این فصل بر اساس کتاب پیدایش باب ۲۴ تدوین گردیده است.
کنعانیان بت پرست بودند و خداوند فرمان داده بود که امت او نباید با آنان تزویج کنند مبادا که به بت پرستی روی بیاورند. ابراهیم پیر و کهنسال بود و در انتظار مرگ بود. اسحاق هنوز ازدواج نکرده بود. ابراهیم از تاثیرات فاسد کننده ای که در اطراف اسحاق بود نگران شده بود و بیمناک بود تا همسری برای او برگزیند که او را از خدا دور نکند. او این موضوع را به خادم وفادار و باتجربه اش واگذار کرد که پیشکار تمامی امور او بود. DR 71.1
ابراهیم خادم خود را ملزم ساخت تا در برابر خداوند سوگند یاد کند که او از کنعانیان برای اسحاق زنی بر نگزیند بلکه نزد خویشاوندان ابراهیم برود که به خدای حقیقی ایمان داشتند و همسری برای اسحاق برگزیند. ابراهیم او را موظف نمود تا مراقب باشد و اسحاق را به سرزمینی که او را به سرزمینی که از آنجا آمده بود نَبَرد چرا که تقریباً تمامی آنان تحت تاثیر بت پرستی قرار گرفته اند. اگر او نتوانست همسری برای اسحاق بیابد که نخواهد خویشاوندان خود را ترک گوید، آنگاه او از سوگندی که ادا کرده بود بری خواهد بود. DR 71.2
این موضوع مهم به اسحاق سپرده نشد تا برای خودش انتخاب نماید یا اینکه مستقل از خواسته پدرش عمل کند. ابراهیم به خادم خود گفت که خدا فرشته خود را پیشاپیش او خواهد فرستاد تا او را در انتخاب خود راهنمائی کند. خادمی که این ماموریت به او سپرده بود سفر طولانی خود را شروع کرد. هنگامی که به شهری که خویشاوندان ابراهیم ساکن بودند رسید، با تمام وجود دعا کرد تا خدا او را برای انتخاب همسری برای اسحاق راهنمائی کند. او نشانه هایی درخواست نمود تا به او داده شود که او از خطا درباره این موضوع مهم بری باشد. او در کنار چاه آب به استراحت پرداخت که محلی برای گردهمائی های بزرگ بود. در اینجا او رفتار و آداب ربکا را دید و همه نشانه هایی بود که از خدا درخواست کرده بود و ربکا آن فردی بود که خدا خشنود بود تا به همسری اسحاق برگزیده شود. او خادم را به خانه پدر خود دعوت کرد. آنگاه او به پدر ربکا و برادر او ماجرا را گفت مبنی بر این که نشانه هایی یافته که ربکا باید به همسری پسر ارباب خود اسحاق در آید. DR 71.3
آنگاه خادم ابراهیم به آنان گفت، « اکنون اگر بخواهید با آقایم احسان و صداقت کنید، پس مرا خبر دهید. و اگر نه مرا خبر دهید، تا بطرف راست یا چپ رهسپار شوم. ابان و بتوئیل در جواب گفتند: این امر از خداوند صادر شده است، با تو نیک یا بد نمیتوانیم گفت. اینک رفقه حاضر است، او را برداشته، روانه شو تا زن پسرِ آقایت باشد، چنانکه خداوند گفته است. و واقع شد که چون خادم ابراهیم سخن ایشان را شنید، خداوند را به زمین سجده کرد .» DR 72.1
پس از آن همه چیز مرتب شد، موافقت پدر و برادر بدست آمد و آنگاه با ربکا مشورت شد که آیا او با خادم ابراهیم به سفری دور دست خواهد رفت و از خانه پدری جدا خواهد شد و همسر اسحاق خواهد گردید. او شرایطی که با دستان خدا بوقوع پیوسته بود را باور کرد که خدا او را به همسری اسحاق برگزیده است، « و گفت، خواهم رفت .” DR 72.2
آنگاه قرارداد ازدواج توسط والدین کلیت یافت؛ با اینحال هیچ اجباری برای آنان نبود تا با کسی که دوست ندارند ازدواج کنند. ولی فرزندان بر رأی والدین خود اطمینان داشتند و اندرز و توصیه والدین خود را می پذیرفتند و عواطف و علاقه خویش را به کسی که خداترس بود و والدین باتجربه برای آنان انتخاب کرده بودند معطوف می داشتند. رفتن به طریقی بر خ ف این روش ا جرم تلقی می شد. DR 72.3