پس از تولد اسحاق، ابراهیم و سارا خوشی و شادی عظیمی از خود نشان دادند که باعث حسادت بسیار زیاد هاجر شد. به اسماعیل توسط مادرش گفته شده بود که او بطور خاصی توسط خدا برکت داده خواهد شد همچنانکه پسر ابراهیم است و وارثی خواهد شد که به او وعده داده شده بود. DR 66.3
اسماعیل شریک احساسات مادرش شده و عصبانی شد، بخاطر اینکه بخاطر تولد اسحاق شادمانی برپا شده بود. او اسحاق را خوار شمرد بخاطر این که خیال می کرد که نسبت به او ارجحیت دارد. سارا دید که از سوی اسماعیل بر علیه پسرش اسحاق ناسازگاری نشان داده شده است و بسیار تحت تاثیر قرار گرفت. او رفتار نامحترمانه اسماعیل را نسبت به خودش برای ابراهیم نقل کرد و به او گفت، « این کنیز و پسرش را بیرون کن. پسر این زن نباید از ارث تو که فقط باید به اسحاق برسد هیچ سهمی ببرد .» DR 66.4
ابراهیم بسیار پریشانحال شد. اسماعیل پسر او بود که برایش عزیز بود. چگونه می توانست او را از خود دور سازد؟ او در پریشانی خویش نزد خدا دعا کرد، چرا که نمی دانست چه راهی برگزیند. خداوند از طریق فرشته خود به ابراهیم گفت که به حرف همسر خود سارا گوش کند و نباید این احساسی که نسبت به پسر خود و هاجر دارد بر خواسته های سارا غالب شود. این تنها طریقی بود که می توانست پیش گیرد تا هماهنگی و شادی را دوباره به خانواده خویش بازگرداند. ابراهیم وعده تسلی دهنده ای از فرشته دریافت کرده بود، که اسماعیل گرچه از خانه پدری خویش جدا شده، نخواهد مرد و خدا او را ترک نخواهد گفت، و این که زندگی او حفظ خواهد شد بخاطر این که او پسر ابراهیم بود. خدا همچنین وعده داد که از اسماعیل قوم عظیمی بوجود آورد. DR 67.1
ابراهیم سرشتی خیرخواه و شریف داشت که با التماس ها و لابه های صادقانه او برای مردم سدوم نشان داده شده بود. روح نیرومند او بسیار عذاب کشیده بود. پشت او با اندوه شده بود و احساسات پدرانه او شدیداً تحت تاثیر قرار گرفته بود در حینی که هاجر و پسر خود اسماعیل را به عنوان غریبه به سرزمین های غریب آواره و سرگردان می کرد. DR 67.2
اگر خدا چند همسری را مشروع ساخته بود، بنابر این ابراهیم را هدایت نمی نمود تا هاجر و پسرش را از خود دور کند. در کل خداوند می خواست تا درسی بیاموزد که حقوق و شادیِ ازدواج زناشوئی باید برای همیشه محترم شمرده شده و مصون بماند حتی با ایثار و از خودگذشتگی عظیم. سارا نخستین و تنها همسر واقعی ابراهیم بود. او به عنوان همسر و مادر، دارای حقوقی بود که هیچ کس دیگری در خانواده نمی توانست از آن برخوردار باشد. او شوهر خود را حرمت می نمود و او را ارباب خطاب می کرد ولی او رشک می برد، مبادا که ابراهیم احساسات خود را با هاجر تقسیم کند. خدا سارا را برای رفتاری که در پیش گرفته بود ملامت نکرد. ابراهیم توسط فرشتگان برای بی اعتمادی به قدرت خدا سرزنش شد، که او را هدایت کرده بود تا هاجر را به عنوان همسر خود برگزیند و بیندیشد که از طریق او، وعده به حقیقت خواهد پیوست. DR 67.3