا ایشان را تحت اطاعت خویش درآورد. پنج تن از پادشاهان کنعان با قوای خویش به هم پیوسته و در وادی سَدیم رو در روی اشغالگران قرار گرفتند. اما شکست سنگینی را متحمل شدند. بخش عمده نیرو های ایشان تار و مار شد و تنها عده ای از محل نبرد گریختند و به مناطق امنی در کوهستان پناه بردند. فاتحان، شهرهای ایشان را غارت کرده و با ثروت فراوان و اسیران بسیار، که لوط و اهل خانه اش نیز در میان ایشان بودند، از آنجا دور شدند. PA 103.4

    ابراهیم، در آن زمان در بلوطستان ممری ساکن بود و توسط یکی از فراریان، از ماجرای جنگ و مصیبتی که برای برادرزاده اش لوط پیش آمده بود، آگاه شد. او از قدرناشناسی لوط هیچ کینه ای به دل نگرفته بود. تمامی محبت او نسبت به لوط برانگیخته شده بود، بنابراین تصمیم گرفت که او را نجات دهد. ابراهیم، پیش از هر چیز، از خداوند طلب مشورت کرد و برای جنگ آماده شد. او از اردوگاه خویش سیصد و هجده تن از خادمان کارآزموده را که مردانی خدا ترس، وفادار و جنگاور بودند جمع کرد. هو پیمانان او، ممری، اشکول و عانر با افرادشان به او ملحق شدند و با یکدیگر به تعقیب متجاوزین پرداختند. عیلامیان و هم پیمانان ایشان در ناحیه دان در مرز شمالی کنعان اردو زده بودند. آنان مغرور از پیروزی و بدور ترس و نگرانی از انتقام دشمنان شکست خورده شان، در حال شادمانی و خوشگذرانی بودند. ابراهیم نیروهایش را فرقه فرقه کرد تا از هر سو به ایشان نزدیک شوند و شبانگاه به ایشان حمله کرد. حمله او چنان شدید و غیر مترقبه بود که خیلی زود به پیروزی انجامید. پادشاه عیلام کشته شد و لشکریان وحشت زده او کاملاً تار و مار شدند. لوط و اهل خانه او با تمامی اسیران و اموالشان باز پس گرفته شدند و غنائم زیادی بدست آمد. برای ابراهیم، تحت هدایت خداوند، پیروزی حتمی و به حق بود. پرستنده یهوه نه تنها خدمت بزرگی را برای سرزمینش انجام داده بود، بلکه شجاعت خود را به اثبات رسانده بود. پیروزی ابراهیم، نشان داده بود که پارسایی، بزدلی نیست و اینکه مذهب او از وی مردی شجاع ساخته بود که می توانست برای دفاع از مظلومان و استعقاق حقوق ستمدیدگان مبارزه کند. عمل شجاعانه او باعث نفوذ گسترده وی در میان اقوام مجاور شد. بعد از مراجعت ابراهیم، پادشاه سدوم با ملازمانش به استقبال او آمد و از وی درخواست کرد که اموال و غنایم را برای خود نگاه دارد، اما اسیران را به او بازگرداند. براساس قوانین جنگ، غنائم به فاتحان تعلق داشت، اما ابراهیم به خاطر کسب مال و ثروت نجنگیده بود، بنابراین از دریافت غنائم امتناع کرد، فقط تصریح کرد که هم ییمانانش باید سهم خویش را از غنائم بردارند. PA 104.1

    کمتر کسی می تواند در مقابل چنین آزمایشی، همچون ابراهیم رفتاری شرافتمندانه از خود نشان دهد. کمتر کسی می تواند در مقابل وسوسه کسب و مال و ثروت، همچون او مقاومت کند. رفتار ابراهیم توبیخی است برای روح منفعت طلبی و پول دوستی. او به مطالبات عدالت و بشریت احترام می گذاشت. رفتار ابراهیم تصویری روشن از کلام وحی است که می گوید، “همسایه خویش را مثل خویشتن محبت نما.” (لاوبان 19 آیه 18) او به پادشاه سدوم گفت: “دست خود را به یهوه خدای تعالی، مالک آسمان و زمین برافراشتم. که از اموال تو رشته ای یا دوال تعلینی برنگیرم، مبادا گویی. من ابرام را دولتمندی ساختم.” (پیدایش ۱۴ آیات 22 و 23) ابراهیم بهانه بدست ایشان نداد تا فکر کنند که او به خاطر کسب اموال و غنایم جنگیده است و یا دولتمندی او را به غنایم و اموالشان نسبت دهند. خداوند به ابراهیم وعده داده بود که او را برکت دهد و جلال و عظمت باید به او نسبت داده می شد. PA 105.1

    شخص دیگری که به استقبال ابراهیم بیرون آمد، ملکیصدق، ملک سالیم بود که برای افراد او نان وشراب آورده بود. او در مقام “کاهن خدای تعالی” ابراهیم را مبارک خواند و خدا را به خاطر پیروزی عظیمی که نصیب خادم او شده بود، شکرگزاری کرد. و ابراهیم “او را از هر چیز، ده یک داد.” PA 105.2

    ابراهیم با شادمانی به خیمه ها و گله هایش بازگشت، اما ذهن او با افکار وحشتناکی آشفته بود. او مردی صلح طلب بود و تا آنجا که ممکن بود از جنگ و درگیری اجتناب ورزیده بود. اما اینک با وحشت، صحنه های کشتار و خونریزی را که دیده بود به خاطر می آورد. اقوامی که او نیروهایشان را شکست داده بود، بدون شک بار دیگر به کنعان حمله می کردند و از او انتقام می گرفتند. با درگیر شدن در مجادلات قومی، زندگی آرام و بی دغدغه او از هم پاشیده می شد. از این گذشته، او هنوز مالکیت سرزمین کنعان را بدست نیاورده بود و هم چنین وارثی نداشت تا وعده خداوند در مورد او تعقق یابد.PA 105.3

    در رویایی شبانه، ندای خداوند بار دیگر شنیده شد که به او می گفت، “ای ابرام. نترس، من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو.” اما ذهن او با این نگرانی که اکنون دیگر نمی توانست هم چون گذشته با ایمانی بی چون و چرا به وعده خداوند اطمینان کند، بسیار پریشان بود. او دعا کرد تا خداوند علایم آشکاری را درباره تحقق وعده اش به او نشان دهد. در حالی که عطای یک پسر از ابراهیم دریغ شده بود، او چگونه می توانست به وعده خداوند اعتماد کند؟ ابرام گفت، “ای خداوند یهوه، مرا چه خواهی داد، من بی اولاد می روم، اینک مرا نسلی ندادی، و خانه زادم وارث من است.” ابراهیم قصد داشت تا خادم وفادارش العاذار را به پسر خواندگی بپذیرد تا وارث او شود. اما به او اطمینان داده شد که فرزندی از صلب او، وارث وی خواهد شد و دستور یافت تا به ستارگان بی شماری که در آسمان می درخشیدند، بنگرد و هنگامی که این کار را کرد، کلام خداوند شنیده شد که به برام گفت، “ذریت تو چنین خواهد بود.” و “ابراهیم به خدا ایمان آورد و این برای او پارسایی شمرده شد.” (رومیان ۱۴ آیه ۳).PA 105.4

    هنوز هم ابراهیم از خداوند نشانه قابل رویتی را طلب می کرد تا از این طریق ایمان او تقویت گردد و هم چنین به واسطه آن به نسلهای آینده نیز نشان داده شود که خداوند نقشه پر از فیض خویش را در مورد ایشان تحقق خواهد بخشید. و خداوند خود را فروتن کرد تا با خادم خویش پیمان ببندد. او برای ضنانت پیمان خویش با ابراهیم از روشی استفاده کرد که در آن زمان میان مردم رایج بود. ابراهیم با هدایت خداوند، یک گوساله سه ساله و یک بز ماده و قوچی سه ساله را قربانی کرد و سپس آنها را از میان دو پاره کرد و هر پاره را در مقابل جفتش گذاشت. به این قربانی ها یک قمری و کبوتری نیز اضافه کرد اما مرغان را پاره نکرد. هنگامی که این کار انجام شد، او با احترام از وسط اجزاء قربانی‌ها عبور کرد و با خداوند عهدی جاودانی برقرارکرد. ابراهیم تا هنگام غروب آفتاب در کنار لاشه ها ایستاد تا از آلوده شدن و یا خورده شدن آنها از سوی لاشخورها جلوگیری کند. و چون آفتاب غروب کرد، خوابی گران بر ابرام مستولی شد. “و اینک تاریکی ترسناک سخت، او را فرو گرفت.” (پیدایش ۱۵ آیات ۷ تا ۱۸) و صدای خداوند شنیده شد که به او می‌گفت، نقشه نجات انسان کخ به واسطه مرگ مسیح، قربانی عظیم و ظهور دوباره او در جلال تحقق می‌یافت، در همین جا برای ابراهیم آشکار شد. ابراهیم هم چنین زمین را دید که به زیبایی اولیه باغ عدن باز گردانده می شد تا به نشانه تحقق نهایی و کامل وعده، برای همیشه به او داده شود.PA 106.1

    به نشانه ضمانت وعده خداوند با انسان، تنوری پر دود و چراغی مشتعل که علامت حضور او بود از میان قربانی های پاره شده عبور کرد و آنها را کاملاً با آتش سوزاند. وبار دیگر ابراهیم صدای خداوند را شنید که اعطای سرزمین کنعان به نسل او را تایید میکرد. در آن روز خداوند با ابراهیم عهد بست و به او گفت، “این زمین را ازنهر مصر تا به نهر عظیم، یعنی نهر فرات، به نسل نو بخشیده ام.” PA 106.2

    بیست و پنج سال بعد از اقامت ابراهیم در سرزمین کنعان، خداوند بر او ظاهر شده، گفت، “من هستم خدای قادر مطلق، پیش روی من بخرام و کامل شو.” آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب کرده، گفت “اینک عهد من با توست و تو پدر امتهای بسیار خواهی بود.”(پیدایش 17 آیات 1 تا 16) و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود. زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم. نام سارای نیز، به ساره تغییر کرد یعنی ملکه، زیرا خداوند گفت “امتها از وی به وجود خواهند آمد، و ملوک امتها از وی پدید خواهند شد.”PA 107.1

    در این زمان مقررات ختنه به ابراهیم داده شد تا “مُهری باشد برآن پارسایی که پیش از ختنه شدن و از راه ایمان نصیبش شده بود.”(رومیان 4 آیه 11). این مقررات باید از سوی ابراهیم و فرزندانش مراعات می شد تا نشان دهد که آنان برای خدمت و عبادت خداوند اختصاص یافته اند و بدین ترتیب از بت پرستان جدا شده و به عنوان قوم برگزیده خداوند پذیرفته می شدند. آنان با رعایت کردن مقررات ختنه، تعهدشان را برای تحقق بخشیدن پیمانی که با ابراهیم بسته شده بود، اعلام می کردند. آنان نباید با اقوام بت پرست ازدواج می کردند، چونکه با انجام چنین کاری به خداوند و احکام مقدس او بی احترامی می کردند و برای انجام. اعمال گناه آلود اقوام دیگر وسوسه شده و به سوی بت یرستی کشانده می شدند. PA 107.2

    خداومد مقام عظیمی را به ابراهیم اعطا کرده بود. فرشتگان آسمان همچون یک دوست با او راه رفته و سخن می گفتند. هنگامی که خداوند قصد داشت تا شهر سدوم را مجازات کند، این حقیقت از او پنهان نماند و ابراهیم برای آمرزش گناهان مردم سدوم در حضور خداوند شفاعت کرد. رفتار او با فرشتگان سرمشق بسیار زیبایی از میهمان توازی را معوفی می کند. PA 107.3

    در گرمای یک روز تابستانی، هنگامی که ابراهیم کنار در خیمه نشسته بود و به منظره بیرون می نگریست، ناگاه در فاصله ای دور سه مسافر را دید که به خیمه او نزدیک می شوند. این سه مسافر، پیش از اینکه به خیمه او نزدیک شوند، لحظه ای درنگ کردند، چنانکه گویی درباره موضوعی با یکدیگر مشورت می کردند. ابراهیم بدون اینکه منتظر درخواست ایشان شود با عجله برخاست و هنگامی که آنان ظاهرا راه خود را به مسیر دیگری تغییر می دادند، ما شتاب به دنبال ایشان رفته و با احترام فراوان از ایشان تقاضا کرد تا بو او منت گذاشته و برای استراحت توقف کنند. او برای شستن پایهای ایشان آب آورد و شخصاً برای ایشان غذا آماده کرد. همانطور که ایشان در زیر سایه درختی استراحت می کرنند، غذای ایشان آماده شد. هنگامی که ایشان به خوردن غذا مشغول بودند. ابراهیم به نشانه میهمان نوازی در مقابل ایشان ایستاد. این عمل ابراهیم آنچنان باعث خرسندی خداوند شد که در کلام او به ثبت رسید. هزار سال بعد از این واقعه، یکی از رسولان به آن اشاره کرده و نوشت،”از میهمان نوازی نسبت به غریبان غافل مباشید، چرا که با این کار، بعضی ها نادانسته از فرشتگان پذیرایی کردند.” (عبرانیان 1۳ آیه 2). PA 107.4

    ابراهیم در میهمانان خویش، تنها سه مسافر خسته را دیده بود و تصور نمی کرد که در میان ایشان یکی هست که باید او را بدون گناه پرستش کند. اما هویت واقعی پیام آوران آسمانی در همان موقع آشکار شد. هر چند که این سه فرشته برای نابودی شهر سدوم عزیمت کرده بودند، اما برای ابراهیم، مرد ایمان، طلب برکت کردند. اگر چه خداوند در مورد گناه سخت گیر است و نااطاعتی را مجازات می کند، با این حال از انتقام جویی لذت نمی برد. عمل نابودی، در نظر او که منشاء بی کران محبت می باشد، “عملی عجیب است.”PA 108.1

    “سر خداوند با ترسندگان او است.” (مزامیر 2۵ آیه 14) ابراهیم به خداوند احترام گذاشته بود و خدا نیز با آشکار کردن نقشه خویش برایوی، او را حرمت گذاشته بود. خداوند گفت، “آیا آنچه من می کنم، از ابراهیم مخفی دارم؟ فریاد سدوم و عموره زیاد شده است و خطایای ایشان بسیار گران، اکنون نازل می شوم تا ببینم موافق ابن فریادی که به من رسیده، بالتمام کرده اند، والا خواهم دانست.” (پیدایش 18 آیات 17 تا 33) خداوند از میزان گناه سدوم به خوبی آگاه بود، ما این حال اعلام می کرد که خودش رفتار مردمان شهر را تعقیب خواهد کرد تا که عدالت مربوط به روابط او از سوی ایشان درک شود. او پیش از اینکه گناهکاران را مجازات کند، خود نزول می کرد تا در مورد رفتار ایشان تحقیق کند و اگر آنان از حد و مرز رحمت الهی عبور نکرده بودند، همچنان فرصت توبه را به ایشان اعطا کند. PA 108.2

    دو تن از پیام آوران آسمانی عزیمت کردند و ابراهیم را با کسی که او اکنون فهمیده بود که پسر خداست، تنها گذامشتند. و مرد ایمان برای ساکنان سدوم شفاعت کرد. او یکبار ایشان را با شمشیرش نجات داده بود و اکنون تلاس می کرد تا با درخواست و التماس ایشان را نجات دهد. لوط و اهل خانه اش همچنان در سدوم ساکن بودند و همان محبت ایثار گرانه ای که ابراهیم را وادار کرده بود تا ایشان را از اسارت عیلامیان نجات دهد، اکنون سعی می کرد تا در اراده خداوند، ایشان را از طوفان خشم الهی نجات دهد. PA 108.3

    ابراهیم با فروتنی و احترام فراوان، استدعای خویش را مطرح کرده و گفت، “اینک من که خاک و خاکستر هستم. جرات کردم که به خداوند سخن گویم.” هیچ گونه آثاری از اتکاء به نفس و تکبر در رفتار او دیده نشد. او به خاطر اطاعت و فداکاری که در انجام خواست خداوند از خود نشان داده بود، برای مردم سدوم طلب بخشش نمی کرد. بلکه به عنوان یک گناهکار، برای مردم گناهکار سدوم شفاعت کرد. همه آنانی که به خداوند تقرب می جویند باید از چنین روحیه ای برخوردار باشند. ابراهیم در مطرح کردن در خواست خویش از خداوند، چنان اعتمادی از خود نشان داد که یک کودک به پدر با محبت خویش نشان می دهد. او به پیام آور آسمانی نزدیک شده و با احترام فراوان، درخواست خویش را مطرح کرد. هرچند که لوط در سرزمین سدوم ساکن شده بود، با این حال، در گناه ساکنان آن شهر، سهیم نشده بود.ابراهیم اندیشید که در آن شهر پر جمعیت باید کسانی باشند که خدای حقیقی را پرستش کنند. و با در نظر گرفتن این موضوع، از خداوند استدعا کرده و گفت، “حاشا از تو که مثل این کار بکنی که عادلان را با شریران هلاک سازی و عادل و شریر مساوی باشند. حاشا از تو!! آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد؟” ابراهیم نه فقط یکبار، بلکه بارها تقاضا کرد. او تقاضای خود را آنقدر تکرار کرد که خداوند به او گفت، اگر ده فرد پارسا در آن شهر یافت شوند، آنجا را هلاک نخواهد کرد. PA 109.1

    محبت ابراهیم نسبت به جانهای در حال هلاکت، الهام بخش درخواست او بود. هر چند که او از گناهان ‌آن شهر فاسد منزجر بود. با این حال اشتیاق داشت تا گناهکاران بتوانند نجات یابند. علاقه شدید او به مردم سدوم، اشتیاقی را نشان می دهد که باید نسبت به اشتیاقی گناهکار و توبه ستیز احساس کنیم. ما باید از گناه احساس انزجار کنیم، اما نسبت به گناهکاران ما محبت و دلسوزی رفتار کنیم. دور و بر ما جانهایی هستند که همانند مردمان شهر سدوم با وحشت و ناامیدی به سوی هلاکت گام بر می دارند. هر روز فرصت توبه برای عده ای به پایان می رسد. هر ساعت عده ای از دریافت رحمت خداوند محروم می شوند. کجاست نداهای هشدار دهنده و ملتمسانه ای که به گناهکار گوید تا از این هلاکت وحشتناک بگریزد؟ کجاست دستم هایی که برای عقب کشیدن او از مرگ دراز شده باشد؟ کجا هستند آنانی که با فروتنی و ایمان، به خاطر او از خداوند در خواست عفو کنند؟PA 109.2

    روحیه ابراهیم، همان روحیه مسیح بود. پسر خدا، خود بزرگترین شافی گناهکاران است. او که بهای رهایی از گناهان را پرداخت کرده است، ارزش روح انسان را می شناسد. در رویارویی با گناه و شرارت که تنها می تواند در یک سیرت کاملاً مقدس یافت شود، مسیح محبتی را نسبت به انسان گناهکار آشکار می کند که تنها از ذهن نیکویی بیکران می تواند خطور کند. با چنین محبتی بود که مسیح، هنگامی که بر فراز صلیب جلجتا بار سنگین گناهان جهان را بر خود می گرفت، برای دشنام دهندگان و قاتلانش دعا کرده وگفت‌: “ای پدر، اینان را ببخش. زیرا نمی دانند چه می کنند.” (لوقا 23 آیه ۳۴).PA 110.1

    درباره ،ابرهیم نوشته شده است که “او دوست خدا خوانده شد.” (یعقوب ۲ آیه 23). شهادت خداوند درباره این پاتریارخ امین این چنین است “ابرهیم قول مرا شنید و وصایا و اوامر و فرایض و احکام مرا نگاه داشت.” خداوند بار دیگر درباره او می گوید، “زیرا او را می شناسم که فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق خداوند را حفظ نماید و عدالت و انصاف را بجا آورند تا خداوند آنچه به ابراهیم گفته است، به وی برساند.” (پیدایش ۲۶ آیه 5 - 15 آیه ۱۱۹). ابراهیم برای مقام عظیمی فرا خوانده شده بود و به واسطه آن پدر اقوام نامیده می شد، اقوامی که باید حافظان و نگهبانان حقایق الهی در این جهان باشند. و تمامی ملل روی زمین از طریق ایشان برکت یابند. او که پاتریارخ را فرا خوانده بود، با وی ما شایستگی رفتار کرد. این خداست که سخن می گوید، او که افکار نهان آدمی را می خواند و او را با انصاف داوری می کند، دوباره ابراهیم می گوید که، “من او وا می شناسم.” ابراهیم نباید حقیقت را به خاطر اهداف خودخواهانه نادیده بگیره. او باید احکام و فرائض خداوند را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند. او نه تنها خودش باید خدا ترس باشد، بلکه روحیه خدا ترسی را در خانه خود ترویج کند. او باید اهل خانه خود را در پارسایی تعلیم دهد و احکام و فرائض الهی در خانه اوحاکم شود. PA 110.2

    اهل خانه ابراهیم متشکل از هزار نفر بودند. آنانی که به واسطه تعالیم او خدای حقیقی را پرستش می کردند، در اردوگاه او مستقر می شدند و همین جا، که مانند یک مدرسه بود، چنان تعلیماتی را دریافت می کردند که ایشان را به عنوان نمایندگان ایمان حقیقی آماده می کرد. یدین ترتیب، مسئولیت مهمی بر عهده ابراهیم گذاشته شده بود. او سران خانواده ها را تعلیم می داد تا روشهای مورد نظر او در خانواده هایی که تحت کنترل ایشان بود به مرحله عمل در آید. PA 110.3

    در زمانهای قدیم، پدر خانواده، حاکم و کاهن خانه خویش بود. او اقتدار خویش را بر فرزندانش، حتی بعد از اینکه تشکیل خانواده می دادند، اعمال می کرد. فرزندان طوری تربیت می شدند تا در مسایل مذهبی و دنیوی از پدر به عنوان رئیس خانه پیروی کند. ابراهیم با تداوم بخشیدن به این سیستم پدر سالارانه، سعی می کرد تا معرفت خداوند را محفوظ نگه دارد. در آن زمان ضروری بود تا اعضای خانواده با یکدیگر پیوند داده شوند تا در مقابل بت پرستی که رایج و ریشه دار بود، مانعی ایجاد شود. ابراهیم با تمامی قدرت خویش تلاش کرد تا ساکنان اردوگاه خود را از مصاحبت با بت پرستان و مشاهده اعمال بت پرستانه ایشان منع کند، زیرا می دانست که آشنا شدن با گناه اصول اخلاقی ایشان را به تدریج فاسد خواهد کرد. او بیشترین مراقبت را اعمال کرد تا راه نفوذ هر گونه آیین غلط را سد کند و افکار ایشان را به عظمت و جلال خدای زنده که هدف اصلی عبادت ایشان بود، معطوف کند. PA 111.1

    این یک مقدمات حکیمانه ای بود که خود خداوند فراهم کرده بود تا در حد امکان، قومش را از ارتباط با بی دینان دور نگه دارد و از ایشان قومی بسازد که به طور مستقل زندگی کرده و به اقوام دیگر اتکا نکند. خداوند ابراهیم را از خویشاوندان بت پرست او جدا کرده بود تا که پاتریارخ بتواند خانواده خود را جدا از تأثیرات اغوا کننده ای که ایشان را در ناحیه بین النهرین احاطه می کرد، تربیت و تعلیم دهد تا که ایمان حقیقی از سوی فرزندان او و از نسلی به نسل دیگر به طور کامل محفوظ نگاه داشته شود. PA 111.2

    محبت ابراهیم نسبت به فرزندان و اهل خانه اش باعث شد که او ایمان مذهبی ایشان را محافظت کند و دانش مربوط به فرائض الهی را به عنوان ارزشمندترین میراثی که او می توانست برای ایشان و از طویق ایشان برای جهان به یادگار بگذارد، به آنان منتقل کند. همه یاد گرفتند که تحت حاکمیت خدای آسمان قرار دارند. والدین حق نداشتند که به فرزندانشان ستم کنند و فرزندان نیز نباید نسبت به والدینشان نااطاعتی می کردند. احکام خداوند برای هر یک از آنان وظایفی را مقرر کرده بود و سعادت و خیریت ایشان، تنها با اطاعت از آنان تأمین می شد. PA 111.3

    رفتار خود ابراهیم و تأثیر زندگی روزانه او بر دیگران، یک تعلیم به جای ماندنی بود. صداقت راسخ، نیکوکاری و محبت ایثارگرانه او که مورد تحسین و تمجید پادشاهان قرار گرفت بود، در میان اهل خانه او نیز دیده می شد. یک رایحه ای در زندگی او احساس می شد و یک شرافت و زیبایی در شخصیت او دیده می شد که به همگان نشان می داد که او با خدای آسمان ارتباط دارد. ابراهیم، نیاز روحی دون پایه ترین خاده خود را نادیده نمی گرفت. در خانه او برای خادم و سرور، فقیر و غنی یک قانون حکم فرما بود. با تمامی اهل خانه با عدالت و مهربانی رفتار می شد و انان در نعمت های زندگی با او سهیم بودند. PA 111.4

    او “اهل خانه خود را امر خواهد فرمود.” ابراهیم اجازه نخواهد داد تا فرزنداش در مقابل درخواستهای اغوا کننده شریر تسلیم شوند. جانبداری از گناه فرزندان و بی توجهی به انجام وظایفی که بر عهده آنها گذاشته شده است در برخورد ابراهیم دیده نخواهد شد. اندکند تعداد افرادی که در زمان ما از این الگو پیروی می کنند. در بسیاری از والدین نوعی احساساتی گری بی خردانه و محبت غلط دیده می شود که عبناً به فرزندانشان منتقل می شود و آنان را با عقاید ناپخته و تمایلات مهار نشده به حال خود رها می کند. چنین رفتاری، بزرگترین ظلم به جوانان و بی عدالتی بزرگی نسبت به جهان محسوب می شود. بی اعتنای والدین نسبت به فرزندان موجب ایجاد بی نظمی در خانواده ها و جامعه می شود. چنین کاری به جای اینکه روحیه اطاعت از فرائض الهی را در جوانان پدید آورد، روحیه انحراف را در ایشان تشویق می کند. بدین ترتیب آنان با یک قلبی که از انجام اراده خداوند متنفر است رشد می کنند و روحیه بی دینی و نافرمانی را به فرزندانشان و نوادگانشان منتقل می کنند. والدین باید همانند ابراهیم اهل خانه خود را بعد از خود امر کنند تا طریق خداوند را حفظ نمایند. اطاعت از اقتدار والدین باید به عنوان نخستین گام در اطاعت از حاکمیت خداوند به فرزندان تعلیم داده شود. PA 112.1

    کم اهمیت شمردن احکام خداوند، حتی از سوی رهبران مذهبی در ایجاد گناه و شرارت موثر بوده است. تعلیمی رایج شده است که مدعی است، فرائض الهی، دیگر هیچ گونه التزام و تعهدی را برای انسان در نظر نمی گیرد. این تعلیم به خاطر اثرات فاسد آن برروی اخلاق و معنویات مردم، درست مانند بت پرستی است. آنانی که مقررات مربوط به احکام مقدس خداوند را کم اهمیت جلوه می دهند، اساس حاکمیت خانواده ها و ملت ها را مستقیما مورد حمله قرار می دهند. والدین متدین اگر به فرائض دینی عمل نکنند، نمی توانند به اهل خانه خود امر کنند که طریق خداوند را حفظ نمایند و احکام خدا بر زندگی ایشان حاکم نخواهد بود. فرزندان ایشان، هنگامی که برای خودشان تشکیل خانواده می دهند، هیچ گونه نه اجباری برای تعلیم فرزندانشان احساس نخواهند کرد، چرا که خود ایشان نیز هرگز چنین تعلیمی را دریافت نکرده اند. برای همین است که تعداد خانواده های بی دین بسیار است. برای همین است که فساد اخلاقی فراوان و گسترده است.PA 112.2

    تا زمانی که خود والدین به طور کامل در احکام خداوند رفتار نکنند، آماده نخواهند شد تا به فرزندانشان بعد از خودشان امر کنند که طریق خداوند را حفظ نمایند. در این خصوص یک تجدید نظر ضروری است، اصلاحاتی که حدی و گسترده باشد. والدین نیاز به تجدید نظر دارند، خادمان نیاز به تجدید نظر دارند. آنان در خانه هایشان به حضور خداوند نیازمند هستند. آنان اگر مایلند تا شرایط مختلف را درک کنند باید کلام خدا را به خانواده هایشان تعلیم دهند و آن را رهنمای خود قرار دهند. آنان باید به فرزندانشان تعلیم دهند که این ندای خداست که ایشان را مخاطب، قرار داده است و باید بدون چون و چرا از آن اطاعت کنند. آنان باید با صبر و حوصله و بامهربانی و بدون احساس خستگی به ایشان تعلیم دهند که برای خشنودی خداوند زندگی کنند. فرزندان چنین خانواده هایی آماده خواهند بود تا با سفسطه بازی های بی دینان مواجه شوند. آنان باید کتاب مقدس را به عنوان اساس ایمانشان بپذیرند و از چنان شالوده ای برخوردار شوند که به واسطه امواج شک و تردید فرو نریزد. PA 113.1

    در بسیاری از خانواده ها، دعا کردن مورد بی توجهی قرار می گیرد و والدین تصور می کنند که برای عبادت صبح و عصر وقت ندارند. آنان نمی خواهند دقایقی را برای شکرگزاری از خداوند به خاطر الطاف بی کران او و برای برکات باران و آفتاب و حفاظت فرشتگان مقدس اختصاص دهند. آنان وقت ندارند تا برای کمک و هدایت الهی و برای حضور دائمی عیسی در خانه هایشان دعا کنند. این افراد، همانند گاو واسب زحمت می کشند، بدون اینکه راجع به خداوند و آسمان تفکر کنند. آنان از جانهایی آنچنان ما ارزش برخوردار هستند که پسر خدا جان خود را برای رهایی ایشان فدا کرد تا که در ناامیدی هلاک نگردند. با این حال، قدردانی ایشان از نیکویی عظیم او، بسیار کمتر از بهایی است که هلاک می شوند. PA 113.2

    آنانی که ادعای محبت خدا را دارند، باید مانند پاتریارخهای عهد عتیق، هر جا که خیمه خود را برپا می کنند، برای یهوه خداوند مذبحی بنا کنند. اگر روزی، روزگاری قرار باشد که هر خانه ای به خانه دعا تبدیل گردد، آن روز، همین اکنون است. پدران و مادران باید غالب اوقات برای خود و فرزندانشان با فروتنی در حضور خداوند دعا کنند. پدر خانواده باید در مقام کاهن خانه، قربانی صبح و عصر را بر روی مذبح خداوند قرار دهد و در همان حال، همسر و فرزندان در دعا و نیایش متحد شوند. مسیح اشتیاق خواهد داشت تا در چنین خانه ای ساکن شود. PA 113.3

    از خانه هر مسیحی باید یک نور مقدسی تابیده شود. محبت باید در عمل نشان داده شود. این نور مقدس باید در تمامی معاشرت های خانوادگی بدرخشد و خود را در محبت به دیگران، در مهربانی و شرافت ایثارگرانه آشکار کند. خانه هایی هست که این اصل در آنجا اجرا می شود. خانه هایی که خداوند مورد پرستش و ستایش قرار می گیرد و ناب ترین محبت در آنها حکمفرماست. از این خانه ها هر روز صبح و عصر دعا و پرستش همچون بُخوری خوشبو به حضور خداوند بلند می شود و الطاف و برکات الهی مانند شبنم صبحگاهی براین خانه ها فرود می آید. PA 114.1

    یک خانه منظم و منظبط مسیحی دلیل پرقدرتی در پشتیبانی از واقعیت های مربوط به مذهب مسیحی است. دلیلی که شخص بی دین نمی تواند انکار کند. همه می توانند ببینند که قدرتی در میان خانه در حال عمل کردن است که فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهد و اینکه خدای ابراهیم با ایشان است. اگر خانه های مسیحیان از یک قالب مذهبی برخوردار می بود، باید برای خیریت و نیکویی دیگران یک نفوذ قدرتمندی را اعمال می کرد. چرا که آنان باید به راستی “نور عالم باشند.” خدای آسمان در سخنانی که خظاب به ابراهیم گفته شد، تمامی والدین مومن را مورد خطاب قرار داده، میگوید “زیرا او را می شناسم که فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق خداوند را حفظ نمایند، و عدالت و انصاف را به جا آورند، تا خداوند آنچه به ابراهیم گفته است، به وی برساند.PA 114.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents