Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

داستان رستگاری

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    یک راه ممکن برای رستگاری و نجات

    فرشتگان در مقابل او سر به زمین نهادند. آنان زندگی خود را پیشکش کردند. عیسی به آنان گفت که او با مرگ خویش می تواند بسیاری را نجات دهد که زندگی فرشتگان نمی توانست این دِین را بپردازد. زندگی او به تنهایی توسط پدر به عنوان کفاره ای برای بشر پذیرفته شد. عیسی همچنین به آنان گفت که آنان وظیفه ای برای ایفا کردن دارند تا برای زمان های مختلف با او باشند و به او قوت دهند؛ که او بتواند طبیعت انسان سقوط کرده را بر خود بگیرد و قوت او حتی برابر با آنان نباشد؛ تا که آنان شاهد فروتنی و عذاب الیم او باشند؛ و زمانی که شاهد عذاب او هستند و نفرتی که انسان ها نسبت به او روا می دارند، آنان با عمیق ترین احساسات به جوشش در آیند و از طریق علاقه و محبتی که به او دارند بخواهند تا او را نجات داده و از دست قاتلین او رهایش سازند؛ ولی این که آنان نباید دخالت کنند و از هر چیزی که مشاهده می کنند جلوگیری کنند؛ و اینکه آنان باید به عنوان بخشی از قیام از مردگان برای او عمل کنند؛ تا برنامه نجاتی که تدبیر شده عملی گردد و پدر وی آن برنامه را پذیرفت.DR 38.1

    با اندوه مقدسانه، عیسی فرشتگان را تسلی داده و دلگرم ساخت و آنان را آگاه ساخت که از این پس کسانی که رهایی می بخشد با او خواهند بود و این که با مرگ خویش بسیاری را فدیه داده و آن کسی که قدرت مرگ دارد را نابود خواهد ساخت. و پدر به او پادشاهی و عظمت پادشاهی بر کل ملکوت را عطا خواهد نمود و او تا ابدالاباد از آن برخوردار خواهد بود. شیطان و گناهکاران نابود خواهند شد، تا دیگر آسمان و زمین تازه تطهیر شده را آسیب نرساند. عیسی به جماعت آسمانی فرمان داد تا با برنامه ای که پدرش پذیرفته توافق داشته و شادمان باشند که از طریق مرگ او انسان ها می توانند دوباره به مقام عالی دست یافته و به لطف و رحمت خدا نائل گردیده و در آسمان شادمان گردند.DR 39.1

    آنگاه خوشی، شادی وصف ناپذیری، آسمان را پر خواهد ساخت. و جماعت آسمانی سرودهای حمد و ستایش خواهند خواند. آنان چنگ های خود را خواهند نواخت و با پرده ای بالاتر از آنچه که قب می خواندند ا خواهند خواند، بخاطر رحمت عظیم و واگذاری یگانه فرزند محبوب خود برای مردن برای نژاد گناهکار. حمد و تسبیح برای از خودگذشتگی عیسی جاری شد؛ تا او بتواند موافقت کند تا آغوش پدر خویش را رها نموده و رنج زندگی و اندوه را برگزیند و با مرگی خفت بار بمیرد تا به دیگران حیات و زندگی ببخشد.DR 39.2

    فرشته گفت، « آیا می اندیشید که پدر، فرزند محبوب خود را بدون تق ا تسلیم کرد؟ نه، نه حتی خدای آسمان ها در تقلا بود که آیا اجازه بدهد تا انسان گناهکار ه ک شود یا فرزند محبوب خود را بدهد تا برای او بمیرد ». فرشتگان ا چنان برای نجات انسان علاقمند بودند که در میان آنان فرشتگانی یافت می شد که بخواهند تا ج ل خود را واگذار نموده و برای انسان رو به هلاکت زندگی ا خود را بدهند، « اما » فرشته همراه و ملازم من گفت، « سودی ندارد. سرپیچی چنان عظیم بود که زندگی یک فرشته نمی توانست فدیه را بپردازد. هیچ چیز بلکه مرگ . شفاعت پسر او کفاره را خواهد پرداخت و انسان از دست رفته که در نومیدی اندوه و فلاکت است را نجات خواهد بخشید .»DR 39.3

    ولی کار فرشتگان به آنان سپرده شد، تا صعود و نزول نموده و قوت ج ل را برای آسایش پسر خدا در زحمات و رنج های او فراهم آورند و به ا او خدمت کنند. همچنین، کار آنان باید محافظت و نگهداری موضوعات فیض از فرشتگان اهریمنی و تاریکی بود که دائماً توسط شیطان به سمت آنان فرستاده می شدند. من دیدم که برای خدا غیرممکن بود تا حکم خود را برای نجات انسانِ گمگشتۀ رو به هلاکت تعدیل یا تغییر دهد؛ بنابراین او فرزند محبوب خود را رنج داد تا برای سرپیچی انسان بمیرد.DR 39.4

    شیطان دوباره با فرشتگان خود شادی کرد که توانسته سبب سقوط انسان شود و پسر خدا را از جایگاه متعالی خود به پائین بکشد. او به فرشتگان خود گفت، زمانی که عیسی طبیعت انسان سقوط کرده را بر خود بگیرد، او خواهد توانست تا بر او فائق آید و در کار برنامه نجات و رستگاری مانع ایجاد کند.DR 40.1

    زمان گذشته شیطان به من نشان داده شد، در حالی که او شاد و فرشته ای متعالی بود. آنگاه زمان حال او به من نشان داده شد. او همچنان تمثال پادشاهی بر خود دارد. سیمای او همچنان باوقار است، بخاطر این که او یک فرشته است ولی سقوط کرده. ولی جلوۀ سیمای او مملو از نگرانی، اضطراب، ناشادی، کینه توزی، نفرت، شرارت، نیرنگ، و هر گونه صفات اهریمنی است. آن چهره زمانی بسیار باوقار بود و من بطور خاص متوجه آن شدم. پیشانی او بلند بود. مشاهده کردم که او آنقدر خود را برای بدکاری خم کرده که تمامی خصوصیات خوب او به خفت و خواری رسیده است و هرگونه صفات شرارت در او رشد کرده بود. چشمان او حیله گر و موذی بود و دارای نفوذ بود. او ساختار و قامتی بزرگ داشت ولی گوشت از دستان و صورت او آویزان شده بود. وقتی او را مشاهده کردم، چانه او بر روی دست چپش تکیه کرده بود. این طور بنظر می رسید که او در حال اندیشیدن است. لبخندی بر روی چهره اش بود که من به خود لرزیدم، آن لبخند سرشار از موذی گری شیطانی و اهریمنی بود. این لبخند درست زمانی بر چهره اش نقش می بست که از قربانی خود اطمینان خاطر داشت و هنگامی که او قربانی را در دام خود می بست، این لبخند ترسناک می شد.DR 40.2

    آدم و حوا با خفت و اندوه وقف ناپذیری باغ دوست داشتنی را که در آن بسیار شاد بودند تا این که از حکم خدا سرپیچی کردند ترک گفتند. فضا تغییر یافته بود. آن باغ تا پیش از طغیانگری تغییر نیافته بود. خدا آنان را با تن پوش هایی از پوست ملبس نمود تا آنان را از سرما و حرارتی که بعداً در معرض آن قرار می گرفتند حفظ کند.DR 40.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents