Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 11—«تعميد »

    اخبار مربوط به يحيي و پيام خارق العاده او در سرتاسر جليل منتشر شد. م‍‍ژده آمدن مسيح به گوش روستائيان در دورترين دهكده هاي كوهستاني و به ماهيگيران كنار دريا رسيد و واقعي ترين و بهترين پاسخ را در قلب هاي ساده و صميمي اين افراد دريافت كرد. اين مژده در دكان يوسف در ناصره نيز گفته شد و عيسي دعوت را دريافت كرد. زمان او فرا رسيده بود. پس از اتمام كار سخت روزانه با مادرش وداع كرد و بدنبال مردمي كه به سوي رود اردن رهسپار بودند، به راه افتاد.AA 83.1

    عيسي و يحيي پسر عمو بودند و به دليل شرايط تولدشان با يكديگر ارتباطي نزديك داشتند، اما مستقيما يكديگر را نمي شناختند. زندگي عيسي در ناصره جليل سپري شده بود و زندگي يحيي در بيابانهاي يهوديه. آنان در محيط هاي كاملا متفاوتي و جداي از يكديگر زندگي كرده بودند و با يكديگر هيچ ارتباطي نداشتند. مشيت الهي چنين مقرر شده بود. هيچ فرصتي نبايد به دست مخالفان داده مي شد كه آن دو را به توطئه و حمايت از ادعاي يكديگر متهم كنند.AA 83.2

    يحيي از وقايعي كه در زمان تولد عيسي به وقوع پيوسته بود، آگاه بود. او خبر ديدار عيسي از اورشليم در ايام كودكي و آنچه كه در مدرسه خاخامها واقع شده بود را شنيده بود. يحيي از از زندگي پاك عيسي آگاه بود، و باور داشت كه او همان مسيح است اما در اين موارد كاملا مطمئن نيود. اين حقيقت كه عيسي سالهاي زيادي در گمنامي زيسته بود و هيچ شواهد ويژه اي درباره رسالت خود ارائه نكرده بود، موجب شد تا عده اي در مورد مسيح بودن وي دچار ترديد بشوند.AA 83.3

    با اين وجود، يحيي تعميد دهنده با ايمان انتظار كشيد و اعتقاد داشت كه در زمان مقرر شده از سوي خداوند، همه چيز آشكار خواهد شد. به يحيي نشان داده شده بود كه عيسي از دستان او تقاضاي تعميد خواهد كرد و در همان موقع نشانه سيرت الهي او داده خواهد شد. بدين ترتيب يحيي مي توانست او را به مردم معرفي كند.AA 83.4

    هنگاميكه عيسي براي تعميد گرفتن آمد، يحيي در او، چنان شخصيت پاكي را ديد كه تا آن زمان در هيچ انساني نديده بود. فضاي حضور او پاك و هيبت انگيز بود. در ميان جمعيتي كه در رود اردن و در اطراف او گرد آمده بودند، يحيي حكايت غم انگيز گناهكاران را شنيده بود، جانهايي را كه زير بار سنگين گناهان بيشمار خم شده بودند، اما هر گز تا آن زمان با انساني كه بتواند چنين تاثير الهي از خود بر جاي بگذارد، روبرو نشده بود. همه اينها با آن چيزي كه در ارنباط با مسيح به يحيي نشان داده شدهبود، مطابقت داشت. با اين وجود از پذيرش درخواست عيسي اجتناب كرد. او چگونه مي توانست به عنوان، يك گناهكار، شخصي را كه بي گناه بود، تعميد دهد؟ و چرا كه او نيازي به توبه ننداشت، در آئيني شركت مي كرد كه براي تعميد گرفتن ميبايستي به گناهان اعتراف مي شد؟AA 84.1

    هنگامي كه عيسي از يحيي خواست كه او را تعميد دهد، يحيي كوشيد او را از اين كار بازدارد و به او گفت، “منم كه بايد از تو تعميد بگيرم، و حال تو نزد من مي آيي؟” عيسي بل اقتدار اما با مهرباني پاسخ داد، “الان بگذار، زيرا كه ما را همچنين مناسب است تا تمام عدالت را به كمال برسانيم.AA 84.2

    “و يحيي، رضايت داد و عيسي را در رود اردن تعميد داد. و چون عيسي تعميد يافت، بي درنگ از آب برآمد كه در ساعت، آسمان گشوده شد و روح خدا راديد كه مثل كبوتري نزول كرده و بروي قرار گرفت.AA 84.3

    عيسي به جهت آمرزش گناهان خويش تعميد نيافت. او خود را باگناهكاران يكي دانست و قدمهايي را كه مي بايستي برداريم، برداشت و كاري را انجام داد كه ما بايد انجام بدهيم. زندگي پر از رنج و درد و تحمل صبورانه او در برابر مشكلات، بعد از تعميد، براي ما الگو مي باشد.AA 84.4

    عيسي به محض بيرون آمدن از آب، در كنار رودخانه به دعا و راز و نياز مشغول شد. دوره جديد و بااهميتي در مقابل او گشوده مي شد. او اكنون براي بزرگترين مبارزه زندگي خود، در عرصه وسيع تري وارد مي شد. با وجودي كه سرور سلامتي بود، آمدن او مي بايستي مانند شمشيري با شد كه از نيام كشيده مي شود. سلطنتي كه او آمده بود تا برقرار كند، مغاير آن چيزي بود كه يهوديان انتظار داشتند. او كه اساس و پايه آئين ها و شعاير ديني اسرائيل بود، مي بايستي از سوي قوم به چشم دشمن و نابود كننده نگريسته شود. او كهشريعت را برفراز كوه سينا اعلام كرده بود، به تخلف از آن محكوم مي شد. كسي كه امده بودتا قدرت شيطان را در هم بكوبد، بعلزبول اعلام مي شد.AA 84.5

    هيچ كس برروي زمين او را درك نكرده بود، و او در مدت خدمت خويش نيز مجبور بود به تنهايي به راه خود ادامه دهد. سرتاسر زندگي او، مادر و برادرانش رسالت او را درك نكرده بودند. حتي شاگردانش او را درك نكردند. او با پدر در نور ابدي ساكن بود، اما زندگي او بروي زمين مي بايستي در تنهايي سپري مي شد.AA 85.1

    كسي كه با ما يكي شده بود، مي بايستي بار سنگين گناهان و غم هاي ما را بر خود حمل مي كرد و شخص بي گناه، بايد شرم و ننگ گناه را حس مي كرد. دوستدار صلح، حقيقت و پاكي مي بايستي در كنار نزاع، دروغ و ناپاكي زندگي كند. تمامي گناه، نااطاعتي و اميال ناپاكي كه محصول عصيان بود، روح او را آزار مي داد.AA 85.2

    او بايد راهش را به تنهايي دنبال كند و بار گناهان را بر دوش گيرد. نجات جهان به عهده كسي گذاشته شده بود كه جلال آسمان را ترك كرده و ضعف هاي انساني را پذيرفته بود. او همه چيز را ديد و احساس كرد، اما در هدف خويش تغيير ناپذير باقي ماند. نجات انسان گناهكار به او بستگي داشت و او براي بدست آوردن محبت خداي قادر مطلق، دست خويش را دراز كرد. هنگامي كه منجي به دعا و راز و نياز مشغول مي شود.AA 85.3

    نور سيماي او آسمان را روشن مي كند. او به خوبي مي داند كه گناه چگونه دلهاي مردمان را سخت كرده است و تشخيص رسالت او و پذيرش موهبت نجات را تا چه اندازه براي ايشان مشكل كرده است و به همين دليل از پدر استدعا مي كند كه به او قدرت بخشد تا بر بي ايماني مردم غلبه كند و موانعي را كه شيطان به وسيله آن ايشان را مجذوب كرده است از ميان بردارد و به خاطر ايشان بر شيطان پيروز شود. از خداوند براي پذيرش انسان در شخص پسرش، نشانه اي طلب مي كند.AA 85.4

    فرشتگان، پيش از اين، هرگز چنين دعايي را نشنيده بودند. آنان با اشتياق آمده اندتا پيام اطمينان و تسلي را به فرمانده محبوبشان برسانند. اما، نه خود پدر به استدعاي پسر پاسخ مي دهد. نور جلال خداوند مستقيما از تخت پادشاهي او درخشيدن آغاز مي كند، آسمانها گشوده مي شود و پاك ترين و خالص ترين نور به شكل كبوتر بر فراز سر منجي فرود مي آيد، مظهر كاملي او، فروتن و ساده. از جمعيت انبوهي كه در كنار رود اردن اجتماع كرده بودند، به جز يحيي، عده قليلي منظره آسماني را مشاهده كردند، با اين حال حضور پرشكوه خداوند بر روي جمعيت قرار گرفته بود. مردم در سكوت به عيسي خيره شده بودند و قامت او سرشار از نوري بود كه پيوسته تخت رحمت خدا را احاطه مي كرد.AA 85.5

    در صورت او نوري بود كه پيش از اين هرگز در صورت هيچ انساني ديده نشده بود. سپس ندايي از آسمان به گوش رسيد كه مي گفت، “اين است پسر حبيب من كه از او خشنودم.” اين سخنان تاييد آميز براي دميدن روح ايمان در افرادي كه شاهد واقعه بودند و هم چنين براي تقويت منجي در انجام رسالتش گفته شد. عليرغم اينكه گناهان جهان گناهكار برروي مسيح قرار گرفت و عليرغم اينكه طبيعت گناهكار ما را با تواضع و فروتني برخود مي گرفت، ندايي از آسمان او را پسر خدا اعلام كرد.AA 86.1

    يحيي وقتي ديد كه عيسي زانو زده و با اشك و زاري تاييد پدر را درخواست مي كند، شديدا تحت تاثير قرار گرفت و هنگامي كه جلال خدا عيسي را احاطه كرد و ندايي از آسمان شنيده شد، يحيي نشانه اي را كه خداوند وعده داده بود، شناخت. او دانست كه نجات دهنده جهان را تعميد داده است. روح القدس بر او قرار گرفت و با دست به عيسي اشاره كرد و گفت، “اينك بره خدا كه گناه جهان را برمي دارد.”AA 86.2

    هيچ كس در ميان حاضرين و حتي خود يحيي مفهوم و اهميت عبارت “بره خدا” را درك نمي كردند. بر فراز كوه موريا، ابراهيم اين عبارت را از پسرش شنيده بود كه، “اي پدر من.............بره قرباني كجاست؟” پدر پاسخ داد،“ اي پسر من، خدا بره قرباني را براي خود مهيا خواهد ساخت.” (پيدايش 22 آيات 7 و 8).AA 86.3

    و ابراهيم در قوچي كه از سوي خداوند و به عوض اسحاق مهيا شده بود، نمادي از مسيح را ديد كه بايد براي گناهان انسان قرباني مي شد.روح القدس از طريق اشعياي نبي، نبوت اعلام شده درباره مسيح را چنين ترسيم مي كند كه، “او مثل بره اي است كه براي ذبح مي برند. “و” خداوند گناه جميع ما را بر وي نهاد.” (اشعيا 53 آيات 6 و 7).AA 86.4

    اما قوم اسرائيل اين نبوتها را درك نكرده بود. بسياري از ايشان قرباني هاي تقديم شده به خداوند را درست مانند همان كاري كه بت پرستان در مورد قرباني هاي خود انجام مي دادند، هدايايي تلقي مي كردند كه براي آشتي كردن و فرو نشاندن خشم خداوند تقديم مي شد. اما خداوند مي خواست به ايشان بياموزد كه تنها موهبت ناشي از محبت الهي است كه ميتواند انسان را با خدا آشتي دهد.AA 86.5

    سخنان گفته شده به عيسي در رود اردن “اين است پسر جبيب من كه از او خشنودم” براي تمامي انسانهاست. خدا با مسيح در مقام نماينده ما سخن گفت. عليرغم تمام گناهان و ضعفهايمان به عنوان افرادي بي ارزش بدور افكنده نشديم.AA 86.6

    بلکه به واسطه “فیضی که در آن محبوب به رایگان به ما بخشیده شده است پذیرفته شدیم.” (افسسیان 1 آیه6)AA 87.1

    شکوه و جلال مسیح ، تضمین کننده محبت خدا نسبت به ما می باشد و قدرت دعا را به ما نشان می دهد و اینکه چگونه صدای انسان به گوش خداوند رسیده و دعاهای ما در جایهای آسمانی مستجاب می گردد. زمین به واسطه گناه از آسمان جدا شد و از مصاحبت با آن محروم گردید، اما عیسی مجدداً آن را به قلمرو و جلال خدا متصل کرد. محبت عیسی انسان را احاطه کرد و دامنه محبت او تا عالی ترین جایهای آسمانی رسید. نوری که از دروازه های گشوده آسمان بر روی منجی ما قرار گرفت، بر روی ما نیز قرار خواهد گرفت و همان ندایی که درباره عیسی سخن گفت، به هر ایمانداری می گوید ، این است فرزند حبیب من که از او خشنودم. “ای حبیبان ، الان فرزندان خدا هستیم و هنوز ظاهر نشده است. آنچه خواهیم بود، لکن می دانیم که چون او ظاهر شود، مانند او خواهیم بود زیرا او را چنانکه هست خواهیم دید. ” (اول یوحنا 3 آیه2)AA 87.2

    منجی ما راه را برای دسترسی گناهکارترین ، نیازمندترین، مظلوم ترین و حفیرترین افراد ، به پدر آسمانی هموار کرد. همه می توانند در مکانی که عیسی برای آماده کردن آن رفته است، ساکن شوند.” آن که قدوس که عیسی برای آماده کردن آن رفته است، ساکن شوند.” آن که قدوس است و حق ، آن که کلید داوود را دارد، آنکه می گشاید و کس نخاوهد بست ... اینک دری گشوده پیش روی تو نهاده ام که هیچ کس آن را نمی تواند بست.” (مکاشفه 3 آیات 7 و 8)AA 87.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents