Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

شهادتهایی برای کلیسا — جلد اول

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 104 - نبرد ها و پیروزی

    تجربه ها از ۲۶ آوریل ۱۸۶۷ تا ۲۰ اکتبر سال ۱۸۶۷

    به شمال بازگشتیم و در را همان جلسه خوبی در وست ویندسور برگزار کردیم و پس از رسیدن به خانه جلساتی را در فر پلین و اورلنان برگزار کردیم و همچنین وقتی را برای ساختمان گذاشتیم، باغبانی کردیم و درختهای مو و شاه توت و تمشک و توت فرنگی کاشتیم. سپس با همراهی یک نماینده خوب به کنفرانس عمومی در بتل کریک بازگشتیم. SBK1 247.1

    اولین سبت را در راه در اورلیان گذراندیم و روزه گرفتیم. این روزی بسیار با هیبت برای ما بود، ما در پی این بودیم تا خود را نزد خدا فروتن سازیم و با افتادگی روح و گریه همه دعا کردیم که خداوند ما را برکت و قوت دهد تا اراده او را در کنفرانس انجام دهیم . ما ایمان و امید داشتیم که گرفتاری فکری ما در آن جلسه خاتمه یابد. SBK1 247.2

    وقتی به بتل کریک آمدیم دریافتیم که تلاشهای قبلی ما آنطور که امیدوار بودیم به کمال نرسیده بود. چغلی کردن و حسادت همچنان وجود داشت. جان من با اندوه شدید پر شده بود و برای چند ساعت با صدای بلند گریستم و قادر نبودم تا جلوی خود را بگیرم. با دوستی گفتگو کردم که برای بیست و دو سال با او آشنا بودم. او به من نقل کرد که گزارشی را شنیده بود که ما در خرج کردن بودجه افراط کرده ایم. من پرسیدم در کجا ما افراط کرده ایم. او به خرید صندلیهای گرانقیمت اشاره کرد. آنگاه من شرایط را بازگو کردم. شوهرم بحد زیادی تحلیل رفته بود و برای او بحد زیادی خسته کننده و حتی دردناک بود تا برای مدت طولانی بر روی صندلی گهواره ای معمولی بنشیند و برای این دلیل او برای مدت زیادی بر روی تخت یا اتاقی نشیمن سپری میکرد. من میدانستم که این شیوه ای نیست که او بتواند قوت یابد و به او التماس میکردم که بیشتر بنشیند ولی صندلی ایراد داشت. SBK1 247.3

    در مسیرم به سمت شرقی بمنظور دیدار پدرم که رو بموت بود، شوهرم را در برو کفیلد نیویورک رها کردم و در حالیکه که در یوتیکا بودم بدنبال یک نیمکت نرم و فنری گشتم. فروشنده با قیمتی که میخواستم کنار آمد که در حدود پانزده دلار بود ولی آنان در عوض صندلی راحتی یک صندلی خیلی عالی چرخدار بمن دادند که قیمت اصلی آن سی دلار بود ولی به قیمت هفده دلار بمن دادند. میدانستم که این صندلی از هر جهت مناسب است. ولی برادری که با من بود بمن اصرار کرد تا صبر کنم تا صندلی درست شود که تنها سه دلار کمتر بود. صندلی که بمن عرضه شد دارای ارزش واقعی بود ولی من آنرا به قضاوت دیگران میگذارم و منتظر ماندم تا ببینم که صندلی ارزانتر مونتاژ شود و خودم آنرا پرداختم و آنرا برای شوهرم بردم. گزارش در خصوصی افراطگرایی در خرید صندلی را در ویسکانسین و آیوا شنیدم. ولی چه کسی میتواند مرا محکوم کند؟ اگر میتوانستم باز هم چنین میکردم: قضاوت بعهده خود من است و خرید یک صندلی با چند دلار بیشتر، دوبرابر یک صندلی ارزشی داشت. شیطان گاهی اوقات چنان بر ذهنها تاثیر میگذارد تا همه احساسات و رحم و مروت را از بین ببرد. دلی که سنگ شود انسانیت و روحانیت نمیشناسد. SBK1 247.4

    همچنین گزارشی بمن رسید که خواهری در ممفیس و لاپیر اظهار داشته که کلیسای بتل کریک کمترین اعتماد را به شهادت خواهر وایت داشته است. سوالی پرسیده شد که آیا این مسئله به شهادتهای مکتوب اشاره دارد یا نه. جواب نه بود نه به رویاهای منتشر شده بلکه به شهادتهای داده شده در جلسات کلیسا زیرا زندگی او متضاد با آن است. من دوباره از تعدادی از برادران و خواهران با تجربه شامل افرادی که این اخبار را به گردش در آورده بودند درخواست مصاحبه کردم. در آنجا از آنان پرسیدم که در کجا زندگی من مطابق با تعالیمم نبوده است. اگر زندگی من با اظهار اتم در تناقض بوده که باعث شده تا کلیسای بتل کریک کمترین اعتماد را به شهادتم داشته باشد آنگاه ثابت کردن شیوه غیر مسیحی من مشکل نخواهد بود. آنان نمیتوانستند هیچ ادله ای برای توجیه اظهارات خود بیاورند و آنان اقرار کردند که همه آنان در گزارشهای پخش شده در اشتباه بوده اند و اینکه سوء ظن ها و حسادتها بی پایه و اساس بوده است. من آشکارا آنانی را که بما آسیب رسانده اند را بخشیدم و به آنان گفتم که تنها چیزی که از آنان میخواهم این است که تاثیری را که بر ضد ما اعمال نموده اند را خنثی کنند و آنگاه من راضی خواهم بود. آنان بما قول دادند ولی چنین نکردند. SBK1 247.5

    بسیاری از گزارشهای دیگر که یا همگی کاملا دروغ یا در آن اغراق شده بود در زمان کنفرانسی پخش شده بود و با بدگانی بما و مخصوصا شوهرم نگاه میکردند. برخی افراد با نفوذ طوری با ما رفتار کردند تا ما را زیر پا له کنند. ما محتاج بودیم و شوهرم تلاش کرده بود تا ملک را بفروشد. او تمایل خود را اظهار داشته بود تا برادران گاو از دست رفته اش را جبران کنند و به این درخواست بعنوان گناه الیم نگاه شده بود. ما زمینی در گرینویل خریدیم و شروع به ساخت کردیم. ولی ما نمیتوانستیم ملک خود را در بتل کریک بفروشیم و در وضعیت بد شوهرم شروع به نوشتن نامه به برادران کرد تا پول قرضی کند. آنان بدین خاطر او را محکوم کردند و او را بخاطر گناه پول دوستی متهم کردند. و برادر کشیشی که در این کار خیلی فعال بود وقتی شنید گفت: ”ما نمیخواهیم تا برادر ای خانه برادر وایت را خریداری کند چرا که ما پول او را برای موسسه بهداشتی میخواهیم”. ما چه میتوانستیم بکنیم؟ هیچ راه دیگری برایمان وجود نداشت ولی مورد سرزنش قرار گرفتیم. SBK1 247.6

    تنها شصت و پنج ساعت قبل از اینکه شوهرم زمین گیر شود او تا نیمه شب در خانه عبادت ایستاد و برای سیصد دلار درخواست کرد تا پرداخت آن خانه را تمام کند و قبل از نیمه شب تقریبا آن مقدار جمع شد. ارشد آن کلیسا دوستی قدیمی بود و در نیاز مفرط ما و دوستی که داشتیم، شوهرم برایش نوشت و اظهار داشت که ما محتاج هستیم و اگر آن کلیسا بیست دلار بدهد آنرا میپذیریم. در زمان کنفرانس این برادر ما را فرا خواند و موضوع را بطور جدی اشتباه خواند. ما این چیزها را بسختی حس کردیم و اگر توسط خدا حفظ نمیشدیم نمیتوانستیم شهادت خود را با حدی از آزادی در کنفرانسی بدهیم. SBK1 247.7

    قبل از اینکه از کنفرانس بازگردیم برادران اندروز و پیرز و بوردو دعای خاصی در خانه ما داشتند که ما در حد زیادی برکت یافتیم، مخصوصا شوهرم. این دعا به او رشادت داد تا به خانه جدیدمان بازگردیم. و آنگاه درد شدید دندان او شروع شد. همچنین کارهای ما در ریویو گزارش داده شد. او موعظه را در وضعیت بی دندان خود تنها برای یک هفته متوقف کرد، ولی در اورنج و رایت کار کرد و در کلیسای گرین بوشی و بوش نلی کما فی السابق موعظه کرد و تعمید داد. SBK1 248.1

    بعد از بازگشت از کنفرانس در رابطه با پیشرفت امور خدا تردیدی عظیم بر من آمد. شکهایی که در ذهنم وجود داشت از شش ماه پیش بود. من امت خدا را دیدم که در روح دنیا سهیم بودند و از مدهای آن تقلید میکردند و از بی آلایشی ایمان پا را فراتر گذاشته بودند. بنظر میرسید که کلیسا در بتل کریک از خدا بر گشته است و ناممکن بود تا آنان را هشیار و آگاه نمود. شهادتهای داده شده من از خدا کمترین تاثیر را داشت و در بتل کریک در هر موضوعی از کار کمترین اعتنا به آن میشد. من برای امور خدا بخود لرزیدم. میدانستم که خداوند امت خود را رها نساخته است ولی گناه و بی انصافی هایشان آنان را از خدا جدا ساخته است. قلب کار بزرگ در بتل کریک است. هر تپشی با اعضای بدن در همه حوزه ها حس میشود. اگر این قلب بزرگ در سلامت باشد گردش خون مناسب در تمام بدن سبتیون حس میشود. اگر قلب بیمار باشد وضعیت پژمرده هر شعبه ای از کار واقعیت را شهادت خواهد داد. SBK1 248.2

    علاقه من در این کار بود و زندگیم با آن پیوند خورده بود. وقتی صهیون کامیاب شود من خوشحال میشوم و اگر او پژمرده گردد من غمگین و افسرده و نومیدم. دیدم که امت خدا در وضعیت هشدار دهنده ای هستند و لطف خدا از آنان برداشته شده بود. من بر این تصویر غمناک شب و روز تعمق کردم و با اضطراب و نگرانی دعا کردم ”ای خدا مگذار تا وارثان تو خوار شوند. مگذار تا بیدینان بگویند کجاست خدای آنان؟” احساس کردم که از هر کسی بریده شده ام و در واقع تنها ایستاده ام. جرات نداشتم تا به هیچ احدی اعتماد کنم. در شب شوهرم را بیدار کرده گفتم: نگران هستم تا بی ایمان شوم. آنگاه نزد خدا گریه کردم تا او مرا با بازوان قدرتمند خویش نجات دهد. نمیتوانستم ببینم که شهادتهایم اینگونه پایمال میشود. ما در بوشی نل قرار ملاقات داشتیم ولی به شوهرم گفتم که نمیتوانم بروم. او بزودی از دفتر پست با نامه ای از برادر ماتسون بازگشت که شامل رویای ذیل بود: SBK1 248.3

    برادر عزیز وایت: ”امید که برکات خداوند با شما باشد و همچنان در پیشرفت و بهبود سلامتی و قوت روحانی باشید. من نزد خدا خیلی سپاسگزارم برای خیریتی که نسبت بشما دارد و ایماندارم که که از سلامت کامل بهرهمند شوید و در اعلان آخرین پیام فارغ البال باشید.SBK1 248.4

    من رویای قابل توجهی درباره شما و خواهر وایت داشتم وحس می کنم که وظیفه دارم تا آنرا برای شما تا آنجا که بخاطر بیاورم نقل کنم. من خواب دیدم که به خواهر وایت گفتگو کردم و همچنین تعبیر آن در خواب به من داده شد. وقتی که بیدار شدم چیزی به من اصرار کرد تا برخیزم و همه نکته ها را بنویسم مبادا که آنرا فراموش کنم ولی من از این کار غفلت ورزیدم بخاطر اینکه خسته بودم و بخاطر اینکه فکر کردم که این فقط یک خواب بوده است. ولی چون قبلا هرگز از شما خواب نداشته ام و اینکه این خواب بسیار هوشمندانه بود و بطور خاصی مرتبط با شما بود به این نتیجه رسیدم که باید آنرا به شما بگویم شرح ذیل همه آن چیزی است که میتوانم بیاد بیاورم: SBK1 248.5

    من در خانه ای بزرگ بودم جایی که در آن منبری مانند منبر خانه عبادتمان داشت. بر آن چراغهای زیادی بود که روشن بود. این چراغها دائما به روغن برای سوختن نیاز داشت تا پر شود. برادر وایت و همراهانش دائما برای این کار مشغول بودند. آنگاه برادر وایت به دربی رفت که به انباری باز میشد که در آنجا بشکه های زیادی از روغن بود. او درب را باز کرد و وارد شد خواهر وایت بدنبال او رفت. درست همان موقع گروهی از مردانی به همراه آمدند با مقدار زیادی از چیزی که مانند دوده بود و همه آنرا بر برادر و خواهر وایت ریختند و کاملا آنها را سیاه کردند. من خیلی اندوهگین شدم و با دلواپسی منتظر وقایع بعدی بودم. من توانستم ببینم که برادر و خواهر وایت تلاش میکنندکه از زیر دو ده ها بیرون بیایند. و پس از تلاشی طولانی درخشان تر از همیشه بیرون آمدند و مردان اهریمنی و دو ده ها ناپدید شدند. آنگاه برادر و خواهر وایت با تمام وجود بیش از قبل مشغول شدند تا برای چراغها روغنی تهیه کنند ولی خواهر وایت همچنان تقدم داشت. SBK1 248.6

    من تعبیر زیر را خواب دیدم. آن چراغها امت باقیمانده بودند. روغن حقیقت ومحبت آسمانی بود که امت خدا بطور دائمی به آن نیاز دارند. مردمی که در تدارک چراغها دخیل بودند خادمان خدا بودند که در درو محصول کار میکردند. اینکه آن گروه اهریمنی بطور خاص چه کسانی بودند را نمیتوانم بگویم ولی مردانی بودند که توسط اهریمن تحریک شده بودند که تاثیرات اهریمنی خود را هدایت کرده بودند مخصوصا بر ضد برادر و خواهر وایت. دیگران برای مدتی در پریشانی بزرگی بودند ولی حداقل به فیض خدا ایمان داشتند. آنگاه نهایتا قدرت خدا بر آنان نازل شد و آنان بطور برجسته ای در اعلان آخرین پیام رحمت عمل نمودند. ولی خواهر وایت حکمت و محبتی غنی تر از دیگران داشت. SBK1 248.7

    این خواب اعتماد مرا مستحکم تر نمود که خداوند شما را هدایت خواهد نمود و کار ترمیم و بازسازی را که شروع شده است را تمام خواهد کرد و اینکه شما یکبار دیگر مانند گذشته و بوفور از روح خداوند بهره مند میشوید. فراموش نکنید که فروتنی دربی است که ما را به فیض مستغنی خدا هدایت میکند. انشاالله که خدا شما را برکت دهد و همراهان و فرزندان و بما جلو س در ملکوت را ارزانی دارد. ارادتمند شما در محبت مسیح. جان ماتسون 15 جولای سال867 ۱ - اوکلند - ویسکانسین. SBK1 248.8

    این خواب به من کمی دلگرمی داد. من به برادر ماتسون اعتماد داشتم. قبل از اینکه او را با چشمانم ببینم مورد او در رویا بمن داده شد که با نامه ف در ویسکانسین مغایرت داشت. آن نامه اصلا شایستگی نام مسیحی را نداشت ولی برادر ماتسون بمن نشان داد که دارای فروتنی است، کسی است که اگر در وقف و تبرک خود باقی بماند صلاحیت دارد تا جانها را برای بره خدا بیاورد. برادر ماتسون از مشقات ذهنی من بی اطلاع بود. حتی خطی بین ما رد و بدل نشده بود و خوابی که دیده بود مانند دست خدا بود که برای کمک بمن دراز شده بود. SBK1 249.1

    ما با پول قرضی خانه را میساختیم که باعث پریشانی شده بود. ما به ملاقاتهایمان پرداختیم و بشدت کار کردیم گرچه هوا داغ بود. برای درخواست پول با هم به مزرعه رفتیم، بیل زدیم، هرس کردیم و علفهای خشک را جمع کردیم. من با چنگه خرمن ها را جمع میکردم در حالیکه شوهرم با دستان ضعیف خود علفها و کاهها را بسوی من می انداخت. من قلم مو برداشتم و بیشتر قسمتهای داخل خانه را رنگ زدم. در این چیزها هر دوی ما بیش از حد خسته شدیم. نهایتا من ناگهان بر زمین افتادم و بیش از این کاری نتوانستم بکنم. برای چندین صبح غش کردم و شوهرم مجبور بود تا به جلسات گرین بوش بدون من برود. SBK1 249.2

    کالسکه قدیمی که بسختی حرکت میکرد تقریبا ما و همراهان ما را هلاک میکرد. سفرهای طولانی با آن - کار در جلسات - کارهای خانه و امور، برای ما خیلی زیاد بودند و من ترسیدم که کار من تمام شده است. شوهرم سعی کرد تا مرا تشویق کند و بمن اصرار کرد تا ملاقاتهایی را در اورنج و گرین بوش و ایتاکا تنظیم کنم. نهایتا تصمیم گرفتم تا شروع کنم و اگر حالم بدتر نشود به سفر ادامه دهم. من در سفر با کالسکه برای ده مایل بر روی متکا زانو زده و سرم را روی پاهای شوهرم میگذاشتم. او کالسکه را میراند و حائل و تکیه گاه من بود. صبح روز بعد کمی بهتر بودم و تصمیم گرفتم تا به پیش بروم. خداوند بما کمک کرد تا با قدرت برای مردم در اورنج حرف بزنیم و کاری با شکوه برای لغزش خوردگان و گناهکاران انجام شد. در گرین بوش تسلی و فراغت یافتم و بمن قوت داده شد. SBK1 249.3

    در ایتاچا خداوند بما کمک کرد تا برای گروه کثیری از مردم صحبت کنیم، کسانی که هرگز آنان را ندیده بودیم. در غیاب ما برادران کینگ و فارگو و مینارد تصمیم گرفتند که با لطف خودشان بما و گروه کالسکه ای راحت و سبک بدهند سپس درراه بازگشت شوهرم را به آیونا بردند و کالسکه ای را که الان داریم خریدند. این درست همان چیزی بود که نیاز داشتیم و مرا از خستگیها در سفر در گرمای تابستان نجات داد. SBK1 249.4

    در این زمان درخواستهایی مشتاقانه دریافت کردیم تا در جلسه عمومی در غرب شرکت کنیم. وقتی این درخواستهای متاثر کننده را خواندیم برای آنان گریستیم. شوهرم بمن میگفت ”الن ما نمیتوانیم در این جلسات شرکت کنیم. من در بهترین حالت بسختی میتوانم در این قبیل سفرها از خودم مراقبت کنم و اگر تو غش کنی من چه باید بکنم؟ ولی الن ما باید برویم”. و هنگامی که او صحبت میکرد احساسات او که با اشک همراه بود سخن او را منقطع میساخت. در بازگشت در حالیکه به وضعیت ضعیف خود و به وضعیت امور در غرب می اندیشیدیم و این حسی که برادران به کمک و کارهای ما نیازمندند من گفتم: ”جیمز ما نمیتوانیم در این جلسات در غرب شرکت کنیم ولی باید برویم”. در این مرحله چندین تن از برادران با ایمان ما که وضعیت ما را دیدند پیشنهاد کردند تا بهمرا ما بیایند. این کافی بود تا در باره موضوع مصمم شویم. با کالسکه نو در تاریخ ۲۹ آگوست گرین ویل را ترک گفتیم و به گردهمایی عمومی در رایت شرکت کردیم. چهار گروه ما را دنبال میکردند. همراهی و معاشرت دیگران سفر را راحت و بسیار دلپذیر کرده بود. جلسه یکی از جلسات پیروزمند بود. SBK1 249.5

    در روز ۷ و ۸ سپتامبر از فرصت ارزشمند در مانتری با برادران از بخش آلگان لذت بردیم. در اینجا با برادر لاخبرو آشنا شدیم که خطاهای موجود را در بتل کریک حسی کرده بود و از اینکه بخشی از اشتباهات بود ماتم زده بود که او به امور آسیب رسانده و بار ظالمانه ای را بر دوش ما گذارده بود. با درخواست ما، او ما را تا بتل کریک همراهی کرد. ولی قبل از اینکه مونتری را ترک کنیم او خواب زیر را برایمان بازگو کرد: SBK1 249.6

    وقتی برادر ور خواهر والیت در هفتم سپتامبر به مونتری آمدند آنان از من درخواست کردند تا به همراه آنان بسوی بتل کریک همراه شوم .من در رفتن مردد وبی میل بودم با این فکر که همچنان باید به تکلیف در مونتری ادامه دهم و همانطور که به آنان ابراز داشتم فکر کردم که تضاد کمی با آنان در بیل کریک وجود دارد. پس از چندین روز دعا برای این موضوع، یک شامگاه را با دلواپسی به گوشه ای رفتم و برای نور هدایت در باره موضوع نزد خدا تضرع کردم. SBK1 249.7

    خواب دیدم که با تعدادی دیگر از اعضای کلیسای بال کریک با کاروانی از ماشین ها در سفر بودیم. ماشینها خیلی کوتاه بودند و بسختی میتوانستم در آنها بنشینم. آنها تهویه هوای خوب نداشتند و رایحه ای در آن بود، گویی که برای ماهها تهویه نشده اند. راهی را که در آن میرفتیم خیلی ناهموار بود و ماشینها خیلی در تکان و تلاطم بودند و گاهی اوقات سبب میشدند که چمدانهایمان بیفتد و گاهی اوقات بعضی مسافرانی بیرون می افتادند. ما مجبوربودیم تا دائما توقف کنیم و مسافران و چمدانها را برداریم یا مسیر را تعمیرنماییم. ما بنظر برای مدتی کار میکردیم و کمی یا اصلا بجلو نمیرفتیم. ما در واقع گروهی از مسافران بیچاره بودیم. SBK1 249.8

    برادر و خواهر وایت در اینجا ایستاده بودند و وقتی از ترن پیاده شدم آنان گفتند: این ترن کاملا به مسیری اشتباه میرود. آنان هر دو قلاب ترن را با دست گرفتند و با تمام قدرت خود آنرا کشیدند. SBK1 249.9

    وقتی وظیفه را به اتمام رساندیم به بالا نگریستیم و کل ترن متحول شد. در عوض کابین های کوتاه و تهویه بد کابینهای با تهویه خوب و بلند و وسیع دیدیم با پنجره های بزرگ و تمیز که همه مرتب و تذهیب شده بود با شیوه ای با شکوه و برازنده تر از هر قصر یا هتلی که تا کنون هرگز ندیده بودم. کابین هم سطح و صاف و محکم بود. ترن مملو از مسافرانی بود که دارای سیمایی بشاش و شاد بودند چهره هایی پر از اطمینان و وقار داشتند. همه بنظر بازگو کننده رضایتی عالی بودند. برادر و خواهر وایت در این زمان سوار بودند و سیمای آنان با خوشی مقدسانه ای شعله ور بود. وقتی تران شروع به حرکت کرد من چنان ذوق زده شدم که بیدار شدم با خاطری در ذهن که خوابی که دیده ام اشاره به کلیسای بتل کریک و مسائلی مرتبط با امور در آنجا دارد. ذهن من در خصوصی وظایفم کاملا روشن بود تا به بتل کریک بروم و برای کار در آنجا کمک کنم. من خیلی خوشحالم که در اینجا بوده ام تا ببینم برکات خدا با کارهای پر زحمت برادر و خواهر وایت در مرتب و منظم کردن امور ما را همراهی میکند. SBK1 249.10

    ج.ن. لاخبرو.SBK1 250.1

    قبل از اینکه مونتری را ترک کنیم برادر لاخبرو خواب زیر را در باره زمان مرگ همسرش گفت. این نیز مشوق من بود.آن نبي اي که خواب دیده است خواب را بیان کند ارمیا ۲۳:۲۸ SBK1 250.2

    در شب پس از اندیشیدن بر مصایب برادر و خواهر وایت و ارتباط آنان با کار پیام فرشته سوم و شکست خودم برای نایستادن در کنار مصایب آنها و پس از تلاش برای اقرار به اشتباهاتم به خدا و استغاثه برای برکات او برای برادر و خواهر وایت، برای استراحت به گوشه ای رفتم. SBK1 250.3

    در خوابم خیال میکردم که در شهر بومی خود در دامنه یک تپله بلند هستم. با جدیت و شور قابل توجهی گفتم که چشمه شفا بخش همه بیماری ها را یافته ام. در خیال خود دیدم که یک جوان خوش لباسی بجلو آمد و با رویی خوش گفت: من ترا به چشمه هدایت میکنم. او راه را نشان میداد و من هم سعی کردم دنبال کنم. ما در مسیر دامنه رفتیم و با سختی بسیار از سه منطقه باتلاقی گذشتیم که از میان آن جریانهای کوچکی از آب گل آلود در جریان بود. طریق دیگری برای عبور نبود مگر اینکه به آب بزنیم. با عبور از آن به زمینی خوب و سفت رسیدیم که پیش آمدگی در کنار کرانه بود و یک چشمه وسیع از آب زلال خالصی از آن میجوشید. یک خمره بزرگ در آنجا بود و به وان در انستیتوی بهداشت در بتل کریک شباهت داشت. یک لوله از چشمه به خمره میرسید و آب از آنطرف آن سرریز میشد. خورشید درخشان بود و آب در اشعه های آن تلنلوء داشت. SBK1 250.4

    وقتی به چشمه رسیدیم مرد جوان هیچ نگفت ولی بمن نگاه کرد و با ابراز رضایت لبخند زد و گفت: فکر نمیکنی که این آب شفا بخشی است؟ گروه وسیعی از مردم همراه با برادر و خواهر وایت که جلودار بودند به چشمه آمدند، در خلاف جهتی که ما بودیم. آنان همگی خوشحال و بشاش بودند با اینحال قدوسیتی با وقار در سیمای آنان بود. SBK1 250.5

    برادر وایت بنظر باندازه زیادی در سلامت بهبود یافت و خوشحال و سرزنده بود ولی بنظر خسته بود بخاطر اینکه مسیر طولانی را طی کرده بود. خواهر وایت یک جام بزرگ در دست داشت که در چشمه فرو برد و از آب نوشید و دست در دست بدیگران داد تا بنوشند. در خیال دیدم که برادر وایت خطاب به دیگران کرد و گفت: حال شما شانسی دارید تا تاثیر آب را ببینید. آنگاه او نوشید و بلادرنگ او را احیا نمود و دیگران نیز که نوشیده بودند احیا شدند و توان و قوت را میشد در سیمایشان دید. SBK1 250.6

    دیدم که برادر وایت در حالیکه حرف میزد و گهگاهی جرعه ای مینوشید دستان خود را بر ضلع خمره گذاشت و سه بار در آن فرو کرد. هر بار که دستانش را بالا می آورد قوی تر از قبل میشد ولی او به صحبت ادامه داد و دیگران را ترغیب میکرد تا بیایند و در چشمه حمام کنند در حالیکه میگفت از چشمه شفا بخش بنوشید. صدای او همانند خواهر وایت بنظر ملیح بود. من روح خوشی را در چشمه ای که یافته بودم حسی کردم. خواهر وایت با یک جام از آب بسوی من می آمد تا از آن بنو شم ولی من چنان ملول و در وجد بودم که قبل از اینکه آب را بنو شم بیدار شدم. SBK1 250.7

    خداوند بمن ارزانی داشت تا از آن آب بنوشم چرا که ایمان دارم که این همان چیزی است که عیسی گفت که چشمه ای است که تا حیات ابدی خواهد جوشید.SBK1 250.8

    ج.ن. لاخبرو. مونتری - میشیگان - ۸ سپتامبر سال ۱۸۶۷ SBK1 250.9

    در ۱۴ و ۱۵ سپتامبر جلسات مفیدی در بتل کریک داشتیم. در اینجا شوهرم با صراحت و شجاعت بر گناهان کسانی که در جایگاه های بالایی در امور داشتند غرید و برای اولین بار پس از بیست ماه در جلسات شامگاه شرکت جست و موعظه کرد. کار خوبی شروع شده بود. SBK1 250.10

    در همراهی با برادر و خواهر مینارد و براردان اسمیت و اولمستد در جلسات بزرگ غربی شرکت جستیم. در حینیکه در جلسات ویسکانسین شرکت میکردیم من کلا ضعیف شده بودم. من فراتر از توانم در بتل کریک کار کرده بودم و تقریبا در سفر بیهوش شدم. برای چهار هفته از ریه هایم در عذاب بودم و با مشکل با مردم سخن میگفتم. غروب سبت برای گلو و ریه هایم از محلولی استفاده کردم ولی مشکلی پیش آمد و گرفتگی ریه به مغز رسید. وقتی در صبح برخاستم در مغزم چیزی را حسی کردم. صداها بنظر ارتعاشی داشت و همه چیز بنظرم در حال تاب خوردن بود. وقتی که راه رفتم گیج خوردم و داشتم به زمین می افتادم. صبحانه ام را خوردم و گفتم شاید کمکی به مشکل کند ولی مشکل افزایش یافت. من خیلی بیمار شدم و نمیتوانستم بنشینم. SBK1 250.11

    شوهرم پیش از ظهر به خانه آمد و گفت که قرار گذاشته تا برای عصر صحبت کنم. بنظر غیر ممکن بود تا در مقابل مردم بایستم. وقتی شوهرم پرسید که در باره چه موضوعی صحبت کنم نمیتوانستم هیچ جمله ای را در ذهنم بخاطر بیاورم. ولی فکر کردم: اگر خداوند میخواهد تا صحبت کنم او مطمئنا بمن قوت خواهد داد و با ایمان مخاطره خواهم نمود. من با فکری کاملا مغشوش به چادر رفتم ولی به برادران واعظ گفتم که اگر با دعاهای خود مرا تقویت کنند من صحبت خواهم کرد. من با ایمان در مقابل مردم ایستادم و در طی پنج دقیقه سر و ریه هایم راحت شدند و بدون مشکل برای بیش از یکساعت برای هزار و پانصد شنونده مشتاق حرف زدم. پس از پایان صحبت حسی از خوبی و رحمت خدا بر من آمد و نتوانستم از نقل بیماری ام خودداری کنم و از برکتی که خدا مرا در حین صحبت کردن حفظ نموده بود. از آن جلسه ریه های من بطور شگرفی تسلی یافت و در سلامتی بهبود یافتم. SBK1 250.12

    در غرب گزارشی را شنیدیم که کمتر از تهمت به شوهرم نبود. کنفرانس عمومی در جریان بود و در همه حوزه ها ادامه یافت. من یکی را بعنوان نمونه میگویم. گفته شده بود که شوهرم دیوانه و عاشق پول بود و اینکه او در فروش شیشه های کهنه مشغول بوده است. واقعیت اینها هستند: وقتی در حال جابجایی بودیم به شوهرم گفتم با این همه بطری های کهنه خالی چه کنیم. او گفت: آنها را دور بینداز. درست همان موقع ویلی، پسرم آمد و گفت من شیشه ها را تمیزکرده و میفروشم. باو گفتم که چنین کن و او میتواند هر چه که بدست می آورد را برای خودش داشته باشد. و وقتی شوهرم به دفتر پست رفت او ویلی و بطری ها را با کالسکه بهمراه خود برد. او اینکار را برای فرزند ایماندارمان کرد. ویلی شیشه ها را فروخت و پولش را برای خودش نگاه داشت. در مسیر بسوی دفتر پست، شوهرم برادری را که وابسته به ریویو بود با خود به کالسکه برد. آنان در مسیر با هم بخوبی گفتگو کردند و چون او ویلی را دید که از کالسکه بیرون می آید و در باره ارزش بطری ها از پدرش میپرسد و سپس دارو فروشی را دید که با شوهرم در باره آن حرف میزد و این برادر بدون گفتن کلمه ای به شوهرم در باره موضوع بلادرنگ گزارش داد که برادر وایت در پایین شهر داشته بطری میفروخته و بنابراین باید دیوانه باشد. اولین بار درباره بطری ها در آیوا شنیدیم که پنج ماه از آن موضوع میگذشت. SBK1 251.1

    این چیزها از ما مخفی مانده بود پس نمیتوانستیم آنرا تصحیح کنیم و بود مانند باد توسط برادران مدعی ایمان ما ادامه یافته بود. و ما متحیر شده بودیم از اینکه این گزارشهای غلط توسط همه آن مسیحیان مدعی باور شده بود و آنان با تندی و تلخی و بطور ظالمانه ما را مورد انتقاد قرار داده بودند مخصوصا بر ضد شوهر ضعیفم که برای زندگی و فراغت در تقلاست. برخی روح خرد کننده و فتنه کارانه ای داشته اند و او را بعنوان فردی ثروتمند و با اینحال پول دوست معرفی کرده بودند. SBK1 251.2

    بمجرد بازگشت به بتل کریک شوهرم برای مشاوره برادران را فرا خواند تا با کلیسا در باره گزارهای غلط بحث و بررسی صورت پذیرد. برادران از قسمتهای مختلف ایالت آمدند و شوهرم بی باکانه خواست تا همه هر آنچه که بر ضد او دارند را آشکارا بازگو کنند و خاتمه ای به این تهمتهای شخصی زده شود. او اشتباهاتی را که در ریویو داشته است را کاملا و بطور صریح اقرار نمود و بسیاری از مسائلی را که تهمتهای غلط و ابلهانه بود را تشریح نمود و نادرستی همه آن اتهامها را تفهیم کرد. SBK1 251.3

    و در حالیکه مسائل مرتبط با ارزشی واقعی ملک خود را بررسی کردیم متحیر شدیم که تنها هزار و پانصد دلار بوده است علاوه بر اسبها و کالسکه و باقیمانده کتابهای چاپ شده و نقشه ها و فروشی سال گذشته و آنطور که توسط منشی اظهار شده بود با بهره پولی که او از انجمن انتشارات قرض داشت برابر نبود. مطمئنا این کتابها و نقشه ها در حال حاضر و شرایط فعلی نمیتوانست با ارزشی تلقی شود. SBK1 251.4

    وقتی شوهرم در سلامت بود زمانی برای نگهداری حسابها نداشت و در خلال بیماری اش مسائل او در دست دیگران بود. پرسیده شد: چه چیزی جزو مایملک اوست؟ آیا او کلاهبرداری کرده است؟ آیا در حسابهای او اشتباهی رخ داده است؟SBK1 251.5

    بعنوان یک نتیجه خوب در تحقیقی، به کسانیکه حسابها را در باره کارهای ما داشتند اعتماد وجود داشت و هیچ دلیلی وجود نداشت که در حساب بودجه محدود ما خطایی صورت گرفته باشد. بنابراین با مشاهده بر کارهای شوهرم در طی ده سال گذشته و سخاوتمندی او برای کمک به کار در همه شعبه های آن، بهترین نتیجه گیری این است که از ملک ما در پیشبرد استفاده شده است. شوهرم هیچ حسابی را نگاه نمیداشت و چیزهایی را که او اداده تنها میتوانست با حافظه ردیابی شود و از آنچه که در ریویو بصورت رسید در آمده است. واقعیت این است که ما دارایی کمی داریم در حالیکه در این زمان شوهرم بعنوان فردی ثروتمند خطاب شده است و همچنان بیشتر بدنبال پول است. این موضوعی بعنوان مزاح برای ما بوده است که بعنوان بهترین تکذیبیه برای اتهامات غلط بوده که تاثیرگذاری و خصایل مسیحی ما را مورد تهدید قرار داده است. SBK1 251.6

    ملک ما ممکن است از دستمان برود و ما همچنان در خداوند بشادی میپردازیم چرا که برای پیشرفت امور او بکار برده شده است. ما با خوشرویی بهترین روزهایمان را با تمام انرژی صرف کرده ایم، و تقریبا فرسوده شده ایم و ضعف پیری زودرس را احساس میکنیم و با این وجود ما وجد می کنیم. ولی وقتی برادران مدعی ایمان به شخصیت ما و تاثیر و نفوذ ما حمله میکنند با عنوان اینکه ما متمول و پولدوست و مادیگرا هستیم، چه احساسی بدی باید داشته باشیم. بگذارید تا از شخصیت و نفوذی معزز که در طی بیست سال گذشته بدست آورده ایم محظوظ باشیم حتی با فقر و سلامتی کمی که در این زندگی فنا پذیر داریم و ما با خوشی از آنچیز کمی که میتوانیم برای امور انجام دهیم، خوش باشیم. SBK1 251.7

    تحقیق و تفحصی کامل بود و منتج به برائت ما از اتهاماتی شد که بر علیه ما آورده شده بود. اقرار های جانگداز قلبی از شیوه ظالمانه ای که بما اعمال شده بود گفته شد و پیام برکات خدا بر همه ما نائل گردید. از دین بازگشتگان اصلاح شدند، گناهکاران متحول گردیدند و چهل و چهار نفر تعمید داده شدند. شانزده نفر را شوهرم تعمید داد و برادران اندروز و لاخبر و بیست و هشت نفر را تعمید دادند. ما تشویق شدیم ولی همچنان فرسوده بودیم. شوهرم و خودم بار سنگین کار را داشتیم که پر زحمت و هیجان آور بود. چطور توانستیم در وضعیت ضعف تحقیق و تفحصی را کامل کنیم و با احساسات اینکه تقریبا همه بر ضد ما هستند موعظه و نصیحت ها و جلسات دیر وقت شب را تحمل کردیم و همزمان این کار را آماده میکردیم. شوهرم با من کار میکرد، کپی میکرد و برای چاپ آماده مینمود و نوشته ها را برای چاپ بازخوانی میکرد. خدا فقط میداند. با اینحال ما از میان همه اینها گذشتیم و به خدا ایمان داشتیم که او ما را برای کارهای آینده حفظ و تقویت خواهد کرد. SBK1 251.8

    حال رویاهای قبلی داده شده در باره مشقاتی که بخاطر اشتباهات در بتل کریک بتصویر کشیده شده بود را باور داریم، کارهایمان برای پاک کردن خودمان از اتهامات ظالمانه و همچنین زحماتمان با برکات خدا برای مرتب کردن اوضاع همراه شد. اگر دیدگاه خوابها درست باشد و ممکن است بخشهای دیگر را باور نداشته باشیم که تکمیل نشده اند آیا آینده ما از گذشته مطلوب تر خواهد بود؟ SBK1 252.1

    در پایان این نقل باید بگویم که ما در زمانی مهیب زندگی میکنیم. در آخرین رویایی که بمن داده شد واقعیت تکان دهنده بخش کوچکی از این افراد که حقیقت اعتراف نمودند بمن نشان داده شد که تقدیس شده و نجات می یابند. بسیاری از بی آلایشی کار فرا تر میروند. آنها با دنیا هماهنگ میشوند، بتها را گرامی میدارند و روحانیت آنان خواهد مرد. پیروان از خود گذشته و فروتن عیسی به کمال میرسند و بی تفاوتها و عاشقان دنیا را پشت سر میگذارند. SBK1 252.2

    من به اسرائیل کهن اشاره شدم. دو نفر از بزرگان لشکریان عظیم که مصر را ترک کرده بودند وارد سرزمین کنعان شدند. اجساد آنها بخاطر سرپیچی آنان در بیابان پراکنده شد. اسرائیل مدرن در خطر بزرگتری از فراموش کردن خدا هستند و مانند امت کهن او به بت پرستی هدایت شدند. بتها حتی توسط سبتیون مدعی پرستیده شدند. خداوند خصوصا امت کهن خود را ملزم نمود تا در برابر بت پرستی خود را محافظت کنند چرا که اگر آنها از خدمت کردن به خدای زنده دور شوند لعنت آنها بر آنان قرار خواهد گرفت در حالیکه اگر او را با تمام وجود و دل و جان دوست داشته باشند، او با تمام قوت انان را بوفور برکت خواهد داد چه در سبد ها و چه در انبارهای انان و بیماری را از میان انان بر خواهد داشت. SBK1 252.3

    برکت یا لعنت خدا در برابر امت خدا قرار دارد -- برکت خواهد بود، اگر از دنیا بیرون آمده و خود را جدا سازند و در مسیر اطاعت فروتنانه قدم بردارند و لعنت خواهد بود، اگر آنان با بت پرستان متحد شوند، کسانی که خواسته های ملکوت را زیر پا لگدمال میکنند. گناهان و بی انصافیهای اسراییل طغیان گر ضبط شده اند و تصویری که بما نشان داده شده است هشداری است که اگر ما از سرپیچی آنان تقلید و از خدا دور شویم ما نیز مانند آنان سقوط خواهیم کرد. حال همه این چیزها برای آنان برای عبرت اتفاق افتاد: و آنها برای تذکر و راهنمایی ما نوشته شده اند، برکسانیکه در خاتمه جهان هستند. SBK1 252.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents