Go to full page →

فصل ۱۵ - نشست و برخاست با گناهكاران HAM 140

اين فصل بر اساس كتاب لوقا ۱:۱۵-۱۰ تدوين گرديده است.

وقتي كه باجگيران و گناهكاران در اطراف مسيح جمع شدند علماي دين يهود نارضايتي خود را ابراز نمودند. و گفتند چرا اين مرد با گناهكاران نشست و برخاست ميكند و با آنها غذا ميخورد. HAM 140.1

با اين اتهام آنان بطور تلويحي گفتند كه مسيح دوست دارد تا با گناهكاران و فرومايگان همنشيني كند و اين ايراد گيري، بي احساسي و بيتفاوتي و بد انديشي نسبت بديگران شرارتشان را اثبات ميكرد. علماي يهودي از عيسي نا اميد بودند و سوالهايي را از سر حسادت و لجاجت مطرح ميكردند: چرا اين مرد با اين خصوصيات متعالي با ما علماي ديني نمي آميزد و روشهاي تعليمي ما را دنبال نميكند؟ چرا او بدون تظاهر و بي ريا در ميان همه طبقات مردم رفت و آمد ميكند؟ آنان ميگفتند اگر او يك نبي حقيقي است پس بايد با آنان همخواني داشته باشد و بايد با باجگيران و گناهكاران آنطور كه سزاوارند رفتار كند. اين مسئله باعث شده بود كه اين باصطلاح كلانتر ها و قيم هاي جامعه كه مسيح بطور پيوسته با آنان در ستيز بود را بيمناك نمايد. و با اين حال خلوص و پاكي مسيح شيوه زندگي آنان را محكوم و مذموم كرده بود تا جايي كه آنان را خشمگين ساخته و اين سوال را مطرح كنند كه چرا او بايد با مطرودان جامعه همدردي و همنشيني كند آنا. ن با شيوه او موافق نبودند. آنان خود را در روحانيتي متعالي و درفرهيختگي تهذيب شده اي مي انگاشتند ولي الگوي زندگي مسيح خودپسندي باطني آنان را هويدا كرد. HAM 140.2

در بين جماعت حاضر كساني بودند كه فقط به علماي يهود بديده تحقير و اهانت مينگريستند و هرگز در كنيسه ديده نشده بودند ولي براي شنيدن سخنان عيسي ازدحام نموده و تمام توجه آنان مجذوب كلام او بود و اين مسئله آنان را بشدت خشمگين ساخته بود. كاتبان و فريسيان تنها خود را در حضور بي آلايش مسيح محكوم و مذموم حس ميكردند. چطور ممكن بود كه باجگيران و گناهكاران تا چنين حد مسحور و مجذوب عيسي شده باشند؟ HAM 141.1

علماي يهود و فريسيان نفهميدند كه پاسخ سوالات آنان در همان كلماتي نهفته است كه بصورت موهن و اتهام آميز بزبان آورده بودند: “او با گناهكاران نشست و برخاست ميكند”.جانهايي كه نزد عيسي آمده بودند در محضر او احساس ميكردند كه گريز و خلاصي از سياهچال گناه وجود دارد. فريسيان رياكار تنها (عوام و گناهكاران)را تحقير و محكوم ميكردند ولي مسيح همان گناهكاران را بعنوان فرزندان خدا سلام ميداد. او در واقع از خانه پدرآسماني دور بود ولي قلب خدا را فراموش نكرده بود. و همان نكبت و گناه آنان را بيشترمورد توجه و دلسوزي و شفقت خدا قرارمي داد. و پدري كه از او منحرف و سرگردان شده بودند مشتاق تر خواهان آنان بود و با فداكاري عظيمتري در تلاش براي نجات آنان بود. HAM 141.2

معلمين اسرائيل از طومارهاي مقدس همه چيز را آموخته بودند و غرور و افتخار آنان اين بود كه حافظ و مفسر طومار ها هستند. آيا داود ننوشته بود — كه در گناه مرگبار سقوط كرده “مانند گوسفند گمشده سرگردان هستم . بيا و مرا در ياب زيرا غلامت دستورات تو را فراموش نكرده است.”(مزامیر ۱۱۹:۱۷۶). آيا ميكاه نبي محبت خدا را براي گناهكاران آشكار نكرده و نگفته بود”خدايي مثل تو نيست كه گناه را ببخشد. تو گناهان بازماندگان قوم خود را مي آمرزي و تا ابد خشمگين نميماني چون دوست داري رحم كني”(میکاه ۷:۱۸). HAM 141.3