Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

شهادتهایی برای کلیسا — جلد اول

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 4 - ترک کلیسای متدیست

    خانواده پدرم همچنان گهگاه به کلیسای متدیست میرفتند و همچنین کلاسها بطور خصوصی در خانه ها برقرار بود. یک شب برادرم روبرت و من به کلاس رفتیم. خادم تشکیل کلاس حاضر بود. وقتی که نوبت برادرم شد او با تواضع سخن گفت با اینحال با وضوح از لزوم آمادگی برای شایسته شدن برای ملاقات با منجی وقتی که او با قدرت و جلال عظیم خود در میان ابرها بیاید. درحالیکه برادرم سخن میگفت نور آسمانی بر سیمای همیشه رنگ پریده اش قرار گرفت. او فراتر از محیط پیرامونی در روح ادامه میداد و چنان سخن میگفت گوئی که در محضر عیسی قرار دارد. وقتی که من فرا خوانده شدم تا صحبت کنم، فارغ البال در روح با قلبی مملو از محبت و آرامش ایستادم. من داستان مصیبت عظیم خود را گفتم و اینکه چگونه برکت را دریافت نمودم، و همنوائی کامل به اراده خدا و خوشی خود را از اخبار آمدن عاجل رهایی بخش که فرزندان خود را به خانه خواهد برد را در میان گذاشتم. SBK1 13.1

    در سادگیم انتظار داشتم که برادران و خواهران متدیست احساسات مرا درک کنند و با من خوشی کنند. ولی من نومید شدم، چندین خواهر غرغرکنان صندلی های خود را باسر و صدا حرکت دادند و پشت خود را بمن برگرداندند. من نمیدانستم که چه چیزی آنان را دلخور کرده است و بطور خلاصه صحبت کردم، و بی میلی و مذمت آنان را حس کردم. وقتی از سخن گفتن دست کشیدم خادم «ب» از من پرسید آیا بهتر نیست تا زندگی طولانی دلپذیر و مفیدی داشته باشیم و کارهای خوب انجام دهیم تا اینکه عیسی بطور عاجل بیاید و گناهکاران بیچاره را نابود سازد. من پاسخ دادم که مشتاق آمدن عاجل عیسی هستم. آنگاه گناه پایان خواهد پذیرفت و ما برای همیشه از تقدس محظوظ خواهیم شد، بدون اهریمنی که ما را وسوسه کند و به گمراهی بکشاند.SBK1 13.2

    آنگاه او پرسید آیا بهتر نخواهد بود تا با آرامش بر تخت خود بمیرم تا اینکه از درد تحول و تغییر عبور کنم در حالیکه زنده هستم، از فناپذیری به فناپذیری. پاسخ من این بود که من آرزو دارم که عیسی بیاید و فرزندان خود را ببرد و اینکه میخواهم مرگ و زندگی ام به اراده خدا باشد و میتوانم بسادگی همه مصایب را تحمل کنم که میتواند برای لحظه ای باشد، بر یک چشم بر هم زدن، و این که من خواهان این هستم که چرخهای زمان بسرعت بگردند و آن روز خوش بیاید وقتی که این جسمهای فانی تغییر کنند و مانند بدن پر جلال مسیح متبدل گردند.. من همچنین اظهار داشتم که وقتی با خداوند زندگی کنم آنگاه مشتاقانه خواهان ظهور او خواهم بود. در اینجا بود که بنظر بسیاری ناخشنود و دلگیر شدند.SBK1 13.3

    وقتی رئیس جلسه دیگران را در کلاس خطاب کرد او خوشی عظیمی را در انتظار هزاره ابراز داشت، وقتی که زمین از معرفت خدا لبریز گردد، همانطور که آبها دریاها را پر ساخته اند. او مشتاق دیدن این دوره باشکوه خواهد بود. پس از اینکه جلسه ختم شد متوجه شدم که کسانی که قبلا با من مهربان و دوستانه بوده اند با سردی با من رفتار میکنند. من و برادرم با اندوه به خانه بازگشتیم از اینکه توسط برادران مورد سوءتفاهم واقع شده ایم و اینکه موضوع در شرف بودن آمدن عیسی باعث تلخکامی آنان شده است. با اینحال ما متشکر بودیم که توانستیم نور ارزشمند در انتظار آمدن پروردگار را تشخیص دهیم. پس از این دیگر در جلسه کلاس ها شرکت نجستیم.SBK1 13.4

    ما فرصتی میخواستیم تا درباره محبت ارزشمند خدا سخن بگوئیم چرا که ما را سرزنده کرده بود. من بطور اخص مایل بودم تا درباره نیکوئی خدا و رحمت او سخن بگویم. تغییر شگرفی در من صورت پذیرفته بود و بدین سبب از هر فرصتی رمیخواستم بهره ببرم تا محبت منجی ام را شهادت دهم.SBK1 13.5

    وقتی که نوبت من شد تا حرف بزنم اظهار داشتم که از محبت عیسی محظوظ شده ام و چشم براهم تا رهایی دهنده ام را هر چه زودتر ببینم. اعتقادی که آمدن مسیح نزدیک است جانم را به جنب و جوش درآورده بود تا مشتاقانه در جستجوی تطهیر با روح خدا باشم. در اینجا رهبر کلاس حرفم را قطع کرد و گفت: ”تو تطهیر را از طریق متدیسم دریافت کرده ای خواهر نه از طریق فرضیه غلط”. من حس کردم که اجبار دارم تا حقیقت را اقرار کنم که از طریق متدیسم نیست که قلب من برکت تازه را دریافت نموده است بلکه با حقایق مربوط به حضور شخصی مسیح است. من از طریق آن به آرامش و خوشی و محبت کامل نائل شدم. بدیسنسان شهادت من خاتمه یافت آخرین شهادتیکه در میان برادران و خواهران متدیست در کلاس ابراز نمودم.SBK1 13.6

    آنگاه روبروت با رفتاری فروتنانه خود سخن گفت با این وجود چنان واضح و متاثر کننده که بعضی بگریه افتادند و بجنبش درآمدند ولی دیگران بنشانه اعتراض سرفه کردند و بنظر ناراحت و پریشان حال آمدند. پس از ترک کلاس ما دوباره درباره ایمان خود حرف زدیم و شگفت زده شدیم که برادران و خواهران مسیحی ما از شنیدن سخنانی راجع به آمدن منجی چقدر کم طاقت و بی تحمل هستند. ما فکر کردیم که اگر آنان عیسی را دوست دارند، که باید چنین میبود، نباید از شنیدن بازگشت ثانی او آزرده خاطر میشدند بلکه برعکس باید از شنیدن چنین خبری دلشاد میشدند.SBK1 13.7

    ما متقاعد شده بودیم که نباید بیش از این کلاسها شرکت کنیم. امید ظهور پر جلال مسیح جان ما را لبریز ساخته بود و مشوقی بود تا برخاسته و سخن بگوئیم. این امر بنظر خشم کسانی را برافروخته بود تا برضد دو فرزند خاضع برآیند که با ایمانی سخن میگویند که قلبهایشان را با آرامش و شادی پر ساخته است. این شاهدی بود از اینکه ما در کلاسهای درس آزادی بیان نداریم چراکه شهادت ما در خاتمه کلاس باعث شد تا از سوی برادران و خواهرانی که به آنها احترام میگذاریم و آنانرا دوست داشتیم مورد تمسخر و طعنه هایی قرار بگیریم که به گوشهای ما رسید.SBK1 13.8

    ادونتیستها در این زمان جلسه ای در تالار بتهوون داشتند. پدر با خانواده اش بطور مرتب در جلسات شرکت میجستند. دوره رجعت ثانی اینطور تعلیم داده شده بود که در سال 1843 واقع شد. این زمان بنظر خیلی کوتاه می آمد که جانها بتوانند نجات داده شوند که من مصمم بودم تا با تمام توان خود گناهکاران را به نور حقیقت هدایت کنم. ولی بنظر برای چنین جوانی غیرممکن بود که با ضعف جسمانی اینهمه کار بزرگ را بتواند انجام دهد.SBK1 14.1

    من دو خواهر در خانه داشتم سارا که چندین سال بزرگتر از من بود و خواهر دوقلویم الیزابت. ما درباره موضوع بارها در میان خودمان گفتگو کردیم و تصمیم گرفتیم هر طوری شده پول دربیاوریم و کتاب و نشریه بخریم و بطور رایگان پخش کنیم. این بهترین کاری بود که میتوانستیم انجام دهیم و این کار کوچم را با خوشحالی انجام دادیم. من تنها میتوانستم بیست و پنج سنت در روز کار کنم ولی لباس من ساده بود و چیزی برای تزئین خرج نشد چرا که نمایش متظاهرانه در دیدگاه من گناه جلوه میکرد پس من هرچه را که جمع کرده بودم برای خرید کتابهای مناسب خرج کردم. اینها بدست اشخاص باتجربه داده شد تا به خارج ارسال شود.SBK1 14.2

    هر برگ چاپ شده در این باره در چشمان من ارزشمند بود چراکه پیامهای نور به جهان بود که آنها را فرا میخواند تا خود را برای وقایع بزرگ که در شرف وقوع است آماده کنند. روزها پس از یکدیگر در تخت نشستم و به پشتی تکیه دادم و وظیفه ای را که به آن اختصاص داده شده بودم را با انگشتان لرزان انجام میدادم. بسیار مراقب بودم که چطور سکه ها را کنار بگذارم که باید خرج خواندن موضوعاتی میشد که باعث روشن شدن فکر و قیام دادن افرادی میشد که در تاریکی بودند. من اغوا نمیشدم تا درآمدم را برای لذت شخصی بکار برم — رستگاری جانها ذهن مرا پر ساخته بود و قلب من برای کسانی که برای خوشی دنیوی خود را فریفته بودند بدرد آمده بود در حالیکه پیام هشدار باید به جهان داده میشد.SBK1 14.3

    یک روز به گفتگویی بین برادرم و یک خواهر راجع به مطلبی که اخیرا شنیده بودند گوش میدادم مبنی بر اینکه جانها بطور طبیعی فنا ناپذیر نیستند. برخی از مطالب کشیش برای اثبات تکرار شدند. در میان آنان چیزهایی را بیاد آوردم که مرا تحت تاثیر قرار داد: ”هرکه گناه کند، خودش خواهد مرد“ حزقیال 18: 20-” زندگانی می دانند که باید بمیرند، اما مردگان هیچ نمیدانند“ جامعه 5:9-” خدای متبارک و قادر کل و واحد، شاه شاهان و سَرور سَروران، در زمان معین مسیح خواهد فرستاد“ اول تیموتائوس 6: 15- ”او زندگی جاوید را به کسانی می بخشد که با صبر و تحمل آنچه راست است به عمل می آوردند و خواستار جلال و بزرگی و بقایی هستند که خدا عطا می کند“ رومیان 2: 7 — مادرم گفت چرا پس از نقل قول این عبارتها آنان باید بدنبال چیزی باشند که هم اکنون دارند؟SBK1 14.4

    من به این ایده های تازه با علاقه و محنت گوش دادم. وقتی که با مادرم تنها بودم سوال کردم که آیا او واقعا باور دارد که جان فنا ناپذیر است. پاسخ او این بود که او هراس دارد که نکند ما درباره آن موضوع در اشتباه باشیم همچنین درباره چیزهای دیگر.SBK1 14.5

    ولی مادرم گفت: آیا واقعا باور داری که جان در قبر می آرامد تا اینکه قیام کند؟ آیا فکر میکنی که فرد مسیحی پس از اینکه میمیرد بلادرنگ به بهشت نمیرود و گناهکار به جهنم نمیرود؟SBK1 14.6

    او پاسخ داد: کتاب مقدس هیچ دلیل و برهانی نمیدهد که یک جهنم سوزان ابدی وجود دارد. اگر چنین مکانی باشد باید در کتاب مقدس به آن اشاره شده باشد. من با شگفتی فریاد زدم چرا مادر این چه حرف شگفت انگیزی است. اگر به این فرضیه عجیب اعتقاد داری به هیچ کس نگو چرا که میترسم گناهکاران از این اعتقاد به آرامش دست یابند و هرگز مشتاق نباشند تا خدا را جستجو کنند.SBK1 14.7

    او پاسخ داد اگر این حقیقت کتاب مقدس باشد در عوض جلوگیری از رستگار شدن گناهکاران وسیله ای برای آوردن آنان بسوی مسیح خواهد شد. اگر محبت خدا متمردان را وادار نکند تا تسلیم شوند وحشت جهنم ابدی نیز باعث نخواهد شد تا توبه کنند. وانگهی بنظر نمیرسد که طریقی مناسب برای آوردن جانها بسوی مسیح باشد با یکی از صفات پست ذهن — ترس نومیدانه. محبت عیسی جذب کننده است و سخت ترین قلبها را رام میکند.SBK1 14.8

    چند ماه قبل از این گفتگو من هیچ چیز بیشتری درباره این اصول تعلیم نشنیده بودم ولی در طی این زمان من بر روی این موضوع در تلاش افتاده بود. وقتی که موعظه آنرا شنیدم باور کردم که حقیقت دارد. از زمانی که نور مرگ مانند خوابیدن در ذهنم طلوع کرد رازی که قیام از مرگ را پوشانده بود بر ملا شد و واقعه بزرگ خودش یک اهمیت والا و تازه ای فرض گردید. ذهن من اغلب در تلاش برای راضی ساختن اجر آنی یا مجازات مرگ با واقعیت مسلم از قیام آینده و داوری آشفته بود. اگر جانی بعد از مرگ مستقیما به بهشت یا جهنم برود دیگر چه نیازی به روز معاد است که همه مردگان باید در آن روز قیام کنند؟SBK1 14.9

    ولی این ایمان تازه و زیبا دلیلی را بمن تعلیم داد که چرا نویسندگان بر سر قیام جسم تمرکز کرده اند و بدین خاطر بود که همه خلایق در قبر در خواب بوده است. من حال میتوانم بطور واضح استدلال غلط موقعیت فکری قبلی خود را در این پرسش درک کنم. پریشانی و بیفایدگی داوری نهایی پس از اینکه جانهای درگذشتگان هم اکنون داوری شده اند حال برایم خیلی ساده و آشکار بود. من دیدم امید نا امید در چشم انتظاری روز با شکوه وقتی که حیات بخش، قید و بندهای قبر را در هم شکند و مرده عادل برخیزد و زندان خود را برای حیات جاوید ترک کند.SBK1 14.10

    خانواده ما همگی علاقمند به اصول تعلیم بازگشت عاجل پروردگار بودند. پدر من برای مدتها بعنوان یکی از ستونهای کلیسای متدیست شناخته میشد و تمام خانواده اعضای فعال بودند ولی ما ایمان تازه خود را پنهان نکردیم گرچه آنرا به دیگران در موقعیتهای غیر مقتضی اصرار نکردیم و یا به کلیسایمان بی مهرینشان ندادیم. به هر حال شبان کلیسای متدیست جلسه ویژه ای تشکیل داد تا بما اطلاع دهد که ایمان ما و متدیسم با یکدیگر همخوانی ندارد. او دلایل ایمان ما را جویا نشد و از هیچ مرجعی نیز از کتاب مقدس استفاده نکرد تا ما را از اشتباهمان متقاعد سازد ولی اظهار داشت که ما اعتقاد تازه و عجیبی را پذیرفته ایم که برای کلیسای متدیست قابل پذیرش نیست.SBK1 14.11

    پدرم پاسخ داد که این اشتباه است که این دکترین و اصول را جدید و عجیب بخوانیم زیرا که مسیح خود در تعالیم به حواریون خویش درباره بازگشت دوباره خود موعظه کرده بود. او گفته بود: ”نزد پدر من خدا، جا بسیار است. من می روم تا آن جا را برای شما آماده کنم. وقتی همه چیز آماده شد، باز خواهم گشت و شما را خواهم برد، تا جایی که من هستم شما نیز باشید“. وقتی در مقابل دیدگان آنها در میان ابرها به آسمان برده میشد هنگامی که پیروان وفادار او ایستاده و به آسمان در ناپدید شدن سرور خویش خیره شده بودند” ایشان هنوز به آسمان خیره بودند که ناگهان متوجه شدند دو مرد سفیدپوش در میانشان ایستاده اند. ایشان گفتند: «ای مردان جلیلی، چرا اینجا ایستاده اید و به آسمان خیره شده اید؟ عیسی به آسمان رفت و همانگونه که رفت، یک روز نیز باز خواهد گشت“.SBK1 15.1

    و پدرم که با این موضوع گرم شده بود گفت: ”پولس که الهام یافته بود نامه ای برای تشویق برادران در تسالونیکی نوشت و گفت: ”بنابراین، به شما که رنج و آزار می بینید، اعلام می دارم که وقتی عیسای خداوند به ناگاه در میان شعله های آتش و با فرشتگان نیرومند خود از آسمان ظاهر شود، خدا به ما و به شما آسودگی خواهد بخشید؛ اما آنانی را که از شناختن خدا و پذیرش خدا و پذیرش نقشه نجات او توسط عیسی مسیح سر باز می زنند، به کیفر خواهد رسانید“...” بلی، این رویدادها در روز بازگشت او واقع خواهد شد، روزی که قوم او و مؤمنین او، ستایش و تحسین را نثار او کنند. در آن روز شما نیز در میان ستایش کنندگان او خواهید بود، زیرا به شهادتی که ما درباره او دادیم، ایمان آورید“.SBK1 15.2

    ”این قدرت عظیمی برای ایمان ماست. عیسی و حواریون او بر وقایع رجعت ثانی که با خوشی و ظفر همراه خواهد بود تکیه داشتند و فرشتگان مقدس که مسیح آنکسیکه به آسمانها عروج نمود دوباره خواهد آمد. این گناه ماست که به کلام عیسی و حواریون او ایمان داریم. این دکترین کهنی است و حامل کفر و ارتدادی نیست“.SBK1 15.3

    شبان کلیسا تلاشی ننمود تا اشاره به متنی کند که ما در اشتباه هستیم ولی به بهانه وقت، خود را از بحث خلاص کرد. او بمال توصیه کرد که با سکوت از کلیسا دست بکشیم و از هرگونه محاکمه عمومی در کلیسا اجتناب کنیم. ما آگاه بودیم که با دیگر برادران نیز چنین رفتاری میشود و ما نمیخواستیم اینطور تلقی شود که ما از تصدیق کردن ایمان خود شرم داریم یا ناتوان از نگاه داشتن آن با کلام هستیم پس والدین من اصرار کردند که آنان باید از دلایل این درخواست مطلع گردند.SBK1 15.4

    تنها پاسخ به این سوال طفره رفتن بود و این بیان که ما بر خلاف حکم و قاعده کلیسا حرکت کرده ایم و بهترین روش این خواهد بود که داوطلبانه دست کشده و از محاکمه و استنطاق بری شویم. ما پاسخ دادیم که ما یک محاکمه عادی را ترجیح میدهیم و خواستار شدیم بدانیم که با چه گناهی متهم شده ایم همانگونه که میدانستیم که هیچ خطای مرتکب نشده ایم چرا که عاشقانه چشم براه ظهور منجیمان هستیم.SBK1 15.5

    مدتی نگذشته بود که بما اطلاع داده شد تا در جلسه ای که در دعاخانه کلیسا برگزار میشود حاضر شویم. تعداد کمی در آنجا حضور داشتند. تاثیر پدرم و خانواده او به اندازه ای بود که مخالفین ما نمیخواستند که تعداد زیادی از جامعه کلیسا در آنجا حاضر باشند. تنها اتهام این بود که ما بر خلاف قوانین کلیسا حرکت میکنیم. بمجرد پرسش ما از اینکه کدام قوانین نقض شده است پس از کمی تامل بیان شد که ما در جلسات دیگری شرکت جسته ایم و از حضور در کلاسهای منظم خود قصور کرده ایم. ما اظهار داشتیم که بخشی از خانواده در گذشته برای مدتی در محدوده شهر بوده اند و همه کسانی که در شهر باقی مانده بودند بیش از چند هفته غیبت نداشته اند و آنان اخلاقا مجبور شده بودند تا دور بمانند زیرا با شهادتهایی که داده بودند با بی میلی برخورد شده بود. ما همچنین به آنان یادآور شدیم که برخی که در کلاسهای کلیسا برای یکسال شرکت نکرده بودند با اینحال مورد اتهام واقع نشده اند و از شهرت خوبی برخوردارند.SBK1 15.6

    از ما درخواست شده بود که اقرار کنیم که از قوانین آنمها تخطی کرده ایم و همچنین در آنده مطابق با خواسته آنان رفتار کنیم. ما پاسخ دادیم که یارایی رها کردن و یا انکار حقیقت مقدس خدا را نداریم و از امید آمدن عاجل منجیمان تبری نخواهیم جست. با این دفاعیات پدرم برکت خاصی دریافت نمود و همه ما نمازخانه کلیسا را با روحی فارغ البال و شادمان از اینکه مسیح ما را تایید نموده است ترک کردیم.SBK1 15.7

    یکشنبه روز بعد در آغاز عید دوستی، ارشد روحانی صاحب کرسی نام ما را قرائت کرد به تعداد هفت نفر که از آمدن بخ کلیسا موقوف هستیم. او اظهار داشت که ما بخاطر بی تقوایی و ناپارسایی و اشتباه و بدشهرتی اخراج نشده ایم بلکه مقصر از این هستیم که برخلاف قواعد کلیسای متدیست حرکت کرده ایم.او همچنین اظهار داشت که از این به بعد راه باز است و با همه کسانی که بهمین شکل قوانین را نقض کرده باشند بهمین گونه رفتار خواهد شد.SBK1 15.8

    بسیاری در کلیسا بودند که منتظر ظهور منجی بودند و این تهدید بقصد ترساندن آنان برای پیروی کردن بود. در برخی موارد این خط مشی نتایج خواسته شده را در پی داشت و لطف و رحمت خدا بخاطر حفظ کردن کرسی قدرت در کلیسا فروخته شد. بسیاری اعتقاد داشتند ولی جرات اقرار ایمان خود را نداشتند مبادا که از کلیسا رانده شوند. ولی بزودی پس از آن برخی کلیسا را ترک کرده و به جمع کسانی که چشم براه منجی بودند پیوستند.SBK1 15.9

    در این زمان کلام نبی بسیار گهر بار بود: ”ای کسانی که از خداوند میترسید و او را اطاعت می کنید، به کلام او گوش دهید. او میفرماید: «برادرانتان از شما نفرت دارند و شما را از خود می رانند، زیرا به من ایمان دتارید. آنها شما را مسخره کرده، می گویند: «خداوند بزرگ است و سرانجام شما را نجات خواهد داد و ما شادی شما را خواهیم دید!» اما خود ایشان بزودی رسوا و سرافکنده خواهند شد* اشعیا 66: 5“.SBK1 15.10

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents