Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

حکایتهای پند آموز مسيح

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل ۱۶ - گمشده بود و حال پيدا شده است

    اين فصل بر اساس كتاب لوقا ۱۱:۱۵-۳۲تدوين گرديده است.

    حكايت گوسفند گمشده — و سكه مفقود شده و پسر اسراف كار مرز جديدي را در محبت دلسوزانه خدا مشخص ميكند كه از او دور افتاده اند. گرچه آنان از خدا روي برگرداندند او آنان را در بيچارگي و محنت رها نخواهد كرد. او سرشار از حس مهرباني و رافت است به همه كساني كه در معرض وسوسه هاي فريبكارانه خصم هستند.HAM 154.1

    در حكايت پسر اسراف كار نشان داده شده است كه خداوند با كساني سر و كار دارد كه يكبار از محبت پدر برخوردار بوده اند وليكن به اغوا كننده اجازه داده اند تا آنها را به اسارت خواسته خود در آورد.HAM 154.2

    “مردي دو پسر داشت. روزي پسر كوچك به پدرش گفت پدر بهتر است سهمي كه از دارايي تو بايد به من برسد از هم اكنون به من بدهي. پس پدر موافقت نمود و دارايي خود را بين دو پسرش تقسيم كرد. چيزي نگذشت كه پسر كوچكتر هر چه داشت جمع كرد و به سرزميني دوردست رفت”.HAM 155.1

    پسر كوچكتر از محدوديتها و مقررات خانه پدرش خسته شده بود. او خيال ميكرد كه آزادي اش محدود شده است. محبت و توجه پدرش درست تعبير نشده بود و او مصمم بود تا از تمايلات خود پيروي كند.HAM 155.2

    پسر جوان اعلام داشت كه هيچ تعهد و التزامي نسبت به پدر خود ندارد و قدردان آنچه كه بواسطه پدر داشت نبود. با اين حال ادعاي امتياز برخورداري از اموال پدرش را نمود. ميراثي را كه قرار بود پس از مرگ پدر به او برسد را اكنون تقاضا كرده بود. او در خوشي هاي زمان حاضر و بي توجهي به آينده غرق شده بود.HAM 155.3

    با دريافت ارث پدري به ممالك دوردست رفت. دور از خانه پدري. با پول فراوان وآن آزادي كه دوست داشت خود را از هر آنچه كه تمايل داشت به آن دست يابد بي نصيب نگذاشت. هيچ كس نگفت اين كار را مكن زيرا بخود زيان ميرساني و يا اين كار را بكن چون كار درستي است. همراهان شرير و بدكار او را بيشتر و عميقتر در گناه فرو بردند و او “در آنجا تمام ثروت خود را در عياشي ها و راههاي نادرست برباد داد”.HAM 155.4

    كتاب مقدس از مردمي ميگويد كه”خود را دانا و خردمند ميپنداشتند اما همگي نادان و بي خرد بودند”.(رومیان ۲۲:۱). و اين حكايت زندگي پسر جوان است. ثروتي را كه او از پدرش از روي خودخواهي ادعا كرد را با هرزه ها برباد دا ود گنجينه جواني اش حرام شد.HAM 155.5

    سالهاي پر ارزش زندگي، نيروي ذكاوت، ديدگاه روشن جواني، عروج روحاني — همگي در آتش شهوت سوخت.HAM 155.6

    قحطي شديدي در آن سرزمين پديدار شد و او در تنگي و مضايقه قرار گرفت و ناچارا به نوكري در يك آبادي در آمد كه او را به مزرعه اي براي غذا دادن خوكها فرستادند. براي يك يهودي اين كار پست و خفت آوري بود. جواني كه به آزادگي خويش ميباليد خود را در اسارت يافت. او در بدترين وضع بردگي قرار داشت-“گناهان شخص بدكار مانند ريسمان به دورش ميپيچد و او را گرفتار ميسازد”.درخشش و زرق و برقي كه او را فريفته بود ناپديد شد و او رنج زنجير را احساس كرد. بر روي زميني متروك و قحطي زده نشسته بود و همراه و معاشري بجز خوكها نداشت. او شكم خود را از سبوسها و پوسته گياهاني كه غذاي جانوران بود پر ميساخت. از همنشينان سركيف و شوخ و بذله گو كه در روزهاي كاميابي اش به او ازدحام مي آوردند و به خرج او ميخوردند و مينوشيدند هيچ كس باقي نمانده بود تا با او دوستي و مرافقت كند. و الحال آن خوشي ياغي گرانه اش كجا رفت؟ در ضميري كرخ شده و در خلسه او خود را خوشحال فرض ميكرد وليكن حال با پولي كه خرج كرده بود با گرسنگي و غروري كه شكسته شده بود با انحطاط اخلاقي و با اراده اي ضعيف و غير قابل اعتماد با احساسي كه ظاهرا مرده بود ضعيف الحال ترين انسان شده بود. چه وضعيت مهلكي از گناهكار به تصوير كشيده شده است. گرچه با بركات محبت آميز خدا او احاطه شده است ولي فرد گناهكار با افراط و لذات نفساني هر چه بيشتر خود را از خدا جدا ميسازد. همانند پسر ناسپاس فرد گناهكار ادعاي چيزهاي خوب از خدا ميكند و خود را شايسته و محق ميپندارد. همانطور كه انتظار ميرفت او بركات را از خدا گرفته و در قبال آن قدرداني نميكند و هيچ خدمتي به محبت خدا نميكند. همانگونه كه قائن از حضور خدا رفت تا در جستجوي خانه خود باشد همانگونه كه اسراف كار به ممالك دور دست سرگردان شد بهمين گونه گناهكاران در طلب شادي در فراموشي و بي توجهي از خدا هستند(رومیان ۲۸:۱).HAM 156.1

    بظاهرممكن است هر زندگي به ولخرجي و اسراف تمركز داشته باشد. هركسيكه كوشش كند تا جدا از خدا زندگي كند گوهر خود را از دست داده است. او سالهاي گرانبهايش را حرام كرده است و قدرت ذهن و قلب و جان خود را از دست داده و خود را براي ابديت ورشكست ميكند. مردي كه از خدا جدا شده است تا بخود خدمت كند اسير ثروت است. ذهني كه خدا براي مصاحبت فرشتگان خلق كرده با خدمت به چيزهاي زميني و خوي حيواني منحط گرديده است. اين نتيجه و منتهاي گرايشهاي خودخواهي است.HAM 156.2

    اگر شما چنين روش زندگي را انتخاب كرده ايد بايد بدانيد كه پول خود را صرف چيزي كرده ايد كه نان نيست و عملي است كه در آن رضايت و خشنودي نيست. ضرب المثل فارسي ميگويد به فكر نان باشيد كه خربزه آب است. ساعتهايي فرا ميرسد كه انحطاط خود را درك ميكنيد. تنها و دور ازخانه پريشانحال و محنت زده و با نوميدي ميگوئيد”اما چيزي در عمق وجودم در طبيعت نفساني من هست كه با فكرم در جنگ و جدال ميباشد و چه كسي ميتواند مرا رها سازد”(رومیان ۷:۲۴). اين وضعيت حقيقت جهاني است كه مشمول كلام نبي ميشود”لعنت بر كسي كه به انسان تكيه ميكند و چشم اميدش به اوست و بر خداوند توكل مينمايد. او مثل بوته اي است كه در بيابان خشك و سوزان و شوره زار ها ميرويد جايي كه هيچ گياه ديگري وجود ندارد او هرگز خير و بركت نخواهد ديد”(ارمیا ۵،۶:۱۷).” خداوند آفتاب خود را بر همه ميتاباند چه بر خوبان و چه بر بدان باران خود را نيز بر نيكوكاران و ظالمان ميباراند”(متی ۴۵:۵).HAM 157.1

    ولي انسانها اختيار دارند تا خود را از آفتاب و بارش باران دور نگاه دارند در حاليكه خورشيد عدالت ميدرخشد و بارش فيض بر همه برايگان خواهد ريخت. ما ممكن است با جدا كردن خود از خدا در جايي سكونت كنيم كه هيچ گياه ديگري وجود ندارد و در آن هرگز خير و بركت نباشد.HAM 157.2

    محبت خدا همچنان بر كساني است كه خود را از خدا جدا ساخته اند زيرا خدا آغاز به كار ميكند تا او را به خانه پدر بازگرداند. پسر اسراف كار در بدبختي اش بخود آمد. قدرت فريبكارانه شيطان كه بر او بكاربرده شد شكسته شده است. رنج نتيجه بيخردي و حماقت او بود و گفت”در خانه پدرم خدمتكاران نيز خوراك كافي و حتي اضافي دارند و من اينجا از گرسنگي هلاك ميشوم پس برخواهم خاست و نزد پدر خواهم رفت”.با همان فلاكت اسرافكار متقاعد شده بود كه پدر نسبت به او محبت دارد. اين محبت بود كه او را به خانه كشاند. پس اين ضمانت محبت خدا بود كه گناهكار را مجبور ساخت تا بخدا بازگشت كند.” خيريت خداست كه او را به توبه هدايت نموده است”(رومیان ۴:۲). رحمت و شفقت از محبت الهي به هر جاني كه در مخاطره است ميرسد. خداوند اظهار ميدارد”از همان گذشته هاي دور به ايشان گفتم اي قوم من شما را هميشه دوست داشته ام و با مهر و محبت عميقي شما را بسوي خود كشيده ام”(ارمیا ۳۱:۳).HAM 157.3

    پسر اسرافكار تصميم ميگيرد تا به تقصير خود اعتراف كند. او ميخواهد تا نزد پدرش برود و بگويد”من درحق خدا و درحق تو گناه كرده ام و ديگر لياقت اين را ندارم كه مرا پسر خود بداني”ولي او اضافه ميكند و نشان ميدهد كه تصورش در باره محبت پدر چقدر محدود است و ميگويد”خواهش ميكنم مرا به نوكري خود بپذيري”.HAM 158.1

    مرد جوان از گله خوكها و علوفه سر باز زده و به طرف خانه پدري راهي ميشود. لرزان از ضعف و گرسنگي ولي با اشتياق براه خود ادامه ميدهد. او چيزي ندارد كه جامه هاي مندرس خود را بپوشاند ولي بيچارگي او بر غرورش فائق آمد و او شتابان ميرود تا تقاضاي نوكري در خانه اي كند كه كودكي اش را در آنجا گذرانده بود.HAM 158.2

    اين جوان بيفكر و سركيف وقتي كه از دروازه خانه پدر بيرون رفت دردي در دل پدر گذاشت كه مشتاق او بود. وقتي كه او با دوستان ناباب خود به جشن و پايكوبي پرداخت سايه تباهي كه بر خانه اش افتاده بود را نديد. و اكنون كه درمانده و رنجور به سوي خانه قدم بر ميدارد نميدانست كه فردي در انتظار بازگشت او كشيك ميكشد. ولي در حينيكه از دور مي آمد پدر صورت او را تشخيص داد. محبت او را چشم براه كرده بود. حتي از هم پاشيدگي سالهاي گناه نتوانسته بود تا سيماي پسر را از پدر پنهان سازد.HAM 158.3

    پدر اجازه نخواهد داد تا چشمان تحقير آميز، فلاكت و ژنده پوشي پسر را استهزاء كند. او از روي شانه خود رداي گرانبها و بزرگ خود را برداشت و اندام رنجور پسر را پوشاند و جوان با هق هق گريه و از روي پشيماني گفت”اي پدر من در حق خدا و تو گناه ورزيده ام و ديگر لياقت ندارم كه مرا پسر خود بداني”.پدر او را محكم در كنار خود گرفت و او را بخانه آورد. به او فرصتي داده نشد تا تقاضاي نوكري كند ... او فرزند است كه بايد با بهترين چيزهاي خانه حرمت داده شود و مردان و زنان بايد او را با احترام خدمت كنند.HAM 158.4

    پدر به خدمتكاران خود گفت”بهترين جامه را از خانه بياوريد و به او بپوشانيد. انگشتري به دستش و كفش به پايش كنيد. و گوساله پرواري بياوريد و سر ببريد تا جشن بگيريم و شادي كنيم زيرا پسرم مرده بود و دوباره زنده شده است او گمشده بود و الان پيدا شده و آنگاه به جشن و شادماني پرداختند”.HAM 159.1

    در بيقراري و آشفتگي جواني، آن پسر اسرافكار به پدر بعنوان فردي سختگير و تندخود نگاه مي كرد. حال چقدر تصورش تغيير كرده است. پس آنانيكه با شيطان فريب خورده اند به خدا بعنوان فردي سختگير و جبار نگاه ميكنند. آنان او را بعنوان تهديد كننده و محكوم كننده ميبينند بعنوان كسيكه تمايلي ندارد تا گنهكاران را بپذيرد. آنان به احكام او بعنوان محدود كننده شادي انسان نگاه ميكنند. يوغ گرانبار و سنگيني كه در خيال خام خود با رهايي از آن مسرور خواهند شد. ولي آنكسيكه چشمانش با محبت مسيح باز شده است خدا را بعنوان كسي كه سرشار از رحم و دلسوزي است مشاهده ميكند او . بعنوان فردي ستمگر و بيرحم ظاهر نميشود بلكه بعنوان پدري كه مشتاق در آغوش گرفتن پسر نادم خود چشم براه است. گناهكار همراه با نويسنده مزمور فرياد ميزند”همانطوري كه يك پدر فرزندانش را دوست دارد همچنان خداوند نيز كساني را كه او را گرامي ميدارند دوست دارد”.(مزامیر ۱۳:۱۰۳).HAM 159.2

    در تمثيل، سرزنش و توبيخي بخاطر اسراف و افراط درگناهان او وجود ندارد. و بنابر اين خداوند به گناهكاران میگوید”گناهانت را محو كرده ام آنها مانند شبنم صبحگاهي به هنگام ظهر ناپديد شده اند. بازگرد زيرا بهاي آزادي تو را پرداخته ام”(اشعیا ۲۲:۴۴).” در آن زمان ديگر نيازي نخواهد بود كسي به ديگري تعليم دهد تا مرا بشناسد چون همه از كوچك و بزرگ مرا خواهند شناخت. من نيز گناهانشان را خواهم بخشيد و ديگر آن را بياد نخواهم آورد”(ارمیا ۲۰:۵۰).HAM 159.3

    خوش باد كه خداوند براي پذيرش گناهكاران پشيمان تضمين داده و آغوش محبت آميز خود را باز نموده است. شما كه اين مطالب را ميخوانيد آيا راه خود را انتخاب كرده ايد؟ آيا از خدا دور و سرگردان شده ايد؟ آيا در طلب جشن و عياشي بر ثمرهاي خطا هستيد كه فقط به خاكستر تبديل شده و بر روي لبانتان نشسته است؟ وحال گوهر خود را از دست داده ايد؟ آيا برنامه زندگيتان بي نتيجه مانده است؟ و اميد در دلهايتان مرده است؟ آيا در تنهايي بر ويرانه اي نشسته ايد؟ حال آن صدايي كه براي مدتها طولاني با قلوبتان صحبت كرده و شما به آن گوش نكرده ايد بسوي شما آمده بطورواضح و شفاف ميگويد”برخيزيد و برويد اينجا ديگر در امنيت و آسايش نخواهيد بود زيرا بخاطر گناهان شما اين مكان محكوم به فنا شده است “(میکاه ۱۰:۲). به خانه پدر خود بازگشت كنيد. او شما را فرا خوانده و ميگويد”بازگرد زيرا بهاي ترا پرداخت كرده ام”(اشعیا۲۲:۴۴).HAM 160.1

    به پيشنهاد دشمن خود گوش ندهيد كه ميگويد دور از مسيح باش تا اينكه وضعيت بهتري داشته باشي و تا اينكه به اندازه كافي انسان خوبي شده باشي تا بتواني نزد خدا بروي. به خود نگوئيد كه من الان وضعيت روحاني خوبي ندارم و خدا از من خشنود نميشود تا نزد او بروم. اگر تا آنزمان صبر كنيد آنوقت هرگز نخواهيد رفت. وقتي كه شيطان به جامه كثيف شما اشاره ميكند وعده عيسي را تكرار كنيد “ولي بعضي نزد من خواهند آمد و ايشان كساني هستند كه پدرم خدا به من داده است و ممكن نيست هرگز ايشانرا ازدست بدهم “(یوحنا ۳۷:۶). به دشمن بگوئيد كه خون عيسي مسيح هر گناهي را پاك ميكند. دعاي داود را دعاي خود بسازيد “گناه مرا از من دور كن تا پاك شوم مرا شستشو بده تا سفيدتر از برف شوم “(مزامیر ۵۱:۷).HAM 160.2

    برخيز و نزد پدر برو. ترا در راه ملاقات ميكنيم. او به بهترين نحو شما را خواهد پذيرفت. اگر با ندامت حتي يك قدم بسوي او برداريد او با شتاب تو را در آغوش گرفته و با محبت ازلي ميپوشاند. گوشهاي او براي شنيدن گريه هاي از سر پشيماني باز است. همان نخستين كششهاي قلبي براي خدا براي او معلوم است. هر چند دعايي متزلزل باشد هر چند اشكي در نهان ريخته شده باشد هر چند اشتياق قلبي براي قدرداني از خدا ضعيف باشد وليكن روح خدا رهسپار ميشود تا او را دريابد ... حتي قبل از اينكه دعايي بزبان آورده شود يا اشتياقي از دل بر آيد فيض مسيح به پيش ميرود تا به فيضي كه براي جانها كار ميكند بپيوندد.HAM 160.3

    پدر آسماني شما جامه اي را كه با گناه آلوده شده است را از تن شما بر ميدارد. در نبوت زيباي زكريا كاهن اعظم يهوشع با لباسي كثيف در مقابل فرشته خدا ايستاده است و معرف فرد گناهكار ميباشد. و خداوند فرموده است”فرشته به كساني كه آنجا ايستاده بودند گفت: لباس كثيف او را از تنش در بياوريد. بعد رو به يهوشع كرده گفت: ببين گناهان تو را برداشته ام و اينك اين لباس نو را به تو مي پوشانم”(زکریا ۵،۳:۴) در عين حال خداوند شما را با “جامه هاي رستگاري”ملبس و شما را با”رداي عدالت”میپوشاند”(اشعیا ۶۱:۱۰).” آنها اگر چه روزي فقير و بينوا بودند اما اينك خوشبخت و ثروتمندند و خود را مانند كبوتري كه بالهايش نقره فام و پرهايش طلايي است با زر و زيور آراسته اند”.(مزامیر ۶۸:۱۳).HAM 161.1

    او شما را به ضيافت خواهد برد و به همه نشان خواهد داد كه چقدر شما را دوست دارد(غزل غزلها ۲:۴).” اگر از قوانين من اطاعت كني و هر آنچه كه به تو ميگويم انجام دهي تو را سرپرست خانه خود ميسازم و به تو اجازه ميدهم مثل اين فرشته ها به حضور من بيايي”(زکریا ۷:۳).HAM 161.2

    “همانگونه كه يك مرد جوان دوشيزه اي را به عقد خود در مي آورد آفريننده تو نيز ترا همسر خود خواهد ساخت همانگونه كه داماد به تازه عروسش دل ميبندد خداوند نيز بتو دل خواهد بست”(اشعیا ۶۲:۵).” زيرا خداوند خداي تو كه در ميان توست نجات دهنده اي توانا ميباشد. او از تو راضي خواهد بود و ترا دوست خواهد داشت و وجود تو مايه شادي و سرور او خواهد بود”(صفنیا ۱۷:۳). و آسمان و زمين در سرود شادماني پدر بهم خواهند پيوست:” پسرم مرده بود الان زنده شده است او گمشده بود و الان پيدا شده است”.HAM 161.3

    تا اينجا در حكايت منجي نت ناموزوني وجود ندارد تا در توازن با منظره شادي طنين انداز شود ولي حال مسيح عامل ديگري را در اين حكايت معرفي ميكند. وقتي كه اسرافكار بخانه آمد”در اين اثنا پسر بزرگ در مزرعه مشغول كار بود .وقتي بخانه بازميگشت صداي رقص و ساز و پايكوبي شنيد. پس يكي از خدمتكاران را صدا زد و پرسيد چه خبر است؟ خدمتكار جواب داد برادرت بازگشته و پدرت چون او را صحيح وسالم بازيافته گوساله پرواري سربريده و جشن گرفته است. برادر بزرگ عصباني شده و حاضرنشد وارد خانه شود. تا اينكه پدرش بيرون آمد و به او التماس كرد كه بخانه بیاید”.برادر بزرگتر دلنگران و مضطرب برادر گمشده اش نبود. او براي بازگشت برادرسرگشته با پدر در خانه به شادي نميپردازد. او از خدمتكار دليل شادماني را جويا ميشود و با شنيدن پاسخ حسادتش بر انگيخته ميشو . د او براي خوش آمد گوئي برادرش نميرود. برادر بزرگتر لطف و مرحمتي كه در حق برادر اسرافكارش شده بود را بعنوان توهيني بخود تلقي نمود.HAM 162.1

    وقتي كه پدر بيرون رفت تا او را نكوهش كند بدطينتي و غرور او آشكار گرديد. او در خانه پدري زندگي خود را داشت و خدمت خود را بدون تلافي و پاداش فرض كرده بود و سپس با بد انگاري و بدجنسي وضعيت خود را با لطفي كه در حق پسري كه تازه بازگشته مقايسه كرد. … او رك و بي پرده ميگويد كه خدمات و كارهاي او مانند يك خدمتكار بوده است و نه مثل يك پسر. در عوض اينكه در حضور پدر شادي ماندگار داشته باشد ذهن او در حال منفعت انديشي و مال انديشي بوده است. حرفهاي او نشان ميدهد كه باين دليل بوده كه برادر كوچك در پي لذت گناه رفته بوده است. حال اگر اين برادر با عطاياي پدر مشاركت كند پسر ارشد خود را متضرر و مغبون بشمار مي آورد. او نسبت به برادر خود غبطه ميخورد. او بسادگي نشان ميدهد كه اگر بجاي پدرش بود پسر اسرافكار را ديگر نميپذيرفت. او حتي ديگر برادرش را بحساب نياورده و او را برادر نميداند بلكه بسردي از او بعنوان”پسرت”سخن میگوید.HAM 162.2

    با اين حال پدر با رافت با او برخورد ميكند. او گفت فرزند عزيزم تو هميشه در كنار من بوده اي و هر چه من دارم در واقع به تو تعلق دارد و سهم الارث توست. در تمام سالهايي كه برادرت دربدر بود آيا رجحان و امتياز همنشيني و مصاحبت با من را نداشته اي؟ پدر هر چه را كه از دستش بر مي آمد براي شادي فرزندانش انجام داده بود.HAM 163.1

    “هر چه که دارم از آن شماست”.تنها بايد عشق و محبت مرا باور داشته باشي و اين هديه را قبول كني كه برايگان ارزاني شده است.HAM 163.2

    يك پسر براي مدت زماني رابطه خود را از خانه اش قطع كرده بود و محبت پدر را تشخيص نميداد. ولي او اكنون بازگشته است و موج شادي همه افكار مغشوش را زدوده است.” اين برادر تو مرده بود و زنده شده است گم بود و پيدا شده است”.HAM 163.3

    آيا برادر ارشد توانست روح ناسپاس خويش را ببيند؟ با اينكه برادر كوچكترش براه ناثواب رفته بود آيا او ميتوانست ببيند كه همچنان برادرش ميباشد؟ در اين باب مسيح ساكت بود. زيرا كه حكايت همچنان باقي بود و مخاطبان منتظر بودند تا ببينند كه نتيجه داستان بكجا مي انجامد.HAM 163.4

    برادر ارشد مبين يهودياني بود كه در ايام مسيح توبه نكرده و نادم نبودند. و فريسيان در هر دوره و عهدي به باجگيران و گناهكاران بديده تحقير مينگريستند. بخاطر اينكه آنها خودشان در افراط گناه نرفته بودند امر بايشان مشتبه شده بود كه عادل و بي گناهند. مسيح با اين عيبجويان و خرده گيران در زمان مناسب برخورد كرده بود. مانند پسر ارشد در حكايت آنان از امتياز مخصوصي كه از خدا يافته بودند برخوردار بودند. آنان ادعا ميكردند كه فرزند خانه خدا هستند ولي روح مزدوران و اجيران را داشتند. آنان كار ميكردند ولي نه از روي عشق و از سر علاقه بلكه به اميد اجر و پاداش. از نظر آنان خداوند يك كارفرماي سختگير و جبار بود. آنان ديدند كه مسيح باجگيران و گناهكاران را دعوت ميكند تا هديه فيض را بطور رايگان دريافت كنند. هديه اي كه عالمان يهودي اميدوار بودند تا با زحمت و رياضت آنرا تامين كنند — و بهمين خاطر دلخور و ناراحت شدند. بازگشت اسراف كار كه قلب پدر را لبريز از خوشي نمود تنها حسادت آنان را برانگيخت.HAM 163.5

    در حكايت، نكوهش پدر بر پسر ارشد آن رافت آسماني بود كه فريسيان را فرا ميخواند.” هر چيزي كه دارم متعلق به شماست”-نه بعنوان مزد و پاداش بلكه بعنوان يك هديه. همانند يك اسرافكار شما نيز ميتوانيد آنرا دريافت كنيد بعنوان عطيه اي از محبت خدا كه شايسته آن نبوديد.HAM 164.1

    خود بزرگ بيني و (خود عدالت محوری) نه تنها انسان را هدايت ميكند به اينكه خدا را بد جلوه بدهد بلكه آنان را در قبال برادران خود، بي عاطفه و خرده گير بار مي آورد. پسر ارشد در خودخواهي و حسادت هر عمل برادرش را مورد سرزنش و نكوهش قرار داد و او را در مضان عيب و اتهام قرار داد او . به هر اشتباهي موشكافانه توجه ميكرد و از هر كاهي كوه ميساخت. از اينرو در پي توجيه روح بيرحم خود بود. امروز بسياري چنين عمل ميكنند. در حاليكه جان در ستيز بر ضد سيل وسوسه هاست آنان با لجاجت و سرسختي ايستاده و خود رايي و شكوه و گلايه نموده و اتهام ميزنند. آنان ادعا ميكنند كه فرزندان خدا هستند ولي با روح شيطان عمل ميكنند. با رفتارشان در مقابل برادران اين تهمت زنندگان خود را در جايي قرار ميدهند كه خداوند نميتواند به آنان نور سيما و جلال خود را ببخشد.HAM 164.2

    بسياري دائما سوال ميكنند”وقتي براي عبادت خداوند خداي قادر مطلق مي آييم چه چيز بحضور او بياوريم؟ آيا اگر بهترين گوساله را براي او قرباني كنيم او از ما راضي خواهد شد؟ اگر هزاران گوسفند و ده ها هزار نهر پر از روغن زيتون به او تقديم كنيم او از ما خشنود خواهد گرديد؟ آيا اگر فرزند ارشد خود را براي گناه خود قرباني كنيم اوگناه ما را خواهد بخشيد؟ خداوند به ما فرموده است كه از ما چه ميخواهد. آنچه او از ما ميخواهد اين است كه رحم و انصاف داشته باشيم و با كمال فروتني احكامش را بجاآوریم”(میکاه ۶:۶-۸). اين خدمتي است كه خداوند ميپسندد—”روزه اي كه من ميپسندم اين است كه زنجيرهاي ظلم را پاره كنيد و يوغ ستم را بشكنيد و مظلومان را آزاد كنيد. خوراكتان را با گرسنگان تقسيم كنيد و فقيران بي كس را به خانه خود بياوريد اشخاص برهنه را لباس بپوشانيد و از كمك به بستگان دريغ نكنيد”(اشعیا ۶،۷:۵۸). وقتي كه خود را گناهكار ديديد تنها با محبت پدر آسماني نجات يافتيد آنگاه براي ديگران كه در رنج گناه هستند رافت و دلسوزي خواهيد داشت. حسادت و سرزنش نميتواند فلاكت و ندامت را التيام بخشد.HAM 164.3

    وقتي كه يخ خودخواهي در قلب ذوب شود با خدا همدلي خواهيد داشت و خوشي او را درنجات يك فرد گمشده با هم تقسيم خواهيد نمود.HAM 165.1

    اين درست است كه شما ادعا كنيد كه فرزند خدا هستيد ولي چنانچه اين ادعا درست باشد اين”برادر شما” بود که”مرده بود و حال زنده شده است گمشده بود و الان پيدا شده است”. او نزديك و خويشاوند شماست و خدا او را بعنوان فرزند خود ميشناسد. اگر خويشاوندي خود را حاشا كنيد نشان مي دهيد كه شما كارگر و مزد بگير خانه هستيد و نه فرزندي از خانواده خدا.HAM 165.2

    گرچه براي خوش آمد گوئي گمشده نخواهيد آمد با اينحال جشن ادامه خواهد يافت. آنكه بازگشته است مكاني در كنار پدر خواهد داشت و خداوند كاري باو خواهد سپرد. شدت بخشندگي خدا همان شدت عشق و محبت اوست و. شما از تاريكي به روشنايي خواهيد رسيد.” اما كسي كه محبت نميكند خدا را نميشناسد زيرا خدا محبت است”(اول یوحنا ۴:۸).HAM 165.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents