لیکن در روز هشتم آسمان تیره و تار شد. تندر تازیانه زد و رعد و برق شروع شد و انسان و حیوان را مرعوب خود ساخت. باران از ابرهای بالای سرشان باریدن گرفت. حیوانات بی هدف در وحشتی مرگبار به هر طرف می رفتند و صداهای ناموزون بر عقوبت آنان و سرنوشت انسان همچون غریو ناله داشت. مرز رودخانه ها شکسته شد و آب ها به دره ها سرازیر شد. سفره های آبی عمیق نیز سر بر آورده جوشیدند. آب از زمین با قوتی وصف ناپذیر فوران کرد، صخره های بزرگ صدها متر به هوا پرتاب شدند و آنگاه خود را در عمق زمین مدفون ساختند. DR 57.1
مردم ابتدا نابودی کارهای دست خود را مشاهده نمودند. ساختمانهای با شکوه ، باغ ها و بیشه زارهای آراسته، که بت های خود را در آنجا گذاشته بودند، با رعدهای آسمان نابود گردید. ویرانه های آن به هر طرف پراکنده شد. آنان مذبح های خود را در بیشه زار ها بر افراشته بودند و آنان را برای بت های خود اختصاص داده بودند که در آنجا انسان را قربانی می کردند. این ها که مورد تنفر خدا بود با غضب خدا در مقابل آنان از هم پاشیده شد و آنان در مقابل قدرت خدای زنده که آفریننده آسمان ها و زمین بود به رعشه افتادند، و به آنان فهمانده شد که اعمال شنیع و وحشتناک آنان در قربانی های بت پرستی، نابودی آنان را رقم زده بود. DR 57.2
خروش طوفان فزونی یافت و با عناصر اطراف همچون شیون های مردمی که اقتدار خدا را خوار شمرده بودند ممزوج گردید. درختان، بنا ها، صخره ها، و زمین در هر جهت بر زمین افکنده می شدند. وحشتِ انسان و حیوان ورای توصیف بود. و حتی شیطان، که خود وادار شده بود تا در میان عناصر متخاصم باشد، از هول ساقط شدن خویش به وحشت افتاده بود. او از کنترل قدرتمندانه نژاد بشر محظوظ بود و اشتیاق داشت تا آنان زنده بمانند و به اعمال شنیع خود ادامه دهند و طغیانگری خود را بر ضد خدای آسمان ها ادامه دهند. او لعن و نفرین های خود را بر ضد خدا بر زبان راند، و او را به بی عدالتی و ظلم متهم نمود. بسیاری از مردم مانند شیطان بر ضد خدا کفر بر زبان راندند و چنانچه طغیان خود را ادامه می دادند، او را بر تخت عدالت وی از هم می دریدند. DR 57.3
در حالی که بسیاری کفرگوئی کرده و خالق خود را لعن می کردند، دیگران از ترس آشفته شده بودند، دو دست خود را به سوی کشتی دراز کرده بودند DR 57.4
و برای ورود به کشتی التماس می کردند. ولی چنین چیزی غیر ممکن بود. خدا درب را بسته بود، تنها درب ورودی، که نوح درون آن بود و مردم بی خدا بیرون آن. خدا بود که فقط می توانست درب را بگشاید. ترس و توبه آنان بسیار دیر آمده بود. آنان وادار شده بودند تا بدانند که خدای زنده ای هست که قدرتمندتر از انسان است که آنان او را به مبارزه طلبیده و به او کفر گفته بودند. آنان او را با تمام وجود صدا می کردند ولی گوش های او به صدای فریاد و فغان آنان بسته شده بود. برخی با عجز در پی وارد شدن به کشتی بودند ولی آن سازه محکم در مقابل تلاشهای آنان مقاوم بود. برخی به کشتی چسبیده بودند تا اینکه با امواج سهمگین کنار زده شدند یا توسط درختان و صخره هایی که از هر طرف پرتاب می شدند از کشتی کنده شدند. DR 58.1
کسانی که هشدار نوح را ناچیز شمرده بودند و آن واعظ وفادار را به سخره گرفته بودند بسیار دیر از بی ایمانی توبه کردند. کشتی به شدت تکان می خورد و به این طرف و آن طرف می رفت. حیواناتی که درون آن بودند با غریو صداهای مختلف، خوفی سهمگین از خود را عیان می کردند، با این وجود در میان تمامی این غوغا و هیاهو، آب های خروشان، و پرتاب صخره ها و درختان، کشتی به س مت روان شد. ا DR 58.2
حیواناتی که در معرض طوفان بودند به سوی انسان شتافتند، و معاشرت با بشر را برگزیده، گوئی که انتظار کمک از آنان داشتند. برخی از مردم خود و فرزندان خویش را به حیوانات قدرتمند بستند، و می دانستند که آنها برای زنده ماندن ت ش می کنند و به نقاط مرتفع صعود کرده تا از آبِ رو به افزایش ا بگریزند. طوفان از خروش خود نکاست — آب ها سریعتر از زمان شروع افزایش یافتند. برخی خود را به درختان مرتفع بر بالای زمین های مرتفع بستند ولی این درختان ریشه کن شده و به هوا پرتاب شدند و گوئی که با سنگهای زمین به درون آب ها و امواج جوشان بلعیده شدند. انسان ها و حیوانات ت ش ا کردند تا بر روی ارتفاعات بلند، جان خود را حفظ کنند تا اینکه در آبهای کف کرده فرو رفتند که تقریباً به نقاط مرتفع زمین رسیده بود. آب ها ارتفاعات را پوشاند و انسان و بهایم هر دو مانند هم در میان سیل و طوفان هلاک شدند. DR 58.3
نوح و خانواده اش با نگرانی در انتظار کاهش آب ها بودند. او آرزومند بود که دوباره بر روی زمین گام بردارد. او کلاغی را به بیرون فرستاد که به بیرون و درون کشتی پرواز می کرد. او به اطلاعاتی که مشتاق آن بود دست نیافت و کبوتری را فرستاد که جائی برای نشستن نیافت و به کشتی مجدداً بازگشت. پس از هفت روز کبوتر دوباره به بیرون فرستاده شد و وقتی که شاخه زیتونی بر منقارش دیده شد، هشت عضو خانواده نوح بطور شگرفی خوشحال شدند که تا آن زمان در درون کشتی حبس شده بودند. DR 58.4
دوباره فرشته ای نازل شد و درب کشتی را گشود. نوح می توانست درب بالای کشتی را بگشاید ولی نمی توانست دربی را که خدا بسته بود بگشاید و به خانواده نوح فرمان داد تا به بیرون از کشتی بروند و هر موجود زنده ای را با خود به بیرون ببرند. DR 59.1