Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 81—«خداوند قيام كرده است»

    شب اولين روز هفته به آرامي سپري شده بود. تاريكترين ساعت، پيش از آغاز سپيده دم، از راه رسيده بود. مسيح هنوز در قبر تنگ و تاريك خود زنداني بود، سنگ بزرگي در سر جاي خود بود و مهر وموم روميان شكسته نشده بود. سربازان رومي به نگهباني مشغول بودند و نگهبانان نامريي نيز در كنار مقبره مسيح حضور داشتند. سپاه فرشتگان شرير در اطراف محل اجتماع كرده بودند. سرور تاريكي به همراه سپاه مرتدش مي خواستند تا پسر يگانه خدا را براي هميشه در قبرش محبوس نگه دارد. امّا گروهي از فرشتگان آسماني مقبره مسيح را احاطه كرده بودند. اين فرشتگان كه در قدرت بي نظير بودند، از مقبره مسيح محافظت كرده و در انتظار بودند تا از سرور حيات استقبال كنند.AA 772.1

    و “ناگاه زمين لرزه شديدي واقع شد، زيرا فرشته خداوند از آسمان نازل شد.” اين فرشته كه از ابر جلال خداوند پوشيده شده بود، از جايهاي آسماني نازل شده بود. انوار درخشان جلال خداوند پياپيش او حركت كرده و مسير او را روشن مي كرد.” چهره آن فرشته همچون برق آسمان مي درخشيد و جامه اش چون برف، سفيد بود. نگهبانان از هراس ديدن او به لرزه افتاد، چون مردگان شدند.”AA 772.2

    اكنون زمان آن بود كه از كاهنان و علماي دين يهود پرسيده شود، كه اي كاهنان و علماي دين، كجاست قدرت نگهبانان و سربازانتان؟ سربازان شجاعي كه هرگز از قدرت انساني نترسيده بودند، اكنون بدون استفاده از قدرت شمشير و نيزه، اسير شده بودند. چهره اي كه سربازان به آن مي نگريستند، چهره يك جنگجوي فاني و انساني نبود. آنان به سيماي قدرتمندترين فرشته خدا مي نگريستند. اين فرشته همان كسي بود كه پس از سقوط شيطان از آسمان در مقام وي منصوب شده بود. او همان فرشته اي بود كه خبر تولد مسيح را بر فراز تپه هاي بيت للحم اعلام كرده بود. با نزول اين فرشته، زمين به لرزه درمي آيد و سپاه فرشتگان شرير پا به فرار مي گذارند.AA 772.3

    هنگامي كه او سنگ را از برابر مقبره به كناري مي غلتانيد، گويي آسمان به زمين آمده بود، نگهبانان او را مي بينند كه سنگ بزرگ را مانند سنگريزه اي كنار مي زند و صداي او را مي شنود كه مي گويد، پسر خدا، برخيز، پدر تو را مي خواند. آنان سپس، عيسي را مي بينند كه از قبر بيرون آمده و صداي او را مي شنوند كه در كنار مقبره شكافته شده اعلام مي كند كه “من قيامت و حيات هستم.” همانطور كه مسيح با جلال و شكوه از مرگ قيام مي كند، فرشتگان در مقابل او سجده كرده و با سرودهاي حمد و پرستش به منجي جهان خوش آمد مي گويند.AA 773.1

    زمين لرزه اوّل نشان دهنده لحظه اي بود كه او جان خود را به جهت گناهان جهان فدا كرد و زمين لرزه دوم نشان دهنده لحظه اي بود كه او آن را با پيروزي باز ستاند. او كه مرگ و گور را شكست داده بود. در ميان زمين لرزه و غرش رعد و درخشش نور، با گامهاي پيروزمندانه از قبر بيرون آمده و هنگامي كه بار ديگر به اين جهان بازگردد، نه تنها زمين، بلكه آسمان را نيز به لرزه در خواهد آورد. “و زمين مثل مستان افتان و خيزان خواهد شد و مثل سايه بان به چپ و راست حركت كرده و گناهش بر آن سنگيني خواهد كرد. پس افتاده و بار ديگر برنخواهد خاست.” “آسمان مثل طومار پيچيده خواهد شد” و “اجرام و عناصر سماوي به وسيله آتش نابود خواهد شد و زمين و همه كارهايش خواهد سوخت.” امّا “خداوند ملجا و تكيه گاه قوم خود و قوت بني اسراييل خواهد بود.” (عبرانيان 12 آيه 26 — اشعيا 24 آيه 20 — 34 آيه 4 — دوم پطرس 3 آيه 10 يوئيل نبي 3 آيه 16).AA 773.2

    سربازان در هنگام مرگ عيسي ديده بودند كه زمين در وسط روز در وسط روز در لفافه اي از تاريكي پوشانده شده بود و اكنون با قيام او مي ديدند كه نور فرشتگان، شب را چون روز، نوراني و روشن كرده است. آنان آوازهاي شادماني ساكنان آسمان را شنيدند كه پيروزمندانه سرود مي خواندند ” تو شيطان و قواي تاريكي را شكست دادي و تو با پيروزي بر مرگ غلبه يافتي.”AA 773.3

    مسيح با جلال و شكوه از قبر بيرون آمد و نگهبانان رومي او را ديدند. نگاههاي ايشان مسحور سيماي كسي شده بود كه او را اخيرا استهزا و مسخره كرده بودند. آنان فهميدند كه اين موجود باشكوه همان كسي است كه به عنوان زنداني در تالار قصر پيلاتس ديده بودند. همان كسي كه آنان بر سر او تاجي از خار گذاشته بودند. او همان كسي بود كه آرام و صبور در مقابل پيلاتس ايستاده و قامت او به واسطه تازيانه مجروح شده بود. او AA 773.4

    همان كسي بود كه به صليب ميخكوب شده و كاهنان و حكام از خود راضي سرهايشان را به سوي او بلند كرده و گفته بودند ، “او ديگران را نجات داد، امّا نمي تواند خود را نجات دهد.” (متي 27 آيه 42). اين، او بود كه در مقبره جديد يوسف نهاده شده بود. فرمان الهي، اسير را آزاد كرده بود. اگر تمامي كوهها بر روي هم انباشته شده و بر روي مقبره او قرار ميگرفتند، نمي توانستند فرزند خدا را در قبر نگه دارند.AA 774.1

    نگهبانان رومي با ديدن منجي و فرشتگان، از پا افتاده و چون مردگان شدند و هنگامي كه خيل فرشتگان از نظر ايشان پنهان شدند، برپا ايستاده و به سوي دروازه باغ به راه افتادند. آنان در حالي كه مانند مستان تلو تلو مي خوردند به جانب شهر روان شده و بر سر راه خود، اخبار قيام مسيح را به مردم اعلام كردند. نگهبانان قصد داشتند به قصر پيلاتس رفته و خبر قيام مسيح را به او اعلام كنند، امّا خبر ايشان به گوش مقامات يهود رسيده بود و كاهن اعظم شخصي را فرستاد تا آنان را به نزد وي بياورند. نگهبانان رفتار عجيبي از خود نشان مي دادند. آنان با ترس و در حالي كه رنگ از رخسارشان پريده بود، به قيام مسيح شهادت دادند. نگهبانان هر چه را كه ديده و شنيده بودند به كاهن اعظم گفتند. آنان با ظاهري اندوهگين اعتراف كردند، كسي كه مصلوب شده بود، پسر خدا بود و ما شنيديم كه فرشتگلن او را سرور آسمان و پادشاه جلال مي خواندند.AA 774.2

    چهره كاهنان چون مردگان شده بود. قيافا سعي كرد چيزي بگويد. لبهاي او حركت مي كرد امّا نمي توانست سخن بگويد. سربازان در حال ترك كردن اطاق شورا بودند كه صدايي ايشان را متوقف كرد. قيافا، سرانجام لب به سخن گشوده و گفت: صبر كنيد، صبر كنيد، آنچه را كه ديده ايد به هيچ كس نگوئيد.AA 774.3

    سپس، گزارشي دروغين به سربازان داده شد. كاهنان به ايشان گفتند، “به مردم بگوئيد كه شاگردان او شبانه آمدند و هنگامي كه ما در خواب بوديم، جسد او را دزديدند. در اينجا كاهنان مرتكب حماقت شده بودند. سربازان چگونه مي توانستند بگويند، هنگامي كه در خواب بوديم، شاگردان آمده و جسد را دزديدند؟ اگر آنان در خواب بودند، چگونه از چنين واقعه اي خبردار مي شدند؟ و اگر گناه شاگردان در دزديدن جسد مسيح اثبات مي شد، آيا نخست خود كاهنان نبايد ايشان را محكوم مي كردند؟ و يا اگر نگهبانان در كنار قبر خوابيده بودند، آيا نبايد كاهنان بر عليه ايشان به پيلاتس شكايت مي كردند؟ نگهبانان از اينكه به دليل خوابيدن در محل نگهباني مورد اتهام قرار گيرند، بسيار وحشت زده بودند.AA 774.4

    چنين اشتباهي، مجازات مرگ را به همراه داشت. آيا آنان بايد شهادت دروغ داده و با فريب مردم زندگي خودشان را به خطر بيندازند؟ آيا آنان با وجود خستگي، با هشياري كامل وظايفشان را انجام نداده بودند؟ آنان حتي اگر به خاطر پول شهادت دروغ مي دادند، چگونه مي توانستند از محاكمه و مجازات جان سالم بدر برند؟AA 775.1

    كاهنان براي خاموش كردن نگهبانان قول دادند تا امنيت ايشان را تامين كنند. و به ايشان وجه زياده داده و گفتند، “بايد به مردم بگوئيد كه شاگردان او شبانه آمدند و هنگامي كه ما در خواب بوديم، جسد او را دزديدند و اگر اين خبر به گوش والي برسد، ما خود او را راضي خواهيم كرد تا براي شما مشكلي ايجاد نكند. بدين ترتيب، نگهبانان رومي، شرف و حيثيت خود را به خاطر پول به يهوديان فروختند. آنان با كوله باري از زيباترين و شگفت انگيز ترين حقايق به نزد كاهنان آمده بودند، امّا اكنون با كوله باري از پول از نزد ايشان مي رفتند تا گزارش دروغي را كه كاهنان به ايشان داده بودند براي ديگران بازگو كنند.AA 775.2

    در اين اثنا خبر قيام مسيح به اطلاع پيلاتس رسيده بود. هر چند كه پيلاتس به خاطر محاكمه و تسليم كردن مسيح به مرگ، مسئول بود، با اين حال در مقابل اين خبر نسبتا بي تفاوت بود. از زماني كه او با اكراه و همراه با تاسف، منجي را محكوم كرده بود تا اين زمان ندامت و پشيماني واقعي را احساس نكرده بود. امّا اكنون چنان وحشت زده شده بود كه خود را در قصرش حبس كرده و ميل نداشت با كسي ملاقات كند. امّا كاهنان به نزد او رفته و داستان دروغيني را كه سر هم كرده بودند براي وي توضيح داده و از او خواستند تا از مجازات نگهبانان به خاطر سهل انگاري در انجام وظايفشان، صرف نظر كند، پيلاتس پيش از موافقت با تقاضاي كاهنان، شخصا از نگهبانان بازجويي كرد و آنان از ترس جانشان جرات نكردند تا چيزي را پنهان كنند و بدين ترتيب پيلاتس از تمام آنچه كه واقع شده بود اطلاع يافت. او اين واقعه را بيش از اين پيگيري نكرد امّا از آن زمان به بعد هرگز روي آرامش به خود نديد.AA 775.3

    هنگامي كه عيسي در قبر خوابيده بود، شيطان احساس پيروزي مي كرد. او آنچنان اميدوار شده بود كه فكر مي كرد منجي نخواهد توانست جان خود را باز ستاند.AA 775.4

    شيطان براي زنداني كردن عيسي در قبر، نگهبانان خود را در اطراف مقبره مستقر كرده بود امّا هنگامي كه با نازل شدن فرشته خداوند، سپاه فرشتگان شرير پا به فرار گذاشتند، شيطان به شدت عصباني شد.AA 775.5

    و زماني كه منجي با پيروزي از قبر بيرون آمد، شيطان پي برد كه پادشاهي وي خاتمه يافته و مرگ وي فرا رسيده است. با كشتن مسيح، كاهنان به ابزار شيطان تبديل شده بودند. آنان چنان در دام شيطان گرفتار شده بودند كه هيچ راه گريزي نداشتند، بنابراين به مبارزه با مسيح ادامه دادند. آنان هنگامي كه خبر قيام مسيح را شنيدند از خشم و غضب مردم وحشت زده شدند و احساس كردند كه زندگي هايشان در خطر است. تنها اميد ايشان اين بود كه با انكار خبر قيا مسيح، او را در نظر مردم، شياد معرفي كنند.AA 776.1

    آنان به سربازان رشوه داده و پيلاتس را نيز به سكوت واداشته بودند سپس اخبار دروغين و ساختگي خود را در نقاط دور و نزديك منتشر كردند. امّا شاهداني وجود داشتند كه ايشان را نمي توانستند ساكت كنند. بسياري از مردم شهادت نگهبانان در ارتباط با قيام مسيح را شنيده بودند. تعدادي از مردگان كه با مسيح قيام كرده بودند خود را به مردم ظاهر كرده و خبر قيام منجي را اعلام كرده بودند.AA 776.2

    اخبار مربوط به اين افراد از سوي كساني كه ايشان را ديده و شهادت ايشان را شنيده بودند، به اطلاع كاهنان رسيده بود. كاهنان و علماي دين از راه رفتن در كوچه ها و خيابان ها و حتي در خلوت خانه هايشان وحشت داشتند زيرا مي ترسيدند كه بار ديگر با مسيح روبرو شوند. آنان هر روز و هر شب، صحنه هاي هولناك محاكمه مسيح در تالار قصر پيلاتس را به ياد مي آورند و فريادهاي “خون او بر گردن ما و فرزندان ما باد” دائما از ذهن ايشان خطور مي كرد. (متي 27 آيه 25).AA 776.3

    خاطره اين صحنه ها ديگر هرگز از اذهان ايشان بيرون نمي رفت و نمي توانستند با آرامش سر به بالين بگذارند.AA 776.4

    هنگامي كه صداي فرشته قدرتمند در كنار قبر مسيح شنيده شد كه مي گفت، پدرت تو را مي خواند، منجي با همان حياتي كه در خود او بود، از قبر بيرون آمد. اكنون درستي سخنان او به اثبات رسيده بود كه “من جان خود را مي نهم تا آن را باز ستانم............. اختيار دارم آن را بدهم و اختيار دارم آن را باز ستانم.” اكنون نبوتي را كه او به كاهنان و علماي دين گفته بود، تحقق يافته بود.” اين معبد را ويران كنيد كه من سه روزه آن را باز بر پا خواهم داشت.” يوحنا 10 آيات 17 و 18 — و 2 آيه 19.AA 776.5

    مسيح در كنار مقبره شكافته شده يوسف، با پيروزي اعلام كرد كه: من قيامت و حيات هستم.” فقط خداوند مي توانست چنين سخناني را بر زبان آورد.AA 776.6

    تمامي مخلوقات با اراده و قدرت خداوند زندگي مي كنند. آنان حيات خود را از خداوند دريافت مي كنند. از عالي ترين فرشتگان تا پست ترين حيوانات، همه از منبع بيكران حيات الهي تغذيه مي شوند. فقط او كه با خداوند يكي است و مي تواند بگويد كه من اختيار دارم جان خود را بدهم و اختيار دارم آن را مجددا باز ستانم. مسيح به واسطه الوهيتش اختيار داشت تا زنجيرهاي مرگ را در هم بگسلد.AA 777.1

    مسيح به عنوان نخست زاده از آناني كه در خواب بودند، از مرگ قيام كرد. او نقطه مقابل بافه جنبنده بود و قيام او مصادف با روزي بود كه بافه هاي جنبنده مي بايستي در حضور خداوند تقديم مي شد. اين آئين سمبليك براي بيش از هزار سال برگزار مي شد.AA 777.2

    در آن ايام، خوشه هاي درو شده گندم از مزارع جمع آوري مي شد و هنگامي كه مردم براي برگزاري مراسم عيد فصح به اورشليم مي رفتند، نوبر بافه ها به عنوان قرباني شكرگزاري در حضور خداوند جنبانده مي شد. تا زماني كه نوبر بافه ها به حضور خداوند تقديم نمي گرديد، دروي گندم و جمع آوري آن انجام نمي شد. بافه تقديم شده به خداوند نشان دهنده محصول بود و به همين ترتيب مسيح مظهر محصول عظيم و خارق العاده اي بود كه بايد براي ملكوت خداوند جمع آوري مي شد. قيام او مظهر قيام همه پارساياني است كه مرده اند، “زيرا اگر ايمان داريم كه عيسي مرد و باز زنده شد، پس به همين سان خدا آنان را نيز كه در عيسي خفته اند، باوي باز خواهد آورد.” (اول تسالونيكيان 4 آيه 14).AA 777.3

    هنگامي كه مسيح قيام كرد، مردگان بسياري با او قيام كردند. زمين لرزه اي كه در هنگام مرگ او به وقوع پيوست، قبرهاي مقدسان را گشوده بود و با قيام او، اين مقدسان نيز با او قيام كردند.AA 777.4

    آنان كساني بودند كه با خداوند همكاري كرده و با فدا ساختن جان خويش به حقيقت و راستي شهادت داده بودند. و اكنون نيز بايد درباره عيسي كه ايشان را از مرگ برخيزانيده بود شهادت مي دادند.AA 777.5

    عيسي در طول زندگي خود، مردگان را زنده كرده بود. او پسر بيوه نائيني، دختر يكي از رئيسان و ايلعازر را زنده كرده بود. امّا اين افراد فناناپذير نبودند و بعد از زنده شدن هنوز هم در معرض سلطه مرگ قرار داشتند.AA 777.6

    ولي آناني كه با قيام مسيح از قبرها برخاستند زندگي جاودانه يافتند و به نشانه پيروزي او بر گور و مرگ، باوي به آسمان صعود كردند. عيسي فرمود كه اين افراد ديگر اسير شيطان نيستند،AA 777.7

    زيرا من ايشان را آزاد كرده ام من آنان را به عنوان نوبر قدرت خويش از گور بيرون آوردم تا جايي كه هستم با من باشند و ديگر هرگز روي مرگ و اندوه را نبينند.AA 778.1

    مقدساني كه با عيسي قيام كردند و به شهر داخل شده و اعلام كردند كه مسيح از مرگ قيام كرده و ما نيز با او برخاستيم. بدين ترتيب حقيقت با شكوه قيام مسيح براي هميشه جاودانه شد. مقدساني كه قيام كرده بودند به حقيقت اين كلام شهادت دادند “مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهاي من خواهند برخاست”. قيام ايشان تصويري از تحقق كلام نبوت بود كه قرن ها پيش از آن از سوي اشعياي نبي اعلام شده بود كه “اي شما كه در خاك ساكنيد، بيدار شده ترنم نماييد زيرا كه شبنم تو شبنم نباتات است و زمين مردگان خود را بيرون خواهد افكند.” (اشعيا 26 آيه 19).AA 778.2

    مسيح براي ايماندار قيام و حيات است. حياتي كه به واسطه گناه از بين رفته بود، به واسطه منجي بازگردانده شد زيرا او در خود حيات دارد و به هركس كه بخواهد اعطا مي كند. اين اختيار به او اعطا شده است تا به هركس كه بخواهد حيات جاويدان بخشد. حياتي كه او در جامه بشري فدا كرد. مجددا باز مي ستاند و به انسان اعطا مي كند.AA 778.3

    او مي فرمايد، “من آمده ام تا ايشان حيات داشته باشند و از آن به فراواني بهره مند شوند.” هر كه از آن آب كه من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، زيرا آبي كه من مي دهم در او چشمه اي مي شود كه تا به حيات جاويدان جوشان است.” “هر كه بدن مرا بخورد و خون مرا بنوشد، حيات جاويدان دارد و من در روز واپسين او را برخواهم خيزانيد.” (يوحنا 10 آيه 10 — و 4 آيه 14 — و 6 آيه 54).AA 778.4

    براي ايماندار، مرگ مسئله بسيار كم اهميتي است. مسيح درباره مرگ چنان سخن مي گويد كه گويي مرگ يك لحظه كوتاه است. او مي فرمايد، “اگر كسي كلام مرا نگاه دارد، مرگ را تا به ابد نخواهد ديد.” و “طعم مرگ را تا ابد نخواهد چشيد.” مرگ، براي مسيحيان چيزي بيش از خواب و لحظه اي سكوت و تاريكي نيست.AA 778.5

    حيات خداوند در مسيح پنهان شده است و “چون مسيح كه زندگي شماست، ظهور كند، آنگاه شما نيز به همراه او با جلال ظاهر خواهيد شد.” (يوحنا 8 آيات 51 و 52 و كولسيان 3 آيه 4).AA 778.6

    فرياد “ديگر تمام شد” مسيح بر روي صليب در ميان مردگان شنيده شد. اين فرياد، ديوارهاي قبرها را شكافت و مردگان را به زندگي فراخواند. زماني كه بار ديگر صداي مسيح از آسمان شنيده شود،AA 778.7

    همين واقعه مجددا به وقوع خواهد پيوست. صداي او قبرها را خواهد شكافت و مردگان در مسيح قيام خواهند كرد. با قيام مسيح، تعدادي از قبرها شكافته شدند، امّا با ظهور مجدد او تمامي مقدسان صداي او را خواهند شنيد و در جلال و شكوه قيام خواهند كرد. همان قدرتي كه مسيح را از مرگ برخيزانيد، كليساي او را نيز برخواهد خيزانيد و آن را مافوق تمامي قدرتها و رياسات، مافوق تمامي نامها نه فقط در اين جهان، بلكه در جهان آينده، جلال خواهد داد.AA 779.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents