Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

حکایتهای پند آموز مسيح

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل ۲۱ - دیوار جدایی برداشته شد.

    اين فصل بر اساس كتاب لوقا ۱۹:۱۶-۳۱مدون گردیده است.HAM 204.1

    در تمثيل مرد ثروتمند و ايلعاذر، مسيح نشان ميدهد كه در اين زندگي انسان سرنوشت اخروي خود را رقم ميزند. درزمان آزمايش،۲۳ص۲۰۵. زمان آزمايش همان طول عمر است كه انسان مورد آزمون قرار گرفته تا شايستگي خود را براي حيات ابدي محقق سازد.فيض خدا به هر جاني عطا ميگردد. ولي چنانچه انسان فرصتهاي خود را در خوشگذراني و خوداغنايي هدر دهد خود را از حيات ابدي محروم ساخته است. زمان ديگري براي آزمايش به آنان اعطا نخواهد گرديد. آنان با انتخاب خود ديوار جدايي بين خدا و خود را برچيدند ديواري كه برچيدن آن ناممكن بنظر ميرسيد.HAM 204.2

    اين تمثيل قياسي است بين ثروتمندي كه به خدا توكل و تعلق خاطري نداشت و فقيري كه تابع و مطيع خدا بود. مسيح نشان ميدهد كه زماني فرا خواهد رسيد كه وضعيت دو گروه اجتماعي معكوس خواهد گرديد. آنانيكه در اين دنياي كاميابيها فقيرند ولي با اينحال به خدا توكل دارند و در رنج خود صبورند روزي به مقامي رفيع خواهند رسيد فرا تر از كساني كه اكنون در وضعيت عالي در جهان هستند وليكن زندگي خود را به خدا نسپرده اند.HAM 205.1

    مسیح گفت”مرد ثروتمندي بود كه جامه هاي نفيس و گرانبها ميپوشيد و هر روز به عيش و نوش و خوشگذراني ميپرداخت”. فقيري زخم آلود نيز بود بنام ايلعاذر كه او را جلو در خانه آن ثروتمند ميگذاشتند”.HAM 205.2

    مرد ثروتمند متعلق به گروهي نبود كه در حكايت قاضي بي انصاف معرفي گرديد، آن كسيكه بي واهمه و آشكارا نسبت به خدا و انسان بي اعتنا و بي واهمه بود. او ادعا ميكرد كه فرزند ابراهيم است. او با مرد فقير با خشونت رفتار نكرد و يا اينكه از او بخواهد بخاطر وضعيت ناپسند و نا مطبوع از او دور شود. مرد ثروتمند با نشستن آن مرد فقير و رنجور كه بدرگاه خانه اش چشم انتظار مينشست مشكلي نداشت. ولي او با خودخواهي نسبت به برادر رنجور خود بي تفاوت بود.HAM 205.3

    هيچ مريضخانه اي نبود كه آن مريض بتواند در آنجا تحت مراقبت و درمان قرار بگيرد. رنجديدگان و نيازمندان در معرض ديد و توجه كساني قرار ميگرفتند كه خداوند به آنان دارايي و تمول را بامانت گذارده است تا شايد كه مورد عنايت و تفقد قرار گيرند. داستان گدا و ثروتمند چنين است. ايلعاذر شديدا محتاج استعانت بود زيرا كه هيچ دوست و خانه و پول و يا غذايي نداشت. با اينحال روزگار او در چنين وضعيتي باقيمانده بود در حاليكه توانگر اعيان نشين هر خواسته اي كه داشت برآورده ميشد. آن فردي كه با وفور نعمت خود قادر بود تا همنوع خود را از رنج رهايي بخشد فقط براي خودش ميزيست.HAM 205.4

    در نزديكي ما بسياري از افراد هستند كه گرسنه، عريان و بي خانمان هستند. بي توجهي به كمك به اين نيازمندان و رنجديدگان در مقابل ما بار تقصير و گناه را تحميل ميكند كه بهتر است روزي از مواجهه با آن هراس داشته باشيم. طمع و حرص يا )همان پول پرستي)بعنوان بت پرستي تقبيح شده است. همه افراطگري هاي خودخواهانه در منظر خدا بزهكاري بشمار مي آيد.HAM 206.1

    خداوند مرد ثروتمند را ناظر و مباشر اهداف و مقاصد خود كرده بود و وظيفه او بود تا به موردهايي مانند آن فقير و بيمار رسيدگي كند. حكمي داده شده بود”پس يهوه خداي خود را بتمامي جان و تمامي قوت خود محبت نما”(تثنیه ۶:۵).و”پس يهوه خداي خود را بتمامي جان و تمامي قوت خود محبت نما”(تثنیه ۶:۴).و”همسايه خود را چون جان خويش دوست بداريد”(لاویان ۱۹:۱۸). مرد توانگر يهودي بود و با فرمان خداوند آشنا بود. ولي او فراموش كرده بود كه مسئول و جوابگوي استفاده از اموال و امكاناتي بود كه به وي بامانت سپرده شده بود. بركات خدا بوفور به او ارزاني شده بود ولي او آن امكانات را خودخواهانه بكار ميگرفت تا بخود عزت دهد نه اينكه موجب حرمت خالق خويش گردد. متناسب با وفور نعمتي كه داشت وظيفه او بود تا عطاياي خود را براي كمك به اعتلاي بشري بكار برد. اين حكم خدا بود ولي مرد متمول به تعهد و التزام خود نسبت بخدا نمي انديشيد. او قرض ميداد و بهره اش را نيز طلب مينمود وليكن او بهره آنچه را كه خدا به او قرض داده بود را به خدا باز نميگرداند. او فهم و استعداد داشت وليكن آنها را ارتقاء و بهبود نداده بود. او بازخواست خدا را فراموش كرده بود و تمامي توان خويش را وقف عيش و عشرت كرده بود. او با تفريح و سرگرمي خود را محاط كرده بود و تمجيدات و تملقات دوستانش براي خوشگذرانيهايخودخواهانه بود. او چنان در جمع دوستانش مشغول شده بود كه حس مسئوليت در راستاي همكاري و تعاون با خدا را در ترحم و بخشايش ازدست داده بود. او فرصت و مجال درك كلام خدا و عمل به تعاليم و تكاليف را داشت ولي خوشگذراني در جمع چنان وقت او را اشغال كرده بود كه خداي ازلي را فراموش كرده بود.HAM 206.2

    زمان تغيير وضعيت آن دو مرد فرا رسيده بود. مرد بينوا روز بروز رنج ميكشيد وليكن با شكيبايي و در خاموشي آنرا تحمل ميكرد. زمان سپري گرديد و او مرد و دفن شد. هيچ كسي نبود تا برايش عزاداري كند ولي با تحمل رنج و عذاب شاهدي براي مسيح شد زيرا كه در محك ايمان بردباري كرده بود و با مرگش با فرشتگان به آغوش ابراهيم رفت. ايلعاذر معرف رنجديدگان فقيري بود كه به مسيح ايمان داشتند. وقتي كه بر شيپور دميده شود و همه كساني كه در قبر آرميده اند صداي مسيح را شنيده و بحضور وي بيايند اجر و پاداش خود را دريافت خواهند نمود زيرا كه ايمان به خدا تنها فرضيه و تئوري نبود بلكه يك واقعيت مسلم بود.HAM 206.3

    “آن دولتمند نيز مرد و او را دفن كردند. پس چشمان خود را در عالم اموات ۲۴ص ۲۰۸. توجه داشته باشيد كه پاراگراف فوق بياني تمثيلي است و نبايد به آن بعنوان اصول تعليمي و فقهي مسيحيت نگاه كرد. اصول تعليمي كليساي ادونتيست روز هفتم مرگ را به خواب تعبير مينمايد كه مرده پس از مرگ به مرحله ديگري وارد نميشود. در روز معاد و داوري است كه همه مردگان از خواب بر ميخيزند و براي داوري مي ايستند. در هيچ قسمت ازكتاب مقدس به عالم اموات و برزخ و يا وضعيتي مشابه پس از مرگ اشاره نشده است. كتاب مقدس مكررا مرگ را وضعيت خواب خطاب ميكند. گشوده خود را در عذاب يافت و ابراهيم را از دور و ايلعاذر را در آغوشش ديد. آنگاه به آواز بلند گفت اي پدر من ابراهيم بر من ترحم فرما و ايلعاذر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنك سازد زيرا در اين آتش معذبم.HAM 207.1

    در اين حكايت سخن مسيح با كساني بود كه فقط بفكر خود بودند... در ميان بسياري از افرادي كه سخنان مسيح را ميشنيدند دكترين يا اصول تعليمي حالت هوشياري يا (عالم برزخ) كه حد فاصلي بين مرگ و قيام است را باور داشتند. مسيح تفكرات و نظرات آنان را ميدانست . او حكايت خود را در قالبي مطرح نمود تا حقايق مهم را از طريق اين عقايد متعصبانه تلقين كند. او آينه اي را در مقابل شنوندگان خويش قرار دادكه بواسطه آن بتوانند خود را در رابطه راستين خود با خدا ببينند. او عقايد متداول را براي انتقال نيت و مقصودي كه خواهان برجسته كردن آن براي همگان بود بكار برد — كه هيچ بشري با ثروت و دارايي خويش در نظر خدا ارزشمند نميشود زيرا هر آنچه كه دارد فقط بعنوان امانت و قرضي است كه خدا بوي داده است. سوء استفاده از اين هدايا او را در مكاني پست تر از فقيران و انسانهاي مفلوك قرار ميدهد كه خدا را دوست داشته و توكل باو دارند. مسيح ميخواهد تا مخاطبين او درك كنند كه براي انسان امكان ندارد تا رستگاري جان را پس از مرگ بدست آورد.”ابراهيم گفت اي فرزند بخاطر آور كه تو در ايام زندگاني چيزهاي نيكوي خود را يافتي و همچنين ايلعاذر چيزهاي بد را ليكن او الحال در تسلي است و تو در عذاب. و علاوه بر اين در ميان ما و شما ورطه عظيمي است چنانچه آنانيكه ميخواهند از اينجا به نزد شما عبور كنند نميتوانند و نه نشينندگان آنجا نزد ما توانند گذشت”.از اينرو مسيح توضيح داد كه انتظار براي آزموني ديگر نوميدانه است. اين زندگي تنها زماني است كه به بشر داده شده تا خود را براي جاودانگي و آخرت آماده سازد.HAM 207.2

    مرد دولتمند به ايده اي فكر ميكرد كه او از ذرين و”فرزند ابراهیم”است و در رنج و محنت خود، ابراهيم را براي استمداد طلب كرده بود. او دعا كرد كه اي پدر من ابراهيم بر من ترحم فرما. او نزد خدا دعا نكرد بلكه ابراهيم را صدا زد. بدين گونه او نشان داد كه او ابراهيم را مافوق خدا قرار داده است و بدين خاطر او به ارتباط خود با ابراهيم براي نجات تكيه كرده بود. دزد مصلوب نزد مسيح دعا كرد: “اي عيسي وقتي به ملكوت خود رفتي مرا بياد آور”(لوقا ۲۳:۴۲). و بلافاصله پاسخ خود را شنيد”همانا امروز به تو ميگويم (همانگونه كه بر صليب با رنج و تحقيرمصلوب ميشوم) با من در فردوس خواهي بود”ولي مرد ثروتمند نزد ابراهيم دعا كرد و درخواست او اجابت نشد. مسيح صرفا متعالي گرديد تا”پادشاه و نجات دهنده باشد و قوم اسرائيل فرصت داشته باشند كه توبه كنند و گناهانشان بخشيده شود”(اعمال ۴:۱۲).HAM 208.1

    مرد توانگر زمان خود را براي خوشگذراني سپري كرد و دير شده بود تا براي آخرت خود توشه اي بيندوزد. او نابخردي خود را ديد و به فكر برادرانش افتاد كه براهي ميروند كه رفته است زيرا زندگي آنان براي خشنودي خويش بود. پس او استدعا كرد و گفت”اي پدر بتو التماس دارم كه او را بخانه پدرم بفرستي. زيرا مرا پنج برادر است تا ايشانرا آگاه سازد مبادا كه ايشان نيز باين مكان عذاب بيايند. ابراهيم ويرا گفت موسي و انبيا را دارند سخن ايشانرا بشنوند. گفت نه اي پدر ما ابراهيم ليكن اگر كسي از مردگان نزد ايشان برود توبه خواهند كرد. ويرا گفت هر گاه موسي و انبيا را نشنوند اگر كسي از مردگان نيز برخيزد هدايت نخواهند پذيرفت”.HAM 208.2

    وقتي كه مرد توانگر تقاضاي شاهد و دليلي براي برادرانش نمود او صريحا ميگفت كه اگر اين واقعيتها به آنان گفته نشود آنان ترغيب نخواهند شد. ادعاي او ...گفته مرد ثروتمند به مثابه اين بود كه : اگر مرا كاملا آگاه كرده بوديد الان در اينجا نبودم. ابراهيم در پاسخ به چنين تقاضايي گفت كه به برادرانت به اندازه كافي هشدار داده شده بود. نور هدايت به آنان داده شده بود ولي آنان آنرا نميديدند. حقيقت به آنان ارائه شده بود ولي آنان گوش شنوا نداشتند.HAM 209.1

    “وقتي مردم اورشليم شنيدند كه عيسي آمده دسته دسته به ديدن او شتافتند. آنان در ضمن بسيار مايل بودند ايلعاذر را نيز كه او را زنده كرده بود ببينند. پس كاهنان اعظم تصميم گرفتند ايلعاذر را هم بكشند زيرا بخاطر او بعضي از سران قوم يهود نيز ايمان آورده بودند كه عيسي همان مسيح است”(یوحنا ۹:۱۲_۱۱).HAM 209.2

    احكام و انبيا روشهايي بودند كه خدا براي نجات انسان تعين نمود. مسيح گفت بگذاريد تا آنان به اين شواهد توجه و اعتنا كنند. اگر آنان در كلام وي به صداي خدا گوش ندهند اظهارات يك شاهد برخاسته از مرگ نيز مورد توجه و اعتنا قرار نخواهد گرفت.HAM 209.3

    آنانيكه به موسي و انبيا توجه و اعتنا كردند به برهان و هدايتي بيشتر از خدا نيازي ندارند. ولي اگر انسان نور هدايت را انكار كند و ازقدرشناسي فرصتهايي كه بوي اعطا گرديده قصور ورزد از مرده گوش شنوا نخواهد داشت. آنان حتي با اين قرائن نيز متقاعد نخواهند گرديد براي اينكه آنانيكه احكام و انبيا را نپذيرفتند دلهاي خويش را چنان سخت نمودند كه همه نورهاي هدايت الهي را نخواهند پذيرفت.HAM 209.4

    گفتگو بين ابراهيم و مرد توانگر بصورت تمثيلي و كنايه اي است. درسي كه بايد از اين حكايت آموخت اين است كه به هر انساني به اندازه كافي نور هدايت داده شده است براي اداي ديني كه از او خواسته شده است. مسئوليتهاي انسان متناسب با فرصتها و امتيازاتي است كه بدو داده شده است. خداوند به هر كسي نور هدايت كافي و فيض بخشيده است تا به وظيفه اي كه خداوند به او محول نموده است عمل كند. چنانچه انسان به وظيفه خود در نوري كه باو نشان داده شده است عمل نكند نور عظيمتر تنها بد عهدي و مسامحه در بهبود بركت عطا شده را نمايان ميسازد.” اگر در كارهاي كوچك درستكار باشيد در كارهاي بزرگ نيز درستكار خواهيد بود و اگر درامور جزيي نادرست باشيد در انجام وظايف بزرگ نيز نادرست خواهيد بود”(لوقا ۱۰:۱۶). آنانيكه از هدايت موسي و انبيا سر باز زدند و تقاضاي معجزات شگفت انگيز كردند اگر خواسته آنان بر آورده شود نيز متقاعد نخواهند شد.HAM 209.5

    حكايت مرد ثروتمند و ايلعاذر نشان ميدهدكه چگونه اين دو گروه اجتماعي دنياي ناديده را ارزيابي ميكردند. ثروتمند بودن گناه نيست چنانچه ثروتها با بي انصافي و ظلم بدست نيامده باشند. مرد متمول بخاطر داشتن ثروت تقبيح نشده است ولي قباحت بر او خواهد بود چنانچه ثروتهاي سپرده شده به وي را براي اغناي خود در راه خوشگذراني هدر دهد. بسيار بهتر خواهد كه پول خويش را در راه خدا براي امور خير استفاده كند.HAM 210.1

    مرگ نميتواند انسانهايي را فقير كند كه خود را وقف جستجوي ثروتهاي ابدي نموده اند.ولي مردي كه گنجها را براي نفس خود بيندوزد نميتواند هيچ چيزي از آن را با خود به آسمان ببرد. او در طول زندگي ثابت كرده بود كه ناظري غير قابل اعتماد و بيوفاست. در خلال زندگي او چيزهاي خوبي داشت ولي فراموش كرده بود كه تعهد و التزامي نسبت به خدا دارد. او از حفظ گنجينه آسماني قصور ورزيده بود.HAM 210.2

    دولتمندي كه امتيازات زيادي داشت معرف كسي است كه بهتر بود تا عطاياي خود را تقسيم كند. از اينرو كارهاي او ميتوانست به فراتراز اينها دست يافته و امتيازات روحاني متعالي تري را بارمغان آورد. اين هدف رهايي است نه تنها براي محو كردن گناه بلكه براي باز پس دادن هداياي روحاني مفقود شده كه بخاطر گناهاني است كه قدرت روحاني را تحليل داده است. پول نميتواند به زندگي اخروي منتقل شود زيرا در آنجا به پول نيازي نيست ولي كردار نيك براي نجات جانها براي مسيح به بارگاه آسماني منتقل خواهد شد. ولي آنانيكه با خودخواهي عطاياي خدا را براي خودشان مصرف نمودند و نيازمندان همنوع خود را بدون هيچ كمكي و هيچ كاري براي پيشرفت دادن كار خدا در جهان رها كردند خالق خود را بيحرمت ساخته اند. سرقت از خدا در مقابل نامشان دردفاتر آسماني نوشته شده است.HAM 210.3

    مرد ثروتمند همه آن پولها را بدست آورده بود ولي او مالك ثروتهايي نبود كه حسابش را با خدا بتواند سر راست كند. او طوري زندگي كرد كه گوئي هر چه كه دارد متعلق به خود اوست. او از فراخوان خدا و درخواست هاي فقير دردمند كوتاهي و قصور ورزيده بود. ولي در اين امتداد فراخواني خواهد بود كه نخواهد توانست از آن مسامحه و غفلت ورزد. با قدرتي كه او نميتواند به آن اعتراض و يا در برابرآن مقاومت نمايد. او محكوم گرديده تا از املاكي كه او نميتواند بيش از اين ناظر و مراقب آن باشد دست بكشد. مردي كه يكبار ثروتمند بود به تنگدستي نوميدانه اي افتاد. رداي عدالت مسيح كه در آسمان بافته شده بود نميتواند او را بپوشاند. او كه يكبار رداي پادشاهي ارغواني و زربفت را پوشيده به عرياني سقوط نمود. آزمون او به انتها رسيد. او هيچ چيزي به اين جهان نياورد و هيچ چيزي را از اين دنيا نميتواند با خود ببرد.HAM 211.1

    مسيح پرده را برداشت و اين تصوير را در مقابل كاهنان — حاكمان — كاتبان و فريسيان قرار داد. به آن نگاه كنيد. شمايي كه در كاميابي هاي جهان غني هستيد از نظر خدا ثروتمند نيستيد. آيا به اين تصوير نمي انديشيد؟ كه شما و ثروت شما درميان مردم فقط ارزشمند است ولي در نظر خدا مكروه و پوچ است. مسيح ميپرسد”چه فايده كه انسان تمام دنيا را ببرد ولي در عوض جانش را از دست بدهد؟ مگر چيزي با ارزشتر از جان او پيدا ميشود؟”(مرقس ۳۶،۳۷:۸).HAM 211.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents