Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

اعمال رسولان

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۴۲—سفر دریایی و در هم شکسته شدن کشتی

    این فصل بر اساس اعمال رسولان فصل ۲۷ و فصل ۲۸ آيه های ۱ تا ۱۰ می باشد.ARPer 357.1

    بالاخره پولس رهسپار روم شد. لوقا می نویسد: «وقتی قرار بر این شد كه ما از راه دریا به ایتالیا سفر كنیم، پولس و چند زندانی دیگر را به سروانی به نام یولیوس از هنگ اوغسطس تحویل دادند. به كشتی ادرامیتینی كه عازم بندرهای استان آسیا بود سوار شدیم و حركت كردیم و اَرِسْتَرخُس مقدونی از اهالی تسالونیكی همراه ما بود.”ARPer 357.2

    در قرن نخست عصر مسیحی مسافرت از طریق دریا همراه با سختی و خطر مختص به خود بود. ملوانان مسیر خود را عمدتاً از موقعیت خورشید و ستارگان جهت یابی می کردند؛ و زمانی که این اجرام قابل مشاهده نبودند و آثار طوفان وجود داشت صاحبان این کشتی ها بخاطر اقدام مخاطره آمیز ورود به دریای آزاد بیمناک بودند. تقریبا در پاره ای از سال کشتی رانی بی خطر غیر ممکن بود.ARPer 357.3

    پولس رسول دعوت شد تا بعنوان یک زندانی در غُل و زنجیر در مدتARPer 357.4

    سفر طولانی و خسته کننده به ایتالیا متحمل تجربیات دشواری که برایش رقم خورده بود شود. یک پیش آمد به اندازه زیادی از سختی شرایطش کاست ـ به او اجازه داده شد تا از مصاحبت لوقا و اَرِسْتَرخُس بهره ببرد. او بعدها در نامه اش به اهالی کولسیان به اَرِسْتَرخُس بعنوان «هم زندانی» اش اشاره می کند. (رساله به کولسیان فصل ۴ آيه ۱۰)؛ ولی اَرِسْتَرخُس از روی اختیار پولس را در بند همراهی کرد تا در مصیبت هایش به او خدمت کند.ARPer 358.1

    سفر دریایی با کامیابی آغاز شد. روز بعد در بندر صیدون لنگر انداختند. در اینجا سروان یولیوس، «به پولس محبت کرد” و مطلع شد که در آنجا مسیحیانی زندگی می کنند پس «اجازه داد كه در آنجا به دیدن دوستان خود برود و مایحتاج خود را از آنان بگیرد.» این مرخصی توسط پولس رسول که از لحاظ سلامتی ناتوان بود بسیار قدر دانسته شد.ARPer 358.2

    در هنگام ترک صیدون کشتی با بادهای مخالف روبرو شد و از مسیر اصلی رانده شد و پیشروی اش کند شد. در میرای لیکیه سروان یک كشتی بزرگ اسكندریه ای را كه عازم ایتالیا بود پیدا كرد و بلافاصله زندانیانش را سوار آن نمود. چون هنوز با باد مخالف روبرو بودند حرکت کشتی دشوار بود. لوقا می نویسد، «روزهای زیادی به آهستگی پیش می رفتیم و با زحمت فراوان به بندر قنیدوس رسیدیم و چون باد مخالف ما بود، جهت دیگر را در پیش گرفتیم و از كنار دماغهٔ سَلْمُونی و ساحل جزیرهٔ كریت كه پناهگاه بود، راندیم. به سختی از آنجا گذشته ... به محلی به نام بندر نیک رسیدیم.»ARPer 358.3

    آنها در بندر نیک وادار شدند تا برای مدتی چند منتظر بادهای موافق بمانند. زمستان به سرعت داشت نزدیک می شد؛ «دیگر ادامهٔ سفر با خطر روبهرو بود؛» و آنانی که مسئول کشتی بودند می بایست از امید رسیدن به مقصدشان پیش از خاتمه فصل مسافرت از طریق دریا در آن سال دست بکشند. تنها پرسشی که حال باید در موردش تصمیم گیری می شد این بود که آیا باید در بندر نیک بمانند یا بکوشند تا به مکانی مساعدتر برای سپری کردن زمستان برسند.ARPer 358.4

    این پرسش با جدیت مورد بررسی قرار گرفت و سرانجام توسط سروان به پولس که احترام ملوانان و سربازان را بدست آورده بود محول شد. رسول بی درنگ توصیه کرد تا در همانجا بمانند. او گفت، «می بینم كه سفر ما از اینجا به بعد پرخطر خواهد بود. به كشتی و بار آن خسارت و زیان خواهدARPer 358.5

    رسید و برای خود ما هم تلفات جانی خواهد داشت.” امّا «ناخدای كشتی و صاحب آن» و اکثر مسافران و خدمه نمی خواستند این توصیه را بپذیرند. نظر به اینکه بندری که در آن لنگر انداخته بودند «برای اقامت زمستانی نامناسب بود، اكثر آنان صلاح دانستند كه از آنجا حركت كنند تا شاید به فینکاس برسند و زمستان را در آنجا كه بندری كریتی و رو به شمال غربی و جنوب غربی است بگذرانند.»ARPer 359.1

    سروان تصمیم گرفت تا عقیده اکثریت را پیروی کند. پس «وقتی نسیم جنوبی برخاست» به تصوّر آنكه بزودی به بندرگاه مقصود خود می رسند از بندر نیک راه افتادند. «امّا طولی نكشید كه باد شدیدی ... برخاست؛” «و به كشتی زد و آنها قادر نبودند كشتی را مستقیماً در خلاف جهت باد هدایت کنند.»ARPer 359.2

    کشتی رانده شده توسط توفان به نزدیکی جزیرهٔ كوچكی به نام كاودا رسید و ملوانان در حالی که در پناه مأمنش بودند برای شرایط دشوارتر خود را آماده می کردند. قایق نجات تنها وسیله رهایی چنانچه کشتی غرق و یا هر لحظه تکه تکه شود به دنبال کشتی بسته شده بود. نخستین وظیفه شان این بود که قایق را بر عرشه کشتی بالا نگهدارند. تمام احتیاط های ممکن اتخاذ شد تا کشتی را تقویت کنند و آن را برای مقابله با توفان شدید آماده سازند. محافظت اندکی که توسط آن جزیره کوچک حاصل شد فایده زیادی برایشان نداشت و خیلی زود دوباره در معرض شدت کامل توفان قرار گرفتند.]ARPer 359.3

    در تمامی طول شب توفان خروشید و علی رغم احتیاط هایی که گرفته شده بود کشتی نشت کرد. «روز دوم بار کشتی را به دریا ریختند.” شب دوباره فرا رسید ولی از شدت باد کاسته نشد. توفان کشتی عرشه شکسته و بادبان دریده را که به این سو و آن سو تکان می خورد توسط تندباد خشن مورد اصابت قرار می داد. هر لحظه به نظر می رسید که این الوارهای نالان بخاطر برخوردهای توفان همین که کشتی تلو تلو می خورد و می لرزید باید فرو بریزند. نشتی به سرعت در حال افزایش بود و مسافران و خدمه پیوسته مشغول خالی کردن آب از داخل کشتی بودند. هیچ کس بر عرشه کشتی زمان استراحت نداشت. لوقا می نویسد: «در روز سوم اسباب و لوازم كشتی را با دست خود به دریا انداختیم. روزهای متمادی نه آفتاب به چشم میخورد و نه ستارگان. باد همچنان با شدّت میوزید و دیگر هیچ امیدی به نجات ما نبود.»ARPer 359.4

    برای چهارده روز زیر آسمان بدون خورشید و ستاره سرگردان بودند. گرچهARPer 359.5

    پولس رسول خود از لحاظ جسمانی رنج می برد ولی برای این ساعت تاریکی سخنان امیدوار کننده و دستی یاری رسان در هر شرایط اضطراری داشت. او با ایمان به دست قدرت لایتناهی چسبید و قلبش بر خدا استوار ماند. او از جان خود نمی هراسید و می دانست که خدا او را برای شهادت به حقیقت مسیح در روم حفظ خواهد کرد. ولی قلبش با ترحم بخاطر جانهای بی نوا، گناهکار، تحقیر شده و آماده نشده برای مرگ اطرافش آرزو داشت. همین که با جدیت بخاطر حفظ جان هایشان خدا را التماس کرد بر او آشکار شد که دعایش مستجاب شده است.ARPer 360.1

    پولس با استفاده از آرامش به وجود آمده در طوفان بر عرشه کشتی ایستاد و فریاد زده و گفت، «ای دوستان، كاش به حرف های من گوش می دادید و از كِریت سفر نمی کردید تا از این همه آسیب و زیان در امان باشید. خوب، حالا كه این طور شده از شما می خواهم كه خود را نبازید. هیچ آسیبی به جان كسی نخواهد رسید، فقط كشتی از دست خواهد رفت، زیرا دیشب فرشتهٔ آن خدایی كه من از آن او هستم و او را می پرستم در كنار من ایستاد و گفت: ‘ای پولس نترس. زیرا تو باید در حضور امپراتور حاضر شوی و خدا جان همهٔ همسفرانت را به تو بخشیده است.’ پس آقایان باید قوی دل باشید، زیرا من به خدا ایمان دارم و می دانم همان طور كه به من گفته است خواهد شد. ولی به كنارهٔ یكی از این جزایر رانده خواهیم شد.»ARPer 360.2

    امید در این گفته ها احیا شد. مسافران و خدمه از بی تفاوتی شان برخواستند. کارهای بسیاری برای انجام باقی مانده بود و هر تلاشی که در توان شان باقی مانده بود باید بکار گرفته می شد تا نابودی را دفع نماید.ARPer 360.3

    در شب چهاردم از تلاطم بر روی موج های سهمگین و سیاه بود که «نزدیک نیمه شب» ملوانان با شنیدن صدای موج شکن ها «احساس كردند كه به خشكی نزدیک میشوند. پس عمق یابی كردند و به عمق تقریباً سی و هشت متر رسیدند و به فاصلهٔ كوتاهی دوباره اندازه گیری نمودند و به عمق بیست و هفت متری رسیدند.” لوقا می نویسید: «و چون می ترسیدند كه به صخره ها بخوریم، چهار لنگر از پشت كشتی به دریا انداختند و دعا می کردند كه زودتر روز شود.»ARPer 360.4

    در حین صبح، منظره ساحل طوفانی به سختی قابل تشخیص بود و هیچ خشكی آشنایی قابل مشاهده نبود. منظره چنان تیره بود که ملوانان بتARPer 360.5

    پرست همه شهامت خود را از دست داده، «می خواستند كشتی را ترک كنند» و به بهانهٔ آماده شدن برای اینکه میخواهند «لنگرها را از جلوی كشتی به دریا بیندازند» قایق را به آب انداختند، تا اینکه پولس مقصود اصلی آنها را فهمید و به سروان و سربازان گفت «اگر در كشتی نمانند نجات شما ممكن نخواهد بود.» سربازان خیلی سریع «طناب های قایق را بریدند و آن را رها كرده» به دریا انداختند.ARPer 361.1

    بحرانی ترین زمان هنوز پیش رویشان بود. پولس رسول دوباره از دلگرمی برایشان گفت و به همه چه ملوانان و چه مسافران التماس کرد که چیزی بخورند و می گوید، «امروز چهارده روز است كه در بلاتكلیفی به سر می برید و چیزی نخورده اید. تمنّا دارم چیزی بخورید زیرا نجات جان شما بسته به آن است. مویی از سر هیچ یک از شما كم نخواهد شد.”ARPer 361.2

    «با این سخنان نان را برداشت و در حضور همهٔ آنان پس از آنكه خدا را شكر نمود پاره كرد و شروع به خوردن نمود. پس همه قوی دل گشتند و غذا خوردند.” سپس آن جمع دویست و هفتاد و شش نفر خسته و دلسرد ولی برای پولس از جان گذشته به او پیوستند و در خوردن غذا مشارکت نمودند. «پس از آنكه سیر شدند، بقیّهٔ غلّه را به دریا ریختند تا كشتی را سبک نمایند.”ARPer 361.3

    وقتی صبح به تمام فرا رسید آنها نمی توانستند هنوز چیزی ببینند تا محل تقریبی شان را تشخیص دهند. اما «متوجّه خلیجی با ساحل شنی شدند. تصمیم گرفتند كه در صورت امكان كشتی را در آنجا به گِل بنشانند. سپس ریسمان لنگرها را بریدند و آنها را در دریا رها كردند و همان موقع بندهای سكّان را هم شُل كردند و بادبان جلوی كشتی را بالا كشیدند و كشتی را یكراست به طرف ساحل راندند. كشتی به یكی از تپّههای زیر آب برخورد كرد و در آنجا گیر نموده دماغهٔ كشتی ثابت و بی حرکت ماند ولی قسمت عقب در نتیجهٔ برخورد با امواج شدید درهم شكست.”ARPer 361.4

    پولس و دیگر زندانیان اکنون توسط سرنوشتی سهمگین تر از غرق شدن کشتی تهدید می شدند. سربازان دیدند که در حین تلاش برای رسیدن به ساحل برایشان غیر ممکن است تا زندانیان شان را تحت نظر حفظ کنند. هر انسانی باید هر آنچه در توان داشت به کار می گرفت تا خودش را نجات دهد. اما اگر یکی از زندانیان مفقود می شد جان کسانی که مسئول آن ها بودند در عوض از دست می رفت. از این رو سربازان مشتاق بودند که همهARPer 361.5

    زندانیان را بکشند. قوانین روم این سیاست ظالمانه را تأیید می کرد و نقشه می بایست به یکباره اجرا می شد ولی برای او که همه به یک شکل تحت تلکیفی سنگین بودند. ناخدا یولیوس می دانست که پولس وسیله ای مفید در نجات جان همگان بر عرشه کشتی بود و علاوه بر این متقاعد شده بود که خداوند با اوست بنابراین ترسید که به او آسیبی بزند. پس او «دستور داد اول کسانیکه شنا بلد بودند، از كشتی به داخل آب بپرند و خود را به خشكی برسانند. و بقیّهٔ یا روی تخته پارهها و یا روی قطعات كشتی به دنبال آنان بروند. به این ترتیب همهٔ ما صحیح و سالم به خشكی رسیدیم.” وقتی همه چیز آنگونه که گفته شد انجام گرفت حتی یک نفر هم مفقود نشد.ARPer 362.1

    خدمه کشتی شکسته با محبت توسط مردم وحشی جزیره مالت پذیرفته شدند. لوقا می نویسد، «چون هوا سرد بود و باران میبارید آنها آتش بزرگی افروختند و از ما پذیرایی كردند.» پولس جزو کسانی که برای تسلی دیگران فعال بود قرار داشت. او در حین جمع کردن «هیزم وقتی آنها را بر روی آتش گذاشت به علّت حرارت آتش” ماری از میان آن بیرون آمد و به دست او چسبید.» ناظران وحشت زده شدند و وقتی مشاهده کردند که پولس بند در زنجیر یک زندانی است به یکدیگر گفتند، «این شخص حتماً قاتل است كه با وجود اینكه از دریا نجات پیدا كرد، الههٔ عدالت اجازه نمی دهد كه او زنده بماند.» امّا پولس جانور را روی آتش انداخت و اصلاً آسیبی ندید. آنان با علم به سمی بودن آن موجود منتظر بودند كه هر لحظه بدنش ورم كند و یا ناگهان نقش زمین گردد. «امّا وقتی مدّت زیادی منتظر ماندند و دیدند كه هیچ آسیبی به او نرسیده است، عقیده آنها عوض شد و گفتند كه او یكی از خدایان است.”ARPer 362.2

    در طول سه ماهی که ملازمان کشتی در جزیره مالت ماندگار شدند پولس و همخدمتی هایش فرصت های بسیار بهتری بر بشارت انجیل به دست آوردند. خداوند به شیوه ای شگفت انگیز در میان آنها عمل نمود. بخاطر پولس با تمامی کشتی شکستگان با محبتی بی اندازه برخورد می شد؛ همه نیازهایشان برطرف می شد و در حین عزیمت از جزیره مالت سخاوتمندانه هر آنچه که برای سفر دریایی خود نیاز داشتند مهیا گردید. حوادت عمده حضورشان بطور خلاصه توسط لوقا روایت شده است:ARPer 362.3

    «در نزدیكی های آن محل املاكی وجود داشت كه متعلّق به پوبلیوس،ARPer 362.4

    حاكم آن جزیره بود. این شخص ما را به خانه برد و مدّت سه روز با كمال مهربانی از ما پذیرایی كرد. از قضا پدر پوبلیوس بستری و مبتلا به تب نوبه و اسهال خونی بود. پولس به بالین او رفت و پس از دعا بر او دست گذاشت و او را شفا داد. پس از این جریان سایر بیماران آن جزیره هم آمدند و شفا یافتند. آنان در مقابل، هدایای فراوانی به ما دادند و وقتی خواستیم آنجا را ترک كنیم چیزهایی كه در سفر مورد احتیاج ما بود برای ما به كشتی آوردند.” ARPer 363.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents