Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

حکایتهای پند آموز مسيح

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل ۲۲ - گفتار و کردار

    اين فصل طبق كتاب متي ۲۳:۲۱-۳۲ تدوين شده است.

    مردي دو پسر داشت و نزد اولي رفت و گفت پسرم برو و امروز در تاكستان كار كن.او پاسخ داده و گفت نميخواهم بروم ولي بعد پشيمان شد و رفت. و پدر نزد دومي رفت و همينطور نيز باو گفت. و او در جواب گفت ميروم ولي نرفت. كداميك از اين دو نفر اراده پدرشان را انجام دادند؟ آنان باو گفتند: اولي.HAM 216.1

    در موعظه كوه عيسي گفت”گمان نكنيد هر كه گفت خداوندا(هر كه خود را مومن نشان دهد)به بهشت ميرود فقط آناني ميتوانند به حضور خدا برسند كه اراده پدر آسماني مرا بجا آورند.”(متی ۲۱:۷). آزمون اخلاص در حرف نيست بلكه در عمل است.( گفتار نيك و كردار نيك نتيجه پندارنيك است.) مسيح به هر انساني نميگويد كه تو چه حرفي بيشتر از ديگران گفتي؟ بلكه ميگوید”تو چه كاري بيش از ديگران انجام دادي؟”(متی ۴۷:۵). كلام او سرشار از معني و مفهوم است”خوشا بحال شما اگر آنچه را كه ميدانيد خوب است بعمل آوريد”(یوحنا ۱۳:۱۷). گفتاري كه با كردار مقتضي همراه نباشد فاقد ارزش است. اين درسي است كه در حكايت دو پسر تعليم داده شد.HAM 216.2

    اين حكايت در آخرين ملاقات مسيح از اورشليم و قبل از مرگ وي بيان شده بود. او فروشندگان و خريداران را از معبد بيرون رانده بود. صداي او با قدرت خدا بقلبهايشان سخن گفته بود. آنان متحير و وحشت زده بدون بهانه و يا مقاومتي از دستور او اطاعت كردند.HAM 217.1

    وقتي كه ترس آنان فروكش كرد كاهنان و مشايخ به معبد بازگشته و ديدند كه مسيح در حال شفا دادن مريضان و افرادي است كه رو بمرگ افتاده اند. آنان صداي وجد و شادماني و نغمه تسبيح و ستايش را شنيده بودند. در معبد كودكاني كه سلامت خود را باز يافته بودند با تكان دادن شاخه هاي نخل در دست براي پسر داود هوشيعانا ۲۵ص۲۱۸. هوشيعانا يعني متبارك باد خداي ما. ميخواندند. و صداي كودكانه حمد و ستايش را ترنم مينمودند. با اينحال براي كاهنان يهود و مشايخ همه اين چيزها بسنده نميكرد تا بر حسادت و غرض ورزي خود غالب آيند.HAM 217.2

    روز بعد در حاليكه مسيح در معبد مشغول تعليم دادن بود، سركردگان كاهنان و مشايخ يهود نزد او رفته و گفتند”با چه اختياراتي اينچنين ميكني؟”و چه كسي بتو چنين اختياري داده است؟”.HAM 217.3

    كاهنان و مشايخ يهود بي ترديد به قدرت مسيح يقين داشتند. در پاكسازي معبد از ) شرارتهاي فروشندگان و تاجران)، آنان اختيارات و قدرت ملكوتي را از درخشش رخسار او مشاهده كرده بودند. آنان ياراي مقاومت در مقابل قدرتي كه او بدانوسيله سخن ميگفت را نداشتند. او باري ديگر درباره اعمال خارق العاده در شفا دادن به سوالاتشان پاسخ داد. او شواهدي را براي اثبات اختيارات و اقتدار خود داده بود كه قابل انكار نبود. ولي اين گواه و اثباتي نبود كه آنان ميخواستند. كاهنان و مشايخ در صدد بودند كه عيسي خود را مسيح اعلام نمايد تا بدان سبب آنان كلام او را تحريف كرده و مردم را بر عليه او تحريك كنند. آنان آرزو داشتند كه نفوذ او را از بين ببرند و او را بكشند.HAM 217.4

    عيسي ميدانست كه اگر آنان قدرت خدا را در او تشخيص ندهند و يا اعمال او را بعنوان شاهدي از صفات و ذات الهي او نبينند، مسيح بودن او را نيز باور نميكنند. او از پاسخ به موضوعي كه آنان انتظار داشتند طفره رفت تا تقبيح و سرزنش بخودشان بازگردد.HAM 218.1

    “عيسي به آنان گفت من نيز از شما سوالي دارم اگر به آن جواب دهيد من هم جواب سوالتان را خواهم داد. آيا يحيي از جانب خدا فرستاده شده بود يا نه؟ آيا يحيي از جانب خدا فرستاده شده بود يا از از طرف انسان؟”HAM 218.2

    كاهنان و حاكمان يهود گيج و مبهوت شدند.” ايشان با هم مشورت كرده و بهم گفتند اگر بگوئيم از جانب خدا بود آنگاه به ما خواهد گفت كه چرا سخنان او را قبول نكرديد. و اگر بگوئيم از جانب خدا نبود اين مردم بر ما هجوم خواهند آورد چون همه يحيي را رسول خدا ميدانند. سرانجام گفتند نميدانيم. عيسي فرمود پس در اينصورت من هم به سوال شما جواب نخواهم داد”.HAM 218.3

    “ما نمیدانیم”در واقع پاسخي كذب بود. ولي كاهنان موقعيتي كه در آن بودند را ملاحظه كردند و جواب كذب دادند تا خود را با حفاظي از دروغ بپوشانند. يحياي تعميد دهنده بعنوان شاهدي بود براي كسيكه آنان اختيار و اقتدار او را زير سوال برده بودند. يحيي به مسيح اشاره نموده و ميگفت”بنگريد. اين همان بره اي است كه خدا فرستاده تا براي آمرزش گناهان تمام مردم دنيا قرباني شود”(یوحنا ۲۹:۱). يحيي او را تعميد داده بود و پس از تعميد هنگاميكه مسيح در حال دعا بود آسمان گشوده شد و روح خدا چون كبوتري بر او نشست در حاليكه صدايي از آسمان شنيده ميشد كه میگفت”اين پسر محبوب من است كه از او خشنودم”(متی ۳:۱۷).HAM 218.4

    با بياد آوردن نبوتهايي كه يحيي در رابطه با مسيح كرارا گفته بود، و با بخاطر آوردن صحنه تعميد عيسي، كاهنان و حاكمان يهود جرات نكردند تا بگويند كه تعميد يحيي از آسمان بود. چنانچه آنان تصديق ميكردند كه يحيي پيامبر است، همانگونه كه باور داشتند، آنان چطورمي توانستند شهادت او را انكار كنند كه عيساي ناصري فرزند خدا نباشد؟ و آنان نميتوانستند بگويند كه تعميد يحيي انساني بود زيرا مردم به يحيي اعتقاد داشتند كه او پيامبر است. پس آنان گفتند”نمیدانیم”.HAM 219.1

    سپس مسيح حكايت پدر و دو پسرش را نقل كرد. وقتي كه پدر نزد اولين پسرش رفت گفت”امروز به تاكستان رفته و در آنجا كار كن”پسر بيدرنگ پاسخ داد كه”نخواهم رفت”.او از اطاعت سر باز زد و خود را تسليم راه معاشرين شرارت كرد. ولي بعد از آن اظهار ندامت و پشيماني نمود و خواسته پدر را اجابت كرد.HAM 219.2

    پدر نزد پسر دوم خود رفت و همان دستور را داد”مروز به تاكستان رفته در آنجا كار كن”.اين پسر در جواب گفت”اي آقايم خواهم رفت”اما نرفت.HAM 219.3

    در اين تمثيل، پدر معرف خداست و تاكستان همان كليساست. دو پسر معرف دو گروه يا طبقه هستند. پسري كه از فرمان سرپيچي كرده و گفت”نخواهم رفت”معرف كسي است كه آشكارا در تخلف و خطا زندگي ميكند و پارسايي پيشه نكرد و صراحتا از آمدن تحت يوغ پرهيزگاري و اطاعت كه از واجبات حكم خدا بود سر باز زد. ولي بسياري از اين افراد بعدا پشيمان شده توبه كردند و از دستور خدا اطاعت كردند. وقتيكه مژده خبر خوش انجيل توسط يحيي بانان گفته شد”از گناهان خود توبه كنيد زيرا ملكوت خدا بزودي فرا خواهد رسيد”آنان توبه كرده و به گناهان خويش اعتراف نمودند(متی ۲:۳).HAM 219.4

    پسري كه گفت”میروم” ولي نرفت صفت فريسيان را آشكار كرد. مانند اين پسر، رهبران يهودي توبه ناپذير و به نفس خود وابسته بودند. زندگي مذهبي قوم يهود به تظاهر كردن تبديل شده بود. وقتي كه احكام در كوه سينا با صداي خدا اعلان گرديد همه مردم خود را ملزم به اطاعت نمودند. آنان گفتند “اي آقا ميرويم”ولي نرفتند.HAM 219.5

    وقتيكه عيسي تجسم يافته و شخصا نزد آنها رفت و اصول احكام را در مقابلشان قرار داد آنان او را نپذيرفتند. مسيح به رهبران يهود در ايامي كه با آنان بود بوفور شواهد و قرائني را از اختيارات و قدرت الهي خود علني كرده بود ولي گرچه آنان متقاعد شده بودند با اينحال شواهد را نپذيرفتند. مسيح به آنان نشان داده بود كه آنان به بي ايماني ادامه داده اند زيرا روح اطاعت را نداشتند. او به آنان اعلان كرده بود”شما بتقليد و سنت خود احكام خدا را باطل نموده ايد... و رسوم بشري را بجاي احكام الهي به مردم تعليم ميدهيد”(متی ۹،۱۵:۶).HAM 220.1

    در جماعت مقابل مسيح كاتبان و فريسيان و كاهنان و حاكمان يهود حضور داشتند و مسيح پس از حكايت دو پسر، شنوندگان خود را خطاب كرده و پرسيد”كداميك از آن دو پسر اراده پدر را بانجام رسانيد؟”فريسيان كه خود را فراموش كرده بودند گفتند”اولی”.با اين پاسخ آنان نميدانستند كه خود را محكوم كرده اند. سپس مسيح لب به سرزنش و تقبيح آنان گشود”مطمئن باشيد گناهكاران و فاحشه ها زودتر از شما وارد ملكوت خداوند خواهند شد زيرا يحيي شما را به توبه و بازگشت بسوي خدا دعوت كرد اما شما بدعوتش توجهي نكرديد”.HAM 220.2

    يحياي تعميد دهنده از حقيقت موعظه ميكرد و با موعظه او گناهكاران به تقصير خود پي برده و از راه خطا بازگشتند. توبه كنندگان قبل از (خود عدالت محورها) به ملكوت خدا ميروند زيرا در برابر آن هشدارجدي مقاومت نمودند. گناهكاران و فاحشه ها جاهل و نادان بودند اما اين انسانهاي دانا راه حقيقت را ميدانستند. با اينحال از راه رفتن در مسيري كه به بهشت خدا هدايت ميشد طفره رفتند. حقيقتي كه بايد براي آنان طعم و مزه حيات ميشد به طعم و مزه ممات مبدل گرديده بود. آنان در مقابل محكوميت روح خدا مقاومت و لجاجت ميكردند. آنان اطاعت از احكام خدا را انكار كرده بودند.HAM 220.3

    مسيح به آنان نگفته بود كه شما نميتوانيد به ملكوت خدا داخل شويد بلكه به آنان سدي را نشان داد كه خودشان ساخته بودند كه از ورودشان ممانعت و جلوگيري ميكرد. درب همچنان بروي رهبران يهودي باز بود و دعوت همچنان پابرجا بود. مسيح اشتياق داشت تا ببيند كه آنان به تقصير خود پي برده و از راه ناثواب خود بازگردند.HAM 220.4

    كاهنان و مشايخ اسرائيل زندگي خود را صرف تشريفات و مراسم مذهبي كرده بودند و چنان مراسم را مقدس شمرده بودند كه بجاي انجام واجبات خدا اجراي مراسم جاي خود را به عبادت داده بود. ولي آنان مراسم خود را با تظاهر اجرا ميكردند كه توسط انسانهاي ديگر ديده شده و گمان كنند كه اين افراد پارسا و وقف خدا هستند در . حاليكه اقرار به اطاعت ميكردند ولي از تسليم به اطاعت از خدا سربازمي زدند. آنان با اينكه اقرار به تعليم حقيقت كرده بودند ولي خود به حقيقت عمل نميكردند.HAM 221.1

    مسيح اعلان كرده بود كه يحياي تعميد دهنده يكي از بزرگترين پيامبران است و او به مستمعين خويش نشان داده بود كه آنان به اندازه كافي قرائن و شواهد داشته اند كه مويد اين حقيقت باشد كه يحيي پيامبر خداست. كلام آن موعظه كننده در بيابان قدرتمند بود. مسيح پيام خود را مصمم و قاطع آورده و گناهان كاهنان و حاكمان را ملامت نموده و آنان را به انجام كارهاي ملكوت آسمان توصيه مينمود. او به بي اعتنايي گناه آلود ايشان در رد كاري كه براي آنان با اختيار پدر تعين شده بود اشاره كرد. او با گناه سازش نكرد و بسياري از بي انصافي خود بازگشتند.HAM 221.2

    اگر اظهارات رهبران يهود واقعي بود آنان شهادت يحيي را قبول نموده و عيسي را بعنوان مسيح ميپذيرفتند. ولي آنان ثمرات توبه و عدالت را نشان ندادند. همانهايي را كه آنان تحقير مينمودند زودتر از ايشان به ملكوت خدا وارد ميشدند.HAM 221.3

    در آن حكايت، پسري كه گفت”اي آقايم ميروم” خود را وفادار و مطيع معرفي نمود ولي زمان ثابت كرد كه اظهارات او واقعي نبود. او به پدر خود عشق واقعي نداشت. پس فريسيان در قدوسيت خويش مغرور شده بودند ولي وقتي كه محك خوردند نقص هاي آنان برملا شد. در هنگامي كه منفعت ايشان ايجاب ميكرد آنان وجوب احكام را الزامي ميدانستند ولي زماني كه اجراي احكام بر خودشان واجب ميشد با خدعه و زبان بازي عدم اجراي واجبات فرمان خدا را استدلال ميكردند. مسيح در باره آنان گفت”پس آنچه بشما ميگويند نگاه داريد و بجا آوريد ليكن مثل اعمال ايشان مكنيد زيرا ميگويند و نمیکنند”(متی ۳:۲۳). آنان به خدا يا انسان محبت واقعي نداشتند. خداوند آنانرا فرا خوانده بود تا با او در بركت دادن به جهان همكاري كنند ولي در حاليكه اظهار كرده كه دعوت را پذيرفته اند ولي درعمل نافرماني كردند. آنان به نفس خود متكي بودند و در خيريت خويش مغرور بودند و نسبت به فرامين خدا بي اعتنايي و مخالفت ورزيدند. آنان از انجام كارهايي كه خدا برايشان معين كرده بود سرباز زدند و بخاطر سرپيچي، خداوند در شرف جدا كردن خود از قوم نافرمان و متمرد بر آمد. خودمحوري و خودعدالت محوري آن عدالت حقيقي نيست كه بايد باشد و كسانيكه به آن متمسك گرديده اند بحال خود رها شده تا نتيجه مهلك فريب را ببينند. بسياري ادعاي اطاعت از احكام خدا را دارند ولي محبت خدا را در قلبهاي خويش ندارند تا در ديگران جاري شود. مسيح آنان را فرا خوانده بود تا با او در كار خود براي نجات جهان متحد گردند ولي آنان براي اينكه خود را خرسند نمايند ميگويند”اي آقايم خواهم رفت”.ولي آنان نميروند. آنان با كساني كه خدا را خدمت ميكنند همكاري نمينمايند. آنان تنبل و بيكاره هستند. مانند پسر بد عهد آنان به خدا وعده پوشالي ميدهند در . ميثاق با كليسا آنان خود را متعهد به اطاعت از خدا ميبينند و ادعا ميكنند كه ميخواهند تا خدا را خدمت كنند ولي چنين نميكنند. در اظهاراتشان ادعاي فرزندي خدا را دارند ولي صفات و خصوصيات و نوع زندگي آنان منكراين مدعاست. آنان تسليم اراده خدا نيستند و در دروغ زندگي ميكنند.HAM 221.4

    وقتي كه به فداكاري و از خود گذشتگي نيازي نباشد آنان بظاهر متعهد به فرمانبرداري هستند ولي وقتي خود انكاري و از خودگذشتگي الزامي شود ، وقتي كه ميبينند كه صليبي دارد برايشان برپا ميشود آنگاه عقب نشيني ميكنند. بدينگونه يقين و تعهد نسبت به انجام وظيفه محو شده و تخطي هاي شناخته شده از فرامين خدا عادت ميشود. گوش ممكن است كه كلام خدا را بشنود ولي قدرت تشخيص روحاني رخت بر بسته است. و آنگاه دلها سخت شده و باطن و وجدان پژمرده ميگردد.HAM 222.1

    فكر نكنيد كه چون خصومت نسبت به مسيح را آشكار نكرده ايد به او خدمت ميكنيد .با خودداري از آنچه كه خدا به ما داده است تا براي خدمت او بكار بريم - مانند زمان و يا قابليت ها يا هر عطاياي ديگري كه بما به امانت سپرده شده است - ما بر ضد او عمل كرده ايم.HAM 223.1

    شيطان بي اشتياقي رخوت گونه از خواب آلودگي مسيحيان مدعي را بكار برده تا توان خويش را تقويت كند و جانها را به نفع خويش صيد كند. بسياري اينطور مي انديشند كه گرچه آنان كار واقعي براي مسيح انجام نميدهند با اينحال طرفدار او هستند. آنان خصم را قادر ميسازند تا ميدان را از قبل تصرف نموده تا از قبل آن منتفع گردد.با قصور خود در سخت كوشي براي مولا و سرور خود و با ترك كردن وظايفي كه ناتمام مانده و عدم نشر كلام، آنان به شيطان اجازه ميدهند تا به كنترل جانهايي كه ممكن است براي مسيح ظفر يافته اند نائل شود.HAM 223.2

    ما هرگز نميتوانيم در رخوت و ركود رستگار شويم. چنين چيزي نيست كه كسي را متبدل شده واقعي بخوانيم در حاليكه او در درماندگي و بطالت زندگي كند. براي ما ممكن نيست كه به اساني وارد ملكوت شويم. هيچ فرد تنبلي نميتواند وارد ملكوت شود.اگر كوشش نكنيم تا به ملكوت دست بيابيم، اگر مشتاقانه در طلب آموختن آنچه كه احكام را تشكيل داد نباشيم، شايسته نيستيم تا سهمي از آن ببريم. آنانيكه در زمين از همكاري با خدا سر باز زدند در آسمان همكار او نخواهند بود. آنان ملكوت را به مخاطره مي اندازند.HAM 223.3

    اميد بيشتري براي باجگيران و گناهكاران وجود دارد از آنانيكه كلام خدا را ميدانند اما از اطاعت به آن امتناع ميورزند. كسيكه خود را گناهكار ميبيند و از گناه خود دست نميكشد، كسيكه ميداند كه جانها و جسم ها و روحها را در مقابل خدا تباه ميكند، به او اخطار و اعلان ميشود مبادا كه از ملكوت آسمان بطور ابدي و هميشگي جدا گردد او . از وضعيت بيمار خود آگاه ميشود و طلب شفا ميكند. آن طبيب اعظم گفت”كساني كه نزد من آمده اند كساني هستند كه پدرم خدا بمن داده است و ممكن نيست هرگز ايشان را از دست بدهم”(یوحنا ۶:۳۷). اين جانها را خداوند بعنوان كارگران تاكستان خود بكار خواهد برد.HAM 223.4

    پسري كه براي لحظه اي از دستور پدر خود سرپيچي كرد توسط مسيح تقبيح و محكوم نشد و مورد ستايش نيز قرار نگرفت. طبقه اي كه بعنوان پسر اول از اطاعت تمرد نمود شايسته هيچ اعتباري براي نگاه داشتن اين موقعيت نيست. رك گوئي و صداقت آنان بعنوان تقوا و پرهيزگاري در نظر گرفته نميشود. بواسطه حقيقت و قدوسيت انسان تطهير شده و او را شاهدي باشهامت براي مسيح خواهد ساخت. ولي رك گويي گنه آلود موهن است و راهي است كه بسوي كفر و توهين به مقدسات منتهي ميگردد. واقعيت اين است كه انساني كه ريا كار نيست او را”کمتر”گناهكار نميسازد. وقتي كه درخواست روح القدس به قلب ميرسد براي منفعت خودمان هم كه شده ايجاب ميكند تا بيدرنگ پاسخ دهيم. وقتي كه درخواست و نداي او فرا ميرسد”امروز به تاكستان رفته و در آنجا كار كن”اين دعوت را رد نكنيد.” امروز اگر آواز او را بشنويد دل خود را سخت مسازيد”(عبرانیان ۳:۱۵). تاخير در فرمانبرداري درست نيست. ممكن است كه هرگز دوباره دعوت را نشنويد.HAM 224.1

    هيچ كس خود را توجيه نكند كه ميتواند از گناهاني كه براي مدتي مطبوع طبع بوده براحتي و بسادگي دست بكشد. اينچنين نيست. هر گناهي كه گرامي داشته شود صفات و شخصيت را ضعيف و عادت به آن را تقويت ميكند و تباهي اخلاقي و فكري و جسمي را در پي خواهد داشت. شما ممكن است كه از خطاي خود توبه كنيد و پاي خود را در مسير درست بگذاريد ولي قالب ذهن شما و آشنايي شما با شرير برايتان مشكل خواهد ساخت تا فرق بين درست و غلط را تشخيص بدهيد. از طريق عادتهاي اشتباه شكل گرفته شده در روح و ذهن، شيطان به شما دوباره و دوباره يورش خواهد آورد.HAM 224.2

    در فرمان “امروز برو و در تاكستان كار كن”هر جاني مورد محك و آزمون قرار ميگيرد. آيا كردار و گفتار يكي خواهد بود؟ آيا كسي كه فرا خوانده شده همه دانش خود را بكارميگيرد و با وفاداري كار كرده و بيغرضانه و بيدريغ براي مالك تاكستان كار كند؟ پطرس رسول در باره برنامه اي كه چگونه بايد كار كنيم به ما مي آموزد.” فيض و سلامتي در معرفت خدا و خداوند ما عيسي بر شما افزون باد. چنانكه قوت الهي او همه چيزهائيراكه براي حيات و دينداري لازم است بما عنايت فرموده است بمعرفت او كه ما را بجلال و فضيلت خود دعوت نموده. كه بوساطت آنها وعده هاي بينهايت عظيم و گرانبها بما داده شد تا شما باينها شريك طبيعي الهي گرديد و از فساديكه از شهوت در جهان است خلاصي يابيد. و بهمين جهت كمال سعي نموده در ايمان خود فضيلت پيدا نمائيد. و در فضيلت علم و در علم عفت و در عفت صبر و در صبر دينداري. و در دينداري محبت برادران و در محبت برادران محبترا”.HAM 224.3

    چنانچه در تاكستان جان خود زراعت كنيد خداوند شما را در كار خود همكار خواهد ساخت. و شما نه تنها براي خود كار خواهيد داشت بلكه براي ديگران نيز هم. در نمايش كليسا بعنوان تاكستان مسيح تعليم نميدهد كه همدردي و كار خود را فقط به تعداد خودمان محدود سازيم تاك. ستان خداوند بايد گسترش يابد. و تمام بخشهاي زمين را كه او تمايل دارد بايد توسعه يابد. وقتيكه راهنمايي فيض خدا را دريافت ميكنيم بايد ديگران را نيزاز آن بهره مند سازيم. آن دانشي را كه چطور از درختان ارزشمند مراقبت كنيم. از اينرو ميتوانيم تاكستان خدا را گسترش دهيم. خداوند مراقب اثبات ايمان و محبت و صبر ماست. او بدنبال اين است كه ببيند آيا از هرگونه مزاياي روحاني استفاده ميكنيم تا كارگران ماهري در تاكستان او در زمين باشيم تا وارد فردوس خدا شويم، آن خانه عدن كه آدم و حوا با سرپيچي و تخلف از آن محروم شدند.HAM 225.1

    خداوند براي مردم خود در رابطه پدري خواهد ايستاد و او بر خدمت وفادارانه ما ادعاي پدري دارد. زندگي مسيح را مورد ملاحظه قراردهيد. كه در اوج بشريت ايستاده خداي پدر را خدمت ميكند. او الگوئي است از آنچه هر پسري بايد و شايد باشد. آن اطاعتي را كه مسيح از آن سخن گفت، خداوند از بشر امروزي انتظار دارد. او پدر خود را با اختيار اراده و آزادي و از روي محبت خدمت كرده و ميگويد”در بجا آوردن اراده تو اي خداي من رغبت ميدارم و شريعت تو در اندرون دل من است”(مزامیر ۴۰:۸۸). مسيح هيچ فداكاري را بزرگ نشمرد، هيچ زحمتي را سخت نشمرد، بخاطر انجام كاري كه او آمده بود تا آنرا بانجام رساند. او هنگامي كه فقط دوازده سال داشت گفت””مگر ندانسته ايد كه بايد من در امور پدر خود باشم”(لوقا ۲:۴۹). او دعوت را شنيده بود و كار را شروع كرده بود.” عيسي گفت خوراك من اين است كه خواست خدا را بجا آورم و كاري را كه بعهده من گذاشته است انجام دهم”.(یوحنا ۳۴:۴).HAM 225.2

    بنابراين بايد خدا را خدمت كنيم. او تنها به كساني كمك ميكند كه در عاليترين معيار اطاعت عمل كنند. همه كساني كه دختران و پسران خدا هستند بايد ثابت كنند كه همكار خدا و مسيح و كروبيان هستند. اين محكي براي هر جان زنده اي است. در مورد كسانيكه او را با وفاداري خدمت كنند خداوند ميفرمايد”آنان متعلق بمن هستند... درآن روزي كه من تعين كرده ام آنها قوم خاص من خواهند بود و همانطور كه يك پدر پسر مطيع خود را ميبخشد من نيز ايشان را خواهم بخشيد”(ملاکی ۱۷:۳).HAM 226.1

    هدف بزرگ خدا در انجام مشيتش اين است تا انسان را بيازمايد و باو فرصت و مجالي بدهد تا خصوصيات خويش را پرورش دهد. بنابراين او نشان ميدهد كه آيا در احكام او آنان مطيع يا نافرمانند. اعمال نيك نميتواند محبت خدا را خريداري كند ولي آنان آشكار ميكنند كه ما مالك آن محبت هستيم ا. گر تسليم اراده خدا شويم بخاطر اينكه اجري بدست آوريم عملي انجام نميدهيم. بايد با تمام قلب و وجود تسليم اراده خدا شويم. محبت خدا بعنوان هديه رايگان توسط جان دريافت خواهد گرديد و بايد از محبت به او محظوظ گرديده تا احكام او را اطاعت كنيم.HAM 226.2

    تنها دو گروه در جهان وجود دارند و تنها دو گروه براي داوري تشخيص داده ميشوند آنانيكه احكام خدا را نقض ميكنند و آنانيكه اطاعت ميكنند. مسيح وفاداري و بي وفايي ما را مورد امتحان قرار ميدهد.” اگر مرا دوست داريد احكام مرا رعايت كنيد...كسي مرا دوست دارد كه هر چه ميگويم اطاعت كند و چون مرا دوست دارد پدرم خدا نيز او را دوست خواهد داشت و من نيز او را دوست خواهم داشت و خود را به او نشان خواهم داد... من فقط خود را بكساني نشان ميدهم كه مرا دوست ميدارند و هر چه ميگويم اطاعت ميكنند. پدرم خدا نيز ايشان را دوست دارد و ما نزد ايشان آمده با ايشان زندگي خواهيم كرد. اگر كسي مرا دوست نداشته باشد كلام مرا اطاعت نخواهد كرد. سخناني كه مي شنويد از من نيست بلكه از پدري است كه مرا فرستاده است”(یوحنا ۱۴:۱۵-۲۴ ؛ ۱۰:۱۵).HAM 226.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents