این فصل بر اساس کتاب اعمال رسولان باب ۹ آیات ۲٣ تا ٣۱ و همچنین باب ۲۲ آیات ۱۷ تا ۲۱ تدوین گردیده است.
حال پولس به دمشق بازگشت و با شجاعت در نام عیسی موعظه کرد. یهودیان نمی توانستند در مقابل حکمت مباحثات او ایستادگی کنند، و مخفیانه بر آن شدند تا صدای او را به جبر خاموش کنند — تنها بحثی که باقی مانده بود این بود که علت را از بین ببرند. آنان تصمیم گرفتند تا او را به قتل برسانند. رسول از نیت آنان آگاه شد. روز و شب از دروازه های شهر با هشیاری مراقبت می شد تا راه گریز او بسته بماند. اضطراب و نگرانی حواریون باعث شد تا گرد آمده و نزد خدا دعا کنند؛ آنان کم می خوابیدند بخاطر این که در حال طرح راهکاری بودند تا رسول برگزیده را فراری دهند. DR 249.1
نهایتاً نقشه ای تدبیر کردند که به موجب آن او در شب از پنجره بیرون رفته و از روی دیوار با سبدی به پائین انتقال داده شود. با این روش ساده، پولس ازدمشق گریخت. DR 249.2
اینک او به اورشلیم نزدیک می شد و خواهان آشنایی با رسولان و خصوصاً با پطرس در آنجا بود. او بسیار مشتاق ملاقات با ماهیگیران جلیلی بود که با مسیح زندگی کرده، و دعا می کردند و با او در روی زمین سخن گفتند. او با تمامی دل خواهان ملاقات با پیشوای رسولان بود. هنگامی که پولس وارد اورشلیم شد او با دیدگاهی متفاوت به شهر و معبد می نگریست. او حالا می دانست که داوری انتقام خدا بر آنان سایه افکنده است. DR 249.3
خشم و اندوه یهودیان بخاطر گرویدن پولس به مسیح، حد و مرزی نمی شناخت. ولی او همچون صخره ای استوار بود و شاد و خُرّم از این بود که روایتِ تجربۀ شگفت انگیز خود را به دوستانش می گفت و آنان نیز همچون او کیش خود را تغییر می دادند و به عیسی ایمان می آوردند. او قب بر علیه ا مسیح و پیروان او با سرسختی معاضدت و کوشا بود و هنگامی که تسخیر نور ج ل مسیح گردید و نسبت به گناهان خویش مح کوم و متقاعد شد، ا بلافاصله از راه های اهریمنی خود روی گردانیده و ایمان به عیسی را اعتراف کرد. اینک او کام ایمان داشت که هنگامی که دوستان و وابستگان سابقش ا از تغییر کیش شگفت انگیز او با خبر شده اند و دیده اند که چطور او از یک فریسی مغرور که ایمانداران به عیسی به عنوان پسر خدا را جفا می داده و برای مرگ تحویل می داده، تحول یافته و آن ها نیز نسبت به خطاهای خویش آگاه شده و به صف ایمانداران می پیوستند. DR 250.1
او تلاش کرده بود تا به برادران خود، حواریون بپیوندد؛ ولی بسیار ا اندوهناک و نومید شد هنگامی که فهمید آنان او را در زمرۀ خود نمی پذیرند. آنان جفاهای خود را به خاطر آورده بودند و نسبت به او مشکوک بودند کهمبادا نقشی را بازی می کند تا با خدعه آنان را نابود کند. این درست بود که از گرویدن شگفت انگیز او شنیده بودند ولی هنگامی که او بلافاصله در وادی عرب خلوت گزیده بود، و چیز بیشتری از او نشنیده بودند، نمی توانستند به شایعۀ تحول عظیم او اعتباری ببخشند. DR 250.2