Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents

آرزوی اعصار

 - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 32—«نظامی رومی »

    مسیح به مرد درباری که پسرش را شفا داد ، گفته بود ، ” تا آیات و عجایب نبینید ، ایمان نمی آورید.” ( یوحنا 4 آیه 48).AA 295.1

    او از اینکه قوم خودش درباره مسیح بودن وی در خواست آیات و معجزات می کردند، محزون می شد و بارها از بی ایمانی ایشان شگت رده شده بود. اما به خاطر ایمان یک نظامی رومی نزد او آمده بود در شگفت شد زیرا نظامی رومی قدرت منجی را مورد تایید قرار نداد. او حتی از منجی تقاضا نکرد که برای انجام معجزه شخصا ً به خانه او بیاید، بلکه گفت ، ” فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت.”AA 295.2

    خدمتکار افسر رومی، بیمار و در آستانه مرگ بود. در میان رومیان ، غلامان برده هایی بودند که در کوچه بازار خرید و فروش می شدند و مورد آزار و خشونت قرار می گرفتند، اما نظامی رومی غلام خویش را بسیار دوست داشت و شدیدا خواهان بهبودی او بود. او ایمان داشت که عیسی می تواند غلام او را شفا دهد. و منجی را ندیده بود اما اخباری که شنیده بود، روح ایمان را در او پدید آورده بود.AA 295.3

    علیرغم ظاهر پرستی و تشریفات گرایی یهودیان ، این فرد رومی متقاعد شده بود که مذهب یهودیان بر مذهب خود او برتری دارد. او پیش از این، بر موانع و حصارهای تعصب قومی و دشمنی که فاتحان و قوم مغلوب را از هم جدا می کرد، غلبه کرده بود . او برای عبادت خداوند احترام قایل شده بود و نسبت به یهودیان به عنوان پرستندگان خداوند با مهربانی رفتار کرده بود. او در تعالیم مسیح ، همانگونه که برای وی شرح داده شده بود، چیزی را یافت که نیاز روحی اش را تامین می کرد. تمام چیزهای روحانی که در درون او بود به سخنان منجی واکنش نشان داد. AA 295.4

    با این حال خود را لایق نمی دانست که نزد عیسی آید، به همین دلیل مشایخ یهود را نزد عیسی فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد. او تصور می کرد که آنان با معلم بزرگ آشنایی داشته و می توانند موافقت وی را جلب کنند.AA 295.5

    زمانی که عیسی وارد کفرناحوم شد با گروهی از مشایخ یهود روبرو شد که خواهش نظامی رومی را به اطلاع او رساندند. آنان با التماس بسیار به او گفتند، ” این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی، زیرا قوم ما را دوست دارد و کنیسه را نیز برای ما ساخته است. ”AA 296.1

    عیسی بی درنگ به سوی خانه افسر رومی رهسپار شد، اما به واسطه ازدحام جمعیت به آهستگی پیش می رفت. اخبار عزیمت او از پیش به گوش افسر رومی رسید و اوچون خود را لایق نمی دانست ، پیامی برای عیسی فرستاد که ” سرورم ، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی.” اما منجی به راه خود ادامه داد و سرانجام نظامی رومی به خود جرأت داده و با نزدیک شدن به او پیام خود را تکمیل کرده و گفت، ” از همین رو ، حتی خود را لایق ندانستم نزد تو آیم.” ، ” فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان، سربازانی هستند نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی می گیم، برو، می رود ، به دیگری می گویم بیا، می اید. به غلام خود می گویم ” این را به حای آر” به جای می آورد.” همانطور که من نماینده قدرت روم هستم و سربازان من قدرت مرا به عنوان مافوق تایید می کنند ، به همان ترتیب ، تو نماینده ذات لایتناهی هستی و همه مخلوقات آفرینش فرمان تو را اطاعت می کنند. تو می توانی به مریضی فرمان دهی که دور شود و از تو اطاعت خواهد کرد. تو می توانی فرشتگان آسمانی را احضار کنی و آنان فضیلت شفا را عطا خواهند کرد . فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. عیسی چون این را شنید ، از او در شگفت شد و به جمعیتی که از پی اش می آمدند روی کرد و گفت: ” به شما می گویم ، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیده ام. ” سپس به آن نظامی گفت: “برو” مطابق ایمانت به تو داده می شود.” در همان دم خدمتکار او شفا یافت .AA 296.2

    مشایخ یهود که نظامی را به عیسی معرفی کردند ، نشان نداده بودند که چه اندازه از تصاحب روح انجیل فاصلع داشتند. آنان تشخیص نمی دادند که بزرگترین و اصلی ترین نیاز انسان ، طلب رحمت الهی است . آنان با خودخوهی و قیافه ای حق به جانب از نظامی رومی تعریف و تمجید کرده و گفتند چون ” قوم ما” را مورد لطف و مرحمت قرار داده است. AA 296.3

    اما نظامی درباره خود گفت، ” من لایق نیستم”. فیض قلب او را تحت تاثیر قرار داده بود . او به نالایق بودن خویش پی بده بود با این حال برای درخواست کمک از مسیح نترسید. زیرا به اعمال نیکوی خود اعتماد نکرد و بزرگترین نیاز او آشنایی با مسیح و درخواست کمک از او بود. بنابراین ایمان خود را به مسیح اعلام کرد و ایمان او به عیسی صرفاً به خاطر انجام معجزات نبود بلکه او، عیسی را دوست و منجی بشر می دانست.AA 296.4

    هر انسان گناهکار باید به این نحو به نزد مسیح بیاید. “ما را نه به سبب کارهای نیکویی که کرده بودیم، بلکه از رحمت خویش نجات بخشید.” (تیتوس 3 آیه 5). زمانی که شیطان به شما می گوید که شما گناهکار هستید و نمی توانید برکات خداوند را دریافت کنید،AA 297.1

    به او بگویید که مسیح به این جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد. ما چیزی نداریم که ما را در حضور خداوند شایسته و مقبول سازد، اما هنگامی که به شرایط فلاکت بار خویش اعتراف می کنیم از قدرت نجات بخش خداوند بهره مند می شویم. آنگاه ، می توانیم از تمام چیزهایی که ما را به خود وابسته کرده است آزاد شویم و به صلیب جلجتا نگریسته، بگوییم: در دست های خود، هیچ بهایی برای پرداخت کردن ندارم، تنها به صلیب تو متکی هستم.AA 297.2

    یهودیان از ایام کودکی در ارتباط با کار مسیح تعلیم دیده بودند. اظهارات الهام بخش مشایخ و انبیاء و تعالیم نمادین مربوط به آیین های قربانی به ایشان تعلیم داده شده بود. اما ایشان نور حقیقت را نادیده گرفته بودند و اکنون در مسیح چیزی نمی دیدند که اشتیاق آن را داشته باشند. اما افسر رومی، کسی که در سرزمین مشرکی تولد یافته، در امپراطوری بت پرست روم تحصیل کرده و همانند یک سرباز تربیت شده و ظاهراً به واسطه تعصب یهودیان و به خاطر تحقیر قوم اسرائیل از سوی هموطنانش از زندگی روحانی محروم و دور نگاه داشته شده بود این مرد، حقیقتی را دریافت که یهودیان، فرزندان ابراهیم از درک آن غافل بودند.AA 297.3

    او منتظر نماند تا ببیند که آیا خود یهودیان کسی را که ادعا می کرد مسیح ایشان است بپذیرد یا نه. هنگامی که “آن نور حقیقی که بر هر انسانی روشنایی می افکند به راستی به جهان می آمد.” نور خود را بر او تابانیده بود، علیرغم اینکه از سرزمینی دور آمده بود، جلال پسر خدا را تشخیص داد. (یوحنا 1 آیه 9).AA 297.4

    برای عیسی، این علامتی بود از اینکه کار بشارت انجیل باید در میان اقوام غیریهودی انجام شود. او با شادی و اشتیاق فراوانن در انتظار روزی بود تا مردم از همه اقوام به پادشاهی او ملحق شوند.AA 297.5

    عیسی با اندوهی عمیق نتایج انکار فیض الهی را برای قوم یهود ترسیم کرده و گفت، “به شما می گویم که بسیاری از شرق و غرب خواهند آمد و در پادشاهی آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر سر یک سفره خواهند نشست، اما فرزندان این پادشاهی به تاریکی بیرون افکده خواهد شد، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.” افسوس که هنوز عده زیادی خود را برای این پایان غم انگیز آماده می کنند. در حالی که عده بسیاری در سرزمین های شرک و تاریکی، فیض او را می پذیرند. عده بسیاری در سرزمین های مسیحی، جایی که نور حقیقت بر آن می تابد، از دریافت فیض او خودداری می کنند.AA 297.6

    در فاصله سی کیلومتری شهر کفرناحوم و در فلاتی وسیع و پهناور، در دشت زیبای “اسدرائلون” دهکده نایین قرار داشت و عیسی به سوی این دهکده به راه افتاد. بسیاری از شاگردان و سایرین در کار او حضور داشتند. مردم در تمام طول راه با اشتیاق شنیدن سخنان محبت آمیز و پرفیض او و با آوردن مریضان خویش برای دریافت شفا و با این امید که عیسی به واسطه در اختیار داشتن چنین قدرت شگفت انگیزی، خود را به عنوان پادشاه اسرائیل اعلام خواهد کرد، از هر طرف به سوی او رهسپار شدند. جمعیت زیادی در کنار او جمع شدند.AA 298.1

    آنان خوشحال و امیدوار ، او را در مسیر سنگلاخ، به سوی دروازه ورودی دهکده کوهستانی همراهی کردند.AA 298.2

    هنگامی که به دروازه شهر نزدیک شدند، گروهی را دیدند که در حال تشیع جنازه بودند. آنان با گام هایی آهسته و چهره هایی محزون به سوی گورستان در حرکت بودند. در درون تابوت سرگشوده، جسد مرده ای قرار داشت که در جلوی جمعیت حمل می شد و در اطراف آن فریاد شیون و زاری سوگواران به آسمان بلند شده بود.AA 298.3

    به نظر می رسید که تمام مردم دهکده برای ادای احترام به مُرده و اظهار هم دردی با خانواده عزادار گرد هم آمده بودند.AA 298.4

    منظره بسیار دردناک و ترحم انگیزی بود. متوفی یگانه پسر بیوه زنی بود و مادر تنها و داغدیده یگانه فرزند خود را که پشتیبان و مایه تسلی وی بود به سوی گورستان مشایعت می کرد. و “خداوند چون او را دید، دلش بر او سوخت.” و هم چنانکه مادر داغدیده، گریه کنان و بدون توجه به حضور او به پیش می رفت، عیسی به او نزدیک شده و با صدایی آرام و مهربان گفت، “گریه نکن” ....... هر چند که عیسی در آستانه تبدیل اندوه او به شادی بود، با این حال نتوانست از اظهار همدردی امتناع کند.AA 298.5

    “سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد.” لمس مردگان نمی توانست او را نجس سازد. کسانی که تابوت را حمل می کردند ایستادند و شیون و زاری عزاداران متوقف شد. کسانی که در دو طرف تابوت ایستاده بودند، در عین ناامیدی امیدوار بودند. در کنار تابوت کسی حضور داشت که مریضان را شفا داده و دیوها را اخراج کرده بود. آیا مرگ نیز مطیع قدرت او بود؟AA 298.6

    مسیح با سخنانی مقتدرانه فرمان می دهد، “ای جوان، تو را می گویم، برخیز” این صدا در گوش مُرده نفوذ کرده و مرد جوان چشمانش را می گشاید. عیسی دست او را گرفته و او را بلند می کند. در این لحظه نگاه خیره مرد جوان متوجه مادرش می شود که گریان و نالان در کنار تابوت او ایستاده بود. مادر و فرزند با شادی برای مدتی یکدیگر را در آغوش می گیرند. مردم در سکوت به این صحنه می نگرند و ترس بر همه آنان مستولی می شود. آنان برای مدتی کوتاه، با سکوت و احترام بر جای خود می ایستند، چنانکه گویی در حضور خداوند ایستاده اند. سپس “در حالی که خدا را ستایش می کردند، گفتند:”AA 299.1

    پیامبری بزرگ در میان ما ظهور کرده است. خدا به یاری قوم خود آمده است. ” گروه تشیع کنندگان این بار با شادی به دهکده نایین باز گشتند. و “خبر این کار عیسی در تمام یهودیه و نواحی اطراف منتشر شد.”AA 299.2

    او که در دروازه دهکده نایین در کنار مادر غم دیده ایستاد، امروز نیز تمامی کسانی را که در کنار تابوت عزاداری می کنند، می بیند. اندوه ما او را تحت تأثیر قرار می دهد. قلب مهربان و دلسوز او سرشار از محبت تغییر ناپذیر است. کلام او که مرده را حیات بخشید امروز نیز به همان اندازه موثر و کارآمد است. او می فرماید، “تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است” (متی 28 آیه 18).AA 299.3

    این قدرت نه با گذشت زمان کاهش یافته و نه به واسطه فعالیت بی وقفه فیض او به پایان رسیده است. عیسی با زنده کردن پسر بیوه زن اندوه او را به شادی تبدیل کرد. با این همه مرد جوان زنده شد تا با مصیبت ها، سختی ها و خطرات این جهان مواجه شده و مجدداً در مقابل، قدرت مرگ تسلیم شود. در حالی که عیسی، اندوه ما به خاطر مرگ را با پیام مربوط به امید جاودان تسلی می دهد. او می فرماید، “و من آن که زنده اوست. مرده بودم، اما ببین که زنده جاویدم و کلیدهای مرگ و جهان مردگان در دست من است.” ، “از آنجا که فرزندان از جسم و خون برخوردارند، او نیز در این ها سهیم شده تا با مرگ خود، صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را به زیر کشد. و آنان را که همه عمر در بندگیِ ترس از مرگ به سر برده اند، آزاد سازد.” (مکاشفه 1 آیه 18 — و عبرانیان 2 آیات 14 و 15).AA 299.4

    هنگامی که پسر خدا به مردگا امر می کند که زنده شوند، شیطان نمی تواند آنان را در چنگال مرگ اسیر کند. او نمی تواند فردی را که کلام پرقدرت مسیح را با ایمان دریافت کرده است در مرگ روحانی نگه دارد.AA 300.1

    خداوند به همه آنانی که در گنناه مرده اند می فرماید، “ای که در خوابی، بیدار شو، از مردگان برخیز.” (افسسیان 5 آیه 14). کلام مسیح، حیات ابدی است همان طور که کلام خداوند به آدم اول حیات بخشید، هنوز هم به ما حیات می بخشد. همان طور که این کلام مسیح، یعنی “ای جوان، تو را می گویم، برخیز.” به جوان اهل نایین حیات بخشید، به همان ترتیب کلام “از مردگانن برخیز” به کسی که آن را می پذیرد، حیات می بخشد. خداوند “ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است.” (کولسیان 1 آیه 13). همه اینها در کلام او به ما پیشنهاد شده است و اگر کلام او را بپذیریم ، نجات خواهیم یافت.AA 300.2

    و “اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، حتی به بدن های فانی شما نیز حیات خواهد بخشید. او این را به واسطه روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است.” ، “زیرا خداوند، خود با فرمانی بلند آواز و آوای رئیس فرشتگان و نفیر شیپور خدا، از آسمان فرود خواهد آمد.AA 300.3

    آنگاه نخست مردگان در مسیح، زنده خواهند شد پس از آن، ما که هنوز زنده و باقی مانده ایم، با آنها در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در آسمان ملاقات کنیم و بدین گونه، همیشه با خداوند خواهیم بود.” (رومیان 8آیه 11- و اول تسالونیکیان 4 آیات 16 و 17).AA 300.4

    عیسی به ما می گوید که با این کلام یکدیگر را تسلی دهیم.AA 300.5

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents