Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 16—«در هیکل خداوند»

    “سپس با مادر و برادران و شاگردان خود به کفر ناحوم رفت و روزهایی چند در آنجا ماندند. چون عید فِسَخ یهود نزدیک بود، عیسی به اورشلیم رفت.”AA 129.1

    در این سفر عیسی به جمعیت زیادی که به سوی پایتخت روان بودند، ملحق شد. او هنوز رسالت خویش را به طور علنی اعلام نکرده بود و بدون اینکه توجه مردم را به خود جلب کند به ایشان پیوسته بود. در این ایام اخبار آمدن مسیح که یحیی تعمید دهنده به آن بشارت داده بود، موضوع گفتگوی میان مردم بود. آنان با شور و هیجان بسیاری در انتظار رسیدن به عظمت و شکوه ملی بودند. اما عیسی می دانست که چنین انتظاری با شکست مواجه خواهد شد، زیرا بر اساس تعبیری نادرست از کتب مقدسه بنا شده بود.AA 129.2

    بنابراین با جدّیت نبوت های عهد عتیق را برای ایشان شرح داد و سعی کرد تا مردم را به مطالعه دقیق کلام خداوند تشویق کند. رهبران یهود اعلام کرده بودند که مردم باید در اورشلیم عبارت و پرستش خداوند را بیاموزند. در خلال عید فصح عده زیادی از تمام نواحی فلسطین و حتی از سرزمین های دور در اورشلیم اجتماع می کردند. صحن های هیکل مملو از گروه های مختلف مردم بود. بسیاری از مردم نمی توانستند هدایای قربانی خود را که باید به عنوان مظهر قربانی بزرگ تقدیم شود، به همراه خود بیاورند. بنابراین برای سهولت امر، حیوانات به صحن بیرونی هیکل آورده شده و در آنجا فروخته می شدند. طبقات مختلف مردم با اجتماع در این مکان قربانی های مورد نظر خود را خریداری می کردند و در همین مکان کلیه پول های خارجی به سکه های قدس تبدیل می شد.AA 129.3

    هر فرد یهودی موظف بود که سالیانه نیم مثقال «فدیه جان خود” بدهد و پولی که از این طریق جمع آوری می شد برای تأمین نیازهای هیکل مصرف می شد. (خروج 30 آیات 12 تا 16). علاوه بر این مبالغ هنگفتی به صورت هدایای داوطلبانه تقدیم می شد تا در خزانه هیکل ذخیره شود. همچنین مقرر شده بود که تمام پول های خارجی به سکه هایی که مسیر قدس نام داشت تبدیل شود تا در آئین هیکل مورد پذیرش قرار گیرد. تبدیل پول فرصتی بود برای حقه بازی و اجحاف که به صورت تجارتی شرم آور در آمده بود و برای کاهنان نیز منبع درآمد محسوب می شد. فروشندگان حیوانات فروخته شده قیمت های گزافی را مطالبه می کردند و سود حاصله را با کاهنان و حکام تقسیم می کردند. آنان از این طریق با پول های مردم ثروت زیادی کسب می کردند. کاهنان و معلمین یهود به عبادت کنندگان تعلیم داده بودند که اگر چنانچه قربانی تقدیم نکنند، برکت خداوند شامل حال فرزندان و سرزمین ایشان نخواهد شد و بدین ترتیب مردم مجبور می شدند بهای گزافی را در مقابل خرید حیوانات بپردازند زیرا میل نداشتند که بدون انجام دادن مراسم و تشریفات مذهبی که به خاطر آن آمده بودند، به خانه هایشان مراجعت کنند.AA 129.4

    در ایام عید فصح قربانی های بی شماری تقدیم می شد و میزان فروش حیوانات در هیکل بسیار قابل توجه بود. هیکل مقدس خداوند به بازار خرید و فروش حیوانات تبدیل می شد. چانه زدن معامله کنندگان، بَع بَع گوسفندان و بغ بغو کردن کبوتران با صدای جیرینگ سکه ها و جر و بحث خشمگینانه مردم از گوشه و کنار هیکل شنید می شد. بی نظمی و شلوغی به قدری زیاد بود که آرامش عبادت کنندگان را هم می زد و دعاها و نیایش هایی که به حضور خدای متعال تقدیم می شد، تحت الشعاع هیاهوی داد و ستد کنندگان قرار می گرفت.AA 130.1

    یهودیان به دینداری خود بی اندازه مباهات می کردند. آنان هیکل را بسیار دوست داشتند و هرگونه اظهار نظر بر علیه آن را کفر تلقی می کردند. آنان در انجام تشریفات مربوط به هیکل بسیار سخت گیر بودند، اما دلبستگی به مال و ثروت بر وجدان ایشان حاکم گردیده بود و نمی دانستند که چه اندازه از اهداف اصلی عبادت که از سوی خود خداوند بنیاد نهاده شده بود، منحرف شده بودند. هنگامی که خداوند بر فراز کوه سینا نزول کرد، آن مکان به واسطه حضور او، تقدیس شد.AA 130.2

    خداوند به موسی امر فرمود که در اطراف کوه حدودی را تعیین کرده و آن را تقدیس کند و سپس سخنان خداوند شنیده شد که هشدار می داد، «بر حذر باشید از اینکه به فراز کوه آیید، یا دامنه آن را لمس نمایید، زیرا هر که کوه را لمس کند، هر آینه کشته شود. دست بر آن گذرانده نشود بلکه یا سنگسار شود یا به تیر کشته شود، خواه بهایم باشد، خواه انسان، زنده نماند.” (خروج 19 آیات 12و 13).AA 130.3

    بنابراین به قوم، این چنین تعلیم داده شد که، هر مکانی که خداوند حضور خویش را آشکار می کند، آن مکان مقدس است. محوطه هیکل خداوند می بایستی مکانی مقدس قلمداد می شد. اما در کشمکش برای کسب ثروت همه اینها نادیده گرفته می شد.AA 131.1

    کاهنان و حکام یهود فرا خوانده شده بودند تا نمایندگان خداوند در میان مردم باشند. آنان باید مانع سوء استفاده اشخاص از صحن هیکل می شدند. آنان باید سرمشق صداقت و مهربانی را به مردم عرضه می کردند و به جای فکر کردن به منافع خود، به نیازهای عبادت کنندگان رسیدگی می کردند و کسانی را که قادر به خرید هدایای قربانی نبودند، یاری می کردند. اما این کار را نکردند زیرا مال اندوزی ایشان را بی عاطفه کرده بود.AA 131.2

    در میان زائرانی که برای انجام مراسم فصح به اورشلیم می آمدند، افرادی نیازمند و رنجدیده مانند نابینایان، لنگان، ناشنوایان وجود داشتند. بعضی از آنان با بستر آورده می شدند. بسیاری آن قدر فقیر بودند که نمی توانستند ارزان ترین قربانی را برای تقدیم به خداوند خریداری کنند. بعضی ها آن قدر فقیر بودند که حتی قدرت خرید غذا را نداشتند تا با آن شکم خود را سیر کنند. این افراد به واسطه احکام کاهنان شدیداً تحت فشار بوده و رنج می بردند. کاهنان به تقوا و دینداری خود افتخار می کردند و ادعا می کردند که حافظان مردم می باشند، اما فاقد شفقت و مهربانی بودند. تقاضای کمک فقیران، مریضان و افراد در حال مرگ از ایشان بی فایده بود. رنج و مصیبت این افراد، احساس همدردی کاهنان را بر نمی انگیخت.AA 131.3

    زمانی که عیسی وارد هیکل شد، وضعیت هیکل و داد و ستد غیرعادلانه فروشندگان را به روشنی مشاهده کرد. او رنج و اندوه فقیران را که فکر می کردند بدون ریختن خون قربانی، آمرزش گناهانشان میسر نخواهد شد، از نزدیک مشاهده کرد.AA 131.4

    او دید که صحن بیرونی هیکل خداوند به مکانی برای انجام کاری نامقدس اختصاص یافته است. مکانی که برای انجام قربانی تقدیس شده بود، به مکانی برای کسب مال و ثروت تبدیل شده بود. مسیح متوجه شد که برای جلوگیری از این اعمال، باید کاری انجام شود. کاهنان و حکام به زائران، امر می کردند تا در آیین های بی شماری شرکت کنند، اما اهمیت این مراسم را به ایشان تعلیم نمی دادند.AA 131.5

    زائران قربانی های خود را تقدیم می کردند اما نمی دانستند که این قربانی ها سمبل قربانی کامل یعنی مسیح می باشد.AA 131.6

    کسی که در تمامی عبادات ایشان به صورتی نمادین نشان داده شده بود، ناشناخته در میان ایشان ایستاده بود، اما آنان نمی دانستند. مسیح در ارتباط با قربانی ها دستوراتی داده بود. او ارزش نمادین این آیین ها را درک می کرد، اما اکنون می دید که این آیین ها منحرف و دچار سوء تعبیر شده است. عبادت روحانی به سرعت در حال از بین رفتن بود. ارتباط کاهنن و حکام با خداوند قطع شده بود و رسالت مسیح این بود که آیین های کاملاً متفاوتی را بنیان نهد.AA 132.1

    زمانی که مسیح بر پله های هیکل می ایستد، با دقت به اطراف می نگرد و متوجه منظره پیش روی خود می شود. او با نگاهی پیامبر گونه به آینده می نگرد و نه تنها سالها، بلکه قرن ها و عصرها را می بیند. او می بیند که چگونه کاهنان و حکام نیازمندان را از حقوقشان محروم و از موعظه انجیل به فقیران ممانعت خواهند کرد. او می بیند که چگونه محبت خداوند از گناهکاران مخفی نگاه داشته می شود و بسیاری، فیض خداوند را همچون کالایی تجاری مورد استفاده قرار خواهند داد. عیسی، همچنان که منظره هیکل و وضعیت آن را مشاهده می کند، خشم، اقتدار و قدرت در سیمای او آشکار می شود.AA 132.2

    توجه مردم به سوی او جلب می شود و نگاه کسانی که به داد و ستد ناپاک خویش مشغول بودند، مسحور سیمای او می شود. آنان نمی توانند چشم از او بردارند زیرا احساس می کنند که این شخص نهفته ترین افکار باطنی ایشان را می خواند و انگیزه های نهان ایشان را آشکار می کند. بعضی ها، سعی می کنند تا صورت های خود را پنهان کنند، چنان که گویی اعمال شریرانه در سیمای ایشان نوشته شده و با نگاه نافذ و جستجوگر عیسی دیده می شود.AA 132.3

    هیاهو و سر و صدای ناشی از داد و ستد و چانه زدن متوقف می شود. سکوت توأم با ترس بر جمعیت مستولی می شود، چنان که گویی برای پاسخ دادن به اعمال خویش در مقابل تخت داوری خداوند احضار شده اند. آنان با نگریستن به مسیح، درخشش نور الوهیت را در بدن انسانی مشاهده می کنند. پادشاه آسمان، مانند داور روز واپسین ایستاده است و اگر چه جلال و شکوهی که در آن روز او را احاطه خواهد کرد، اکنون او را احاطه نکرده است، اما با همان قدرت می تواند از عمق باطن جمعیت آگاه شود. نگاه او بر روی جمعیت حرکت می کند و تک تک افراد را زیر نظر می گیرد. عیسی با جدیت و متانت ، جلال خویش را به ایشان نشان می دهد. نوری الهی سیمای او را روشن می کند.AA 132.4

    آنگاه لب به سخن می گشاید و صدای رسا و پرطنین او ... همان صدایی که بر بالای کوه سینا شریعت را اعلام کرد، شریعتی که اکنون کاهنان و حکام در حال نقض آن بودند... در میان صحن هیکل طنین انداز می شود. عیسی به ایشان می گوید، “ این ها را از اینجا بیرون ببرید و خانه پدر مرا خانه تجارت مسازید. ”AA 133.1

    عیسی تازیانه ای ساخته شده از طناب را در دست گرفته و در حالی که به آهستگی از پله های هیکل پایین می آید، به جمعیتی که در ورودی حیاط هیکل در حال چانه زدن هستند، دستور می دهد که از صحن های هیکل خارج شوند. او با غیرت و جدیتی بی سابقه تخت های صرافان را واژگون می کند. سکه ها بر روی زمین ریخته می شود و صدای جیرینگ جیرینگ آن بر روی سنگفرش مرمرین حیاط هیکل شنیده می شود. هیچکس جرأت نمی کند که اقتدار او را در این مورد زیر سوال ببرد و یا سکه های ریخته شده بر روی زمین را که از راه حرام کسب شده بود، جمع آوری کند.AA 133.2

    عیسی ایشان را با تازیانه ای که از طناب درست کرده بود، نمی زند، اما این تازیانه ساده در دست های او همچون شمشیری آتشین و وحشتناک به نظر می رسد. نگهبانان هیکل، کاهنان سوداگر، دلالان و فروشندگان حیوانات با گاو و گوسفندانشان از ترس اینکه مبادا در حضور او محکوم شوند، با شتاب از محوطه هیکل خارج می شوند.AA 133.3

    جمعیت با مشاهده الوهیت عیسی وحشت زده می شود. فریاد های وحشت از لب های رنگ باخته هزاران نفر به گوش می رسد. حتی شاگردان عیسی از ترس بر خود می لرزند. آنان به خاطر سخنان و رفتار عیسی که با رفتار عادی او بسیار متفاوت است، وحشت زده می شوند. اما این سخنان را که درباره او مکتوب شده است به یاد می آورند، «غیرت خانه تو مرا خورده است.” (مزامیر 69 آیه 9).AA 133.4

    جمعیت آشفته و پرهیاهو به همراه کالاهایشان از هیکل خداوند خارج و از آنجا دور می شوند. اکنون صحن های هیکل از داد و ستد نامقدس پاک شده است و سکوتی سنگین و با ابهت جایگزین هیاهو و بی نظمی می شود. حضور خداوند که در ایام گذشته کوه سینا را تقدیس کرده بود، اکنون با حضور خویش هیکل را تقدیس و تکریم می کند. عیسی در تطهیر هیکل، رسالت خویش را به عنوان مسیح و آغاز خدمت خود را اعلام می کرد. هیکلی که برای ساکن شدن حضور خداوند بنا شده بود، باید درس با اهمیتی را به قوم اسرائیل و جهانیان تعلیم می داد. از زمان های ازلی نقشه خداوند این بود که همه موجودات آفرینش، از فرشتگان پاک و مقدس تا انسان، به هیکلی برای سکونت خالق هستی تبدیل شوند. اما انسان به واسطه گناه نتوانست هیکل خداوند باشد. زیرا قلب او به واسطه گناه ، گمراه و فاسد شده بود و دیگر نمی توانست جلال خداوند را آشکار کند.AA 133.5

    اما به واسطه ظهور پسر خدا در لباس جسم، نقشه خداوند تحقق می یابد. خداوند در بشریت ساکن می شود و به واسطه فیض نجات بخش او، دل انسان مجدداً به هیکل خداوند تبدیل می شود. نقشه خداوند این بود که هیکل اورشلیم به عنوان شاهدی همیشگی به روی تمامی انسان ها که آماده پذیرش فیض عالی او هستند، گشوده بماند.AA 134.1

    اما یهودیان ارزش و اهمیت بنایی را که به آن بسیار افتخار می کردند، نفهمیده بودند. آنان خودشان را به عنوان هیکل های مقدس، به روح خداوند تسلیم نکردند. پر شدن محوطه هیکل اورشلیم از هیاهوی داد وستد نامقدس، فاسد شدن کامل دل های انسانی را به واسطه حضور شهوات نفسانی و افکار نامقدس نشان می داد.AA 134.2

    عیسی در تطهیر هیکل از خریداران و فروشندگان، رسالت خویش را برای تطهیر قلب انسان از ناپاکی گناه تمایلات دنیوی، شهوات نفس و رفتارهای شریرانه ای که روح را فاسد می سازد، اعلام کرد. «خداوندی که شما طالب او می باشید، ناگهان به هیکل خود خواهد آمد، یعنی آن رسول عهدی که شما از او مسرور می باشید. هان او می آید! قول یهوه صبایوت این است. اما کیست که روز آمدن او را متحمل تواند باشد؟ و کیست که در حین ظهور وی تواند ایستاد؟AA 134.3

    زیرا که او مثل آتش قالگر و مانند صابون گازران خواهد بود و مثل قالگر و مصفی کننده نقره خواهد نشست و نبی لاوی را طاهر ساخته، ایشان را مانند طلا و نقره مصّفی خواهد گردانید تا ایشان هدیه ای برای خداوند به عدالت بگذرانند.” (ملاکی 3 آیات 1 تا 3).AA 134.4

    آیا تشخیص نمی دهید که معبد خدایید و روح خدا در شما ساکن است؟ اگر کسی معبد خدا را خراب کند، خدا نیز او را هلاک خواهد کرد، زیرا معبد خدا مقدس است و شما معبد هستید. ” (اول قرنتیان 3 آیات 16 و 17).AA 134.5

    هیچ انسانی نمی تواند روح شرارت که دل را در تملک خود در آورده است ، بیرون کند. تنها مسیح است که می تواند هیکل روح را تطهیر کند، اما او خود را به زور تحمیل نمی کند و آن طوری که در ایام گذشته وارد هیکل شد، به قلب ما وارد نمی شود، بلکه می گوید، ” اینک بر در ایستاده می کوبم، اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من” (مکاشفه 3 آیه 20).AA 134.6

    او خواهد آمد، اما نه فقط برای یک روز، بلکه می گوید، “بین آنها سکونت خواهم گزید، و در میان ایشان راه خواهم رفت، و من خدای ایشان خواهم بود و آنان قوم من خواهند بود.AA 135.1

    “او عصیان ما را پایمال خواهد کرد و تو جمیع گناهان ایشان را به عمق های دریا خواهی انداخت. ” (دوم قرنتیان 6 آیه 16- و میکا 7 آیه 19). حضور او جان را تقدیس و تطهیر خواهد کرد تا که هیکلی مقدس برای خداوند باشد و “خدا به واسطه روحش در آن ساکن شود.” (افسسیان 2 آیات 21 و 22).AA 135.2

    کاهنان و حکام با حالتی شکست خورده از صحن هیکل و از مقابل دیدگان نافذ مسیح که از باطن ایشان خبردار بود، فرار کرده بودند. آنان در ضمن فرار با تعدادی از مردم که به سوی هیکل می آمدند برخورد کردند و آنچه را که دیده و شنیده بودند برای ایشان شرح داده و از ایشان خواسته بودند تا باز گردند. مسیح به مردمی که در حال فرار کردن بودند نگریست و به خاطر ترس و جهل ایشان نسبت به پرستش حقیقی ، شدیداً اندوهگین شد. عیسی در این منظره، که متفرق شدن تمامی قوم اسرائیل را به واسطه گناه و توبه ناپذیری ایشان به شکلی نمادین نشان می داد، مشاهده کرد.AA 135.3

    چرا کاهنان از هیکل می گریختند؟ آنان چرا بر سر جای خود باقی نماندند؟ کسی که به ایشان دستور رفتن داده بود، پسر یک نجار، یک جلیلی فقیر بود که از مقام و قدرت دنیوی بهره ای نداشت.AA 135.4

    آنان چرا از پولی که از راه حرام کسب شده بود، صرف نظر کردند و به دستور کسی که ظاهری آنچنان متواضع و فروتن داشت، از معبد گریختند؟AA 135.5

    مسیح با اقتدار یک پادشاه سخن گفته بود. در سیمای او و در آهنگ صدایش، چیزی نهفته بود که آنان در مقابل آن یارای مقاومت نداشتند. کاهنان و حکام به محض دریافت فرمان عیسی، جایگاه واقعی خود را که تا آن زمان درک نکرده بودند، به عنوان افرادی دزد و ریاکار درک کردند. زمانی که الوهیت عیسی به ایشان آشکار شد، در سیمای او فقط عصبانیت و برآشفتگی ندیدند، بلکه به اهمیت سخنان او پی بردند. آنان گویی خود را برای دریافت محکومیت ازلی در حضور تخت داوری خداوند احساس می کردند. بدین ترتیب برای مدتی متقاعد شدند که عیسی یک نبی می باشد، اما بسیاری دیگر عقیده داشتند که او همان مسیح است. نبوت های انبیاء در ارتباط با مسیح، از طریق روح القدس از ذهن ایشان گذشته بود. آیا آنان به این موضوع اعتراف می کردند؟ AA 135.6

    آنان توبه نمی کردند. کاهنان و حکام می دانستند که محبت و همدردی مسیح نسبت به نیازمندان برانگیخته شده است. آنان می دانستند که در داد و ستد با مردم مرتکب اخاذی شده بودند و چون مسیح به مقاصد ایشان پی برده بود، از او نفرت داشتند. سرزنش آشکار مسیح غرور ایشان را جریحه دار کرد و هم چنین به نفوذ روز افزون او در میان مردم حسادت می کردند. بنابراین تصمیم گرفتند که با او و با کسی که به او این قدرت را داده بود تا ایشان را از هیکل اخراج کند، مبارزه کنند.AA 136.1

    کاهنان و مقامات هیکل به آرامی، اما با دلی سرشار از کینه به هیکل باز می گردند. اما در غیبت ایشان تغییرات عظیمی صورت گرفته است. هنگامی که آنان از هیکل گریختند، فقیران و نیازمندان جاماندند.AA 136.2

    و اکنون همین افراد به کسی که همدردی و محبت در سیمای او آشکار بود، می نگریستند. عیسی با چشمانی اشک آلود به کسانی که در اطرافش ایستاده و از ترس به خود می لرزیدند، گفت، “هراسان مباشید، شما را نجات خواهم داد و شما مرا جلال خواهید داد، به همین علت به این جهان آمده ام.” AA 136.3

    مردم با نیازهای فوری به حضور او نزدیک شده، می گفتند، “ربّی ، مرا متبارک گردان.” عیسی مشکلات و نیازهای ایشان را شنید. او با محبتی بیشتر از محبت یک مادر به روی کودکان رنجدیده و مریض خم شد و دردهای ایشان را شفا داد. او همه را مورد مرحمت قرار داد و مریضان ایشان را شفا داد. لال ها شفا یافته و زبان به حمد و پرستش خداوند گشودند. کوران، چشمان خویش را باز کرده و به سیمای شفا دهنده خود نگریستند و بدین ترتیب دل های رنجدیدگان شاد شد.AA 136.4

    برای کاهنان و مقامات هیکل مشاهده کار عظیم عیسی و صدای فریادهای شادی مردم چه مکاشفه عظیمی می توانست باشد! مردم حکایت رنج ها، ناامیدی ها، روزهای پر از درد و رنج، بی خوابی های شبانه را برای یکدیگر بازگو می کردند و درست هنگامی که آخرین بارقه های امید به یاس و ناامیدی تبدیل می شد، مسیح ایشان را شفا داده بود. شخصی از میان جمعیت اعلام می کرد. “بار درد و رنج بسیار سنگین بود، اما یاور و مددکار را یافتم. او مسیح خداوند است و من زندگی خود را وقف خدمت به او خواهم کرد. والدین به فرزندانشان گفتند، او زندگی شما را نجات داد، صدای خود را بلند کنید و او را حمد گویید. صدای پرستش کودکان و جوانان، پدران و مادران، دوستان و نظاره کنندگان در پرستش و شکرگزاری از او در هم آمیخته بود. امید و شادی، دل های مردم را لبریز کرد و سلامتی و آرامش به افکارشان بازگشت. آنان برای اعلام محبت بی نظیر مسیح که جان و روح ایشان را شفا داده بود به خانه هایشان بازگشتند. در جریان مصلوب شدن مسیح، کسانی که بدین ترتیب شفا یافته بودند، به جمعیتی که فریاد می زد، “مصلوبش کنید، مصلوبش کنید” ملحق نشدند. آنان با مسیح همدردی کردند، زیرا محبت عظیم و قدرت خارق العاده او را احساس کرده بودند. آنان می دانستند که او منجی ایشان است، زیرا که او جان و روح ایشان را شفا داده بود. آنان بعدها به موعظه های رسولان مسیح گوش فرا دادند و ورود کلام خدا به قلبهایشان، به ایشان فهم و حکمت عطا کرد و با دریافت حکمت خداوند به کارگزاران رحمت او و ابزار نجات و رستگاری تبدیل شدند.AA 136.5

    جمعیتی که از صحن هیکل گریخته بود بعد از مدتی به آرامی به هیکل بازگشت. آنان از وحشتی که بر ایشان مستولی گردیده بود، تا اندازه ای خلاصی یافته بودند. با این وجود آثار تردید و ترس در چهره ایشان آشکار بود. آنان با شگفتی و حیرت به اعمال عیسی نگریستند و متقاعد شدند که نبوت های مربوط به مسیح در او تحقق یافته است. مسئولیت بی حرمتی به هیکل و گناه ناشی از آن تا اندازه زیادی متوجه کاهنان بود زیرا با توافق ایشان، هیکل خداوند به مکان خرید و فروش تبدیل شده بود. مردم در مقایسه با ایشان تا حدودی بی تقصیر بودند. آنان به واسطه اقتدار الهی عیسی تحت تأثیر قرار گرفتند، با این وجود نفوذ کاهنان و حکام بر ایشان بسیار زیاد بود. مردم رسالت مسیح را نوعی ابداع تلفی کرده و حق مداحله او را در کاری که از سوی مقامات هیکل مجاز شمرده شده بود، مورد سوال قرار دادند. آنان از متوقف شدن داد و ستد در هیکل ناراحت شدند و بدین ترتیب ، سعی کردند تا قدرت روح القدس را در متقاعد کردن و تحت تأثیر قرار دادن افراد سرکوب کنند.AA 137.1

    کاهنان و حکام می بایستی بیشتر از هر کسی مسیح خداوند را در عیسی می دیدند، زیرا طومارهای مقدس عهد عتیق را که رسالت او را تشریح می کرد، در اختیار داشتند. آنان می دانستند که پاک کردن هیکل از داد و ستد نامقدس، تنها با قدرتی مافوق قدرت انسانی می تواند تحقق یابد. آنان علی رغم اینکه از عیسی بسیار نفرت داشتند، نمی توانستند خود را از این فکر که او ممکن است یک نبی باشد که خدا برای تطهیر هیکل فرستاده است، خلاص کنند، بنابراین با احترامی که زاییده ترس بود به نزد او رفته و سوال کردند، “چه آیتی به ما می نمایانی تا بدانیم اجازه چنین کارها را داری؟ “عیسی به ایشان آیتی را نمایانده بود و با تابانیدن نور حقیقت در دلهای ایشان و انجام معجزاتی که فقط مسیح می توانست انجام دهد، شواهدی از شخصیت و ذات الهی خویش را به ایشان آشکار کرده بود. اکنون، زمانی که کاهنان از او سوال کردند که آیتی به ایشان را خوانده است، پاسخ داد: “این هیکل را ویران کنید که من سه روزه آن را باز برپا خواهم داشت.” عیسی در این سخنان به دو واقعه جداگانه اشاره کرد. او نه تنها به انهدام هیکل اورشلیم، بلکه به مرگ و انهدام جسم خویش نیز اشاره کرد. مورد دوم یعنی مرگ او، چیزی بود که خود یهودیان نیز نقشه آن را طرح می کردند. زمانی که کاهنان و حکام به هیکل بازگشتند، تصمیم گرفته بودند تا او را به قتل برسانند و از شر او خلاص شوند، با این حال هنگامی که عیسی نیت ایشان را آشکار کرد، منظور او را درک نکردند. آنان سخنان او را صرفاً به هیکل اورشلیم مربوط دانستند و با عصبانیت گفتند: “بنای این هیکل چهل و شش سال به طول انجامیده است، و حال تو می خواهی سه روزه آن را بر وانکار خود از سوی ایشان را پاکنی؟” «آنان اکنون احساس می کردند که عیسی شک و بی ایمانی ایشان را تأیید کرده است، بنابراین در انکار او اصرار کردند.»AA 137.2

    مسیح در آن زمان، انتظار نداشت که سخنان وی از سوی یهودیان بی ایمان و حتی از سوی شاگردانش فهمیده شود. او می دانست که این سخنان از سوی دشمنانش بدتعبیر خواهد شد و آنان را بر علیه وی تحریک خواهد کرد. او هم چنین می دانست که دشمنانش در جریان محاکمه اش از این سخنان برای متهم کردن وی استفاده خواهند کرد و بر روی صلیب جلجتا او را به خاطر همین سخنان تمسخر خواهند کرد. توضیح این سخنان به شاگردان در آن زمان، آنان را از رنج و عذاب منجی در آینده آگاه می کرد و اندوه و مصبیتی به بار می آورد که شاگردان هنوز قدرت تحمل آن را نداشتند. اما توضیح این سخنان برای یهودیان باعث علنی کردن پیش از موقع نتایج تعصب و بی ایمانی ایشان می شد.AA 138.1

    آنان پیش از این وارد مسیری شده بودند که با تعقیب مداوم آن، عیسی را به عنوان برّه به قربانگاه بکشانند. این سخنان به خاطر کسانی گفته شد که به او ایمان می آورند. عیسی می دانست که این سخنان بعدها تکرار خواهد شد. سخنانی که در فصح گفته شد، باید به گوش هزاران نفر می رسید و از طریق آنان به اقصی نقاط جهان منتقل می شد. او می دانست که بعد از قیام از مرگ، معنی و مفهوم این سخنان برای همه آشکار خواهد شد و برای بسیاری از مردم ، گواه قاطع الوهیت وی تلقی خواهد گردید.AA 138.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents