Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

شهادتهایی برای کلیسا — جلد اول

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 9 - رویای زمین نو

    (این رویا وقایعی را تشریح می¬کند که در خاتمه هزار سال پس از راجعت ثانی مسیح بوقوع میپیوندد). مکاشفه ۲۰, ۲۱, ۲۲ , زکریا ۴:۱۴SBK1 27.1

    با داشتن عیسی بعنوان قاعد خود، همه ما از شهر به این زمین نازل شده ¬ایم، بر یک کوه بزرگ و عظیم که نتوانست عیسی را تحمل کند و از هم جدا شد و در آنجا دشتی پهناور بود. آنگاه ما به بالا نگاه کردیم و شهر عظیم را دیدیم با دوازده پایه و دوازده دروازه - سه دروازه در هر جهت و فرشته ¬ای در هر دروازه. همه ما فریاد بر آوردیم: ”شهر، شهر عظیم از سوی خدا از آسمان به پائین می ¬آید” و آمد و در جایی ایستاد که ما بودیم. و ما شروع به نظاره کردن چیزهایی شدیم که در خارج شهر بود. در آنجا خانه ¬های بسیار زیبایی را دیدم که ظاهری از نقره داشت و با چهار پایه مروارید مستحکم شده بود. نگاه کردن به آن شهر بسیار با شکوه بود که مقدسین بتوانند در آن ساکن بشوند و در آنجا طاقچه ¬ای طلایی وجود داشت. م بسیاری از مقدسین را دیدم که به خانه ¬ها میروند و تاجهای درخشان خود را برداشته و بر روی طاقچه میگذارند سپس به بیرون و به دشتهای مجاور ساختمان رفته تا کاری در زمین انجام دهند نه آن کاری که ما در این زمین انجام میدهیم. خیر خیر. نوری بر فرق همه آن¬ها تابید و آنان دائما خداوند را تسبیح میگفتند.SBK1 27.2

    و زمین دیگری دیدم که مملو از گونه¬ های گل بود و وقتی آنها را کندم فریاد بر آوردم: ”آن¬ها هرگز پژمرده نمیشوند”. بعد زمینی با علفهای بلند دیدم که نگاه کردن به آنها هیجان انگیز بود. آنها سبزه های زنده بودند و انعکاسی از نقره و طلا داشتند که با غرور برای جلال پادشاهی عیسی موج میزدند. آنگاه به زمینی وارد شدیم که پر گونه ¬های حیوانات بود، شیر و برد و بلنگ و گرگ همگی در یک اتحاد کامل. ما از میان آنها گذشتیم و آنان با آرامش یکدیگر را دنبال کردند. آنگاه وارد جنگل شدیم نه مانند جنگلهای تاریک، نه نه، بلکه نورانی و همه جا با شکوه بود. شاخه¬ های درختان به جلو و عقب تکان میخوردند و همه ما فریاد بر آوردیم: ”ما با امنیت در این صحرا ساکن خواهیم شد و در این جنگلها خواهیم خوابید”. ما از میان جنگل گذشتیم و بسوی کوه صهیون رفتیم.SBK1 27.3

    همانگونه که در مسیر سفر بودیم به گروهی برخوردیم که آن¬ها نیز بر آن مکان پرشکوه خیره شده بودند. من به رنگ قرمز در حاشیه رداهایشان توجه کردم تاجهایشان مانند برلیان میدرخشید. جامه¬هایشان از سفیدی خالص می¬درخشید. همانگونه که آن¬ها را درود گفتیم از عیسی پرسیدم که آنها که بودند. او گفت آنان شهیدانی بودند که برای او کشته شده ¬اند. در میان آنان گروه بیشماری از خردسالان را دیدم. آنان نیز حاشیه ¬ای قرمز بر جامه¬هایشان داشتند. کوه صهیون در مقابل ما بود و بر روی کوه معبدی با شکوه قرار داشت و در مقابل آن هفت کوه دیگر بودند که بر روی آنها گل¬ های رز و سوسن رشد کرده بود. و دیدم که بچه¬ ها از آن بالا میرفتند و یا بالهای کوچک خودشان را بکار میبردند و بر روی کوهها پرواز کردند و گلهایی که هرگز پژمرده نمیشوند را چیدند. در آنجا همه نوع درخت در اطراف معبد بود تا آن مکان را جلوه دهد - درخت شمشاد، کاج، صنوبر ، درختهای روغندار ، پروانش (مورت سبز)، انار و انجیر که با وزن میوه های انجیر خود خم شده بودند. همه اینها همه جا را با شکوه کرده بود. و وقتی که خواستیم وارد معبد بشویم عیسی صدای دوست داشتنی خود را بلند کرد و گفت: ”تنها ۱۴۴۰۰۰ نفر وارد این مکان شوند” و ما فریاد بر آوردیم ”هالو ياد”.SBK1 27.4

    این معبد با هفت ستون مستحکم شده بود همه آنها از طلای شفاف بود و با مروارید مزین شده بود. چیزهای شگفت انگیزی را که دیدم نمیتوانم توصیف کنم. آه آنرا میتوانم با زبان کنعانی بگویم آنگاه میتوانم کمی از آن دنیای برتر را بازگو کنم. در آنجا میزهای سنگی را دیدم که نام ۱۴۴۰۰۰ نفر با حروف طلایی بر آن حک شده بود.SBK1 27.5

    پس از ملاحظه شکوه معبد بیرون رفتیم و عیسی ما را رها نموده و به شهر رفت. بزودی صدای دلنواز او را شنیدیم که می¬گوید: ”بیایید ای امت من. شما از عذاب سختی بیرون آمده ¬اید و اراده مرا انجام داده ¬اید. برای من رنج کشیدید. برای شام وارد شوید. من خودم آماده هستم تا بشما خدمت کنم”. ما فریاد زدیم ”جلال بر تو باد. هاللویاه” و وارد شهر شدیم. در اینجا من میز نقره ¬ای خالص را دیدم. طول آن به مایلها میرسید با اینحال چشمان ما میتوانست امتداد آنرا ببیند. من در آنجا میوه درخت زندگی را دیدم — منّا را دیدم ، بادام ، انجیر، انار و بسیاری دیگر از انواع میوه¬ جات در آنجا یافت میشد. از عیسی اجازه خواستم تا از میوه بخورم. او گفت: ”نه حالا. آنانیکه میوه های این سرزمین را بخورند دیگر به زمین باز نخواهند گشت. ولی برای مدتی کوتاه اگر وفادار باشید شما هم میوه درخت زندگی را خواهید خورد و هم از آب چشمه حیات خواهید نوشید. و گفت شما دوباره باید به زمین باز گردید و آنچه را که به شما آشکار نمودم به دیگران بازگو کنید. آنگاه فرشته ¬ای با آرامی مرا به این جهان تاریک آورد. گاهی اوقات فکر میکنم که بیش از این نمیتوانم در اینجا بمانم همه چیزهای زمین مایه افسردگی است. من در اینجا خیلی تنها خود را احساس میکنم چرا که جهان بهتر را دیده ام. آه ایکاش که مانند آن کبوتر بال داشتم و پرواز میکردم.SBK1 27.6

    برادر هاید * که در طی این رو یا حاضر بود شعر های زیر را سرود که با جزوات مذهبی به همه جا رفت و در کتاب¬ های سرودهای روحانی منتشر شد. آنانی که آنرا چاپ کرده قرائت نموده و خواندند اطلاع کمی دارند که این سرودها از رویاهای دختری نشات گرفته که فروتنانه شهادت میداد.SBK1 27.7

    ما از سرزمین مقدس و نورانی شنیده ایم
    شنیدیم و دلشاد شدیم. چون که گروه زائران تنهایی بودیم
    و خسته و کوفته و غمگین بودیم
    بما میگویند که مقدسین جایگاهی جایگاهی برای ماندن دارند
    بیش از این کسی بی ¬خانمان نیست
    و میدانم که آن سرزمین خوب زیباست
    جایی که رود حیاتبخش در آن جاری است
    میگویند که علفهای سبز در آن موج میزنند
    که هرگز پژمردگی در آن¬جا شناخته شده نیست
    و گلهای وحشی در آنجا شکوفه ¬های زیبا دارند
    و رُزهای شارون در آنجا رشد میکنند
    در آنجا پرندگان زیبا در باغها لانه دارند
    نغمه آنان دلپذیر و ملایم است
    و چَهچهه¬های آنان همیشه شنیده میشود
    فرشته¬ها با چنگ¬ هایشان خوش آمد میگویند
    از نخلها و رداها و تاجها شنیدیم
    وگروه موسیقی نقره فام به سپیدی میزدند
    از شهر زیبا با دروازه های مروارید
    همه درخشندگی ها و نورها
    ما شنیدیم که فرشتگان و مقدسین در آنجا هستند
    با چنگهای طلایی که میخواندند
    از کوه با درخت پربار حیات
    از برگهای شفابخش
    پادشاه آن کشور چه خوب و دلنشین است
    او خوشی و نور آن مکان است
    در زیبندگی او را نظاره میکنیم
    و گرمای لبخند سیمای او را میبینیم
    ما در آنجا خواهیم بود ما در آنجا خواهیم بود مدتی طول نخواهد کشید
    ما به مخلصین و سعادتمندان خواهیم پیوست
    ما نخل و ردا و تاج را خواهیم داشت
    و برای همیشه در آسودگی خواهیم بود
    SBK1 27.8

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents