« و چون تابوت عهد خداوند به لشکرگاه داخل شد، جمیع اسرائیل صدای بلند زدند به حدی که زمین متزلزل شد. و چون فلسطینیان آواز صدا را شنیدند، گفتند: این آواز صدای بلند در اردوی عبرانیان چیست؟ پسفهمیدند که تابوت خداوند به اردو آمده است. و فلسطینیان ترسیدند زیرا گفتند: خدا به اردو آمده است و گفتند: وای بر ما، زیرا قبل از این چنین چیزی واقع نشده است. وای بر ما، کیست که ما را از دست این خدایان زورآور رهایی دهد؟ همین خدایانند که مصریان را در بیابان به همۀ بلایا مبت ا ساختند. ای فلسطینیان خویشتن را تقویت داده، مردان باشید مبادا عبرانیان را بندگی کنید، چنانکه ایشان شما را بندگی نمودند. پس مردان شوید و جنگ کنید. پس فلسطینیان جنگ کردند و اسرائیل شکست خورده، هر یک بهخیمۀ خود فرار کردند و کشتار بسیار عظیمی شد، و از اسرائیل سی هزار پیاده کشته شدند. و تابوت خدا گرفته شد، و دو پسر عیلی حُفْنی و فینَحاس کشته شدند .» DR 164.1
فلسطینیان اندیشیدند که تابوت عهد، خدای اسرائیل می باشد. آنان از خدای زنده چیزی نمی دانستند، که زمین و آسمان ها را آفریده است، و احکام خویش را در کوه سینا ارزانی داشته و کامیابی و فلاکت با اساس اطاعت یا خطای آنان از احکامی بود که در صندوق مقدس نگهداری می شد. DR 164.2
کشتار بسیارعظیمی از اسرائیل شده بود. عیلی در کنارۀ راه نشسته بود و با قلبی لرزان منتظر رسیدن اخبار از دشمن بود. او نگران بود که تابوت عهد خداوند غصب شود و توسط سپاه فلسطین بی حرمتی گردد. قاصدی از سپاه به شیلوه دوید و به عیلی خبر داد که دو پسرش کشته شده اند. او این خبر را می توانست تا حدی با آرامش تحمل کند چرا که دلیلی داشت تا در انتظار آن خبر باشد. ولی هنگامی که قاصد افزود، « و تابوت عهد خداوند گرفته شده است »، عیلی با اندوه بر صندلی خود لرزید و به پُشت افتاد و جان سپرد. او شریک غضبی شد که خداوند بر پسرانش نازل کرده بود. او در حد بزرگی در سرپیچی آنان مقصر بود، بخاطر این که مجرمانه از مهار کردن آنان کوتاهی کرده بود. ضبط و به یغما رفتن تابوت عهد خداوند توسط فلسطینیان فاجعه بزرگی محسوب می شد که می توانست باعث سقوط اسرائیل بشود. همسر فینحاس، زمانی که در آستانه مرگ بود، نام فرزند خود را ایخابود گذاشت، و گفت « ج ل خدا، اسرائیل را ترک کرد، چون صندوق ا پیمان خدا به دست دشمن افتاد .» DR 164.3