فصل شصت و نهم - تاثيرات اعمال مضر

تحليل نيروي زندگي- عادات پنهاني مسلما قواي حياتي سيستم را تحليل ميدهد. همه فعاليتهاي غيرضروري به افسردگي مي انجامد. در ميان جوانان به نيروي حياتي مغز در دوران شباب بشدت فشار آورده ميشود كه ناكارائي و خستگي مفرط را بهمراه داشته و سيستم را در معرض بيماريهاي گوناگون قرار خواهد داد.TTK 287.1

شالوده اي براي بيماريهاي گوناگون در زندگي آينده ريخته ميشود- اگر اين اعمال از سنين پانزده سالگي به بالا انجام شود طبيعت بر ضد سوء استفاده معترض ميشود و رنج ميكشد و آنان مجبور خواهند شد تا تاوان سرپيچي از آن را بپردازند خصوصا از سنين سي تا چهل و پنج سالگي با دردهاي زياد در سيستم با بيماريهاي گوناگون از قبيل ابتلاء كبد و ريه ها — دردهاي عصبي — روماتيسم — دردهاي ستون فقرات — بيماريهاي كليه — و بافت هاي سرطاني. برخي از دستگاههاي ظريف بدن مجبور به انجام وظايف سنگينتري ميشوند كه اختلال بوجود مي آورند و اغلب از كار افتادگي ناگهاني در ساختمان طبيعي بوجود آمده و مرگ را در پي مي آورد.TTK 287.2

فرمان ششم از روي بيفكري نقض ميشود- جان كسي را آني گرفتن از نظر ملكوت بزرگتر از ويراني قطعي و تدريجي نيست. اشخاصي كه با خطاكاري براي خويشتن تباهي مي آورند از تاوان آن رنج خواهند برد و بدون توبه واقعي زودتر از كسي كه بطور آني زندگي خود را از بين ميبرد اجازه ورود به ملكوت را ندارند. اراده خدا رابطه بين علت و معلول را ايجاد ميكند.TTK 287.3

كساني كه افكار سالم دارند نيز در معرض بيماري هستند- ما همه جواناني را كه براي عادات اشتباه مقصرند را به حساب نمي آوريم. كساني هستند كه داراي افكار سالم و باوجدان و وظيفه شناس هستند و بخاطر عواملي كه خود آنرا نميتوانند كنترل كنند رنج ميبرند.TTK 288.1

قدرتهاي ذهني ضعيف ميشوند- والدين افراطي و شيفته با فرزندان خود دلسوزي ميكنند زيرا باور غلط دارند كه مصلحت نيست تا ذهن جوانان را با مطالعات سخت و سنگين پر نمود و سلامت آنان را بخطر مي اندازد. ولي اي والدين آيا به اين موضوع عميق تر نگاه نكرده ايد كه صرفا ايده پيشنهادي فرزند خود را ميپذيريد؟ آيا به دليل داده شده توسط آنان بخاطر بي ميلي و تنبلي آنان خيلي ساده انگار و ساده لوح نبوده ايد؟ اينن وظيفه سرپرستان و والدين است كه به سطوح زيرين براي يافتن علت نگاه كنند.TTK 288.2

اذهان برخي از اين فرزندان چنان ضعيف شده است كه از نيمي يا يكسوم هوش و ذكاوت خود استفاده ميكنند. آنان ذكاوت خود را براي خودآزاري به بيرون ريخته اند.TTK 288.3

تصميم عالي و زندگي روحاني نابود گرديده است- گناه پنهاني ويران كننده تصميمات عالي — تلاشهاي بي شائبه — و قدرت اراده براي ايجاد يك شخصيت مذهبي خوب هستند. همه كساني كه داراي حس واقعي هستند از آنچه كه شامل مسيحي بودن ميشود- ميدانند كه پيروان مسيح و حواريون او تحت التزام هستند تا همه احساسات و توان جسمي و استعدادهاي ذهني را تحت تبعيت كامل براي اراده او در بياورند. كساني كه با احساسات و اغراض خود كنترل ميشوند نميتوانند پيروان مسيح باشند. آنان بيش از حد خود را وقف خدمت به ارباب نفس خود نموده اند كه باني هر گونه شرارت است و بايد از عادات فاسد خود دست كشيده و خدمت به خدا را انتخاب كنند.TTK 288.4

مذهب ممكن است تشريفاتي باشد ولي چيزي را كم دارد — كساني كه خود را پيروان مسيح مينامند ميدانند كه برضد خدا گناه ميورزند و سلامت خود را تباه كرده اند با اين وجود برده اغراض فاسد خود هستند. وجدان آنان تقصير را حس ميكند و تمايل كمتر و كمتري در دعاهاي نهاني نسبت به نائل شدن بخدا دارند. آنان ممكن است كه شكلي از دينداري داشته باشند ولي در قلوب خويش از فيض خدا تهي هستند. آنان براي خدمت به او اخلاص و فداكاري ندارند و به او اعتماد ندارند و در جلال او زندگي نميكنند و از اوامر او خشنود نيستند و از او محظوظ نيستند.TTK 288.5

قدرت استقلال بنظر از دست رفته است- برخي به افراطگريهاي شريرانه گناه آلود اعتراف ميكنند با اين وجود با گفتن اينكه نميتوانند بر اغراض خود غلبه يابند عذر و بهانه مي آورند. اين پذيرفتن هولناكي است براي فردي كه نام خود را مسيحي ميگذارد. “هر كسي كه نام مسيح را بر خود نهاده بايد از بي انصافي دوري گزيند” چرا اين ضعف ناميده ميشود؟ بخاطر اين است كه تمايلات حيواني با تمرين تقويت شده اند تا اينكه به قدرتهاي بيشتري نائل گرديده اند. مردان و زنان فاقد اصول هستند. آنان مرگ روحاني دارند زيرا براي مدتها خواسته هاي طبيعي خود را برآورده كرده اند و از اينرو قدرت استقلال و حكميت خود را از دست داده اند. اغراض پست آنان حكمراني ميكند و آن قدرت حاكمه در خدمت اغراض فاسد است. جان در اسارت و پستي افتاده است. شهوانيت ميل براي قدوسيت را از بين برده و توفيق روحاني را به پژمردگي كشانيده است.TTK 289.1

ارتباط با ملكوت قطع گرديده است- پيامهاي جدي از آسمان نميتواند به اجبار به قلبي كه بر عليه فسق و فجور و گناه مستحكم نشده است اثر بگذارد. تارهاي عصبي حساس مغز آهنگ سالم خود را با هيجانات ناسالم از دست داده اند تا خواهشهاي غير طبيعي را براي هوسراني ارضا نمايند. تارهاي عصبي كه با كل سيستم ارتباط برقرار ميكنند تنها رسانه اي هستند كه بواسطه آن ملكوت ميتواند با بشر ارتباط برقرار كند و زندگي او را تحت تاثير قرار دهد. هر چه كه گردش جريان الكتريكي در سيستم عصبي را مختل ميكند قواي حياتي را تحليل داده و نتيجه بي حسي حساسيتهاي ذهن است. در ازاي اين واقعيتها چقدر مهم است كه خادمان و مردمي كه مدعي خداشناسي هستند قائم بايستند و از لكه گناه پست كننده جان خود را پاك كنند.TTK 289.2

برخي نادم و اندوهناك هستند ولي عزت نفس از دست رفته است- اثرات چنين عادات منحطي در همه ذهنها مشابه نيست. بعضي كودكان هستند كه قدرتهاي اخلاقي آنان بطور وسيعي رشد نموده ولي وقتي با كودكاني كه خودآزاري ميكنند ارتباط برقرار مييكنند قدم در اين گناه بر ميدارند. تاثير بر چنين افرادي ميتواند ماليخوليا — زود رنجي و تحريك پذيري و حسادت باشد با اينحال اين قبيل احترام خود را از عبادت مذهبي از دست نداده و در رابطه با امور روحاني بد عهدي از خود نشان نميدهند. آنان گهگاهي از احساس ندامت رنج ميبرند و در نظر خود به انحطاط و پستي گرائيده اند و مناعت طبع را از دست ميدهند.TTK 289.3

ذهن ميتواند در برابر وسوسه ها محسور شود- قدرت اخلاقي وقتي كه با عادتهاي شكل گرفته در ستيز مي افتد بحد زيادي ضعيف ميشود. افكار ناپاك تصورات را تحت كنترل خود دارد و در مقابل وسوسه ها نميتوان تقريبا مقاومت نمود. اگر ذهن به انديشه هايي متعالي خو گرفته باشد تصورات طوري پرورش مي يابد كه پاك و مقدس باقي بماند و در برابر وسوسه ها محسور و مستحكم خواهد ماند. و تا دم آخر ملكوتي و پاك و مقدس باقي خواهد ماند و مجذوب چيزهاي پست و فاسد و شرم آور نخواهد شد.TTK 290.1

در اين امور هشيار باشيد- زياده روي در اغراض پست باعث ميشود كه بسياري چشمان خود را بروي نور هدايت ببندند چرا كه هراس دارند كه گناه را ببينند زيرا كه از ترك گناه بي ميل هستند. فقط چيزهايي را ميبينند كه بخواهند. اگر تاريكي را بر نور انتخاب كنند چيزي جز تباهي نصيب خود نميكنند. چرا مردان و زنان نميخوانند تا در باره اين امور هوشيار شوند كه بطور قطعي بر قواي اخلاقي و فكري و جسمي آنان تاثير بگذارد؟ خداوند به شما قلمروي داده تا از آن مراقبت و آن را در بهترين وضعيت براي خدمت و جلال او حفظ كنيد. بدنهاي شما متعلق به شما نيستند”. آيا هنوز نميدانيد كه بدن شما مسكن روح القدس ميباشد كه او را خدا بشما عطا كرده است؟ آيا نميدانيد كه روح القدس در وجود شما زندگي ميكند؟ پس بدن شما از آن خودتان نيست. خدا شما را به بهايي گران خريده است پس تمام اعضاي بدن خود را متقابلا براي نشان دادن جلال و عظمت خداوند بكار بريد چون او صاحب بدن شماست ^{۵۱ص.266. اول قرنتیان 19:6- 20}.”TTK 290.2