Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 3—«پري زمان»

    “اما چون زمان مقرر به كمال فرا رسيد، خدا پسر خود را فرستاد كه از زني زاده شد و زير شريعت بدنيا آمد. تا آنان را كه زير شريعت بودند باز خريد كند و تا مقام پسر خواندگي را به دست آوريم.”AA 21.1

    آمدن منجي در باغ عدن پيش گويي شده بود. هنگامي كه آدم و حوا براي اولين بار اين وعده را شنيدند، در انتظار تحقق سريع آن لحظه شماري كردند. آنان به اين اميد كه شايد نخست زاده پسرشان همان منجي باشد، از او با شادي استقبال كردند. اما تحقق وعده به تعويق افتاد و آناني كه براي نخستين بار وعده را دريافت كردند، قبل از تحقق يافتن آن مردند.AA 21.2

    وعده آمدن منجي از ايام حنوخ، از طريق انبياء و مشايخ عهد عتيق تكرار شده بود و اميد ظهور او را در دلهاي مردم زنده نگه داشته بودند، با اين حال او ظهور نكرد. نبوت دانيال زمان ظهور او را نشان مي داد اما بسياري نتوانستند آن را به درستي تعبير و تفسير كنند. قرنها در پي هم مي گذشت و صداي انبياء خاموش شده بود. دستان ظالم بر روي قوم اسرائيل سنگيني مي كرد و بسياري آماده بودند تا فرياد برآورده و اعلام كنند كه “ايام طويل مي شود و هر رويا باطل مي گردد.” (حزقيال 12 آيه 22).AA 21.3

    اما هدف خداوند نيز درست همانند گردش ستارگان در مسير پهناور تعيين شده، با عجله و يا تاخير تحقق نمي يابد. خداوند با به كار بردن نمادهايي نظير تاريكي عظيم و تئور پر دود،AA 21.4

    اسارت قوم اسرائيل در مصر را به ابراهيم نشان داده بود و زمان اسارت ايشان را در مصر چهار صد سال اعلام كرده بود. خداوند وعده داد كه “بعد از آن، ايشان با اموال بسيار بيرون خواهند آمد.” (پيدايش 15 آيه 14).AA 21.5

    مبارزه امپراطوري متكبر فرعون با تمامي قدرتش در مقابل اين وعده خداوند بي نتيجه ماند و در روزي كه وعده الهي مقرر فرموده بود، “واقع شد كه جميع لشكرهاي خدا از زمين مصر بيرون رفتند.” (خروج 12 آِه 41).AA 21.6

    زمان ظهور مسيح نيز به همين ترتيب در شوراي آسمان مقرر شده بود و هنگامي كه عقربه بزرگ زمان به ساعت موعود نزديك شد، عيسي در بيت لحم متولد شد.AA 22.1

    “و چون زمان مقرر به كمال رسيد، خدا پسر خود را فرستاد.” خداوند حركات قومها و روند حوادث و تاثيرات آن را تا زمان آماده شدن جهان براي ظهور منجي، هدايت كرده بود. ملت ها تحت حاكميت يك دولت با هم متحد شده بودند و به يك زبان تكلم مي كردند و اين زبان در همه جا به عنوان زبان رسمي شناخته مي شد. يهودياني كه در سرزمين هاي مختلف پراكنده شده بودند، هر سال براي شركت در جشن ها و اعياد مذهبي در اورشليم گرد مي آمدند. اين افراد در بازگشت به محل سكونت خويش، مژده آمدن مسيح را در سر تا سر جهان منتشر مي كردند. در اين ايام، سيستم بت پرستي نفوذ خود را بر روي مردم از دست مي داد. مردم از تظاهر و ريا به تنگ آمده و در اشتياق ديني بودند كه دلهاي ايشان را آرام مي بخشد. در همان هنگامي كه به نظر مي رسيد نور حقيقت از ميان انسانها جدا شده باشد، افراد بسياري بودند كه در بحبوحه رنج و اضطراب بدنبال نور حقيقت بودند. آنان تشنه خداي زنده و در پي كسب تضميني براي زندگي پس از مرگ بودند.AA 22.2

    با جدا شدن يهوديان از خداوند، ايمان ايشان كاهش يافته و اميد به آينده اي روشن تقريبا از بين رفته بود. سخنان انبياء به درستي درك نشده بود. براي توده مردم، مرگ رازي هولناك بود كه در وراي آن تاريكي و بلاتكليفي حاكم بود. و اين تنها فرياد شيون و زاري مادران بيت لحم نبود كه به گوش مي رسيد،بلكه ماتم عظيم دل آدمي بود كه موجب شده بود تا پيامبران عهد عتيق در طي قرنها اين چنين نبوت كنند: “كه صداي از رامه به گوش مي رسد، صداي شيون و زاري و ماتمي عظيم، راحيل براي فرزاندانش مي گريد و تسلي نمي يابد، زيرا كه ديگر نيستند.” (متي 2 آيه 18).AA 22.3

    مردم در وادي سايه موت بدون تسلي مي زيستند. آنان مشتاقانه در انتظار آمدن منجي بودند تا تاريكي را به روشنايي تبديل و اسرا آينده را به ايشان آشكار كند. در ميان غير يهوديان افرادي بودند كه ظهور معلم الهي را پيشگويي كرده بودند. اين افراد در جستجوي حقيقت بودند و به همين دليل روح الهام به ايشان اعطا شده بود. چنين معلميني يكي پس از ديگري همانند ستارگان در آسمان تاريك درخشيدند و كلام نبوت ايشان نور اميد را در دلهاي هزاران انسان غير يهودي بر افروخت. كتب مقدسه در طي صدها سال به زبان يوناني ترجمه شده و به صورت گسترده اي در سر تا سر امپراطوري روم تعليم داده مي شد.AA 22.4

    يهوديان در همه جا پراكنده بودند و انتظارات ايشان در ارتباط با ظهور مسيح، تا اندازهاي با اقوام غير يهودي نيز در ميان گذاشته مي شد. در ميان اين افراد كه يهوديان آنان را مشرك مي خواندند، مرداني حضور داشتند كه نبوتهاي كتب مقدسه درباره ظهور مسيح را بسيار بهتر از معلمين يهود درك مي كردند.در مياناين افراد، عده اي بودند كه آمدن مسيح را به عنوان نجات دهنده از گناه انتظار مي كشيدند. فيلسوفان غير يهودي تلاش مي كردند تا راز شعاير ديني قوم عبراني را مطالعه و بررسي كنند. اما تعصب يهوديان از گسترش نور حقيقت جلوگيري مي كرد. اشتياق يهوديان در تداوم بخشيدن جدايي ميان ايشان با ساير اقوام موجب مي شد كه ايشان حتي از دادن اطلاعاتي در مورد آيين هاي سمبليك به سايرين خودداري كنند. به همين دليل، مفسر رلستين حقيقت بايد ظهور مي كرد و تمامي مظاهر شريعت و اهميت آن را تشريح مي كرد.AA 23.1

    خداوند از طريق طبيعت، و نشانه هاي آن و به واسطه انبياء با جهان سخن گفته بود. تعاليم الهي بايد به زبان انساني و به انسان تعليم داده ميشد پيام آور وعده بايد سخن مي گفت و صداي او مي بايستي در معبد خود شنيده مي شد. مسيح بايد حقيقت را به شكلي ساده و قابل فهم براي انسان مطرح ميكرد. او به عنوان كاتب حقيقت بايد راستي را از اظهارات ساختگي و بي اثر انسان جدا مي كرد. اصول حاكميت خداوند و نقشه نجات بايد به روشني توضيح داده مي شد. و تعاليم عهد عتيق بايد به طور كامل در نظر افراد قرار ميگرفت.AA 23.2

    با اين حال، هنوز هم در ميان يهوديان افراد ثابت قدمي از تبار مردمان مقدس حضور داشتند كه كلام خداوند از طريق ايشان حفظ شده بود. اين افراد، همواره در انتظار تحقق وعده اي بودند كه خداوند به پدران ايشان داده بود. آنان با انديشيدن به وعده اي كه از طريق موسي به ايشان داده شده بود، ايمان خويش را تقويت مي كردند. موسي به ايشان گفته بود: “خداوند، خداي شما، از ميان برادرانتان پيامبري همانند من مبعوث خواهد كرد و بر شماست تا هر آنچه به شما مي گويد، به گوش جان بشنويد.” (اعمال رسولان 3 آيه 22).AA 23.3

    آنان مجددا در كتب مقدسه مي خوانند كه چونه خداوند او را مسح خواهد كرد تا “فقيران را بشارت دهد، و رهايي را به اسيران و بينايي را به نابينايان اعلام كند و ستم ديدگان را رهايي بخشيدهو سال لطف خداوند را اعلام نمايد.” (اشعياء 61 آيات 1 و 2).AA 23.4

    آنان مي خوانند كه او چگونه “انصاف را بر زمين” قرار خواهد داد و چگونه جزيره ها “منتظر شريعت او” خواهند شد و چگونه “امت ها به سوي نور و پادشاهان به سوي درخشندگي طلوع او خواهند آمد.” (اشعياء 42 آيه 4- و 60 آيه 3).AA 24.1

    سخنان يعقوب در آستانه ي مرگ كه گفته بود: “عصا از يهودا دور نخواهد شد، و فرمان فرمايي از ميان پايهاي وي تا شيلوه بيايد.” دلهاي ايشان را از اميد لبريز كرده بود. (پيدايش 49 آيه 10) قدرت رو به زوال اسرائيل نشان مي داد كه ظهور مسيح قريب الوقوع مي باشد. نبوت دانيال شكوه و جلال سلطنت او را كه جايگزين تمامي حكومتهاي دنيوي مي شد، ترسيم كرده بود. دانيال درباره او چنين نبوت كرده بود: “سلطنت او تا ابدالاباد استوار خواهد ماند.” (دانيال 2 آيه 44). در حاليكه عده معدودي ماهيت رسالت مسيح را درك كرده بودند، اكثريت مردم در انتظار آمدن پادشاه قدرتمندي بودند كه حاكميت خويش را در اسرائيل برقرار مي كرد قوم را از ظلم و ستم روميان نجات مي داد.AA 24.2

    زمان به كمال رسيده بود و بشريتي كه در طول عصرها عصيان و گناه فاسد شده بود. و آمدن نجات دهنده را به عنوان يك ضرورت انكار ناپذير احساس مي كرد. شيطان تلاش كرده بود تا شكاف عميق ميان آسمان با زمين را عميق تر و ارتباط انسان با خداوند را قطع كند. او با دروغ و نيرنگ، انسان را به ارتكاب گناه ، ترغيب كرده بود. هدف او اين بود كه صبر و تحمل خداوند را تمام كرده و محبت او را نسبت به انسان از بين ببرو و بدين ترتيب حاكميت شريرانه خود را بر جهان مسلط سازد.AA 24.3

    شيطان در صدد بود تا انسان را از شناخت معرفت خداوند محروم كرده و با منحرف كردن توجه ايشان از معبد خداوند، پادشاهي خويش را برقرار سازد. مبارزه او براي كسب برتري تا اندازه اي موفقيت آميز به نظر مي رسيد. حقيقت اين است كه خداوند در هر نسلي كارگزاراني داشت. حتي در ميان بت پرستان نيز اشخاصي بودند كه مسيح ايشان را براي نجات و تعالي روحاني مردم از گناه و فساد به كار مي گرفت. اما اين افراد مورد تحقير و تنفر قرار مي گرفتند. بسياري از ايشان به طرز وحشيانه اي به قتل رسيدند. سايه تاريك و هولناكي كه شيطان بر اين جهان گسترده بود، عميق و عميق تر مي شد. شيطان براي قرنها از طريق شرك و بت پرستي، انسان را از خداوند جدا كرده بود، با اين حال بزرگترين پيروزي شيطان از طريق منحرف كردن ايمان اسرائيل كسب شده بود. مشركين با پيروي از اصول بت پرستي فرصت كسب معرفت الهي را از دست داده و بيشتر و بيشتر فاسد شده بودند.AA 24.4

    در مورد اسرائيل نيز وضع به همين منوال بود. اين اصل كه انسان مي تواند با اعمال خويش خود را نجات دهد، پايه و اساس مذاهب شرك و بت پرستي را تشكيل مي دهد. چنين تفكري اكنون در مذهب يهود نيز به عنوان يك اصل پذيرفته شده بود. شيطان چنين تفكري را اشاعه داده بود. هر جا كه اين اصل رعايت شود، انسان هيچ مانعي در مقابل گناه نخواهد داشت.AA 25.1

    پيام مربوط به نجات از طريق عوامل انساني به افراد ابلاغ مي شود. اما يهوديان تلاش كرده بودند تا حقيقت را كه حيات جاوداني است به انحصار خود درآورند. آنان “من” زنده را پنهان كرده بودند و ان فاسد شده بود. آنان با به انحصار درآوردن شريعت، نسبت به آن بي احترامي كردند. ايشان جلال خدا را به سرقت برده و با مژده جعلي جهان را فريب دادند. يهوديان براي نجات جهان خود را به خداوند تسليم نكرده بودند بنابراين براي نابودي آن به عاملان شيطان تبديل شدند.AA 25.2

    قومي را كه خداوند فراخوانده بود و به عنوان پايه وستون حقيقت برگزيده بود، به عاملان شيطان تبديل شده بودند. آنان همان كاري را كه شيطان از ايشان انتظار داشت انجام دادند، و با بد معرفي كردن سيرت خداوند موجب مي شدند كه افراد خداوند را به چشم حاكمي ستمگر نگاه كند. حتي كاهناني كه در معبد خدمت مي كردند، اهميت و اعتبار خدمتي را كه انجام مي دادند، ناديده مي گرفتند. آنان ارزشهاي مقدسي را كه به صورت نمادين نشان داده شده بود، مورد بي توجهي قرار داده بودند. در تقديم هداياي قرباني همانند بازيگران صحنه نمايش عمل مي كردند. فرايضي كه خداوند مقرر فرموده بود به وسيله اي براي فريب اذهان مردم و بي عاطفه كردن ايشان تبديل شده بود. خداوند ديگر نمي توانست از طريق ايشان براي انسان كاري انجام دهد تمامي سيستم بايد دگرگون مي شد.AA 25.3

    فريب گناه به اوج خود رسيده بود. شيطان براي گمراه كردن انسان تمامي عوامل خويش را به كار گرفته بود. پسر خدا با نگريستن به جهان رنج و بدبختي آن را مشاهده كرد و با رنج و اندوه دريافت كه چگونه انسانها قرباني خشونت و بي رحمي شيطان شده اند. او به كساني كه به وسيله شيطان فاسد و گمراه شده بودند، با ديده ترحم مي نگريست. آنان حاكمي را برگزيده بودند كه ايشان را به عنوان اسير به بند كشيده بود. اين افراد، سرگردان و فريب خورده در مسير هلاكت ابدي به سوي مرگي كه در آن اميدي به حيات نبود، و به سوي شبي كه در پي آن صبحي نبود، گام بر مي داشتند. عوامل شيطاني با افراد متحد شده بودند. بدنهاي انسانها كه براي محل سكونت خداوند آفريده شده بود به محل سكونت ديوها و ارواح شيطاني تبديل شده بود.AA 25.4

    احساسات، عواطف، روح و اعضاي بدن انسان ها را به وسيله عوامل شيطاني براي ارضاء پست ترين شهوات، مورد استفاده قرار گرفته بود. نشان ارواح شرير عينا در سيماي افراد نقش بسته بود. چهره هاي افراد منعكس كننده صورت ارواح شيطاني بود كه ايشان را در اختيار داشت. منظره اي كه منجي جهان به آن نگريست، اين چنين بود. اين منظره در مقايسه با قدوسيت ذات الهي منظره زشت و وحشتناكي بود! گناه به دانش تبديل شده و شرارت به عنوان بخشي از مذهب مورد تقديس قرار گرفته بود. عصيان و گناه به شكلي عميق در دل انسانها ريشه دوانده و دشمني انسان بر عليه آسمان به اوج رسيده بود. اين حقيقت كه بشريت جداي از خداوند نمي تواند تعالي يابد، در حضور كانئات به اثبات رسيد. عامل تازه اي از حيات و قدرت ميبايستي از سوي او كه جهان را خلق كرده بود، اعطا مي شد. مخلوقات بي گناه آسمان با نگراني در انتظار بودند تا يهوه تمامي ساكنان زمين را از بين ببرد. اگر خداوند چنين كاري را انجام مي داد، شيطان آمده بود تا نقشه خود را براي كسب وفاداري موجودات آسماني به مرحله ي عمل در آورد. او اعلام كرده بود كه اصول حاكميت خداوند آمرزش گناهان را غير ممكن مي سازد. اگر جهان به وسيله خداوند نابود مي شد، آنگاه شيطان ادعا مي كرد كه درستي اتهامات او به اثبات رسيده است. شيطان آمده بود تا تقصير را متوجه خداوند سازد و عصيان و گناه را در جايهاي آسماني گسترش دهد.AA 26.1

    اما خداوند به جاي نابود كردن جهان پسر خود را فرستاد تا آن را نجات دهد. در حاليكه فساد و گناه سراسر زمين را فرا گرفته بود، خداوند براي نجات ، آن چاره انديشي كرده بود. در حساس ترين لحظه بحران و هنگامي كه شيطان در آستانه پيروزي بود، پسر خدا با پيام فيض الهي ظاهر شد. محبت خداوند در طي قرون و اعصار به نسل گناهكار انسان نشان داده شده بود. عليرغم فساد و گمراهي انسان، علايم رحمت خداوند همواره ظاهر شده بودو و هنگامي كه زمان به كمال رسيده بود، خداوند با جاري كردن باران فيض شفابخش خويش بر جهان، جلال خويش را آشكار مي كرد. اين فيض تا زمان تحقق يافتن كامل نقشه نجات، هرگز متوقف نخواهد شد. شيطان از اينكه موفق شده بود تا به وجهه خداوند در نظر انسان آسيب برساند، بسيار خوشحال بود. به همين دليل عيسي آمد تا مجددا انسان را به شباهت خالق در آورد. هيچ كس به جز مسيح نمي توانست طبيعت انسان را كه به خاطر گناه فاسد شده بود، اصلاح كند. او آمد تا ارواح شرير را كه بر اراده انسان حاكم شده بودند، اخراج كند. مسيح آمد تا ما را از گناه نجات دهد و شخصيت آسيب ديده ما را به شباهت شخصيت الهي خويش درآورده و آن را با جلال و شكوه خويش زينت بخشد.AA 26.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents