Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

حکایتهای پند آموز مسيح

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل ۲۸ - اجر فیض

    اين فصل بر اساس كتابهاي متي ۱۹:۱۶-۳۰ ؛۲۰:۱-۱۶ ؛ مرقس ۱۰:۱۷-۳۱ ؛ لوقا ۱۸:۱۸-۳۰ نوشته شده است.

    يهوديان فهم و بصيرت حقيقت فيض رايگان خدا را تقريبا از دست داده بودند. علماي يهود تعليم ميدادند كه لطف خدا بايستي بدست بيايد يا به كلامي ديگر خريداري شود. آنان اميدوار بودند كه اجر انصاف و عدالت را با اعمال خويش استحصال كنند. بنابراين عبادت آنان با فعاليتهاي روح حريصانه بود. حتي حواريون مسيح نيز از اين روح كاملا آزاد نبودند و منجي در جستجوي هر فرصتي بود تا اشتباه آنان را گوشزد نمايد. تنها قبل از اينكه او تمثيل كارگران را بگويد يك واقعه خطور كرد كه راهي براي وي گشود تا اصول درست را ارائه نمايد.HAM 325.1

    همچنانكه در كناره راه قدم ميزد والي جواني دويده و نزد وي آمد و زانو زده با احترام او را تهنيت گفت. او گفت:” اي سرور نيكو چه كار خيري بايد انجام دهم تا به حيات ابدي دست يابم؟”HAM 325.2

    آن والي مسيح را همانند يك عالم يهودي احترام گذاشت و او را بعنوان فرزند خدا تشخيص نداد. منجي فرمود”بر چه اساسي مرا نيكو ميگويي؟ تنها خدا نيكوست.” اگر مرا آنطور تشخيص ميدهي بايستي مرا بعنوان فرزند و نماينده او بپذيري.HAM 325.3

    مسيح افذود “اگر احکام خدا رانگاه داری زندگی جاويد خواهی داشت”. شخصيت و ذات خدا در احکام او تجلی يافته است بخاطر اينکه در هماهنگی با خدا باشی اصول احکام اوبايد سرچشمه هريک از اعمال تو باشد. HAM 325.4

    مسيح كه كلامش بري از اشتباه بود اطاعت از احكام را بعنوان شرط حيات ابدي ارائه نمود و تنزلي در احكام ايجاد ننمود — اطاعت از احكام همان شرطي بود كه از “آدم” در باغ عدن قبل از سقوطش خواسته شده بود. خداوند از انسانها همان انتظاري را دارد كه در بهشت انتظار آنرا داشت : اطاعت محض و عدالت بي عيب و نقص. رعايت شرايط و تعهدات تحت عهد فيض، به همان اندازه اي است كه در باغ عدن ملزم گرديده بود كه همانا هماهنگي با احكام الهي است كه مقدس ، عادلانه و نيكوست.HAM 326.1

    مرد جوان به جمله”احكام خدا را نگاه دار”اينگونه واكنش داد كه”كدامين احكام را؟”او خيال كرد كه منظوراز اين جمله بعضي از احكام تشريفاتي است. ولي مسيح از احكامي سخن ميگفت كه در كوه سينا اعطا شده بود. او به چندين حكم از لوحه دوم احكام دهگانه موسي اشاره كرد سپس آنرا در حكم”همسايه خود را مانند خودت دوست بدار”خلاصه نمود.HAM 326.2

    مرد جوان بيدرنگ واكنش نشان داد و گفت”من هميشه تمام اين دستورها را نگاه داشته ام. حالا ديگر چه بايد بكنم؟”تصور و ادراك او از احكام بسيار ظاهري و سطحي بود. او با معيارهاي انساني در صدد زندگي بي عيب و نقص بود. زندگي ظاهري او تا حد زيادي خالي از تقصير بنظر ميرسيد. او براستي فكر ميكرد كه اطاعت او بي كم و كاست است. با اينحال با فاصله و خلائي كه بين او و خدا موجود بود ترسي در وجودش راه يافته بود. و اين مسئله اين سوال را برانگيخت كه “حالا ديگر بايد چه كنم؟”HAM 326.3

    عيسي به او گفت”اگر ميخواهي اين راه را به كمال برساني برو و هر چه داري بفروش و پولش را به فقرا بده تا گنج تو در آسمان باشد نه بر زمين. آنگاه بيا و مرا پيروي كن. ولي وقتي مرد جوان اين را شنيد اندوهگين از آنجا رفت زيرا ثروت بسيار داشت”.HAM 326.4

    نفس پرستي تجاوز به احكام خداست. با اين مطلب عيسي ميخواست تا ذهن مرد جوان را روشن كند و به او آزموني داد تا خودخواهي و تمايل نفساني او را آشكار كند. مسيح نقص و آفتي را در باطن او نشان داد. مرد جوان تمايل به آگاهي و روشنگري بيشتري نداشت. او بتي را در جان خود گرامي ميداشت . دنيا خداي او بود. بعبارتي او دنياپرست بود. او اعتراف كرد كه احكام را نگاه داشته است ولي تهي ازهمه اصولي بود كه روح و زندگي حقيقي در آن بود. او براي خدا و انسان محبت واقعي نداشت. اين خواسته او را حائز شرايط و شايسته مينمود تا بتواند وارد ملكوت خدا بشود. در عشق به خود و علاقه به منافع دنيوي، او از هماهنگي با اصول آسماني خارج شده بود.HAM 326.5

    وقتي كه اين والي جوان نزد عيسي آمد، خلوص و شوق او قلب منجي را مجذوب خود ساخت. مسيح به گرمي و محبت او را نگريست. مسيح ديد كه اين مرد جوان توانايي دارد تا واعظ عدالت باشد. مسيح ميتوانست اين مرد جوان با استعداد و شريف را بسهولت بپذيرد، همانطور كه مردان ماهيگير فقيري را پذيرفت تا پيروان او باشند.چنانچه مرد جوان توانايي خود را وقف كار نجات جانها مينمود او ميتوانست كارگر موفق و سخت كوش عيسي بشود.HAM 327.1

    ولي مرد جوان ابتدا بايد شرايط مريدي را ميپذيرفت. او بايد بدون قيد و شرط خود را به خدا مي سپرد. هنگامي كه او يوحنا، پطرس، متي و همراهان آنها را براي مريدي فراخواند آنان”همه چيز را رها كردند برخاسته و او را پيروي نمودند”(لوقا ۵:۲۸). همان تعهد و وقف از والي جوان خواسته شد. و در اين باره عيسي از خود گذشتگي بيشتري از او نخواست.” او با اينكه در آن مقام آسماني اش ثروتمند بود براي كمك به شما به اين جهان آمد و فقير شد تا با فقر خود شما را ثروتمند سازد”(دوم قرنتیان ۸:۹). مرد جوان تنها بايد راهي را ميپيمود كه مسيح مسير آنرا هموار كرده بود.HAM 327.2

    مسيح به مرد جوان نگاه كرد و اشتياق جان او را داشت. او اشتياق داشت تا او را بعنوان پيام آور بركت براي انسانها بفرستد. وقتي او را فرا خواند تا خود را تسليم حق كند مسيح به او رجحان داد تا همراه و همنشين او باشد. او گفت”به دنبال من بیا”. اين امتياز و رجحان توسط پطرس و يعقوب و يوحنا با خوشي و مسرت پذيرفته شد. قلب او بسوي مسيح جذب شده بود. ولي او آماده پذيرش اصول از خودگذشتگي مسيح نشده بود. او ثروت خود را قبل از مسيح انتخاب كرده بود. او خواهان حيات ابدي بود ولي نميدانست كه محبت غير خودخواهانه بتنهايي زندگي است و با قلبي محزون از مسيح روي گردانده و دور شد.HAM 327.3

    وقتيكه مرد جوان برگشت و رفت عيسي به حواريون خود گفت”براي يك ثروتمند چقدر سخت است به ملكوت خدا داخل شود”.اين كلام حواريون را متعجب ساخت. به آنان قبلا تعليم داده شده بود كه ثروتمندان برگزيدگان آسماني هستند. حاكمان دنيوي و ثروتمندان اميدوار بودند تا ملكوت مسيح را بيابند. چنانچه ثروتمندان از ورود به ملكوت خدا درمانده ميشدند چه اميدي براي انسانهاي ديگر باقي مانده بود؟HAM 328.1

    “عيسي گفت براي كساني كه به مال دنيا دل بسته اند چقدر مشكل است به عالم آسماني كه خدا در آن سلطنت ميكند داخل شوند. خيلي آسانتر است كه شتر از سوراخسوزن بگذرد از اينكه شخص ثروتمندي وارد ملكوت خدا گردد. و آنان بي اندازه متعجب گرديدند”.حال آنان درك نمودند كه خودشان نيز شامل اين هشدار جدي هستند. با نور هدايت كلام مسيح، اشتياق نهاني آنان براي قدرت و ثروت عيان شده بود. آنان با بيم و نگراني پرسيدند”اگر ثروتمندان نتوانند نجات يابند پس چه كساني ميتوانند؟”HAM 328.2

    “عيسي نگاهي عميق به ايشان كرد و فرمود: ممكن است انسان نتواند اين كار را بكند ولي خدا ميتواند زيرا براي خدا هيچ كاري غير ممكن نيست”.HAM 328.3

    بدين طريق يك ثروتمند نميتواند وارد ملكوت شود. دارايي اش وي را مستحق ميراث مقدسين نور نميگرداند. تنها از طريق فيض مسيح كه شايسته آن نبوديم هر انساني ميتواند به شهر خدا وارد شود.HAM 328.4

    روح خدا به فقير و غني بطور يكسان سخن گفته است”آيا هنوز نميدانيد كه بدن شما مسكن روح القدس ميباشد كه او را خدا به شما عطا كرده است؟”(اول قرنتیان ۱۹،۲۰:۶). وقتي كه انسان اين امر مهم را باور كند آنگاه دارايي هاي او مانند سپرده اي تلقي خواهد شد تا براي راهي كه خدا آنرا هدايت ميكند استفاده گردد: براي نجات گمشده و تسلي رنجديدگان و فقيران. براي انساني كه با تمام وجود به گنجينه زميني چنگ زده چنين چيزي ممكن نيست. جاني كه مجذوب و سرگشته ثروت شده نسبت به فرياد نياز بشري ناشنواست. ولي با خدا همه چيز ممكن است. با مشاهده محبت بي نظير مسيح، قلب خودخواه ذوب شده و مطيع خواهد شد. مرد ثروتمند مانند شائول فريسي خواهد گفت”اما اكنون همه اين امتيازات را كه روزگاري برايم بسيار با ارزش بود دور ريخته ام تا بتوانم ايمان و اميدم را به مسيح ببندم. بلي همه چيز در مقابل نعمت شناخت خداوندم عيسي مسيح بي ارزش است. بنابراين همه را كنار گذاشته ام چون براي من پشيزي ارزش ندارند با اين هدف كه مسيح را داشته باشم”(فیلیپیان ۳:۷،۸). از اين جهت انسان ديگر روي ثروت و دارايي خود حساب نخواهد كرد. و از اين دلخوش خواهد بود كه خود را مباشر همه كاره فيض خدا بداند و براي خاطر مسيح، خادم همه انسانها خواهد بود.HAM 328.5

    پطرس اولين فردي بود كه با كلام مسيح متقاعد شده بود كه گناهكار است. او بخاطر چيزهايي كه او و برادرانش بخاطر مسيح رها كرده بودند ازخود راضي شده بود.” ما از همه چيز دست كشيده ايم تا ترا پيروي كنيم”.با بياد آوردن وعده مشروط به آن والي جوان “كه گنجي درآسمان خواهي داشت”او پرسيد كه او و همراهانش چه چيزي را بعنوان اجر از خود گذشتگي دريافت خواهند نمود.HAM 329.1

    پاسخ منجي قلبهاي ماهيگيران جليلي را از هيجان به تپش در آورده بود. او امتياز و عزتي كه در رويا داشتند را بتصوير كشيد. “عيسي جواب داد وقتي من در آن دنياي جديد بر تخت سلطنتم بنشينم شما شاگردان من نيز بر دوازده تخت نشسته دوازده قبيله اسرائيل را داوري خواهيد نمود”.و افزود “هر كه بخاطر من از برادر و خواهر و پدر و مادر و فرزند و خانه و زمين چشم بپوشد صد چندان بيشتر خواهد يافت و زندگی جاويد را نيز بدست خواهد آورد”.HAM 329.2

    ولي سوال پطرس كه ميپرسيد”حال چه سودي عايد ما ميشود؟”روح اصلاح نشده اي را آشكار كرد كه حواريون را از مبشر بودن مسيح خلع يد ميساخت زيرا كه اين روح مزدور بود. در حاليكه آنان با محبت مسيح مجذوب شده بودند حواريون بطور كامل از ايدئولوژي فريسيان آزاد و تهي نشده بودند. آنان فكر ميكردند كه اجر آنان با اعمالشان مورد بررسي قرار خواهد گرفت. آنان روح خودبالندگي و از خود راضي بودن را گرامي ميداشتند و يكديگر را مورد مقايسه قرار ميدادند. وقتي كه يكي از آنان در هر برهه اي خاص سقوط ميكرد ديگران در حد زيادي احساس برتري ميكردند.HAM 330.1

    مبادا كه حواريون، بصيرت و بينش خود را ازاصول انجيل از دست بدهند، مسيح از خواسته خدا در باره رفتار و روحي كه خادمان او بايد براي كار نجات داشته باشند، حكايتي را نقل نمود.HAM 330.2

    او گفت”ملكوت آسمان مانند صاحب باغي است كه صبح زود بيرون رفت تا براي باغ خود چند كارگر بگيرد”رسم بود كه كسانيكه جوياي كار بودند در بازار منتظر ميماندند و آنطرف تر استخدام كننده ميرفت تا خدمتكاران خود را بيابد. مرد در حكايت معرف كسي است كه در ساعتهاي مختلف ميرفت تا كارگران را بكار بگمارد. كسانيكه در ساعتهاي اوليه اجير ميشدند براي مبلغي معين توافق ميكردند. آنانيكه دير تر اجير ميشدند مزد خود را به صلاحديد صاحب كار ميسپردند.HAM 330.3

    “غروب آنروز صاحب باغ به سركارگر خود گفت كه كارگرها را فرا بخواند و از آخرين تا اولين نفر مزدشان را بپردازد. به كساني كه ساعت پنج به كار مشغول شده بودند مزد يكروز تمام را داد. در آخر نوبت كارگراني شد كه اول از همه به كار مشغول شده بودند ايشان انتظار داشتند بيشتر از ديگران مزد بگيرند. ولي به آنان نيز همان مقدار داده شد”.HAM 330.4

    سر و كار داشتن كارگران با صاحب باغ حكايت از سرو كارداشتن خدا با خانواده بشري بود. اين بر خلاف رسمي بود كه درميان انسانها شايع بود. در كارهاي دنيوي حقوق و مزد بر اساس كاري است كه انجام ميشود. كارگر انتظار دارد بخاطر كاري كه انجام ميدهد باو مزد پرداخت شود. ولي در تمثيل، مسيح اصول ملكوت خود را با مثال نشان داده بود — ملكوتي كه از اين جهان نيست. او با معيار و استاندارد بشري كنترل نشده بود. پروردگار ميگويد”فكرهاي من فكرهاي شما نيست و راههاي من هم راههاي شما نيست. به همان اندازه كه آسمان بلندتر از زمين است راههاي من نيز از راههاي شماو فكرهاي من از فكرهاي شما بلندتر و برتر است”(اشعیا ۹،۸:۵۵).HAM 330.5

    در تمثيل، اولين كارگران با مبلغي معين موافقت كرده بودند تا كاركنند و آنان همان مقدار مشخص شده را دريافت كردند - و نه بيش از آن. آنانيكه بعدا بكار گمارده شدند ه قول ارباب اعتماد كردند كه گفت”هر چه كه حقتان باشد را دريافت خواهيد كرد”.آنان اعتماد خود را به او نشان دادند و در خصوص مزدشان سوالي نپرسيدند. آنان به عدالت و انصاف او اعتماد داشتند. آنان مزد خود را دريافت نمودند، نه مطابق با مقدار كارشان، بلكه بر اساس نيت سخاوتمندانه ارباب.HAM 331.1

    پس خداوند از ما ميخواهد تا به او اعتماد كنيم كسيكه بي دين را عادل ميشمارد. پاداش او داده شد نه بر اساس شايستگي ما بلكه مطابق با هدفي كه داشت”و اين درست همان نقشه اي است كه خدا از ابتدا در نظر داشت تا بوسيله عيسي مسيح عملي سازد”(افسسیان ۳:۱۱).”و ما را نجات داد. او نه بخاطر خوبي و پاكي ما بلكه فقط در اثر رحمت و دلسوزي كه نسبت بماداشت ما را از گناهانمان شست و طاهر ساخت و بوسيله روح القدس به ما تولدي تازه و حياتي نو بخشيد”(تیطوس ۵:۳). و براي كساني كه به او توكل و اعتماد دارند او “براي ما كارهايي بسيار فراتر از خواست و اميد و فكر ما انجام ميدهد”(افسسیان ۲۰:۳).HAM 331.2

    مقدار كار انجام شده و يا نتايج مشهود آن مهم نبود بلكه مهم آن روحي بود كه كار با آن انجام شده است و همين موضوع براي خدا ارزش دارد. بعبارتي (چگونگي كار مهم نيست بلكه نفس و روح كار مهم است). كسانيكه در ساعت يازده به تاكستان آمدند براي فرصتي كه براي كار كردن به آنان داده شد متشكر بودند. قلب آنان بخاطر پذيرفته شدن توسط ارباب سرشار از شكرگزاري بود. و وقتيكه در خاتمه روز صاحب باغ حقوق يكروز كامل را پرداخت، آنان بسيار غافلگير و شگفت زده شدند. آنان ميدانستند كه اين حق آنان نيست. مهرباني كه در سيماي صاحب كار متجلي شد آنان را از خوشي پر ساخت. آنان هرگز خيريت و نيكوئي صاحب باغ بخاطر مزدي كه به آنان داده شده بود را فراموش نكردند. بنابراين گناهكار بايد عدم شايستگي خود را درك كند زيرا كه در ساعت يازده وارد تاكستان خداوند شده است. زمان خدمت او بنظر كوتاه مي آيد.او احساس ميكند كه شايسته آن پاداش نيست. ولي بطور كل از اين خوشحال است كه خدا او را پذيرفته است. او با روحي متواضع و سپاسگزار براي امتيازي كه با مسيح همكار است كار ميكند. خداوند با خوشي چنين روحي را تكريم ميكند.HAM 331.3

    خداوند از ما ميخواهد تا به او تكيه كنيم و نپرسيم كه اجر ما چه اندازه است. وقتي كه مسيح در جانها ساكن ميشود فكردر باره پاداش ارجحيت نخواهد داشت. اين انگيزه اي نيست كه محرك خدمات ما بشود. ما بايد در يك حس اطاعت مزدي را كه دريافت ميكنيم ارج بگذاريم. خداوند از ما ميخواهد تا وعده هاي مبارك او را پاس بداريم. ولي او نميخواهد كه ما احساس كنيم كه براي هر وظيفه اي كه انجام ميدهيم طلب مزد و پاداش داشته باشيم. براي درست انجام دادن كار نبايد انتظار دريافت پاداش داشته باشيم. زيرا اين وظيفه ماست تا با نيت درستكاري و صداقت كاري را به پيش ببريم. محبت به خدا و به همنوعمان بايد نيت و انگيزه ما باشد.HAM 332.1

    تمثيل، به كساني كه اولين ندا را براي كار ميشنوند عذر و بهانه نميدهد تا براي ورود به تاكستان و كاربراي خدا اهمال و غفلت ورزيده وبخواهند با تاخير بروند.(خداوند هر زمان كه ما را فرا بخواند بايد آماده باشيم). وقتي كه در ساعت يازده صاحب باغ به بازار رفت و مرداني را بي كار پيدا كرد گفت”چرا همه روز را بيكار ايستاده ايد؟”جواب اين بود كه”زيراكه هيچ كسي ما را استخدام نكرد”.هيچ يك از آنها صبح گاه در آنجا نبودند. آنان از دعوت سرباز نزدند. آنانيكه سر باز زدند و بعد توبه كردند كار خوبي كردند كه توبه كردند ولي صحيح نبود تا اولين فراخوان رحيمانه را سرسري بگيرند. وقتيكه كارگران تاكستان حقوق يكسان گرفتند آنانيكه كار خود را زودتر آغاز كرده بودند ناراحت و دلخور شدند. آيا براي دوازده ساعت كار نكرديم؟ آنان استدلال كردند كه آيا اين حق آنان نبود كه بايد بيشتر از آنانيكه در ساعتهاي خنك روز كار كرده اند مزد بگيرند؟”آنان به صاحب باغ شكايت كرده گفتند به اينها كه فقط يك ساعت كار كرده اند به اندازه ما داديد كه تمام روز زير اين آفتاب سوزان جان كنده ايم؟”.HAM 332.2

    مالك باغ رو به يكي از ايشان كرده گفت:” اي رفيق من كه بتو ظلمي نكرده ام. مگر تو قبول نكردي با مزد يك روز كار كني؟پس مزد خود را بگير و برو. دلم ميخواهد به همه يك اندازه مزد بدهم. آيا من حق ندارم هر طور كه دلم ميخواهد پولم را خرج كنم؟ آيا اين درست است كه تو از سخاوت من دلخور شوي؟”.HAM 333.1

    “بلي اينچنين است كه آنانيكه اول هستند آخر ميشوند و آناني كه آخرند اول زيرا بسياري فرا خوانده ميشوند ولي تعدادي برگزيده ميشوند”.HAM 333.2

    اولين كارگران در تمثيل، معرف كساني هستند كه بخاطر خدمت در ساعتهاي نخستين، ادعاي ارجحيت بر ديگران دارند. آنان كار خود را با خودخواهي آغاز كردند و نه با ترك نفس و از خود گذشتگي. آنان ممكن است ادعا كنند كه در طول زندگي به بهترين نحو و با سختكوشي بخدا خدمت كرده اند و بنابراين خيال ميكنند كه مستحق اجري عظيم هستند. آنان بيش از امتيازي كه خدمتگزار مسيح بوده باشند به مزد و پاداش مينگرند. در نظر آنان كارها و از خودگذشتگيها آنان را مستحق ميسازد تا بيش از ديگران مورد تكريم و تمجيد قرار گيرند. و چون ادعاي آنان مورد توجه قرارنگرفت دلخور و ناراحت شدند. آيا آنان در كار خود روح اعتماد و محبت را آورده بودند؟ اگر چنين كرده بودند آنگاه ادعاي آنان بر حق بود ولي گله مندي و خلق و خوي ستيزه گرانه آنان غير مسيحانه بود و اثبات كرد كه آنان سزاوار نيستند. اين امر آشكار كننده خواسته آنان براي پيشرفت و ترقي و سعادت خودشان بود. عدم اعتماد آنان به خدا ، روح حسادت پيشه، روح غبطه خوردن و رشك ورزي نسبت به برادران خود بود. سخاوت و خيريت خدا به آنان باعث شد تا گله كنند. بنابراين آنان نشان دادند كه هيچ ارتباطي بين جان آنان با خدا نيست. آنان لذت همكاري با سرپرست كارگران را نميفهمند.HAM 333.3

    هيچ چيزي بيش از خودخواهي كوته فكرانه براي خدا رنج آور نيست. او نميتواند با هر كسيكه اين خصوصيات را از خود نشان ميدهد كار كند. آنان براي كار با روح او بي تفاوت هستند.HAM 334.1

    يهوديان ابتدا براي كار در تاكستان خدا فراخوانده شدند و بدين خاطر مغرور و خود عدالت محور شده بودند. سالهاي طويل خدمت، آنانرا بدين خيال واداشته بود كه مستحق دريافت پاداش بزرگتري نسبت به ديگران هستند. هيچ چيزي براي آنان تلخ تر و ناراحت كننده تر از اين خبرنبود كه به غير يهوديان امتياز برابري در امور خدا واگذار خواهد گرديد.HAM 334.2

    مسيح به حواريون نيز اين هشدار را داده بود كه آنان نيز مانند تمثيل اولين گروه از كارگران هستند كه براي پيروي از او فرا خوانده شده اند و بايد مراقب باشند مبادا كه شرارت مشابهي در ميان آنان رخنه كند. او مشاهده كرده بود كه ضعف و لعنت كليسا، روح خود محوري خواهد شد. انسانها بخيال خود ميپنداشتند كه ميتوانند با كار خود جايي را در ملكوت آسمان بدست آورند. آنان تصور ميكردند كه وقتيكه در برخي چيزها پيشرفت كردند خداوند خواهد آمد تا به آنان كمك كند. بنابراين زياده روي در خودخواهي و كمي حضور عيسي در زندگي آنان پديد خواهد آمد. بسياري از افراد كه پيشرفت كمي داشتند بخود مغرور شده و فكر ميكنند كه برتر از ديگرانند. آنان درپي چاپلوسي و تملق و حسادت هستند بدين معني كه اگر كسي به آنها توجه نكند و مجيز آنانرا نگويد آنان احساس كمبود كرده و حسادت ميكنند. مسيح در پي اين خطر در پي محافظت از حوارين خود بر آمد.HAM 334.3

    همه خودستايي هاي گزاف در باره شايستگي هايمان در محضر خدا جا و مكاني ندارد.” مرد دانا به حكمت خود افتخار نكند و شخص نيرومند به قوت خود نبالد و ثروتمند به ثروت خود فخر نكند. بلكه هر كه ميخواهد افتخار كند به اين افتخار كند كه مرا ميشناسد و بداند كه خداوند هستم و رحمت و انصاف و عدالت را بر زمين بجا مي آورد چيزهايي كه موجب خشنودي و سرور من ميباشند”(ارمیا ۲۴،۹:۲۳).HAM 334.4

    مباهات انسان اجر كار را ضايع ميكند. بلكه همه اجرها به فيض مسيح است.” حال ببينيم خدا جد ما ابراهيم را بر چه اساس بي گناه بحساب آورد. آيا بخاطر اعمال نيك او و انجام تشريفات مذهبي بود يا بخاطر ايمانش؟ اگر بخاطراعمال نيكش بود پس جا داشت كه بخود ببالد. اما از ديدگاه خدا ابراهيم هيچ علتي براي باليدن بخود نداشت. زيرا كتاب آسماني ما ميفرمايد: ابراهيم بخدا ايمان آورد به همين دليل خدا از خطاياي او چشم پوشيد و او را بي گناه بشمار آورد”(رومیان ۵-۱: ۴). بنابراين موقعيتي براي فردي وجود ندارد تا ديگري را تجليل كند يا نسبت بديگري غرض ورزي نمايد. هيچ فردي بر ديگري ارجحيت ندارد و نه هيچ فردي ميتواند ادعا كند كه پاداش او حق اوست.HAM 335.1

    اولين و آخرين در اجر عظيم و ابدي شريك خواهند بود و بهتر است كه اولين با خوشحالي آخرين را خوش آمد بگويد. كسي كه بر اجر ديگران غبطه خورده و رشك ميورزد فراموش كرده است كه خودش فقط با فيض نجات يافته است. تمثيل كارگران همه حسادتها و ترديد ها را ملامت ميكند. محبت در حقيقت به وجد ميپردازد و هيچ مقايسه حسادت آميزي را بر نميتابد. كسيكه محبت دارد تنها دلربايي مسيح را با باطن ناقص خودش مقايسه ميكند.HAM 335.2

    اين تمثيل هشداري بتمام كارگران است — هر قدر خدماتشان طولاني باشد — هرقدر كار زياد انجام دهند، بدون محبت به برادرانشان، بدون تواضع در برابر خدا بايد بدانند كه كارشان هيچ است. مذهبي براي به تخت نشاندن نفس وجود ندارد. كسيكه هدف وي متعالي كردن خويش است خود را از فيض تهي خواهد يافت كه بتنهايي ميتواند او را در خدمت به مسيح كارآمد و موثر بسازد. افراط در غرور و خودخواهي كار را معيوب ميكند.HAM 335.3

    اجر ما براي طول مدت زمان كار نيست بلكه اين ميل و خواسته و صداقت در كار است كه آنرا براي خدا مقبول ميكند. براي خدمت بايد نفس خود را تسليم كنيم. كوچكترين وظيفه كه در اخلاص و با زير پا گذاردن نفس انجام شود خدا را بيشترخشنود ميكند از بزرگترين كاري كه با خودمحوري معيوب شده باشد. او چشم انتظار است تا ببيند كه چقدر از روح مسيح را گرامي ميداريم و چقدر شباهت مسيح در كارها آشكار ميشود. او بيشتر محبت و وفاداري در كار را ميبيند و نه مقدار و اندازه آنرا.HAM 336.1

    تنها وقتي كه خودخواهي بميرد، وقتي جدال بر سر برتري از ذهن دور شد و وقتي شكرگزاري قلبها را پر كند آنگاه محبت، زندگي را معطر ميسازد — اين تنها زماني بوقوع ميپيوندد كه مسيح در جان ساكن شود و ما بعنوان كارگران همكار با خدا تشخيص داده شويم.HAM 336.2

    در هر صورت كارگران حقيقي كار خود را جان كندن تلقي نميكنند. آنان آماده اند تا نيروي خود را صرف كنند ولي با خوشرويي و با خوش قلبي. خوشي درخدا بواسطه عيسي مسيح ابراز شده است. خوشي آنان در مقابل مسيح قرار دارد-“عيسي فرمود خوراك من اين است كه خواست خدا را بجا آورم و كاري را كه بعهده من گذاشته است انجام دهم”(یوحنا ۳۴:۴). آنان در همكاري با خداوند جلال هستند. اين فكر به همه زحمتها آسودگي ميبخشد، اراده را محكم ميكند و به روح براي هر رخدادي قوت ميبخشد. كاري كه با قلب متواضع انجام شود با سهيم شدن در مصايب و رنجهاي مسيح شريف گرديده، با همدردي هاي او سهيم شده و در كار او با وي همياري ميكند. آنان كمك ميكنند تا خوشي او را جاري نموده و نام او ستايش و تمجيد گردد.HAM 336.3

    اين روح همه خدمات حقيقي براي خداست. بواسطه فقدان اين روح بسياري كه اول هستند آخر ميشوند. گرچه آنانيكه آخرين محسوب ميشدند اولين خواهند شد.HAM 336.4

    بسياري از افراد هستند كه خود را به مسيح واگذار كرده اند، با اينحال فرصتي براي انجام يك كار بزرگ و يا از خودگذشتگي براي او اختصاص نميدهند. لازم نيست كه فرد جان خود را بخواهد از دست بدهد تا در نظر خدا بسيار مقبول واقع شود يا ممكن است مبشري نباشد كه روزانه با خطر و مرگ دست و پنجه نرم ميكند. بعبارتي ديگر نبايد فكر كنيم كه كار مبشر و مبلغ خيلي بالاتر از كار كوچكي است كه ما انجام ميدهيم زيرا قضاوت اصلي با خداست كه به هر يك از ما توانايي خاصي بخشيده است. فرد مسيحي كه در زندگي خصوصي هر روزه در وفاداري نسبت به مسيح نفس خويش را زير پا ميگذارد حد اقل كاري است كه ميتواند انجام دهد و آن كسيكه در خانه معرف صفات مسيح است — يك چنين فردي در ديدگاه خدا حتي ارزشمند تر از مبشرين خوشنام جهان و يا شهيدان است.HAM 336.5

    معيارهاي سنجش خدا و انسان با هم بسيار متفاوت هستند. خداوند بسياري از وسوسه ها را در قلب و در خانه ميبيند كه در برابر آن مقاومت ميشود كه حتي دوستان نزديك هرگز آنرا نخواهند فهميد. خداوند تواضع جانها را بواسطه توبه خالصانه ميبيند. او ازخود گذشتگي صميمي براي خدمت خالصانه را با فروتني مينگرد و اگر افكار شريرانه داشته باشيم و بخاطر آن افكار توبه كنيم آنگاه خداوند توبه خالصانه را ميبيند. مسيح ميبيند كه شما با تمام دل و جان خود را وقف كار او كرده ايد. او به ساعتهاي سخت ستيز با نفس توجه كرده است — ستيزي كه بر آن ظفر يافته ايم. همه اينها را خدا و فرشتگان ميدانند. دفتر يادآوري در برابر او نوشته شده است، براي آنان كه از خدا ميترسند و به مسيح تفكر ميكنند و در او تعمق ميكنند.HAM 337.1

    نه در آموخته هاي ما، نه در پست و منصب ما و نه در اعداد و يا استعدادهاي سپرده شده بما و نه در اراده انسان ميتوان راز موفقيت را پيدا نمود. با حس عدم كارآيي، ما بايد به مسيح بينديشيم و بواسطه او كه قوت همه توانائيهاست و انديشه همه تفكر هاست، اراده و اطاعت، پي در پي پيروزي خواهند يافت.HAM 337.2

    و هر چند خدمت يا كار ما حقير است، چنانچه با ايمان ساده از مسيح پيروي كنيم از اجر نوميد نخواهيم . شد كه حتي بزرگترين ها و خردمند ترينها آنرا نخواهند يافت و ضعيفترين و متواضع ترين ها ممكن است آن را بدست بياورند. دروازه طلايي بهشت بروي خودخواهان و خود بزرگ بينان باز نخواهد شد. دروازه بهشت بروي كساني كه در روح مغرورند باز نخواهد شد. ولي دروازه ابدي با تماس لرزان يك كودك خردسال باز خواهد شد. اجر فيض كساني را كه در سادگي ايمان و محبت شكل گرفتند را مبارك خواهد گردانيد.HAM 337.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents