هدایت به سوی کلیسا
پاسخ به سوال شائول این بود که، « برخیز و به شهر برو و به تو گفته خواهد شد که باید چه کنی ». عیسی، یهودیِ مُفتِّش را به کلیسای خود فرستاده بود تا از آنان بیابد که چه وظیفه ای را باید ایفا کند. مسیح کار مکاشفه و محکومیت را انجام داده بود و حال فرد توبه کار و نادم در شرایطی بود تا از کسانی که خدا تدهین کرده بود حقایق وی را بیاموزد. بدین جهت عیسی به مقامات کلیسای سازماندهی شده خود مصوبه هایی داده بود و شائول را در ارتباط با نمایندگان وی در زمین منصوب کرده بود. نور روشنگری آسمانی شائول را از بینایی نامحروم ساخته بود ولی عیسی، آن شفا دهنده اعظم، یکباره آن را ابقا ننمود. تمامی برکات از مسیح ناشی می شود ولی او حالا کلیسائی را به عنوان نماینده او بر روی زمین ایجاد کرده بود و درآن کار، هدایت گناهکاران در مسیر زندگی وجود داشت. همان انسان هایی که شائول پیشنهاد کرده بود تا آنان را نابود کند قرار بود تا راهنمایان او در همان مذهبی باشند که او خوار شمرده و جفا رسانده بود.DR 244.1
ایمان شائول به شدت در طی سه روز روزه و دعا در خانۀ یهودا در دمشق محک خورده بود. او کام نابینا شده بود و در تاریکی محضِ ا فکری از چیزی بود که از او خواسته شده بود. او راهنمایی شده بود تا به دمشق برود، جائی که به او گفته خواهد شد تا چکار کند. او در تردید و پریشانی، با تمام وجود نزد خداوند گریست. « یکی از ایمانداران به نام حنانیا در شهر دمشق زندگی میکرد. خداوند در رویا به او ظاهر شد و فرمود: ای حنانیا. او پاسخ داد: بله ای خداوند، آمادهام. خداوند فرمود: برخیز و به کوچهای که آن را راست مینامند برو و در خانه یهودا سراغ شخصی به نام شائول طرسوسی را بگیر. او به دعا مشغول است. و در رویا مردی را دیده است به نام حنانیا که میآید و بر او دست میگذارد و بینایی او را باز میگرداند .”DR 244.2
حنانیا به سختی می توانست به حرف های فرشته قاصد اعتبار بدهد، چرا که شائول جفادهندۀ بد شهرتِ مقدسین، در اورشلیم بود و آوازه او در دور و نزدیک پخش شده بود. او با لحنی طعنه آمیز گفت، « خداوندا درباره این شخص و آن همه آزار که او به قوم تو در اورشلیم رسانیده است، چیزهایی شنیدهام. و حالا از طرف سران کاهنان اختیار یافته و به اینجا آمده است تا همه کسانی را که به تو روی میآوردند دستگیر کند ». ولی حکمی که به حنانیا داده شده بود امری بود: « تو باید بروی زیرا این شخص وسیلهای است که من انتخاب کردهام تا نام مرا به ملتّها و پادشاهان آنان و قوم اسرائیل اع م نماید ». اDR 245.1
حواری، مطیع راهنمائی فرشته، مردی را باید جستجو می کرد که اخیراً تمامی کسانی را که به نام عیسی ایمان آورده بودند، مرعوب ساخته بود. او به وی خطاب کرد: « ای برادر، ای شائول، خداوند یعنی همان عیسایی که بین راه به تو ظاهر شد، مرا فرستاده است تا تو بینایی خود را بازیابی و از روحالقدس پر گردی. در همان لحظه چیزی مانند پوسته از چشمان شائول افتاد و بینایی خود را بازیافت و برخاسته تعمید گرفت .”DR 245.2
مسیح در اینجا نمونه ای از روش کار برای رستگاری انسان را ارائه می کند. او ممکن است تمامی این کارهای را برای شائول انجام داده باشد؛ ولی اینها مطابق با برنامه او نبود. برکات او از طریق عولملی باید به منصه ظهور می رسید که او آنان را تدهین کرده بود. شائول باید در راستای اعتراف به کسانی باشد که برای نابودی آنان اندیشیده بود؛ و خداوند کاری مسئولانه برای انسان هایی دارد که در عوض او به ایشان اختیار داده است.DR 245.3
شائول شاگرد حواریون می شود. در پرتو احکام، او خود را یک گناهکار می بیند. او می بیند که عیسی که در جهالتش او را طرار در نظر گرفته بود، مولف و شالودۀ مذهب امت خدا از ایام آدم است و رویا اینک ایمان او را ج داده است؛ حامی و مدافع حقیقت، و کامل کننده پیشگوئی ها. او ا عیسی را به عنوان کسی که هیچ تاثیری بر احکام خدا ایجاد نکرده شمرده بود؛ ولی هنگامی که چشم روحانی او با انگشت خدا لمس شده بود، او آموخت که مسیح بنیانگذار کل آئین و مناسک قربانی است؛ که او به این جهان آمد تا مدافع احکام پدرش باشد و با مرگ خویش، احکام نمادین با آنچه که اصل است، یکی گردد. )یعنی تا آن زمان همه سایه مسیح را می دیدند ولی وقتی خود مسیح آمد، سایه با خود مسیح یکی شده بود(. در پرتو احکام اخلاقی، که او باور کرده بود که با شور و تعصب آن ها را نگاه می دارد، شائول خود را دید که گناهکارِ گناهکاران است.DR 245.4