Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

شهادتهایی برای کلیسا — جلد اول

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 113 - کارهای بیشتر

    تجربه از ۲۳ دسامبر ۱۸۶۷ تا ۱ فوریه ۱۸۶۸

    من حال چکیده وقایع را ادامه میدهم و شاید نتوانم ایده بهتری از کارهایمان در زمان جلسه ورمونت بدهم ولی بهمین بسنده میکنم که نامه ای را که برای پسرمان در بتل کریک و در ۲۷ دسامبر سال ۱۸۶۷ نوشتم منتشر کنم. SBK1 271.1

    فرزند عزیزم ادسون: اکنون بر میز تحریر برادر د.ت. بوردو در وست انوزبرگ ورمونت نشسته ام. پس از اینکه جلسه ما در تاپشام ماین خاتمه یافت من بیش از حد خسته شدم. در حالیکه چمدانهایم را میبستم تقریبا از خستگی بیهوشی شدم. آخرین کارم در آنجا فراخواندن خانواده برادر آ بود و مصاحبه خاصی با آنان داشتم. من با این خانواده عزیز صحبت کردم، کلامی تشویق آمیز و تسلی بخش دادم، همچنین برای اصلاحات اندرز دادم که مربوط به آنان بود. همه آنچه که گفتم کاملا پذیرفته شد و با اقرار و گریه دنبال گردید و آسودگی عظیمی برای برادر و خواهر (آ اورد. این کار فراتر از یک کار بود و مرا بسیار خسته کرد. SBK1 271.2

    وقتی که در واگن ها نشستیم دراز کشیدم و حدود یک ساعت استراحت کردم. ما در آن شب قرار ملاقاتی در وست بروک ماین داشتیم تا برادران را از پرتلند و حومه ملاقات کنم. SBK1 271.3

    ما در خانه خانواده پر مهر مارتین ساکن شدیم. من در خلال آن عصر قادر به نشستن نبودم ولی با اصرار بر اینکه در جلسه در آن شامگاه شرکت کنم به آموزشگاه رفتم، احساسی کردم که قوتی برای ایستادن ندارم تا مردم را خطاب کنم. خانه مملو از شنوندگان علاقمند بود. برادر اندروز جلسه را شروع کرد و برای مدت کوتاهی سخن گفت و پدرت با اظهار نظر به سخن گفتن ادامه داد. آنگاه وقتی که حس کردم که قوتم احیا شده برخاستم و چند کلمه ای سخن گفتم. بنظر ضعف مرا رها نمود و حدود یک ساعت با آسودگی کامل سخن گفتم. من سپاسگزاری غیر قابل بیانی را حسی کردم برای این کمک از خدا در زمانی که به این کمک نیاز بود. در چهار شنبه شب با فراغت تقریبا برای دوساعت بر موضوع بهداشت و اصلاح لباسی سخن گفتم. وقتی که کاملا خستگی خود را قبل از این دو جلسه حس کرده بودم، دیدم که قوت من بدون اینکه انتظار داشته باشم احیا شد و منشاء تشویق من گردید. SBK1 271.4

    ما از ملاقات با خانواده برادر مارتین محظوظ شدیم و امید داریم تا ببینیم که فرزندان عزیزشان قلوب خود را به مسیح بدهند و با والدین خود در نبرد مسیحیان مشارکت جویند و تاج فناناپذیری را وقتی که پیروزی بدست آید بر سر بگذارند. SBK1 271.5

    در پنجشنبه دوباره به پرتلند رفتیم و با خانواده برادر گوول شام خوردیم. ما مصاحبت خاصی با آنها داشتیم که امید داریم که منتج به خیریت آنان بشود. ما علاقه عمیقی برای همسر برادر گوول داریم. قلب این مادر از دیدن اینکه فرزندانش در مصیبت و مرگ هستند تکه پاره شده و در سکوت قبر قرار داده شده است. برای کسانی که مرده اند مشکلی نیست. امید که مادر با اینحال همه حقیقت را جستجو کند و گنجینه ای در آسمان بیندوزد و وقتی که آن حیات بخش بیاید و اسیران را از زندان مرگ آزاد کند پدر و مادر و فرزندان یکدیگر را ملاقات میکنند و زنجیر گسسته خانواده دوباره بهم میپیوندد که دیگر از هم جدا نخواهد شد. SBK1 271.6

    برادر گوول ما را به کالسکه اش برد. ما درست قبل از حرکت قطار رسیدیم. برای پنج ساعت در حرکت بودیم و برادر ا. و. اسمیت را در دپوی منچستر یافتیم که منتظر ما بود تا در آن شهر ما را به خانه اش ببرد. در اینجا ما انتظار داشتیم تا یک شب استراحت کنیم ولی تعدادی منتظر ما بودند. آنان ۹ مایل از امهرست سفر کره بودند تا شب را با ما بگذرانند. ما مصاحبت خیلی خوبی داشتیم که مفید بود و امید که همه نیز بهره بردند. در حدود ساعت ۱۰خوابیدیم. صبح زود ما خانه راحت و مهمان نواز برادر اسمیت را ترک گفته تا به سفرمان به واشنگتن ادامه دهیم. مسیری آهسته و خسته کننده بود. ما واگنها را در هیلزبرو ترک کردیم و گروهی را یافتیم که ما را دوازده مایل به واشنگتن ببرند. برادر گلابی سورتمه و پتو داشت و خیلی راحت رفتیم. چند مایلی از مقصد مانده بود که برف باندازه کافی نبود تا سورتمه درست حرکت کند. باد وزیدن گرفت و برف و بوران در خلال دو مایل به صورت و دستهایمان میخورد و از شدت سرما داشتیم یخ میزدیم. سرانجام در خانه خوب برادر س.ک.فرانسورث ملجا یافتیم. آنان برای راحتی ما هرآنچه که توانستند انجام دادند و همه چیز مرتب بود تا ما بتوانیم تا جایی که ممکن است استراحت کنیم. شما را باید مطمئن کنم که استراحت ما کوتاه بود. SBK1 271.7

    در روز سبت پدرت پیش از ظهر سخنرانی کرد و پس از تنفسی در حدود بیست دقیقه صحبت کردم و شهاداتی را در زمینه ملامت کردن کسانی که تنباکو مصرف میکنند بیان کردم، همچنین برای برادر بال که با استهزاء رویاها و انتشار چیزهای بد بر ضد ما در این بحران آب به آسیاب دشمن میریخت - از بوستون- و در نشریه امید اسرائیل که در آیوا منتشر میشد. برای جلسه شامگاه برادر فرانسورث برای سخنرانی تعین شد. جمعیت در کلیسا حاضر بودند و پدرت در آنجا از برادر بال علت مخالفتهایش را در باره رویا ها جویا شد و باو فرصتی برای پاسخ داد. بدینسان شامگاه گذشت. برادر بال خشکی و ضدیت از خود نشان داد. او اقرار کرد که از بعضی نکات قانع است ولی بر مواضع خود پابرجا ایستاد. برادر اندروز و پدرت با وضوح سخن گفتند و مواضعی را که او نفهمیده بود را تشریح کردند و شیوه ناشایست او را تقبیح کردند که بر علیه ادونتیستهای رعایت کننده سبت بود. همه ما حس کردیم که در آن روز ما هرآنچه که میتوانستیم کردیم تا قوای دشمن را تضعیف کنیم. جلسه ما تا بعد از ساعت ده بطول انجامید. SBK1 271.8

    صبح روز بعد ما دوباره در یک جلسه خانگی شرکت کردیم. پدرت در صبح صحبت کرد. ولی درست قبل از این که او صحبت کند خصم، آن برادر را ضعیف کرد و او کلیسا را متحیر کرد. او راه رفت، جهید، حرف زد و ناله کرد و گریست، گویی که درد وحشتناکی دارد و بنظر هیچ کسی از گفته های او هیچ چیزی متوجه نشد و نفهمید. ما سعی میکردیم تا کسانی را که حقیقت را اقرار نموده اند بیاوریم تا وضعیت تاریک وحشتناک و سیر قهقرایی خود را در برابر خدا ببینند و با فروتنی اقرار کنند تا با توبه ای خالصانه بسوی خدا بازگردند تا او روی خود را به آنان باز گرداند و لغزش های آنان را شفا دهد. شیطان در پی ایجاد مانع در کار بود و بر بینوایان و جانهای پریشان فشار وارد می آورد. تا کسانی را که مایل بودند تا با درایت حرکت کنند را منزجر کند. من برخاسته و و برای این مرد شهادتی آشکار و واضح دادم. او برای دو روز غذا نخورده بود و شیطان او را فریب داده بود و او را از حد گذرانده بود. SBK1 272.1

    آنگاه پدرت موعظه کرد. ما چند لحظه تنفسی داشتیم و آنگاه سعی کردم تا در باره بهداشت و اصلاحات لباس صحبت کنم و آشکارا با کسانیکه در راه جوانان و بی ایمانان بودند شهادت دادم. خداوند بمن کمک کرد تا در نام پروردگار چیزهای آشکاری به برادر بال و باو بگویم. او بطور قابل توجهی تحت تاثیر قرار گرفت. SBK1 272.2

    دوباره در خانه برادر فرانسورث جلسه ای برپا کردیم. در خلال جلسه هوا طوفانی بود با این حال برادر بال حتی یک جلسه را از دست نداد. همان موضوع ادامه یافت و تحقیق برای شیوه او ادامه یافت. خداوند در آن شب به برادر اندروز کمک کرد تا در باره رنج بردن برای خاطر مسیح سخن بگوید. موضوع موسی اشاره شد که از نامیده شدن بعنوان فرزند دختر فرعون سرباز زد و برگزید با امت خدا تا مصیبت بکشد تا اینکه از خوشی گناه لذت ببرد. او ارزش مسیح را عظیم تر از گنجهای مصر در نظر گرفت چرا که او اجرا خدا را غنیمت میشمرد. او نشان داد که این یکی از رخدادهایی است که توبیخ مسیح بسی فراتر و ارجمند تر از ثروتهای دنیوی و افتخار و شهرت و عنوانهای عالی است. برای او تاج آینده و جلال ملکوت در اهمیت قرار داشت. چشمان ایمان بر شکوه آینده دوخته شده بود و اجر و پاداشی ارزشی داشت که آنچه را که زمین بتواند بدهد در برابر آن بی ارزش است. فرزندان خدا استهزا و مجازات و قل و زنجیر و زندان را تحمل کردند، آنان سنگسار شدند، با اره دو نیم شدند، وسوسه شدند، در پوست گوسفند و بز سرگردان شدند، بینوا و مصیبت دیده و زجر کشیدند و امید و ایمان را حفظ کردند، آنان اینها را مصیبتهای سبک خواندند، آینده، حیات جاودان ارزش بسیار والایی داشت تا حدی که آنان مصیبتهای خویش را در مقایسه با اجری که در انتظار داشتند کوچک خواندند. SBK1 272.3

    برادر اندروز واقعه ای را از یک مسیحی وفادار بازگو کرد که برای ایمانش در شرف شهادت بود. روزی یک برادر مسیحی با او در باره قدرت ایمان مسیحی مذاکره میکرد که میتواند باندازه کافی قوی باشد تا او را حفظ کند، در حینیکه در آتش میسوزد. او از این مسیحی در باره رنج و عذاب پرسید تا باو نشانی بدهد که آیا ایمان و امید مسیحی قوی تر از آتشی شرزه است. او منتظر بود تا نوبت اعدام او فرا برسد تا این امید بتواند او را برای آتش قوت قلب ببخشد. فرد قبلی قول داد که علامت و نشانی به او داده خواهد شد. او را در میان طعنه زنان و مسخره کنندگان به تیرک بستند و جمعیت کنجکاو جمع شدند تا شاهد سوختن این مسیحی باشند. دسته های هیزم آورده شد و آتش روشن گردید و برادر مسیحی چشمانش را بر آن فردی که عذاب میکشید و در حال شهادت بود دوخت و احساسی کرد که خیلی محتاج آن علامت است. آتش سوخت و سوخت. گوشت سیاه شد ولی نشانی و علامتی نیامد. چشمان او برای یک لحظه از آن منظره دردناک برداشته نشد. دستها خشک شده بود. هیچ نشانی از حیات نبود. همگی فکرد کردند که آتش کار خود را کرده است و حیاتی باقی نمانده است در حالیکه ناگهان همه دیدند که در میانه آتشی دو دست بسوی آسمان به بالا برده شد. برادر مسیحی که قلبش ایستاده بود آن علامت خوشحال کننده را دریافت نمود و تمام وجودش را به هیجان آورد و ایمان و امید و جرات او را تازه کرد. او اشکهای شادی ریخت. SBK1 272.4

    وقتی برادر اندروز از دستهای سیاه شده و سوخته صحبت میکرد که در میان شعله های آتش بالا رفت او نیز مانند کودکی گریست. تقریبا تمام جمعیت تحت تاثیر قرار گرفته و گریستند. این جلسه در ساعت ۱۰ ختم شد. ابرهای تاریکی پراکنده شده بودند. برادر همینگوی برخاست و گفت که او کاملا لغزشی خورده است، تنباکو مصرف کرده است و بر ضد رویاها بوده است و همسر خود را بخاطر باور کردن آنها مورد آزار و جفا قرار داده است ولی گفت که بیش از این چنین نخواهد کرد. او از همسرش طلب بخشش کرد و از همه ما طلب بخشش نمود. همسر او با احساس صحبت کرد. دختر او و چندین تن دیگر برای دعا بلند شدند. او بیان نمود که شهادتی که خواهر وایت داده بنظر مستقیما از درگاه خداوند آمده و او هرگز جرات ندارد تا با آن مخالفت کند. SBK1 272.5

    برادر بال آنگاه گفت که اگر مسائل آنطوری که ما آنها را مبینیم باشند مورد او خیلی بد بوده است. او گفت که میدانسته که برای سالها لغزشی خورده است و در برابر راه جوانان ایستاده است. ما خدا را برای آن اعتراف شکر گفتیم. ما تصمیم گرفتیم تا دوشنبه صبح زود حرکت کنیم و قرار ملاقاتی در براین تری ورمونت داشتیم تا حدود سی نفر از سبتیون را ملاقات کنیم. ولی هوا خیلی سرد و توفانی بود تا بتوانیم پس از آن کار دائمی بیست و پنج مایل بر انیم و نهایتا تصمیم گرفتیم تا صبر کنیم و کار را در واشنگتن ادامه دهیم تا اینکه برادر بال تصمیم بگیرد - خواه موافق و یا مخالف حقیقت شود - تا کلیسا بتواند از مورد او خلاص شود. SBK1 272.6

    جلسه در دوشنبه ساعت ده صبح آغاز شد. برادران ردمن و هاوارد حاضر بودند. برادر نوئل مید که تقریبا شبیه پدرت در بیماری گذشته اش خیلی ضعیف و عصبی بود فرستاده شد تا در جلسه شرکت جوید. دوباره در باره وضعیت کلیسا پافشاری شد و انتقادات شدید بر کسانی که بر سر راه پیشرفت کلیسا قرار گرفته بودند واقع گردید. با مشتاقانه ترین استدعا ها به آنان التماس کردیم تا بسوی خدا بازگردند. خداوند ما را در کار مدد کرد. برادر بال حس کرد ولی با آهستگی حرکت نمود. همسر او برای او عمیقا نگران بود. جلسه صبح ما در ساعت سه یا چهار عصر خاتمه یافت. همه این ساعات که در آن مشغول بودیم، ابتدا یکی از ما سپس دیگری، مشتاقانه برای جوانانی که متحول نشده بودند کار کردیم. ما جلسه دیگری را برای شامگاه تعین کردیم که ساعت شش شروع شود. SBK1 272.7

    درست قبل از رفتن به جلسه از صحنه های جالبی که از مقابل دیدگانم گذشت بواسطه رویا احیا شدم و با برادران اندروز و رادمن و مید و چند تن از دیگران که حاضر بودند صحبت کردم. موضوعی که جالب توجه بود مورد موسی بود. من بانگ زدم : ایکاش میتوانستم مهارت یک هنرمند را داشته باشم تا تصویر صحنه موسی در کوه را بتصویر بکشم ! او قوی و راسخ بود. کلام از او بعنوان (نیرومند) *نانیه : ۷:۳ یاد کرده است. چشمان او بواسطه کهولت سن تار نشده بود با این حال او در آن کوه ماند تا بمیرد. فرشتگان او را دفن کردند ولی فرزند خدا بزودی به پایین آمد و او را از مرگ قیام داد و او را به آسمان برد. ولی ابتدا خدا نمایی از سرزمین موعود را باو نشان داد که برکات وی با آن بود. گوئی که عدن ثانی بود. این تصویر در رویا از جلوی چشمانم گذشت. او ظهور مسیح را در اولین ظهورش نشان داد، عدم پذیرش او توسط قوم یهود، و مرگ او بر صلیب. آنگاه موسی ظهور ثانی مسیح و قیام آن عادل را دید. من همچنین مصاحبت دو انسان را دیدم ، انسان اول آدم و انسان دوم مسیح بود - وقتی که عدن دوباره بر زمین به زیبایی و شکوفایی برسد. ویژگیهای این نکات جالب را قصد دارم تا برای شهادتنامه شماره چهارده بنویسم. برادران از من خواستند تا همین را در جلسه شامگاه تکرار کنم. SBK1 273.1

    جلسه ما در طی روز خیلی مهیب و جدی بود. من چنان رنجی بر دل داشتم که در شامگاه یکشنبه برای حدود نیم ساعت با صدای بلند گریستم. دوشنبه درخواستهایی جدی مطرح شد و خداوند آنان را به خانه فرستاد. من به جلسه سه شنبه شب کمی سبکتر رفتم. من برای یک ساعت با صراحت بیشتری بر موضوعهایی که در رویا دیده بودم سخن گفتم که به آن اشاره نمودم. جلسه ما خیلی آزاد و راحت برگزار شد. برادر هاوارد مانند کودکی گریست همانطور که برادر رادمن گریست. برادر اندروز با شور و شیوه ای متاثر کننده و با گریه حرف زد. برادر بال برخاست و گفت که بنظر دو روح در باره او در آن شب وجود داشتند یکی به او میگوید: آیا میتوانی به این شهادت خواهر وایت از ملکوت تردید کنی؟ روح دیگر در فکر او مخالفتهایی را که با دشمنان ایمان ما داشت را عیان نمود. او گفت آه اگر در باره همه این مخالفتها احساسی رضایت کنم در قبال همه مخالفتهایی که کرده بود و احساسی میکنم که به خواهر وایت صدمه ای بزرگ رسانده ام. من اخیرا بخشی از نشریه امید اسرائیل را فرستادم. فرشتگان خدا بنظر خیلی نزدیک بودند و فرشتگان اهریمنی را عقب میراندند. کشیش و مردم مانند کودکان گریه میکردند. ما احساس کردیم که به پیشرفت نائل شده ایم و آن قدرتهای تاریکی به عقب رفته اند. جلسه ما بخوبی ختم شد. SBK1 273.2

    ما همچنان قرار جلسه دیگری را برای روز بعد گذاشتیم که در ساعت ده صبح برگزار شود. من در باره فروتنی و جلال مسیح سخن گفتم. برادر بال نزدیک من نشست و در تمام مدتی که من حرف میزدم گریست. من در حدود یکساعت حرف زدم سپس کار خود را در باره جوانان شروع کردیم. والدین به جلسه آمده بودند و فرزندان خود را با خود آوردند تا برکت یابند. برادر بال برخاست و با فروتنی اقرار نمود که او آنطور که باید با خانواده خود زندگی نکرده است. او به فرزندان خود اقرار کرد و به همسرش گفت که او در وضعیت قهقرایی قرار داشته و نه تنها کمکی برای آنان نبوده بلکه مانعی برای آنان بوده است. اشکها جاری بود، چهار ستون او محکم میلرزید و هق هق گریه حرفهایش را قطع میکرد. SBK1 273.3

    برادر جیمز فرانسورث توسط برادر بال تحت تأثیر قرار گرفت و گفت که اتحاد کاملی با ادونتیستهای سبتی نداشته است. او با گریه اعتراف نمود. آنگاه ما با اشتیاق با فرزندان دعا کردیم تا فرد سیزدهمی برخاست و تمایل خود را به مسیحی شدن ابراز نمود. فرزندان برادر بال در میان آن تعداد بودند. یک یا دو نفر جلسه را ترک گفتند و مجبور بودند به خانه بروند. یک مرد جوان در حدود بیست سال سن 40 مایل را پیاده آمده بود تا ما را ببیند و حقیقت را بشنود. او هرگز یک دیندار نبوده ولی قبل از اینکه جلسه را ترک گوید جانب خدا را گرفت. این یکی از بهترین جلسات بود. در خاتمه آن برادر بال نزد پدرت آمد و با گریه اقرار کرد که با او غیر منصفانه رفتار کرده است و طلب بخشش کرد. سپس پیش من آمد و اعتراف کرد که او آسیب بزرگی بمن رسانده است. او گفت: ممکن است مرا عفو کنید و برای آمرزش من نزد خدا دعا کنید؟ ما باو اطمینان دادیم که او را بخشیده ایم و امید داریم که آمرزیده شود. ما با اشکها از همه جدا شدیم و احساس کردیم که برکات خداوند بر ماست. ما هیچ جلسه ای در شامگاه نداشتیم. SBK1 273.4

    در روز پنجشنبه در ساعت چهار صبح برخاستیم. تمام شب باران آمده بود و همچنان بارانی بود با این حال مخاطره کردیم و بار سفر را بسته بسوی بیلوز فال راهی شدیم که مسافتی بالغ بر بیست و پنج مایل داشت. ما بر روی سنگلاخها و زمین شخم زده شده حرکت میکردیم که نزدیک بود ما را از سورتمه به بیرون پرتاب کند. در حوالی طلوع خورشید طوفان تمام شد و ما سورتمه سواری خیلی خوبی داشتیم تا اینکه به جاده عمومی رسیدیم. هوا خیلی ملایم بود، هرگز چنین روز زیبایی برای سفر نداشتیم. بمجرد رسیدن به بیلوز فال دریافتیم که یک ساعت برای ترن سریع السیر دیر رسیدیم و یک ساعت زود برای ترن معمولی. ما نتوانستیم آن شب تا ساعت ۹ به سنت آلبانز برسیم. ما واگن خوبی گرفتیم سپس غذا خوردیم و از خوراک ارزان و ساده لذت بردیم. آنگاه خود را آماده کردیم تا اگر بشود بخوابیم. SBK1 273.5

    در حالیکه در حال خوابیدن بودم فردی شانه ام را شدیدا تکان داد. من نگاه کردم و یک خانم خوش منظر را دیدم که بر روی من خم شده بود. او گفت: مرا نمیشناسی؟ من خواهر چیس هستم. ترنها در وایت ریور هستند. من در نزدیکی اینجا زندگی میکنم و هر روز هفته را باینجا آمده ام و در میان واگنها گشته ام تا شما را ملاقات کنم. آنگاه بخاطر آوردم که در خانه او در نیو پرت غذا خورده ام. او از دیدن ما خیلی خوشحال بود. او و مادرش فقط سبات را نگاه میدارند. شوهر او راهنما و اداره کننده واگنهاست. او سریع حرف میزد. او گفت که ریویو را میستاید چون هیچ جلسه ای ندارد تا در آن شرکت کند. او کتابهایی را میخواست تا در میان همسایگانش توزیع کند ولی پول زیادی برای خرید کتابها و روزنامه نداشت. ما مصاحبت سودمندی داشتیم گرچه کوتاه بود چرا که واگنها شروع بحرکت کردند و ما مجبور شدیم تا از هم جدا شویم. SBK1 273.6

    در سنت آلبانز» برادران «گولد و آ.س.بوردو» را پیدا کردیم. برادر (ب) کالسکه راحت روپوشدار و دو اسب داشت ولی خیلی آهسته میراند و بعد از ساعت یک بامداد به انوسبرگ رسیدیم. ما خسته و سرد بودیم. ما دراز کشیدیم تا بعد از ساعت ۲ کمی استراحت کنیم و تا ساعت ۷ خوابیدیم. SBK1 274.1

    صبح روز سبت بود. جمعیت زیادی در اینجا بودند گرچه راهها بد بود نه سورتمه رانی خوب بود و نه درشکه سواری. من تازه در جلسه ای بودم و زمان کمی را در کنفرانس گذراندم. پدرت در این صبح صحبت میکند و من در عصر. امید که خداوند ما را کمک کند، این دعای ماست. میبینی که نامه بلندی برایت نوشته ام. این را برای کسانی که علاقمند هستند بخوان مخصوصا برای پدر و مادر وایت. ادسون میبینی که ما باندازه کافی کار داریم. امیدوارم که از دعا کردن برای ما غفلت نکنی. پدرت سخت کار میکند و بیش از حد. او گاهی اوقات برکات مخصوص خدا را درک میکند و این او را طراوت میبخشد و او را در کار بشاشی میکند. ما خود را از زمانی که به شرق رسیدیم از استراحت منع کردیم. ما با تمام قوا کار کردیم. امید که تلاشهای ضعیف ما برای خیریت مردم عزیزمان برکت یابد. SBK1 274.2

    ادسون امیدوارم که حرفه ات را با زندگی منظم و گفتگوهای خداگونه تهذیب کنی. آه مشتاق باش. غیور باشی و در کارهایت پشتکار داشته باشی. مراقب دعا کردن باش. فروتنی و تواضع را پرورش بده. اینها تاییدات خدا را بهمراه خواهد داشت. خود را در عیسی پنهان کن و بگذار تا عشق به خویشتن و عشق به غرور قربانی شوند و تو پسرم با تجربیات غنی مسیحی خود را شایسته گردان تا مورد استفاده هر کاری که خدا از تو میخواهد تا اشغال کنی باشی. ممتاز باش. خداوند فرا میخواند: از میان آنها خارج شوید و خود را از آنان جدا سازید و به چیزهاي ناپاک دست نزنید و من شما را خواهم پذیرفت. و خداوند متعال مي فرماید: من پدر شما خواهم بود و شما پسران و دختران من خواهید بود. اي عزیزان، این وعده ها به ما داده شده است، پس ما چقدر باید خود را از هر چيزي که جسم و جان ما را آلوده مي سازد پاک کنیم و با خداترسي خود را کاملا مقدّس سازیم. SBK1 274.3

    کار بر دوش ما گذارده شده تا در قدوسیت کامل گردد. وقتی خدا ما را میبیند که همگی سهمی را ایفا میکنیم آنگاه او ما را کمک خواهد نمود. فرشتگان ما را کمک خواهند نمود و ما بواسطه مسیح قوت خواهیم یافت. از دعاهای نهانگاه غافل نشو. برای خودت دعا کن. در فیض رشد کن. پیشرفت کن. بی تحرک نباش و به عقب باز نگرد. بجلو به پیش برو تا پیروز شوی. پسر عزیزم در خداوند دلیر باش. با دشمن رقیب کمی بیشتر مقاومت کن و آنگاه رهایی خواهد آمد و رهایی دهنده عزیز ما را از جنگیدن معاف خواهد نمود. موانع را پشت سر بگذار. اگر آینده بنظر مبهم است امیدوار باشی و ایمان داشته باش. ابرهای تیره ناپدید خواهند شد و نور دوباره خواهد تابید. شکر خدا قلبم میگوید شکر خدا برای آنچه که او برای شما کرده است برای پدرت و برای من. سال جدید را درست شروع کن. مادرات. ای جی و ایت. SBK1 274.4

    جلسه درانوزبرگ ورمونت خیلی قابل توجه بود. خیلی خوب بود تا دوباره ملاقات داشتیم و با دوستان قدیمی و آزموده خود در این ایالت گفتگو کنیم. کار بزرگ و خوب در مدت کوتاهی انجام شد. این دوستان بطور کل فقیر و زحمتکش بودند - در این شهر مردم نصف حقوق غرب را میگرفتند ولی با اینحال سخاوتمند تر بودند. بسیاری از جزییات این جلسه در ریویو داده شده است و نیاز به فضا برای این صفحه ها از تکرار مطالب جلوگیری میکند. در هیچ ایالتی درستکار تر از این برادران که در ورمونت قدیمی هستند پیدا نمیشود. SBK1 274.5

    در را همان از انوزبرگ برای یک شب نزد خانواده برادر ویلیام وایت ماندیم. برادر سی.ا. وایت، پسر برادر ویلیام موضوع ”حق امتیاز الحاق واشر و رینگر” را بما عنوان نمود. من صراحتا معنی و منظور خود را از آنچه را که نوشته ام و گفتم ابراز داشتم و گفتم که در مطالب خود جدی هستم. منظورم این نبود که این اشتباه است که اصلا نباید در باره حق امتیاز کاری نکرد چرا که این تقریبا ناممکن است زیرا خیلی از چیزهایی که در این ایام با آن سر و کار داریم دارای حق انحصاری هستند. من نمیخواستم تا ایده ای را منتقل کنم که حق امتیاز و انحصاری اشتباه است و تولید و فروش هر کالایی که ارزش حق انحصاری دارد. منظور من درک این بود که این اشتباه است برای مردم ما تا خود را آزار دهند و وادار شوند و فریب بخورند و گول بخورند توسط کسانی که در اطراف کشور پرسه میزنند و حق امتیاز برای این ماشین و یا کالا را میفروشند. بسیاری از اینها دارای ارزش نمیباشند چرا که در آنها چیز خوبی وجود ندارد. و کسانی که در فروش آنها دخیل هستند با چند استثنا در قشر فریب دهندگان میباشند. SBK1 274.6

    و دوباره بعضی از مردم ما در کار فروش کالاهای دارای حق امتیاز دخیل هستند که دلایلی برای خوبی آن کالا ها می آورند که واقعی نیستند. بسیاری از مردم ما پس از اینکه کاملا به آنان هشدار داده شد همچنان خود را آزار میدهند تا با اظهارات غلط این فروشندگان حق امتیاز فریب بخورند که متعجب کننده است. برخی حق انحصاری ها واقعا دارای ارزش هستند و تعدادی از آنها بهره خوبی برده اند. ولی این عقیده من است که در جایی که یک دلار بدست آمده صد دلار از دست رفته است - این یک قمار است. هیچ اعتمادی نمیتوان به این ضمانت نامه های حق انحصاری داشت. و واقعیت این است که کسانی که خود را دخیل کرده اند بجز چند استثنا اغواگران مطلق و دروغگو هستند و برای فردی درستکار که واقعا کالایی با ارزشی دارد کسب اعتبار سخت است. SBK1 274.7

    برادر وایت شرکت واشر و رینگلر را در معرضی گروه که شامل برادران برودو و برادر اندروز، شوهرم و خودم بود قرار داد و ما نیکی به آن نگاه میکنیم. او توسط برادر کورلیس که از ماین برایش کار میکرد برای ما هدیه ای درست کرد. خواهر بورگس از بخش گراتیوت دختری که برای ما کار میکرد خیلی از آن خشنود شد. آن ماشین خیلی خوب کار میکند و خیلی سریع. یک زن ضعیف که پسر یا شوهری دارد میتواند با این ماشین برای چند ساعت خیلی شست و شو کند. برادر وایت آگهی خود را فرستاد که اگر هر کسی بخواهد برای ما نامه بنویسد. SBK1 274.8

    جلسه بعدی ما در آدامز سنتر نیویورک بود. جمعیت زیادی جمع شده بود. تعدادی از افراد در اطراف ما بودند که موارد آنان بمن نشان داده شده بود که برای آنان علاقه زیادی داشتم. آنان مردان دارای ارزش معنوی و اخلاقی بودند. برخی در موقعیتهایی از زندگی بودند که صلیب حقیقت حاضر برای حمل کردن برای آنان سنگین بود یا حداقل آنان چنین فکر میکردند. دیگران که به میانسالی رسیده بودند از کودکی بعنوان رعایت کننده سبت بزرگ شده بودند ولی صلیب مسیح را حمل نکرده بودند. اینها در موقعیتی بودند که بنظر مشکل می آمد تا آنان را بحرکت در آورد. آنان باید تکان میخوردند و از تکیه بر اعمال خوب خود به این حس آورده شوند که بدون مسیح از دست رفته اند. ما نمیتوانیم از این جانها صرفنظر کنیم و با تمام توان خود باید آنانرا کمک کنیم. آنان سرانجام به حرکت در می آیند و از آن موقع از برخی از آنان خبر های خوشی شنیدم و خوشحال شدم. ما امید داریم که عشق به این دنیا محبت خدا را از دلهایشان کم نکند. خداوند مردان ثروتمند را متحول نموده و آنان را به صفوف خود آورده است. اگر آنان بتوانند در زندگی مسیحی توفیق یابند و در فیض رشد یابند و سرانجام اجری با شکوه را بدست آورند آنان باید از وفور مال خود برای پیشبرد امور حقیقت استفاده کنند. SBK1 274.9

    پس از ترک آدامز سنتر برای چند روزی در راچستر ماندیم و از آنجا به بتل کریک آمدیم و برای روز سبت و یکشنبه در آنجا ماندیم. از آنجا به خانه بازگشتیم و در آنجا سبت روز بعد و یکشنبه با برادران ماندیم که از جاهای مختلف جمع شده بودند. شوهرم کار کتابها را در بتل کریک در دست داشت و توسط آن کلیسا الگوی خوب و اصیلی ارائه گردید. در جلسه فرپلینز او در مورد در دسترسی قرار دادن کسانی که نمیتوانند کتابها را خریداری کنند صحبت کرد مانند عطایای روحانی ، درخواست از مادران ، چگونه زیستن ، درخواست از جوانان ، خواندن در سبت، و نمودار ها با کلیدهای توضیحی. این برنامه با تایید همگانی روبرو گردید. ولی از این کار مهم در جای دیگر صحبت خواهم کرد. SBK1 275.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents